سفارش تبلیغ
صبا ویژن







محاکمه بدن»
92/6/3 11:48 ع

تصویر یا تصوری که ما از مفهوم «بدن» داریم و میزان اهمیتی که به آن می‌دهیم ناشی از گفتمان‌ها یا ایدئولوژی‌های غالبی است که جایگاه بدن را مشخص می‌کنند. مذمت بدن آنچنان که در برخی ادیان با رهبانیت پیشگی بدان دعوت می‌شود یا ستایش بیش از حد بدن و ارضای امیال معطوف به بدن آن چنان که در برخی مکاتب پسامدرن وجود دارد و یا انگاره دوآلیستی دکارتی ذهن / بدن که محوریت را به ذهن انسان می‌دهد، هرکدام بدن را به نحوی به محاق می‌برند یا در مرکزیت تام قرار می‌دهند. اما در دوره جدید، پرسش‌هایی جدی نسبت به جایگاه بدن و اهمیت آن طرح شده تا جایی که برخی جامعه جدید را جامعه‌ای جسمانی خطاب کرده‌اند و رشته جدیدالتأسیسی به نام جامعه‌شناسی بدن نیز درباره این پرسش‌ها تأمل می‌کند.

 بدن برای ما مهم است چراکه بیش از هرچیزی تصورمان نسبت به خویشتن را مدیون آن چیزی هستیم که در آینه تماشا می‌کنیم. درست است که چشم و همچشمی‌ها و تلقی و قضاوت دیگران درباره بدن ما می‌تواند نقش عمده‌ای در رفتارهایی که ما نسبت به بدن‌مان روا می‌داریم ایفا کند، ولی نمی‌توان انکار کرد که تلقی انسان‌ نسبت به خودشان بیشترین سهم را در این زمینه دارد. سانسور گاه کاملاً آشکار اعمال می‌‌شود و گاه کاملآ پنهان عمل می‌کند. پنهان‌ترین سانسور وقتی است که دچار خودسانسوری می‌شویم. بسیاری از رفتارهایی که نسبت به بدن روا می‌داریم نیز درواقع نوعی خودسانسوری است. در رژیم لاغری حجمی از بدن که می‌تواند به صورتی طبیعی وجود داشته باشد بدون دلیل عقلانی و به بی رحمانه‌ترین شکل حذف می‌شود 

.

 غالباً آنگاه که از بدن و چیزی مثل رژیم‌های لاغری که بر بدن اعمال می‌شود سخن گفته می‌شود به نقش رسانه‌ها و تبلیغات و مدها و سبک زندگی و مقولاتی از این دست ارجاع داده می‌شود. این حرف‌ها به جای خود صحیح است، اما تا زمانی که این تبلیغات و استانداردسازی‌های زیبایی‌شناختی به صورت یک خودپنداره در انسان ته نشست نگردد نمی‌تواند واجد چنین قدرتی بر اعمال سلطه‌ای چنین بی‌رحمانه بر بدن شود. خودپنداره، تصور و انتظاری است که انسان از خود و خود ایده‌آلش دارد. هیچکس نیست که به کل، تصوری کاملاً منفی از جسم خویش داشته باشد و خود را بسیار زشت و نامقبول بداند در عین حال کسی هم نمی‌تواند خود را در کمال مطلوب زیبایی بدنی تصور کند. خودپنداره‌ گویی تعلیقی است میان این دو. تصوری که از خودمان داریم و مدام نگران آن هستیم. در جهانی که فردگرایی بر آن حاکم است این خودپنداره‌ها اهمیت دوچندانی می‌یابند. خودپنداره‌هایی که می‌توانند بیشتر ناشی از توهم و وسواس باشند. گاه ما نسبت به خودمان وسواس‌هایی به خرج می‌دهیم که نه خداوند و نه دیگر آدمیان اهمیت چندانی به آنها نمی‌دهند. گویی بدن را در دادگاهی محاکمه می‌کنیم که قاضی و دادستان و وکیل مدافع‌اش تنها خودمان هستیم. اما چرا این خودپنداره‌ها نسبت به بدن شکل می‌گیرند و چرا باید بدن همواره در حال محاکمه و بازخواست باشد؟ اینکه تصور ما نسبت به بدن خویش صرفاٌ یک خود پنداره است به این معنا نیست که این تصورات در بستر اجتماع و فرهنگ شکل نمی‌گیرد. اتفاقاً این شرایط فرهنگی و تمدنی است که زیبایی شناسی ما را می‌سازد، اما انتظار درست از خویش می‌تواند در برابر انتظارات بیجایی که از بیرون اعمال می‌شود مقاومت کند. انسان قوی‌تر از آن است که به راحتی تسلیم انتظارات بیجای القا شده از طرف محیط شود.

 به عنوان مثال، زیبا تلقی شدن چاقی در میان زنان دربار در عصر قاجار به دلیل قحطی و کمیابی در آن دوره است. چاقی در این دوره دالی است که بر نوعی اشرافیت و ثروتمند بودن دلالت می کند. اصطلاحی مانند «لاغر مردنی» یا «دختره یه پرده گوشت نداره» در ادبیات ما نشان از مذمت لاغری دارد. اما تنها این دلیل کفایت نمی‌کند که چاقی زیبا جلوه کند. انتظار از نقش زن به عنوان ماشین زاد و ولد نیز در این میان حائز اهمیت است. چرا که زنان فربه نسبت به زنان ضعیف و لاغر مردنی گویا توانایی بیشتری در زاد و ولد دارند. جالب آنکه آنها چاقی را به لاغری ترجیح می‌دادند تا بتوانند بچه‌دار شوند و امروزه بسیاری از زنان از بچه‌دار شدن جلوگیری می‌کنند تا تناسب اندام‌شان به هم نریزد! ضمن اینکه اساساً می‌توان نسبت به اصل قضیه نیز تردید کرد چرا که در جامعه سنتی خودپنداره‌های فردگرایانه آن قدر قدرتمند نیستند و معلوم نیست آن اهمیتی که ما نسبت به خودمان و جسم خودمان می‌دهیم در میان آن مردمان نیز وجود داشته باشد. به نظر می‌رسد بدن موضوعی نیست که برای زنان در این دوره چنین موضوعیتی داشته باشد. ازدواج‌های سنتی و قدرت آموزه‌های دینی نسبت به رعایت محرم و نامحرم نیز هرچه بیشتر زنان را از توجه بیش از حد به بدن باز می‌دارد. داخل پرانتز اینکه جالب است همواره حجاب در میان مخالفین آن به عنوان محدودیت معرفی می‌شود، ولی در قید و بند آرایش و لباس و اعمال سلطه‌های بی‌رحمانه برای زیبا بودن محدودیت تلقی نمی‌شود! باید پرسید که چطور حجاب محدودیت است، ولی لباس تنگ پوشیدن و کفش پاشنه بلند و ساعت‌ها برای آرایش وقت تلف کردن محدودیت نیست؟ به نظر می‌رسد در فرهنگی که در آن حجاب و مستورگی بر نامستوری و بی‌حجابی غالب است محدودیت کمتری بر جسم زنانه اعمال می‌شود.

 در جامعه پساکمیابی یا جامعه مصرفی است که اعمال کنترل بر حجم بدن موضوعیت می یابد. چرا که دیگر دغدغه ما برآورده کردن نیازهای زیستی نیست، بلکه این معانی و نشانه ها هستند که در مرکز قرار می گیرند. تغییرات اجتماعی مانند افزایش نقش زنان در تولید و فعالیت اجتماعی نیز از جمله دلایل دیگری است که مقبولیت لاغری را بازتولید می کند. حتی در غرب نیز تغییر سلیقه عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیده‌ نسبتاً  جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز می‌گردد. در جوامع غربی باریک‌اندامی slimness  صفت با ارزشی برای زنان تلقی می‌گردد که با جذابیت، کنترل بر نفس، مهارت اجتماعی، موفقیت شغلی، و جوانی تداعی می‌شود. به نظر می رسد اگر لاغری بتواند واقعاً به افزایش تحرک و فعالیت کمک نماید چیز بدی نباشد ضمن آنکه می دانیم علت بسیاری از امراض و مرگ و میرها چاقی است. اما لاغری نیز به همان میزان می تواند خطرناک باشد. گذشته از اینها عده ای نیز به صورت ارثی چاق یا لاغرند و نمی توان با تعریف استانداردی برای زیبایی به راحتی بسیاری از انسان ها را در زمره زشت ها قرار داد.

 به بیان بهتر ارزش انسانیت را در زیبایی ظاهری و جسمانی محدود کردن و از آن فراتر تقلیل دادن این زیبایی به چاقی و لاغری  ستم بزرگی است که می تواند به انسانیت روا داشته شود. به نظر می رسد تعریف استانداردی سخت گیرانه برای زیبایی باعث می شود که زن به مثابه ابژه ای کاملاً جسمانی تعریف شود که تنها وظیفه اش توجه به کالبد خویش است. چنین زنی از بروز توانایی های فکری و تعالی روحی خود باز می ماند چرا که مدام باید به فکر تناسب اندام و حفظ نسبت های خاص میان سینه و کمر و باسن خویش باشد و وقت و هزینه زیادی را صرف آن کند. این استاندارد سازی ها تنها به چاقی و لاغری محدود نمی شود بلکه جراحی های پلاستیک که گاه بسیار سخت و گران هستند نیز از جمله همین مجازات هایی است که در دادگاهی که برای بدن ترتیب می دهیم بر بدن اعمال می شوند. همان طور که ذکر شد این گونه مجازات ها شاید از مجازات ها و شکنجه هایی که توسط دشمن در جنگ اعمال می شود بی رحمانه تر است. چرا که در اینجا خود انسان است که خود را با رضایت به زیر تیغ می برد و حتی برای این تیغ کشیدن بر اندام پول هنگفت می پردازد. پزشکان تغذیه و جراحان پلاستیک تنها کسانی نیستند که از این وضعیت سود می برند. تمام مشاغلی که منفعت آنها وابسته به زنانی است که هم و غم آنها معطوف بودن به کالبد و زیبایی کالبد است خواهان این شیوه نوین از استثمار هستند. در واقع این گونه زنان خود جزئی از ماشین تولید و مصرف هستند و این چرخه بدون وجود چنین زنانی دچار توقف خواهد شد. در پایان لازم است ذکر این نکته که انتقاد از برساخته شدن چنین زنی به معنای ستایش از انتظارات سنتی از زن نیست. اگر امروزه زن را به مثابه "لیدی مهمانی" خواسته اند دیروز نیز زن را به " زن مطبخ " تقلیل داده بودند که باید بوی پیاز داغ بدهد. زن ایده آل هیچ یک از این دو نیست و اصلاً شاید مشکل اصلی به کار بردن صفت ایده آل و ایجاد انتظار از زن باشد. انسان آزاد آفریده شده و رفتن زیر بار استانداردهای بشرساخته تنها منجر به استثمار و  انقیاد می شود. تنها خداوند است که بندگی اش برابر با آزادی واقعی است.

 

 این یادداشت در دخت ایران



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی