بیانیه جنبش عدالتخواه دانشجویی پیرامون مذاکره با شیطان بزرگ و اتفاقات اخیر
سوال اینجاست که آیا فراموش کردهایم امریکا و ابرقدرتهای شرق و غرب جز به منافع استکباری خود نمیاندیشند؟ آیا گمان کردهایم که دشمنی اینان با نظام جمهوری اسلامی ایران بر سر مسائلی چون هسته ای است که با مذاکره و گفتگو قابل حل باشد یا اینکه دشمنی امریکا با منطق و جوهرهی انقلاب اسلامی است و مسائل چون هسته ای تنها بهانه ای برای دشمنی هستند؟ آیا تصور کردهایم که مستکبران جهان دست از خوی استکباری خود برداشتهاند؟ آیا یادمان رفته است که هرگاه با این زورگویان عالم به مذاکره نشستهایم در نهایت شرمنده مردم از پای مذاکره برگشتهایم؟
متن کامل بیانیه به شرح زیر است:
بیانیه جنبش عدالتخواه دانشجویی پیرامون مذاکره با شیطان بزرگ و اتفاقات اخیر
خبر گفتگوی تلفنی حجت الإسلام و المسلمین حسن روحانی با رئیس جمهور ایالات متحده امریکا در واپسین ساعات حضور روحانی در نیویورک، ما را شگفت زده کرد و این پرسش را به اذهان متبادر نمود که مذاکره با مستکبران و قلدران جهان و علی الخصوص امریکا چه منطق و توجیهی میتواند داشته باشد؟ سوال اینجاست که آیا فراموش کردهایم امریکا و ابرقدرتهای شرق و غرب جز به منافع استکباری خود نمیاندیشند؟ آیا گمان کردهایم که دشمنی اینان با نظام جمهوری اسلامی ایران بر سر مسائلی چون هسته ای است که با مذاکره و گفتگو قابل حل باشد یا اینکه دشمنی امریکا با منطق و جوهرهی انقلاب اسلامی است و مسائل چون هسته ای تنها بهانه ای برای دشمنی هستند؟ آیا تصور کردهایم که مستکبران جهان دست از خوی استکباری خود برداشتهاند؟ آیا یادمان رفته است که هرگاه با این زورگویان عالم به مذاکره نشستهایم در نهایت شرمنده مردم از پای مذاکره برگشتهایم؟ به راستی در رابطه با دشمنی های دولت امریکا با ایران انقلابی چه چیزی تغییر کرده است که به خود اجازه می دهیم به لطایف الحیلی امید مستضعفان جهان را نا امید کنیم؟
در این راستا جنبش عدالتخواه دانشجویی بر خود لازم می داند نکاتی را متذکر شود:
1- رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با مسئولین نظام به این مطلب اشاره فرمودند که نسبت به مذاکره با امریکا خوشبین نیستند؛ چرا که امریکایی ها غیرقابل اعتماد و غیر منطقىاند و در برخوردشان صادق نیستند و شرط اساسی تعامل را شناخت طرف مقابل دانستند. از سوی دیگر ایشان در دیدار با فرماندهان سپاه امام را منفورترین چهره در نزد دشمنان اسلام دانستند و دلیل این دشمنی را دو خصوصیّت بىنظیر «بصیرت کامل» و «قاطعیّت تمام» امام(ره) دانستند.
همانطور که رهبر معظم انقلاب تبیین فرمودند، هیچ کس بهتر از امام راحل امریکا را نمی شناخت و هیچ کس بیش از او عمق دشمنی و بغض امریکا نسبت به اسلام ناب محمدی (ص) را درک نکرده بود؛ این بود که امام عزیز تنها راه پیش روی اسلام انقلابی و نظام برآمده از آن را «مبارزه» می دانست و در پیام جانسوزش به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 و نوشیدن جام زهر فرمود:
«پس راهی جز مبارزه نمانده است؛ و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا آمریکا را شکست، و الزاما یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت یا پیروزی؛ که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است، که انشاءاللّه خداوند قدرت شکستن چهارچوب سیاستهای حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجاد داربستهایی بر محور کرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید».
با چنین تبیین صریحی از مشی امام(ره) در مواجهه با شیطان بزرگ و با علم به اینکه شرط اصلی هرگونه تعامل شناخت طرف مقابل است، چگونه و با چه منطقی می توان «نرمش قهرمانانه» و تعامل را به گفتگوی تلفنی با دشمن اصلی ملت ایران تفسیر و ترجمه کرد؟
2- پس از شناخت ماهیت دشمنی امریکا با ملت ایران، نباید از شناخت صحیح شرایط و اوضاع عالم در مقطع کنونی غفلت نمود. اگر نیم نگاهی به رخدادهای امروز جهان بیاندازیم و درک درستی از شرایط حاکم بر جهان داشته باشیم، درخواهیم یافت که معادلات بینالمللی به ضرر امریکا و به نفع مستضعفان جهان تغییر یافته است. اگر تا دیروز امریکا به مدد امپراطوری رسانه ای خویش می توانست افکار عمومی ملت ها و دولت های جهان را بفریبد و راه را برای حمله نظامی به افغانستان و عراق هموار کند، امروز بیداری و هشیاری ملت های دنیا فراتر از سلطه رسانه ای امریکا حرکت می کند و اجازه نمی دهد امریکا بتواند اهداف سلطه طلبانه خویش را با شعارهای حقوق بشری بزک کند؛ شکست رسانه ای امریکا در حمله نظامی به سوریه دلیلی بر این مدعاست.
از سوی دیگر در تحولات کشورهای منطقه و با وجود افت و خیزهای گوناگون، آنچه جزء محکمات و ثابتات است، افزایش منفوریت امریکا نزد مردم کشورهای اسلامی است.
اوضاع در قلب جهان سرمایه داری نیز بهتر از این نیست؛ دیر زمانی از طنین شعارهای ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری در پارک «زاکوتی» نیویورک و زیر سایهی ساختمان های وال استریت نمی گذرد و شعله های جنبش ضدسرمایه داری هنوز خاموش نشده است.
در شرایطی که همه چیز- چه در درون امریکا و چه در بیرون- در غلیان و جوشش علیه سلطه امریکاست و بدون شک امریکا در موضع ضعف قرار گرفته است، میدان دادن به رئیس جمهور امریکا و گفتگوی تلفنی با او بعد از سی و چند سال ایستادگی و مقاومت چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آیا معنای دیپلماسی ندیدن این واقعیت های بدیهی است؟ آیا معنای دیپلماسی آن است که سیاستمداران امریکایی اوج عجز و لابهی خویش را در پس لبخندهای فریبنده پنهان کنند و ما تنها لبخندهای ظاهری را ببینیم؟ آیا ساده لوحی در شناخت امریکا و شرایط جهان معنای دیپلماسی و رفتار منطقی است؟
3- باید به این نکته توجه داشت که در رابطه با رفتار امریکا در قبال ملت ایران و سایر ملت های جهان چیزی عوض نشده است.
اگر امریکای دیروز در جنگ نظامی از رژیم جنایتکار صدام حمایت تام و تمام می نمود، امروز در جنگ اقتصادی تمام قد پشت سر تحریم ها و فشارهای مضاعف علیه ملت ایران ایستاده است و در طول سی و چند سال پس از انقلاب از همه توان خود برای وارد کردن فشارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استفاده نموده است.
اگر در سال 1982 جنایت صبرا و شتیلا توسط رژیم منحوص صهیونیستی رخ می دهد و ایالات متحده امریکا در قبال این جنایت سکوت می کند و حتی به اعتراف روزنامه نیویورک تایمز خود در این حادثه نقش ایفا می کند، در سال 2011 نسل کشیِ تاریخی توسط رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه رخ می دهد و با این وجود امریکا از این رژیم قاتل حمایت های تام و تمام میکند؛ و امروز همین دشمنی در قالب حمایت از تروریست های سوری ادامه دارد. برای آنانی که تصور می کنند امریکا توبه کرده است و دست از جنگ طلبی و کشتار ملت ها برداشته است، یادآوریِ سیاست های نظامی کنونی امریکا که در قالب استقرار سپرهای گوناگون دفاع موشکی، پایگاه های متعدد نظامی در منطقه و استقرار همیشگی ناوهای نظامی امریکا در آب های آزاد سرتاسر جهان تجلی یافته است، خالی از لطف نیست.
با وجود همهی این مسائل، باید این سوال را طرح نمود که آیا رفتار امریکا در قبال ملت ایران و سایر ملت های مستضعف جهان به فرموده حضرت امام خمینی (ره)، از حالت «گرگ و میش» خارج شده که آقایان به خود اجازه دادهاند دست به چنین عملی بزنند؟
با این وجود، دیدن راه حل مسائل در مذاکره با امریکا چه توجیهی می تواند داشته باشد؟
4- یکی از خطاهای فاحشی که ممکن است گریبان گیر تحلیل های سیاستمداران و مسئولین کشور شود، آن است که راه برون رفت از مشکلات اقتصادی کشور را در جایی خارج از مرزهای کشور جستجو کنند. این در حالیست که اساسا منشأ مشکلات و مسائل اقتصادی کشور نه تحریم ها و مسائل بیرونی، که ضعف های درونی است. باید گفت مشکلات اقتصادی امروز کشور بیش از آنکه ناشی از تحریمها باشد، ناشی از بی تدبیری و سوء مدیریت مسئولین است و موجهای رسانهای و فضاسازی به انحاء مختلف برای القای این مساله به بدنه مردم که فشارهای معیشتی و اقتصادی به تحریمها بر میگردد و راه حل آن امتیاز دادن به ابرقدرتهای دنیوی است، چیزی جز جستجوی دم دستی ترین راه حل و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتها نیست و لذا همانطور که رهبر انقلاب اشاره نمودند، «تقویت ساخت درونی نظام» چیزی است که امروز باید در رأس اولویت های کشور باشد؛ به بیان دیگر کلید حل مسائل در درون کشور است و نه در بیرون و ضعف نشان دادن در مقابل دشمن به بهانهی لغو تحریم ها و بهانه هایی از این دست، یا از سر ساده لوحی است و یا از سر غرض ورزی.
5- برای ما جای تعجب است که با وجود تجربهی تلخ مذاکرات سعد آباد در سال 82 اشاره کرد که با وجود کوتاه آمدن ایران از حق مسلم خود و پذیرفتن تعلیق کلیه ی فعالیت های هسته ای، طرف غربی به تعهدات خود پایبند نماند و شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی دست به تصویت قطعنامه علیه ایران زد و در طی دو سال همراهی و سازش از طرف ایران، غرب به هیچیک از تعهدات خود پایبند نماند و چندین قطعنامه علیه ایران تصویب شد. ضمن اینکه در آن مقطع زمانی جمهوری اسلامی ایران محور شرارت نام گرفت. اگر آن زمان دیپلماسیِ نرمش و سازش نتیجه ای برای ایران در بر نداشت و منجر به جری تر شدن طرف غربی شد، چگونه امروز می توان به حصول نتیجهی مطلوب از این سیاست امیدوار بود؟ در تجربه تاریخی ملت ایران بارها ثابت شده است که هرگاه ایران با هدف کاهش فشارها، سیاست خارجی خود را در راستای تنش زدایی تنظیم نموده و راه گفتوگو با مستکبرین را در پیش گرفته است، آنها این سیاست را نشانه ضعف ما تلقی نموده و سعی کردهاند با افزودن بر درگیریها و تنشها، بر شدت فشارها بیافزایند تا بتوانند ضربههای بعدی را کاریتر وارد کنند.
سوال اینجاست که آیا نباید از تجربه های نزدیک گذشته عبرت گرفت؟
در پایان این نکته را یادآوری می کنیم که ممکن است عده ای موضع گیری صریح در قبال چنین رفتارهایی را به معنای سنگ اندازی و مخالفت با دولت تلقی کنند؛ در این رابطه باید گفت جنبش عدالتخواه دانشجویی تقویت دولت را نه به معنای حمایت بی چون و چرا از تمامی اقدامات که به معنی پایش دولت در راستای حرکت در مسیر آرمان های انقلاب و مرتفع کردن مسائل کشور می داند و در این راستا از نقاط قوت حمایت و نقاط ضعف را تذکر می دهد و نقد درون گفتمانی مسئولان نظام را مایهی قوت کشور و مسئولان تلقی می کند.
به امید ظهور عدالت گستر گیتی
جنبش عدالتخواه دانشجویی
6 مهر1392
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]