توصیف پرهیزکاران در نهج البلاغه
الف) سیمای پرهیز کاران :
امّا پرهیزکاران ! در دنیا دارای فضیلتهای برترند ، سخنانشان راست ، پوشش آنان میانه روی ، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است . چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده میپوشانند و گوشهای خود را وقف دانش سودمند کردهاند و در روزگار سختی و گشایش ، حالشان یکسان است . واگر نبود مرگی که خدا بر آنان مقدر فرموده ، روح آنان حتی به اندازه بر هم زدن چشم ، در بدنها قرارنمیگرفت ، از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم .
خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند ، بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در نعمتهای آن به سر میبرند و جهنم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده و در عذابش گرفتارند .
دلهای پرهیزکاران اندوهگین و مردم از آزارشان در امان ، تنهایشان لاغر و درخواستهایشان اندک و نَفْسشان عفیف و دامنشان پاک است .
در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را بدست آورند "تجارتی پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده " دنیا میخواست آنها را بفریبد ، اما عزم دنیا نکردند ، میخواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان ، خود را آزاد ساختند .
ب) شب پرهیز کاران :
پرهیزکاران در شب برپا ایستاده مشغول نمازند ، قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه میخوانند ، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را مییابند .
وقتی به آیهای برسندکه تشویقی در آن است ، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان میبرند که نعمتهای بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد و هرگاه به آیهای میرسند که ترس از خدا در آن باشد ، گوش دل به آن میسپارند و گویا صدای بر هم خوردن شعلههای آتش در گوششان طنین افکن است ، پس قامت به شکل رکوع خم کرده ، پیشانی و دست وپا بر خاک مالیده و از خدا آزادی خود را از آتش جهنم میطلبند .
ج) روز پرهیزکاران :
پرهیزکاران در روز دانشمندانی بردبار ونیکوکارانی با تقوا هستند که ترس الهی آنان را چونان تیرِ تراشیده لاغر کرده است ، کسی که به آنها مینگرد میپندارد که بیمارند اما آنان را بیماری نیست و میگوید ، مردم در اشتباهند ! در صورتی که آشفتگی ظاهرشان نشان از امری بزرگ است . از اعمال اندک خود خوشنود نیستند و اعمال زیاد خود را بسیار نمیشمارند .
نَفْس خود را متهم میکنند و ازکردار خود ترسناکند .
هرگاه یکی از آنان را بستایند ، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده میگوید : "من خود را از دیگران بهتر میشناسم و خدای من مرا بهتر از من میشناسد ، بار خدایا مرا بر آنچه میگویند محاکمه نفرما و بهتر از آن قرارم ده که میگویند و گناهانی که نمیدانند بیامرز ! "
د) نشانههای پرهیزکاران :
یکی از نشانههای پرهیزکاران این است ، که او را اینگونه میبینی : در دینداری نیرومند ، نرمخو و دور اندیش است ، دارای ایمانی پر از یقین ، حریص در کسب دانش ، با داشتن علم بردبار ، در توانگری میانه رو ، در عبادت فروتن ، در تهیدستی آراسته ، در سختیها بردبار ، در جستجوی کسب حلال ، در راه هدایت شادمان و پرهیز کننده از طمع ورزی میباشند .
اعمال نیکو انجام میدهد و ترسان است ، روز را به شب میرساند با سپاسگزاری وشب را به روز میآورد با یاد خدا ، شب میخوابد اما ترسان و برمیخیزد شادمان ، ترس برای اینکه دچار غفلت نشود و شادمانی برای فضل و رَحمتی که به او رسیده است .
اگر نَفْس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد ، از آنچه دوست دارد محرومش میکند .
روشنی چشم پرهیز کار در چیزی قرار دارد که جاودانه است و آن را ترک میکند که پایدار نیست ، بردباری را با علم و سخن را باعمل در میآمیزد .
پرهیزکار را میبینی که : آرزویش نزدیک ، لغزشهایش اندک ، قلبش فروتن ، نَفْسش قانع ، خوراکش کم ، کارش آسان ، دینش حفظ شده ، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است . مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند .
اگر در جمع بیخبران باشد نامش در گروه یادآوران خدا ثبت میگردد و اگر در یادآوران باشد ، نامش درگروه بیخبران نوشتهنمیشود . ستمکار خود را عفو میکند ، به آنکه محرومش ساخته میبخشد ، به آنکس که با او بریده میپیوندد ، از سخن زشت دور و گفتارش نرم ، بدیهای او پنهان و کار نیکش آشکار است . نیکیهای او به همه رسیده ، آزار او به کسی نمیرسد .
در سختیها آرام و در ناگواریها بردبار و در خوشیها سپاسگزار است . به آنکه دشمن میدارد ستم نکند و نسبت به آن کس که دوست دارد به گناه آلوده نشود .
پیش از آنکه برضد او گواهی دهند به حق اعتراف میکند و آنچه را به او سپردهاند ضایع نمیسازد و آنچه را به او تذکر دادند ، فراموش نمیکند .
مردم را با لقبهای زشت نمیخواند ، همسایگان را آزار نمیرساند ، در مصیبتهای دیگران شاد نمیشود و در کار ناروا دخالت نمیکند واز محدوده حق خارج نمیشود .
اگر خاموش است ، سکوت او اندوهگینش نمیکند و اگر بخندد ، آواز خنده او بلند نمیشود و اگر به او ستمی روا دارند ، صبر میکند تا خدا انتقام او را بگیرد .
نَفْس او از دستش در زحمت ، ولی مردم در آسایشند . برای قیامت ، خود را به زحمت میافکند ، ولی مردم را به رفاه و آسایش میرساند . دوری او از برخی مردم از روی زهد و پارسایی و نزدیک شدنش با بعضی دیگر از روی مهربانی و نرمی است .
دوری او از تکبر ، خودپسندی و نزدیکی او از روی حیله و نیرنگ نیست .
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]