گویا جولای 2013 آبی بود بر آتش جنبش های متاخر خاورمیانه؛ شکل ماجرا خیلی پیچیده به نظر نمی رسد. میلیون ها مصری به خیابان ها آمده اند و هنوز خیلی هایشان به خانه برنگشته اند. برخی عکس مرسی را بلند کرده اند و برخی آن را می سوزانند. آنچه برای خود مرسی اتفاق افتاده بیشتر شوکه کننده است؛ او تحت بازجویی است؛ توسط همان کسانی که علیه آنها انقلاب کرده بود.
بگذارید خیلی کوتاه صحنه را مرور کنیم: میلیون ها نفر به خیابان ها آمدند و عکس مرسی را آتش زدند؛ آنها می گفتند مرسی رئیس جمهور همه نیست و رفتاری انحصارگرایانه دارد. بعد اخوان المسلمین از حامیانش خواست نگذارند رئیس جمهوری منتخب شان تنها بماند بنابراین جنگ خیابانی شروع شد. جالب اینجاست که برخی جریان های سلفی که تصور می شد متحدان مرسی هستند به صف مخالفان او پیوستند. «نادر بکار» سخنگوی رسمی حزب سلفی النور، مرسی را به کشتار معترضان متهم کرد و به صف مخالفان سکولار او پیوست! رتش مدتی سکوت کرد و فقط به گرفتن عکس های هوایی از خیابان ها بسنده کرد. ظاهراً ژنرال السیسی می خواست جهانیان نظاره گر اتفاق جدید مصر باشند. تصاویر نگران کننده بود. مرحله ی بعدی ابراز نگرانی و هشدارهای مداوم ارتش بود. رسانه ها کم کم می پرسیدند چرا کسی جلوی این درگیری خیابانی را نمی گیرد؟ مرحله ی نهایی فرا رسید. رسانه ها نشان دادند که ارتش به مثابه یک منجی به خیابان ها آمده و با فداکاری میان دو گروه درگیر حائل شده؛ السیسی دستور بازداشت مرسی و عده ای دیگر از سران اخوان المسلمین را صادر کرد و آنگونه که رسانه ها نوشته اند بعد از بازداشت مرسی به طور خارق العاده ای اوضاع عمومی مردم رو به بهبود رفت؛ محدودیت های همیشگی استفاده از برق و سوخت و گاز برداشته شد و مردم اینبار با عکس هایی از ژنرال السیسی به خیابان ها آمدند و از ارتش تشکر کردند!
مصری ها ترجیح دادند مساله را در «خیابان» ها حلّ و فصل کنند. جالب اینجاست که کسی نتایج انتخابات ریاست جمهوری را زیر سوال نبرده و حتی رئیس جمهور دست نشانده ی ارتش هم به همین قانون اساسی مصوب سوگند خورده است. اما هیچکس نمی پرسد چرا باید مرسی برود و ارتش برگردد. مخالفان مرسی می گویند دست کم 22 میلیون نفر برای برکناری مرسی در «خیابان» ها هستند این یعنی دوبرابر آراء محمد مرسی در انتخابات ریاست جمهوری؛ اخوان المسلمین می گوید 40 میلیون نفر طرفدار داریم که به خانه هایشان نمی روند. بی بی سی وقتتی التحریر را با میدان «رابعه العدویه» مقایسه می کند می گوید طرفداران مرسی از مخالفانش کمتر اند. بی بی سی تصاویرش را از بالا گرفته است. مخاطبان چشم هایشان را به صفحه تلویزیون دوخته اند و به «هلی شات» ها اعتماد می کنند. بسیاری از این تصاویر همان تصاویری است که ارتش برای رسانه ها فرستاده است. السیسی بلافاصله شبکه های متعلق به اخوان المسلمین را تعطیل کرد تا تصویر واحدی از مصر مخابره شود.
گویا واقعیت، کپی شده است. نه مصری ها و نه ما که نظاره گر آنها هستیم توانایی این را نداریم که فراتر از رسانه ها از آنچه رخ داده ادراکی داشته باشیم. لیپمن در این مواقع می گوید رسانه ها بین ادراک و اصل واقعیت شکاف ایجاد می کنند و واقعیتی تحریف شده را ارائه می دهند. منتظر بودم تا علاقه مندان به بودریار هم در چارچوب نظری او این ماجرا را تحلیل کنند. آنچه ژنرال السیسی با همکاری رسانه های امریکا و انگلیس انجام داد کشاندن بیشتر مردم به «خیابان» و سپس ایجاد کردن یک دموکراسی خیابانی بود. این تجربه را ایرانی ها در ماجراهای پس از انتخابات 88 از سر گذرانده بودند: رفتار هماهنگ شده رسانه های جریان اصلی در کل جهان از تصاویری که با موبایل یا هندی کم از خیابان های تهران ارسال می شد.
مصری ها با فراواقعیت و تاریخی دروغین مواجه اند. مهم نیست که مخاطب رسانه ها در محاسبه ی تعداد حامیان مرسی یا مخالفانش کدام را بیشتر می بیند؛ مهم این است که رسانه ها به تو می گویند وقت آن است که حق و ناحق را از «خیابان» ها تشخیص بدهی، آنوقت رسانه ها خودشان بلدند کدام را بیشتر و کدام را کمتر نشان بدهند. به واقع هویت حوادث گم شده است و دیگر نوبت به موضع گیری های سیاسی رسیده است. عربستان سعودی، قطر و برخی دیگر از هم پیمانان سنتی امریکا در جهان عرب بلافاصله به آنچه رسانه ها از «خیابان» های مصر نشان دادند احترام گذاشتند و از رفتار ارتش و ژنرال السیسی حمایت کردند. این دولت ها همان هایی بودند که احتمالا مرسی خیال می کرد حامیان همیشگی و استراتژیک او هستند!
رسانه ها اکنون می گویند انقلاب مصر به صاحبان اصلی اش رسیده است و در این میان بیش از همه به جنبش 6 آوریل می پردازند. همان جریان اقلیتی که از لابلای فیسبوک جوانان سکولار مصری در ارتباط با سیاستمداران کارکشته ای چون محمد البرادعی بیرون آمد. حالا که کار از کار گذشته است همه می دانند برای امریکا این جریان قابل اعتمادتر از همه ی جریان های دیگر مصر بود و این واقعیتی بود که اخوان المسلمین متوجه آن نشده بود. این واقعیتی است که در هیاهوی رسانه ها دیده نمی شود: اتحاد امریکا، سکولارها و سلفی های مصری علیه انقلاب. قهرمان صحنه گردان این معجزه همان ژنرالی است که توسط امریکاییها دوره دیده و سالانه دست کم یک و نیم میلیارد دلار از امریکا کمک بلاعوض دریافت می کند.
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]