سفارش تبلیغ
صبا ویژن







سیری در اندیشه های شهید آوینی در باب تکنولوژی، سینما و هنر  

شماره چهارصد و چهل و پنجم از دوره جدید سینمارسانه با پرونده‌ای درباره اندیشه‌های سینمایی شهید آوینی و مطالب مفصلی پیرامون برنامه‌های نوروزی صداوسیما و مراسم اسکار هشتاد و چهارم منتشر شد.

این شماره از ماهنامه سینمارسانه با پرداختن به آراء و نظرات متفکر شهید، سید مرتضی آوینی، به تبیین دیدگاه‌ها و مسیرهای ناتمام وی در باب نظریه‌پردازی هنر دینی پرداخته است. این پرونده شامل بحث‌هایی پیرامون ماهیت تکنولوژی و سینما، پرسش‌هایی از اندیشه‌های سینمایی شهید آوینی، سینمای سورئالیستی دینی؟! (سینمای اسلامی از منظر شهید آوینی)، بخش معرفی کتاب و یک مصاحبه تحلیلی با دکتر وحید رامین‌پور در باب فرهنگ، تمدن و سینما می‌باشد.

گزارشگر: با این نگاه، باید دنبال هنرمندانی باشیم که مُلهَم از غیب باشند و نگاه دینی ولایی داشته باشند و در ساحت مؤمنانه و تقوا و… زندگی بکنند و با این‌ها پیش برویم. اتفاقی که به‌نظر من در این چند سال، نیفتاده است. آوینی در جایی می‌گوید که بعد از 11سال، مدیران انقلاب ‌اسلامی از خودشان می‌پرسند که چرا موفق نشده‌ایم. الان می‌شود بگوییم که بعد از 33‌سال، چرا موفق نشده‌ایم. حالا چه باید کرد؟ یکی از آن دلایل، نگاه به همان ماهیتی است که باعث می‌شود این اتفاق در ایران نیفتد. دلیل آن را هم باید از مخالفان پرسید. به‌نظر شما چه سفارش و مسیری را می‌توان برای آن‌هایی مشخص کرد که دوست دارند به ساحت رسانه، سینما، تلویزیون و هنری وارد شوند که در خدمت انقلاب و اسلام باشد؟

یامین‌پور: آن جمله‌ای را که در اول، عرض کردم؛ اینکه مدیران و مردم ما باید بدانند که زندگی در این وضعیت، زندگی استقرار‌یافته‌ای نیست و منتظر باشند که طرحی نو دراندازند! کسی‌ که این موقعیت را پذیرفته است و در غفلت و حجاب این وضعیت فرو رفته است، هیچ اراده‌ای برای تغییر ندارد و مدیران ما اغلب، در حجاب تکنوکراسی، فهم توسعه‌ای از مدیریتشان ندارند و حتی توسعه را به بدترین شکل آن می‌فهمند، یعنی توسعه‌ی کمّی از آن تلقی می‌کنند و اصلاً به طرحی نو، فکر نمی‌کنند. سال‌ها این تلقی، تلقی رسمی نظام جمهوری ‌اسلامی بوده است، یعنی رئیس‌جمهور این کشور، این‌گونه می‌اندیشید. سال‌ها این‌چنین بوده است و طبیعی است وقتی این‌‌گونه فکر شود، هیچ اراده‌ای برای تغییر نیست! نظام ارزش‌گذاری هم همینی است که هست. مهم‌ترین و البته بزنگاه تغییر، همین دانشگاه‌ها، دانشکده‌ها و سیستم‌های تعلیم و تربیت است.

سیاست‌گذاری اصلی نظام، پنج مرحله است؛ انقلاب اسلامی، حکومت اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی و تمدن اسلامی. رهبری می‌داند که در مسیر طولی این فرایند باید به ‌سمت تمدن اسلامی حرکت کند و اتفاقاً به این اقتضائات دائم تذکر می‌دهد. حتی ایشان بالاخره در سال1387، گفتند که از کلمه‌ی توسعه دیگر استفاده نکنیم. توسعه، اقتضائات خودش را دارد و از کلمه‌ی پیشرفت استفاده کنیم! یا جایی گفتند که اقتضائات مدرنیته، اجرای عدالت را دشوار می‌کند. ایشان به دشواری‌های مسیر واقفند. من مسیر را درواقع، رو به نقطه‌ای منفی یا زیر صفر نمی‌بینم، یعنی احساس می‌کنم که رشد کرده‌ایم، یعنی از دورانی که آوینی تحریم می‌شود، به دورانی می‌رسیم که آوینی تدریس می‌شود!

این فرایند عجیبی است، حرف‌هایی که الان می‌زنیم، در دوران دانشجویی ما مثلاً سال‌های پایانی دهه‌ی70، خیلی بد بود، یعنی اصلاً به شما اجازه نمی‌دادند که این حرف‌ها را بزنید. اگر کسی این حرف‌ها را می‌زد یا تمسخر می‌شد یا با شگفتی به او نگاه می‌کردند. الان در دوره‌ای هستیم که رهبری این حرف‌ها را می‌زنند و این حرف‌ها در دانشگاه‌ها، نشریات و مجله‌های ما مدام تکرار و تعمیق شده و درباره‌ی آن گفت‌وگو می‌شود. کار به جایی می‌رسد که رهبری یک ‌بار سال1374 از الگوی «ایرانی-‌اسلامیِ پیشرفت» صحبت کردند. موقعیتی که درباره‌ی آن صحبت شد، شعار و موضع رسمی نظام و موضع کاپیتالیسم و لیبرالیسم در حوزه ی  فرهنگ و اقتصاد بود. بعد ایشان دید که اصلاً منابعش و زمینه هایش موجود نیست، اصلاً امکانش نیست و 12سال صبر کردند. دومین‌باری که از الگوی ایرانی-‌اسلامی پیشرفت صحبت کردند، سال1386 بود که دیگر پی‌ آن را گرفتند، یعنی ایشان دو سال بعد، دبیرخانه‌ای مستقل از قوا برای پیگیری الگوی ایرانی-‌اسلامی پیشرفت تأسیس کردند و همچنین تأکید کردند که منابع و مفاهیم آن تازه به‌وجود آمده است.

این نشان می‌دهد که ما روی ریل قرار داریم، اما شتاب و سرعتمان بسیار کم است و این برای رسیدن به تمدن اسلامی صبر فراوانی می‌خواهد. سینما و رسانه چون تجلّیات آشکار تمدنی هستند، یعنی بالاخره چیزی تولید کرده و آن را تماشا می‌کنیم، جبهه‌ی مواجهه با مدرنیته یا الگوهای پیشرفت تلقی می‌شوند. به‌سختی می‌شود 10فیلم را برشمرد که با خیال راحت، بتوانیم بگوییم این فیلم‌ها در خدمت اهداف انقلاب اسلامی هستند، اما من حقیقتاً به آینده خوش‌بین هستم و این خوش‌بینی من هم خوش‌بینی مدیریتی نیست. به‌عنوان کسی‌ که می‌خواهم از این خوش‌بینی برداشت سیاسی بکنم، این حرف را نمی‌زنم! یک‌صدم بدنه‌ی جوانی که در فضای دانشگاهی یا در فضای هنری و رسانه‌ای ما حضور دارد، در دهه‌های 60 و 70 نبوده است! آن دهه‌‌ها در سیطره‌ی مدرنیته‌ و توهم توسعه‌ی غربی است و نمونه‌های تکی که وجود داشته است، واقعاً به‌حساب نمی‌آمدند، اما الان، به جریانی اصلی و پیش‌رونده در فضای رسانه و هنر تبدیل شده است. در ادبیات، شعر، سینما و تلویزیون، با موجی از جوانان مؤمن مواجه هستیم که دغدغه‌ی آن‌ها مواجهه‌ی مؤمنانه با حوزه‌ی هنر، رسانه و سینما است.

این‌ها هنوز به مرحله‌ی تولید نرسیده‌اند، اما این حس در آن‌ها هست و فکر می‌کنم که این قدم بسیار بزرگی است. حالا مقداری هوشمندی لازم است که مدیران فرهنگی ما از این خاستگاه باشند تا بتوانند به این جریان سامان دهند. این جریان، قدری نیازمند به سرمایه‌گذاری مادّی و تنظیم است، یعنی به مدیریت، سازمان‌دهی‌ و سامان‌دهی‌کردن نیاز دارد، همچنین مقدار فراوانی به انگیزه و روحیه نیاز دارد. ببینید هر جا مؤمنانه مقابله کرده‌ایم، بسیار بیشتر از پیش‌بینی و سطح توقعمان برداشت کرده‌ایم؛ نمونه‌اش دهه‌ی60 است و من هرچه مطالعه می‌کنم، می‌بینم که ظرفیت انسانی ما در بدنه‌ی جریان انقلاب اسلامی و جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی، چندین برابر ظرفیت ما در دهه‌ی60 است. از این ‌جهت خوش‌بین هستم، یعنی فکر می‌کنم که در آینده، اتفاقات بسیار بهتری برای ما رخ خواهد داد و مثال آن همین رسانه و صداوسیما است.

درباره‌ی سریال‌ها و برنامه‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شد، زمانی حتی یک یادداشت انتقادی نمی‌دیدید! یا نقد سینما بیشتر نقدی فنی و تکنیکی بود و همه در حجاب الفاظ و اشخاص. دیدید که چه بلایی سر شهید آوینی آوردند بخاطر کنایه‌ای که فقط به «داریوش مهرجویی» و «علی حاتمی» زدند! الان چه می‌بینید؟ الان جریان انقلاب اسلامی، جریان اصلی‌ای است که در حوزه‌ی نقد فرهنگی، رسانه‌ای و هنری وجود دارد. این موضوع، برای مدت 15سال، خیلی خوب پیش رفته است. بعد می‌بینید کسانی که مصرف‌کننده‌ی این سینما و رسانه بودند، وقتی دست‌ به قلم می‌شوند، وقتی میکروفون پیدا می‌کنند، وقتی از حوزه‌ی انتقاد وارد می‌شوند، چه نقدهایی که از خاستگاه انقلاب اسلامی آغاز می‌شود. آوینی آغازکننده‌ی این راه است، اما یقین دارم اگر آوینی الان زنده بود، ذوق‌زده بود از این ‌همه انتقادهایی که به‌صورت دقیق عنوان می‌شود. در زمان آوینی، او تک بود. فقط آوینی بود که «مسعود بهنود» را نقد می‌کرد، فقط آوینی بود که سینمای روشنفکری را نقد می‌کرد، الان چقدر آدم داریم که مسعود بهنود یا سینمای روشنفکری را از همان خاستگاه با همان منطق، نقد می‌کنند! چقدر به این ادبیات، کتاب اضافه کرده‌اند!

این موضوع را صراحتاً بگویم که یکی از شاخص‌های انقلاب اسلامی برای من همین است. خوش‌بین هم هستم. انتقاد اصلی من هم به مدیران است. احساس می‌کنم که بدنه‌ی اجتماعی-‌فرهنگی نظام رشد کرده، اما بدنه‌ی مدیریتی نظام متناسب با این رشد، رشد نکرده است.

گزارشگر: سؤال‌هایتان انحرافی است؟

یامین‌پور: نه. این حرفی که آخر زدم، برایتان که عجیب نبود؟ با من هم‌جهت هستید یا نه؟

گزارشگر: البته چون نگاه شما به‌سمت گذشته است، از این ‌جهت واقعاً درست است. چون آن‌ زمان‌که آوینی حرف می‌زد، فقط چند نفر مثل آوینی بودند، اما به‌قول شما، الان آن حرف را 100نفر می‌زنند، یعنی یک تریبون شده است!

یامین‌پور: آکادمی شده است. هرچند به‌نظر خودم، آوینی الآن هم در بین جوانانی که علاقه دارند به حوزه‌ی هنر وارد شوند هم، هنوز غریب است، اما غربتش قطعاً کمتر از گذشته است. گاهی این‌طور مطرح می‌شود که حق او را ادا نکرده‌اند.

گزارشگر: احسنت، بله. حق آوینی قطعاً ادا نشده است.

یامین‌پور: مگر حق پیغمبر ادا شده است؟ این بحثی دیگر است. خصلت جوان‌ها این است که دوست دارند خیلی زود، همه‌چیز را به‌دست بیاورند. به‌قول شما در نگاه فرایند تمدنی، آدم باید صبر و حوصله‌ی بیشتری داشته باشد. زمانی فکر می‌کردم که آقا برای تبلیغات می‌گویند که جوان‌های امروزی بهتر هستند، اما حالا می‌بینیم که جوان‌های امروز در مقایسه با زمان انقلاب پیشرفت کرده‌اند. می‌پرسم که خدایا! آقا چه می‌فرمایند؟ وضع این‌گونه! حجاب این‌‌گونه! بعد گفتم که اگر ما ولایت‌پذیریم، حداقل منطق خود را قدری به آقا نزدیک کنیم. در این موضوع دقت کردم، در سطح شعور اجتماعی مردم و عمق نگرش دینی مردم و نگرش‌های انتقادی آن‌ها دیدم که بسیار متحول شده‌ایم. اگر از این منظر نگاه کنیم، رشد انقلاب را می‌بینیم. انقلاب تفاوت بسیاری کرده است.
در دهه‌ی70 دانشجو بودم. الان هم در دانشگاه درس می‌دهم. فضا بسیار فرق کرده است. سفر‌های بسیاری می‌روم؛ بوشهر، هرمزگان، کرمان، تبریز، هر‌جا که بگویید. مثلاً دانشگاه آزاد می‌روی در پشت کوه‌ها، درباره‌ی ماهیت تکنولوژی جلسه‌ای برگزار کرده‌اند، دانشجو می‌آید و همین سؤال‌ها را می‌پرسد! این مسئله بسیار مهم است.

گزارشگر: بعد تبدیل به تشخّص هم شده است. «شاه‌حسینی» می‌گوید که در اول انقلاب، هنوز حکومت نگفته بود که باید حجاب داشته باشید، دخترانی که می‌خواستند بگویند که ما باکلاس و اهل بحث‌های جدّی هستیم، روسری می‌پوشیدند، زیرا بچه‌های دانشگاه پیرو خط امام بودند. الان دقیقاً همین اتفاق افتاده است.

یامین‌پور: هویتی شده است.

گزارشگر: بله، دقیقاً. الان بچه‌ها به این سمت می‌روند، شاید بعضی‌ از آن‌ها هم خیلی عمیق نباشند، اما از این‌دست حرف‌ها هم می‌زنند.

یامین‌پور: این‌ها خیلی خوب است. می‌دانید که چقدر به ما مراجعه می‌شود، سیر مطالعاتی می‌خواهند، کتاب‌، مقاله‌ و… معرفی می‌کنیم. مجبور شدیم کلاس تشکیل بدهیم. بعد، با درخواست شهرستانی‌ها فایل‌های آن را برای دانلود گذاشتیم، خیلی برای من عجیب است!

گزارشگر: آیا می‌خواهید همین جلساتی را که در مساجد بوده است، در مجله منعکس کنید؟ 

یامین‌پور: البته می‌شود جلساتی را که در مسجد ابوذر داریم، در حوزه‌ی رسانه استفاده کنیم. ان‌شاءالله زمانی‌که خواستید در حوزه‌ی مباحث نگاه‌ رسانه‌ای و تکنولوژی مرحوم آوینی کار کنید، از آن استفاده می‌کنیم. شما سؤالی ندارید؟

گزارشگر: البته این سؤال در پرانتز است. درواقع، اشاره‌ای درباره‌ی تدوین و مدرسه‌ی فیلم‌سازی «باغ فردوس». شهید آوینی می‌گوید «دوستان فکر کردند که اگر بچه‌های حزب‌اللهی را در سینما جمع کنند، در حوزه‌ی سینمای دینی، اتفاق مثبتی می‌افتد!» در همان مقاله درباره‌ی ماهیت سینما هم صحبت کرده است. الان هم همین است. کلاس‌ها را می‌بینیم یا می‌رویم، اما هم‌چنان همان روش است! یعنی الان هم، حوزه‌ی هنری یک‌سری بچه‌هایی را گزینش می‌کند که این افراد مثلاً بچه‌های هیئتی هستند و به این‌ها تکنیک سینما را درس می‌دهند. در مجله‌ی «راه» هم دقیقاً همین اتفاق می‌افتد. به‌نظر شما چرا درواقع هیچ‌وقت، در سیستم آموزشی‌مان هیچ تغییر و تحولی به‌وجود نمی‌آید؟ مدیران حوزه‌ی هنری چندان دنبال آمار و ارقام‌دادن نیستند و دغدغه‌ی نان دارند. چه روشی را می‌توانیم پیدا کنیم؟ واقعاً اصالت به فرد است؟ یعنی باید فردی خاص را پیدا بکنیم و به او آموزش‌هایی خاص بدهیم تا برود در فضای سینما؟ یا اینکه به فردی آموزش سینما بدهیم و مواد آموزشی را تغییر دهیم؟ مثلاً بگوییم تکنیک سینما را یاد بگیر. حالا به‌جای کتاب «جرج پولتی» مثلاً کتابی جدید می‌دهیم و… 

یامین‌پور: من متخصص آموزش نیستم، یعنی هیچ‌وقت در این حوزه‌ها درس نداده‌ام و در حوزه‌های نظری درس می‌دهم. نمی‌توانم دیدگاه قاطعی داشته باشم! اما اجمالاً تجربه‌ی رسانه‌ای را به شما می‌گویم که مثلاً در تلویزیون می‌گفتیم فلانی تلویزیونی نیست. ما به‌عنوان کسی که تجربه داشتیم، حسی را در آدم‌هایی که می‌خواستند کار کنند، کشف می‌کردیم. زمانی‌که رادیو بودیم، می‌گفتیم این فرد، رادیویی نمی‌شود. موقعی‌که تلویزیون رفتیم، حسی را کشف می‌کردیم و بعد، روی آن سرمایه‌گذاری می‌کردیم. تجربه‌ی شخصی من این است، اما نمی‌توانم سری‌‌دوزی کنم.

خودِ شهید‌آوینی چقدر روی ذوق و قریحه‌ی هنری تأکید می‌کند. بعضی‌ها فقط به درد شاعری می‌خورند، بعضی‌ها به درد… فکر می‌کنم آن کشف درست است که اتفاق می‌افتد، یعنی آن‌ را ساده برگزار می‌کنیم. کشف، نخستین مرحله و بسیار مهم است. بعد دوره‌های آموزشی و… . اگر من بودم، روی تعداد بسیار محدودی سرمایه‌گذاری می‌کردم. آن‌هم نه به‌عنوان کسی‌ که من برایش دوره بگذارم، بلکه برای کسی که در فیلم بعدی، دستیار «ابوالقاسم طالبی» باشد. ضمن اینکه نگاه‌های خاص شهید آوینی را هم در حوزه‌های تربیتی لحاظ می‌کردم. این‌هایی که می‌روند پیش حاج‌ «منصور ارضی» مداحی کنند، دستور و روال او این است که روزی یک جزء قرآن باید بخوانی، وضو بگیری، نماز شب بخوانی و… چیز‌هایی که در سیستم‌های رسمی و آموزش امکان آن‌ها فراهم نیست. این همان شأنی است که آوینی می‌گوید.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی