تقدیم به روح مطهر شهید سیدابراهیم شعبانی اردهالی
یک: ورودی هیچ شهری به قشنگی شهر محلات در استان مرکزی نیست. بلواری عریض و طولانی با سیر صعودی آرام که آشتی دهنده کویر و کوه است. وسط این بلوار اما تا چشم کار می کند، تصاویر شهدا را می بینی… و مات و مبهوت که مگر از خاک این شهر کوچک، چه تعداد لاله شهید روییده؟… نه عجب که محلاتی های خون گرم را همگان به 3 ویژگی می شناسند؛ گل، آبگرم، شهید. گل، آبگرم، شهید… و مردمانی مهربان و رشید که حرارت آفتاب به صورت شان نشسته و حلاوت ماه به سیرت شان. آرام اند و بی ادعا. طنزی نهفته در خاک محلات. هنوز مانده به شهر برسی، بوی گوگرد آبگرم شاید به مزاجت نسازد، اما وارد شهر که می شوی، از عطر گل و رایحه گلاب سرمست می شوی. شگفتا از قدرت خدا. در یک وجب جا، هم بوی گوگرد قرار داده، هم گل و گلاب. آبی گرم و نرم برای جسم، عطری خوش و خرم برای جان. خاکی که اولش به واسطه چشمه های آبگرم، بوی تند گوگرد می دهد، فقط و فقط از قدرت حضرت حق است که قدمی بعد، محل رشد و نمو گل های معطر می شود. اینجا خاطر خاک، حزین است، اما باز هم شعر… شعر و شهد و شهود، تر می انگیزد!
دو: نقشه زیبای ایران را بگذار جلویت. تا پی به کرامت پروردگار ببری، باید نوک پرگار را بگذاری روی همین محلات و دقیقا به شعاع شهر قم، دایره ای رسم کنی. منطقه مدوری که حاصل می شود، از دیدنی ترین جاهای ایران زیباست. منتهی الیه شرقی این دایره، وصل به کویر مرکزی ایران و منطقه مرنجاب می شود، و منتهی الیه غربی آن، آرام آرام به رشته کوه های گسسته زاگرس دست می دهد. در داخل دایره، نیمه شرقی کویر است و نیمه غربی کوه. با این همه، در همان نیمه شرقی کویری، آبشار قشنگ و سبزاسبز نیاسر قرار دارد و در همان نیمه غربی کوهی، تا بخواهی به شهرهایی چون تفرش و آشتیان، حتی خمین برسی، مناطق خشک می بینی و کویری. و واقعا می مانی که مسافر کوهی یا کویر؟! سرما یا گرما؟!… و کوه یا کویر، سرما یا گرما، عاقبت با خاک خشک طرفی یا خاک معطر؟! خاک سرخ گوگردی یا خاک سبز گل محمدی؟! خلاصه این امتزاج عجیب و دیدنی اما قلب دایره ترسیمی، یعنی شهر محلات است. از محلات تا انتهای هر کجای این دایره، حدودا یک ساعت فاصله است. بسته به همواری راه، حالا کمی کم و بیش… این همه لطف خدا به ما و ایران ما، سجده می خواهد خدایی اش.
سه: دیدنی های این خطه فقط به جذابیت های جغرافیایی نیست. درون دایره رسم شده به مرکزیت محلات، سرشار از گنبد و بارگاه معلوم النسب ترین و مستندترین امام زادگان ماست. در بالای دایره شهر مقدس قم قرار دارد و خانم حضرت معصومه که درود خدا بر ایشان باد. هر چند که خانم فاطمه معصومه، نه امام زاده به معنای رایج آن، بلکه حقا و انصافا «فاطمه ثانی» است. اگر برای اسلام، هیچ شهری اندازه قم، منشا خیر و برکت نبوده، علتی جز حضرت معصومه ندارد. اگر بگویم ما اسلام و انقلاب اسلامی را بدهکار خواهر امام رضا (ع) هستیم، قطعا ادعای قابل اثباتی است. غیر از حضرت معصومه اما معلوم النسب ترین امام زاده های ما یکی حضرت احمد بن موسی (ع) است در شیراز و دیگری حضرت سیدالکریم در ری که اینجا محل بحث ما نیستند. بارگاه چهارمین امام زاده معلوم النسب لیکن در همین دایره قرار دارد. مشهد حضرت علی بن محمد باقر (ع) معروف به «امام زاده سلطانعلی» روستا/ شهر اردهال است. به یمن وجود حضرت سلطانعلی است که به اردهال، «مشهد اردهال» می گوییم. مشهد اردهال مابین کاشان و دلیجان است و با آبشار نیاسر فقط 20 دقیقه فاصله دارد. در مشهد اردهال علاوه بر حضرت سلطانعلی، امام زادگان دیگری نیز آرمیده اند که محمود بن محمد باقر (ع) و زید بن علی النقی (ع) و حسین بن زین العابدین (ع) مهم ترین شان به شمار می آیند.
چهار: بحثی که الان می خواهم مطرح کنم، مدت هاست سوژه نوشتاری ام بوده. همیشه اما از بیان عریانش بیم داشتم که مبادا امیدی را ناامید کرده باشم. فی الحال لا به لای این داستان واره جای خوبی برای طرح بحث است.
چهار/ 1: بنا به «استدلال» و «دقت حرفه ای در بیان» امام زادگان معلوم النسب تر ما همین 4 امام زاده ای اند که ذکرشان رفت؛ حضرت معصومه، شاهچراغ، عبدالعظیم حسنی و علی بن باقر. بالطبع اصل و نسب مابقی امام زاده ها بر اساس «منابع تاریخی/ روایی» به محکمی و مستندی این 4 تن نیست.
چهار/ 2: به 2 نکته دقت شود.
اولا؛ اینکه می گوییم این 4 امام زاده نسبت به سایر امام زادگان، معلوم النسب ترند، ناظر بر «دانسته های موجود» و «داشته های کنونی» ما درباره تاریخ است، نه اینکه نعوذبالله بر شان و مقام سایر امام زادگان خدشه ای وجود داشته باشد. بعید نیست امام زاده ای از لحاظ اصل و نسب، نیز رتبه و جایگاه، نزد خداوند، از شمار دیگری از امام زاده ها، حتی این 4 تن، بالاتر باشد، لیکن اشراف ما نسبت به این اصل و نسب و رتبه و جایگاه، قلیل یا اصلا هیچ باشد. لذا سخن بر سر منابعی است که در دست داریم و الا ما را چه علم به عالم بالا؟! فی المثل؛ بر اساس همین منابع در اختیار، «صحیفه سجادیه» از نظر سندیت، حتی نسبت به «نهج البلاغه» هم محکم تر است، اما چه کسی شک دارد که کلام حضرت ابوتراب ابوالائمه نسبت به سایر امامان برتری دارد؟!
ثانیا؛ شماری از امام زاده ها قطعا اصل و نسب شان کم و بیش در منابع هست، اما به قوت این 4 تن نیست. مثل امام زاده صالح تجریش یا امام زاده آقا علی عباس (ع) در شهر بادرود که دست بر قضا خیلی هم با دایره ترسیمی ما فاصله ندارد و به عبارتی همسایه شرقی دایره است.
چهار/ 3: درباره امام زاده ها همواره شاهد 2 دیدگاه افراطی و تفریطی هستیم. منبعث از دیدگاه افراطی، خرافی مآبانه، خام اندیشانه و عوام محور، شاهدیم که هر از چندی مسئولان اداره اوقاف عاجزانه اعلام می دارند؛ زین بس از پذیرش هر نوع امام زاده جدید خودداری می کنیم!! طبعا فلان سید مرحوم که آدم خوبی بوده و احیانا شجره نامه نصف و نیمه ای هم داشته، نمی تواند عنوان «امام زاده» را به معنای دقیق و درست کلمه یدک بکشد و صاحب گنبد و بارگاه شود. زیاد کردن عدد امام زاده ها، من یکی را که یاد این بیت می اندازد؛ «گر همه شب، شب قدر بودی، شب قدر، بی قدر بودی». دیدگاه تفریطی اما از ناقص بودن منابع موجود، نتیجه گیری ناصحیح می کند و گمان می برد جز 4 امام زاده فوق الذکر، مزار الباقی امام زادگان، فقط جای دنجی برای شب نشینی و خوش گذرانی یا غم گذرانی عوام الناس است. طبعا هر 2 دیدگاه، غلط و نافی مسلمات عقلانی است.
چهار/ 4: درباره اصل و نسب شماری از امام زاده ها، هر چقدر حرف مستند و دارای منبع کم است، مع الاسف یاوه سرایی و خیال پردازی غوغا می کند. محور اغلب این حماسه نمایی ها، خواب است و رویا. من البته به حرمت دل پاک و سینه زلال توده های مسلمان، نه فقط ورود در مصادیق این قبیل امام زاده ها نمی کنم، بلکه حرف حسابم اتفاقا چیز دیگری است؛ گیرم فلان امام زاده، همسر ایرانی یکی از شهدای کربلا نباشد، و گیرم بهمان امام زاده، برادر تنی امام رضا (ع) نباشد، اصلا برادر امام رئوف ما نباشد؛ مگر مردم در این زیارتگاه ها مرتکب چه خبط و خطایی می شوند که علی الدوام، متاثر از دیدگاه های تفریطی، بر سر آحاد ملت مسلمان، چماق ساخته می شود؟! روشن اندیشی و معرفت افزایی و کسب بصیرت دینی، گمانم راهش این نیست. این درست که به خلق باید راست گفت و راستش را گفت، اما مگر چقدر آسیب به دین داری آگاهانه می زند که حالا بعضی خیال کرده باشند سر یکی از شهدای دشت کربلا، مدفون در فلان زیارتگاه شمال شهر تهران باشد؟! آیا جز این است که حتی با همین تصور -گیرم تصور غلط- ملت آنجا می روند و نمازی می خوانند و دقایقی با خدای خود راز و نیاز می کنند؟! ایراد این کار کجاست؟! مشکل این کار چیست؟!
چهار/ 5: بعله! یک وقت امام زاده دوستی به درخت پرستی و طواف گرد درخت منجر می شود! آنجا باید جلوی خرافه ایستاد، اما ایستادن جلوی خرافات نیز قاعده خودش را دارد و الا خود می شود «خرافات فاضلانه» یا «خرافات روشنفکرانه». دقیقا از همین زاویه است که روزنامه جمهوری اسلامی هر از چندی علیه مسجد مقدس جمکران مطلب می نویسد و این جمع بیکران را به بهانه خرافه ستیزی می نوازد. تو با بهارنمایان انحرافی مشکل داری یا با آن بقعه مقدس بهاری که هر از چندی میزبان نماز و راز و نیاز رهبر انقلاب است؟! تو با نامه های انداخته شده در دل چاه مشکل داری یا با خود حضرت ماه؟! من حالا بنا ندارم وسط این معرکه گل آلود، ماهی بگیرم و خطاب به آقایان دست اندرکار روزنامه جمهوری اسلامی بگویم؛ «هاشمی پرستی هم برای خود خرافه بدی است»، و الا… باید متن جداگانه ای بنگارم! آدم از این جا مانده و از آنجا رانده ای، با یک دل داغان، می آید جمکران و بعد از کلی نماز و راز و نیاز، حرف هایش را روی کاغذ می نویسد و نامه را، ناله را روانه چاه می کند، بدین امید که شاید حضرت دید و خواند! من البته منکر این نیستم که از این شکیل تر هم می توان با امام زمان (عج) سخن گفت، و اصولا امام حی ما بی نیاز به کاغذ و چاه، حرف ما را می داند و می بیند و می خواند و به غم و غصه ما آگاه است، لیکن مگر نه این است که با خلق عاصی و گرفتار باید کمی مهربانانه تر سخن گفت؟! البته تر، عریضه نویسی و عریضه را درون چاه یا آب انداختن، به شرط آنکه شورش درنیاید و از حد نگذرد، نه خرافه، بلکه سنتی دیرین است. بدعت نیست؛ از جنس بیعت است. بیش از آنکه مخل عقل باشد، کاری برخواسته از احساسات دل است. با این همه، نقد حرکتی در گوشه مسجد جمکران که فکر می کنیم خرافه است کجا و از اساس این مسجد را خرافه دانستن کجا؟!
چهار/ 6: دکتر شهیدی، نیز شمار دیگری از مورخین، آنجا که سخن از «تاریخ تشیع» گفته اند، ناظر بر برخی منابع متقن، تحلیل های منطقی و داشته های صحیح دست به دست چرخیده، معتقدند؛ بعضی امام زاده ها اصطلاحا خیلی هم «علیه السلام» نیستند! یعنی: شاید امام زاده باشند، اما رفتار و گفتارشان چندان تناسبی با «امام» نداشته است. شکی نیست در همین ایران خودمان هم از این دست امام زاده ها، مزار پیدا می شود، اما راه علاج، پرهیز از هر گونه افراط و تفریط است. می توانیم بگردیم و امام زادگان معلوم النسب تر را (هم نسب جسمی و هم نسب اعتقادی) برای زیارت اختیار کنیم. می توانیم رجوع کنیم به بزرگانی نظیر امام خمینی و امام خامنه ای، ایضا مراجع آگاه و علمای راستین که به کدام امام زاده رجوع بیشتری داشته و دارند. با این همه، فرض کنید زائر امام زاده ای هستید که خیلی هم «علیه السلام» نیست! اگر شما برای او نمازی می خوانید، یا اگر برای خودتان، اگر پولی در ضریح می اندازید یا از مفاتیح، دعایی می خوانید، و اگر آیاتی از کلام الله را تلاوت می کنید و لحظاتی را به فکر و ذکر و راز و نیاز می گذرانید، این همه هیچ کدام خرافه نیست؛ خواه نسب آن امام زاده هر چه باشد!
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]