سفارش تبلیغ
صبا ویژن







در تاب زلف یار !»
86/2/28 12:12 ص

اگرچه حسن توازعشق غیر مستغنی است       من آن نیم که از زین عشقبازی آیم بار

                              

 ریز نوشت:

پنج شنبه شب ها که میشه خود به خود آدم دوست داره بره زیر آسمون..قدم بزنه..از قید بند ها گسسته بشه  و حرف بزنه..و دلش پرواز کنه..اخه خلوته و ورود ممنوع نداره...

امتحان کردی چه حرفای قشنگی میزنی؟؟؟مخصوصا اگه باد ملایمی بیاد و بوی عرشیان رو واست بیاره..

دیگه اون موقع دوست نداری بگی خدا کارای زشت رشت کردم شرمنده..دوست داری یه جوری شده خودت رو خجالت زده نکنی و چه قشنگ میگه:

 

الهی قَصُرَتِ الاَلسُنُ عَن بُلوغِ ِثَنائِکَ کَما یَلیقُ بِجَلالِکَ و.....

درخت وصف بی شک به آسمان ثنای تو نتواند رسید و پرنده عقل بر اوج جمال تو بال نتواند سائید.

درچنته کوچک فهم من کی ابزار درک تو میگنجد و در کوله بار خرد ما کجا توشه راه قله جلال تو جای میگیرد؟

پای عقل در راه درک تو کفش آبله پوشید و به مقصد نرسید و چشما بر خیمه گاه تو در انتظار ماند و رخسار زیبای تو ندید.که تو مر پناهگاه معرفت خویش را راهی نیافریده ای جز کوره راه های عجز!

اِلهی فَاجعَلنا ....

آن پروانه ها که همواره گرد تو میگردند و وام زندگی از آتش عشق تو میگیرند.

آنان که در بلندای قله ملاطفت تو تنفس میکنند..

و آنانی که پرده های جهل از جلوی چشمانشان برداشته شده و ابرهای ظلمت در آسمان وجودشان شکافته شده.

آنان که از خیمه  خویشتن رهایی یافته اند  و حصار هوی را در هم شکسته اند..

آنان که به جغد بیم و کبوتر امید از یک پنجره مینگرند.

الهی ما را از آنانی فرار ده که :

آنها که در کوره انس تو گداخته شدند و با سوهان تو صیقل یافتند.

و از دیدار معشوقشان نگاه منتظرشان برق زد و چشمانشان روشنی یافت..

آنان که در دام سفلی فرود نیامدند تا در اوج علوی پریدند.

چه لذت بخش است گذر نسیم یادتو بردل ها و چه زیباست پرواز پرنده خاطر تو بر قلبها و.....

و چه شوق آفرین است نگاه عاشقانه تو

و چه تکان دهنده است توجه مهر آمیز تو..

...

معبودم

نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز.

ای دست گیرنده و به مقصد رساننده!

    



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی