پژوهشگر: ابوالفضل صدقی
در خصوص علل وقوع جنگ، فرضیههای مختلفی وجود دارد؛ پیروزی انقلاب اسلامی و گروگانگیری در سفارت آمریکا و شکست حملهی طبس، عدم انسجام نیروهای مسلح در ایران و قدرت طلبی و روحیهی تجاوزگری صدامحسین از آن جمله است، ولی بدون تردید صدام بدون چراغ سبز آمریکا نمیتوانسته است حملهی گستردهی نظامی علیه ایران را آغاز نماید.
مهمترین دستاورد بررسی جنگ ایران و عراق از دیدگاه سیاست خارجی، همان اثبات اصل نه شرقی و نه غربی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. این اصل نه تنها یک شعار، بلکه یکی از اصول مهم و عملی در سیاست خارجی ایران به شمار میرود. هرچند اصل حفظ تمامیت ارضی و اهمیت حراست از امالقرای اسلامی و مبارزه با ظلم و استکبار و دعوت جهانیان به حیات طیبه را میتوان از درون تحولات جنگ ایران و عراق لمس نمود، ولی باید گفت که مهمترین تحول در این دوره در سیاست خارجی ایران را در جنگ ایران و عراق میتوان مشاهده کرد. مسئلهی اصلی دولت حضرت آیتالله خامنهای در این دوره جنگ بود، زیرا بخش زیادی از توان دولت در این خصوص مصروف گردید. هرچند توجه جمهوری اسلامی از تحولات پیرامونی و بینالمللی قطع نگردید و خود را در مقابل تحولاتی چون اشغال افغانستان، حمله به جنوب لبنان و مسئلهی سلمان رشدی مسئول میدانست، ولی موضوع جنگ که در ارتباط مستقیم با حفظ تمامیت ارضی و امالقرای جهان اسلام بود، از اهمیت زیادی برخوردار بود. اکنون به سیر تحولات جنگ ایران و عراق میپردازیم. در خصوص علل وقوع جنگ، فرضیههای مختلفی وجود دارد؛ پیروزی انقلاب اسلامی و گروگانگیری در سفارت آمریکا و شکست حملهی طبس، عدم انسجام نیروهای مسلح در ایران و قدرت طلبی و روحیهی تجاوزگری صدامحسین از آن جمله است، ولی بدون تردید صدام بدون چراغ سبز آمریکا نمیتوانسته است حملهی گستردهی نظامی علیه ایران را آغاز نماید. آغاز اقدامات تجاوزکارانهی دولت عراق از آذر ماه سال 1358، یک ماه بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران، آغاز گردید. دو فروند هواپیمای جنگندهی عراق به حریم هوایی ایران تجاوز نمود، ولی بلافاصله با تعقیب یک جنگندهی ایران روبهرو شدند و فرار کردند. دو روز بعد سفیر ایران در فرانسه اطلاع داد که کانال اول تلویزیون پاریس ضمن پخش اخبار مربوط به ایران، خوزستان را عربستان توصیف کرد و نقشههایی را نیز از خوزستان که روی آن نام عربستان نوشته شده بود به تماشاگران نشان داد تقریباً ده روز بعد عراق و فرانسه قراردادی منعقد کردند که به موجب آن، فرانسه 34 جت میراژ علاوه بر 36 جت میراژ قبلی به عراق خواهد فروخت. چند روز بعد وزیر اطلاعات عراق در مصاحبهای با نشریهی «المستقبل» چاپ پاریس از ایران دعوت کرد که پیشنهاد تجدیدنظر و قرارداد الجزایر (1975) را که توسط شاه سابق و صدام حسین امضا شده است بپذیرد. وی گفت که تمدید قرارداد به حال عراق مساعد نیست و باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد و شطالعرب [اروند رود] یک رودخانهی عربی است و جای انکار و تردید نیست و ایران باید جزایر ابوموسی، تنب کوچک و بزرگ را به امارات عربی پس بدهد. با تجاوزات عراق به حریم هوایی ایران و دخالتهای مکرر عراق در امور داخلی ایران و به دنبال تعطیلی کنسولگری عراق در کرمانشاه و خرمشهر و متعاقب آن، درخواست تقلیل اعضای سفارت عراق در تهران، وزارت امور خارجهی ایران با صدور اطلاعیهای تصمیم گرفت روابط خود را با عراق تا سطح کاردار تقلیل دهد. با آغاز سال 1359 تجاوزات زمینی عراق به خاک ایران و اختلافات ایران و عراق گسترش یافت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گزارش کرد که ارتش عراق اردوگاههایی را در نوار مرزی تأسیس کرده و مزدوران خود را در آن اردوگاهها آموزش میدهد تا برای گروگانگیری و خرابکاری و مینگذاری به ایران فرستاده شوند. بهدنبال این گزارش، عراقیها با توپ و خمپاره به نفتشهر شلیک کردند و در منطقهی باویس نیروهای سپاه پاسداران با عراقیها درگیر شدند و نقطهی اشغالی را پس گرفتند. ظهیرنژاد، فرماندهی ژاندارمری کل کشور، به کلیهی پاسگاههای ژاندارمری در مرز ایران و عراق، اعلام آماده باش کامل کرد. همزمان با تحرکات نظامی، عراقیها اقدامات سیاسی و دیپلماسی را نیز آغاز کردند. سعدون حمادی، وزیر امور خارجهی عراق، با ارسال پیامی به کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل، اشغال غیرقانونی جزایر سهگانه توسط ایران را به رسمیت شناخت و از ایران خواست به توسعهطلبی تهاجمی و تهدیدهای خود پایان دهد و حاکمیت و استقلال کشورهای عربی را محترم شمارد. به دنبال تیره شدن روابط ایران و عراق، جمهوری اسلامی ایران کلیهی اعضای سفارت و خانوادههایشان را از بغداد به تهران فراخواند. پس از این؛ تحرکات نظامی عراق افزایش یافت. ارتش عراق شهر قصر شیرین و پاسگاههای مرزی را به توپ بست و هواپیماهایشان اطراف شهر سردشت را بمباران کردند. در ماههای بعد درگیری در تمامی نوار مرزی قصر شیرین کشیده شد تا آنجا که ارتش جمهوری اسلامی ایران در شهریور سال 1359 در حمله به مواضع نیروهای عراقی از موشک استفاده کرد. سرانجام صدام حسین که دولتش تمامی تحرکات ماههای گذشته را به علت تجاوز به ایران آغاز کرده بود، در مجلس عراق حاضر شد و اعلام کرد که موافقتنامهی 6 مارس 1975 الجزایر منتفی است و مجلس عراق نیز در یک جلسهی فرمایشی در همان شب، موافقتنامهی الجزایر را باطل اعلام نمود و به بهانهی اشغال عراق، نیروهای بعث حدود 150 کیلومتر مربع از اراضی ایران را اشغال کردند و جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 با بمباران فرودگاه مهرآباد آغاز گردید. عمدهی دلایل عراق در توجیه لغو یکجانبهی عهدنامهی 1975 و حمله به ایران به شرح زیر بود: 1ـ نقض عهدنامه توسط ایران؛ 2ـ عدم استرداد سرزمینهایی که به موجب عهدنامهی 1975 میبایست به عراق بازگردانده شود؛ 3ـ رفتار ناروای ایران با اعراب خوزستان؛ 4ـ عدم استرداد سه جزیرهی عربی در خلیج فارس . بیتردید هر انسان بیطرفی به راحتی میتواند به بهانهجوییهای دولت عراق پی ببرد؛ لذا موارد یاد شده که دارای پشتوانه علمی و حقوقی نمیباشد را بهانهای جهت تجاوز میشناسد. در اول مهر ماه 1359 دبیر کل از شورا درخواست جلسه میکند. نمایندگان پانزده کشور عضو شورای امنیت به اتفاق آرا قطعنامهی 479 را که به پیشنهاد مکزیک و نروژ دربارهی برقراری آتشبس بین ایران و عراق بود تصویب کردند. در این قطعنامه مصرانه از ایران و عراق خواسته میشود تا از هرگونه توسل به زور خودداری کرده، و اختلافهای خود را از راههای مسالمتآمیز و براساس اصول و عدالت و حقوق بینالملل حل کنند. همچنین از کلیهی کشورهای دیگر خواسته شد که از هرگونه اقدامی که ممکن است موجب توسعهی دامنهی اختلافها و نبردها بین ایران و عراق شود خودداری کنند. شورای امنیت از دبیر کل سازمان ملل خواست تا ضمن بهکارگیری مساعی خود برای حل اختلافهای ایران و عراق تا 48 ساعت گزارش اقدامات خود را به شورا تسلیم دارد. عراق فوراً قطعنامهی شورای امنیت را پذیرفت، ولی ایران اعلام کرد تا زمانی که تجاوز ادامه دارد و خاک ایران در اشغال عراق است قطعنامه را نمیپذیرد. علیرغم قطعنامهی شورای امنیت شاه حسین در یک سخنرانی پشتیبانی خود را از رژیم بعث صدام حسین علیه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و از تمامی کشورهای عربی خواست دنبالکنندهی خطمشی وی باشند. اردن نیروهای نظامی خود را در مرز عراق مستقر ساخت تا به محض احساس نیاز وارد جنگ علیه ایران سازد. البته بعدها نیروهای خود را نیز وارد جنگ نمود. به دنبال اردن، یمن شمالی هم حمایت خود را از صدام اعلام کرد. آمریکا هم به بهانهی جنگ ایران و عراق از موقعیت استفاده کرد و با ارسال رزمناو و موشکانداز خود به خلیج فارس آمادگیاش را در منطقه افزایش داد. ایالات متحده که با عراق رابطهی دیپلماتیک نداشت اعلام کرد اگر عراق از آمریکا کمک بخواهد هرگونه امکانات نظامی را در اختیار آن کشور قرار خواهد داد. به دنبال آن، وزارت خارجهی آمریکا حالت تعلیق فروش پنج فروند هواپیمای مسافربری بوئینگ را به عراق لغو کرد و روابط تجاری دو کشور از 442 میلیون دلار، در سال 1980 به 724 میلیون دلار رسید و در سال 1981 به 1914 میلیون دلار رسید و اجازهی استفاده از موتورهای ساخت آمریکا بر روی چهار ناو جنگی ایتالیا که عراق سفارش داده بود صادر شد و از طرف دیگر محدودیت قابل ملاحظهای علیه ایران وضع گردید. در چنین شرایطی که خاک ایران در اشغال ارتش عراق بود و جهان از متجاوز حمایت میکرد یا سکوت کرده بود، مسئولان جمهوری اسلامی ایران قطعنامهی شورای امنیت را غیرقابل پذیرش دانستند. کمال خرازی، سرپرست وقت ستاد تبلیغات جنگ، با اشاره به سفر اولافپالمه، نمایندهی کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل، به ایران تأکید کرد اگر عراق خواهان پایان جنگ است چون متجاوز است از خاک ایران خارج شود. امام خمینی در دیدار با هیئت منتخب رسیدگی به جنگ گفت: «باید متجاوز بیرون برود و یک هیئت بینالمللی به جنایت عراق رسیدگی کند... به حکم قرآن اگر قبیلهای بر قبیلهی دیگر تجاوز کرد بقیه باید با متجاوز بجنگند. اگر ما متجاوز هستیم ما را تأدیب کنید و اگر صدام متجاوز است او را تأدیب کنید. ما از حقوق خود دفاع میکنیم». در برابر فشارهای بینالمللی مبنی بر پذیرش آتشبس از طرف ایران، حضرت آیتالله خامنهای، دبیر و سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، شرایط ایران را برای خاتمهی جنگ به شرح ذیل اعلام کرد: «1ـ خروج بدون قید و شرط نیروهای عراقی از خاک ایران؛ 2ـ مجازات متجاوز؛ 3ـ پذیرش پیمان 1975 الجزایر که حاکمیت ایران را بر نیمی از شطالعرب محرز کرده است». در پی سومین سفر یاسر عرفات به تهران که خود را فرستادهی سازمان کنفرانس اسلامی میدانست، آقای هاشمی رفسنجانی، ریاست وقت مجلس شورای اسلامی، گفت تا سربازی خارجی در خاکمان هست مذاکره نخواهیم کرد و باید متجاوز شناسایی و مجازات شود. این سخنان در برابر صحبت چند روز پیش صدام بود که گفت حاضر به صلح است، اگر ایران حقوق ملت عرب را به رسمیت بشناسد که استان خوزستان را هم دربرمیگرفت. «از نیمهی دوم سال 1360، رزمندگان جمهوری اسلامی ایران توانستند پس از سر و سامان دادن به نیروها، عملیات تدافعی اساسی خود را آغاز کنند. عملیات ثامن الائمه (مهرماه 1360) که منجر به شکست محاصرهی آبادان شد، با عملیات طریقالقدس (8 آذر 1360) دنبال شد که منجر به آزادی شهر بستان شد. در دومین روز سال 1361، با عملیات فتحالمبین حدود 2200 کیلومتر مربع از خاک ایران آزاد شد و خسارات فراوانی بر دشمن وارد آمد. پس از آن نیز عملیات بیتالمقدس به آزادی خرمشهر انجامید». با پیروزیهای درخشان رزمندگان اسلام، شورای امنیت سازمان ملل متحد پس از 22 ماه سکوت، مسئلهی جنگ ایران و عراق را در دستور کار خود قرار داد. صدام حسین نیز در تاریخ 31 تیر 1361 اعلام آتشبس یکجانبه کرد و فرمان عقبنشینی نیروهای عراقی را در جبهههای غربی صادر نمود. شورای امنیت با درخواست اردن و حمایت آمریکا، جنگ ایران و عراق را مورد بررسی قرار داد و قطعنامهی شمارهی 514 (21 تیر 1361) را بهتصویب رساند. در این قطعنامه باز هم هیچ اشارهای به شناسایی متجاوز و تنبیه او نشده بود و تنها نسبت به مناقشه ابراز نگرانی شده بود و لذا شورا، خواهان عقبنشینی به مرزهای شناختهشدهی بینالمللی گردید. این درخواست زمانی تصویب شد که رزمندگان اسلام، بخشهای مهمی از خاک ایران را آزاد کرده بودند. با انجام عملیات رمضان که با موفقیت کامل همراه نبود و عملیات مسلمبنعقیل که منجر به آزادی بخش مهمی از خاک ایران و تسلط رزمندگان اسلام بر شهر مندلی عراق شد، دولت عراق از شورای امنیت درخواست تشکیل جلسهای را کرد. امام خمینی در آستانهی تشکیل اجلاس شورای امنیت سازمان ملل فرمودند: «صلحطلبی صدام مثل صلحطلبی آمریکا و اسرائیل است. صلح اسلامی صلحی است که برادر میشوند بعد از صلح و ما طالب این صلح هستیم. ما چطور میتوانیم بیقید و شرط بنشینیم و صحبت و مصالحه کنیم. اگر شورای امنیت و همهی عالم بگویند، ما این صلح را نمیتوانیم بپذیریم و هیچ عاقلی این صلح را نمیپذیرد». آقای هاشمی رفسنجانی، ریاست وقت مجلس شورای اسلامی، هم گفت: «شما حامیان صدام میخواهید صدام را تقویت کنید که بتواند جنگ را ادامه دهد. به سازمان ملل بهخصوص تذکر میدهم شما همان سازمانی هستید که در تمامی دو سال تجاوز صدام یکبار به فکر جدّی خاتمه یافتن جنگ نیفتادید. آن روز که صدام تا 90 کیلومتری در عمق کشور ما وارد شده بود و آن روزی که ده شهر و 1200 روستای ما تخریب میشد، شما کجا بودید؟». سعید رجایی خراسانی، نمایندهی دائم ایران در سازمان ملل، در پاسخ به این سؤال که آیا بعد از پس گرفتن همهی خاک خود آتشبس را قبول میکنید؟ گفت: «شما خود را جای ما بگذارید اگر کشورتان مورد تجاوز قرار گرفته و اشغال شده بود پس از آنکه طی دو سال فداکاری و جانبازی دشمن را از خاک خود بیرون راندید. آنگاه با تشکر خداحافظی میکردید؟ خیر، قطعاً شما مسائل زیادی دارید که باید با متجاوز حل کنید و اگر نتوانستید آنها را از طریق مسالمتآمیز حل کنید، به مبارزهی خود ادامه میدهید تا حقوق حقهی خود را بهدست آورید». قطعنامهی 522 شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ 12 مهرماه 1361 همانند قطعنامهی 514 هیچ توجه به خواستهی اصلی ایران مبنی بر تنبیه و شناسایی متجاوز ننمود. تنها تفاوت قطعنامهی 522 با 514 آن بود که از آمادگی عراق برای همکاری در اجرای قطعنامهی 514 استقبال شده بود و از ایران میخواست که چنین کند. اخراج عراق از خاک ایران و آزادی خرمشهر، بهشدت آمریکاییها را نگران کرد. آمریکا نگران تحول در منطقه بود و از پیروزی ایران میترسید. هیگ، وزیر خارجهی وقت آمریکا، اعلام کرد که آمریکا در برابر هرگونه تغییر اساسی در منطقهی خلیج فارس که ناشی از جنگ ایران و عراق باشد بیتفاوت نخواهد بود. بهدنبال اعلام این استراتژی، کمکهای حیاتی بهعراق آغاز گردید و نام عراق از فهرست کشورهای به اصطلاح تروریست حذف شد و محدودیتهای فروش تسلیحات به عراق لغو گردید. مشاور کمیتهی روابط خارجی سنای آمریکا در توضیح فروش تسلیحات آمریکا به عراق گفت: «این عمل آمریکا به منظور تنبیه ایران و بازکردن راهی برای عراق از بنبست موجود است، زیرا ایران در جنگ با عراق از برتری محسوسی برخوردار است و این واقعهی ناخوشایندی برای آمریکاست». حمایتهای آمریکا از عراق در نهایت باعث شد تا از آذرماه 1363 دو کشور روابط پنهان خود را آشکار سازند و رسماً روابط خود را از سر گرفتند. پس از عملیات والفجر 8 و تصرف فاو، آمریکا پیروزیهای ایران را بروفق مراد خود ندید و با منابع اطلاعاتی خود عراق را در جنگ تعذیه و تقویت کرد. از سوی دیگر، ناکامیهای عراق و پیروزیهای جمهوری اسلامی ایران در جنگ باعث شد که آمریکا بهطور جدی تجدید نظر در سیاست خود را بررسی کرده و سعی کند به جمهوری اسلامی ایران یا طرف پیروز نزدیک شود. افراد اندکی در دولت آمریکا بودند که نسبت به اهمیت استراتژیک ایران تردید داشتند. به این دلیل مقامات متنفذی در دولت آمریکا متقاعد شده بودند که باید برای باز کردن کانالهای بالقوهای برای گشودن باب مذاکره با ایران تلاش کرد. از طرف دیگر، ایران به اسلحهی غربی نیاز داشت، که عمدتاً این نیاز را از طریق دلالان برآورده میکرد و البته گاه نیز با مشکلاتی روبهرو بود. این جهتگیری در سیاست خارجی آمریکا بعد از تصرف فاو منجر به ماجرای مک فارلین شد. ماجرای مک فارلین آمریکا برای آزادی گروگانهای خود در لبنان در ازای فروش تسلیحاتی محدود به ایران تلاش میکرد. در کنار این هدف محدود، هدف درازمدت و استراتژیک نزدیکی با ایران و تغییر رفتار این کشور بود. آمریکا از ترس سقوط ایران در دامن شوروی در بحبوبهی فشار جنگ تلاش میکرد ایران را به طرف خود بکشد؛ اما جمهوری اسلامی ایران علیرغم تمام فشارها و نیازهای خود براساس اصل نه شرقی و نه غربی نه به دامن شوروی غلتید و نه روی خوش به دولت ایالات متحده نشان داد. به دنبال درج گزارش مخلوطی از واقعیات و اکاذیب از سفر یک هیئت آمریکایی به ایران، هفتهنامهی لبنانی «الشراع» مورخ 12/8/1365 فضایی متفاوت ایجاد کرد. پس از انتشار این گزارش، آقای هاشمی رفسنجانی با توصیهی امام خمینی در مراسم 13 آبان به تشریح سفر مک فارلین و همراهانش به ایران ـ که بحران بزرگ و طولانیای را برای دولت آمریکا ایجاد کرد ـ پرداخت. آقای هاشمی رفسنجانی در این مراسم گفت: «افتخار سلاطین دنیا این است که با یکی از این سردمداران آمریکا ملاقات کنند، ولی جمهوری اسلامی ایران چون روی پای خودش ایستاده و به خدا اتکا کرده، آنقدر قدرت دارد که آنهایی که بیاجازه وارد ایران میشدند، التماس میکنند، خواهش میکنند که شفقت ما را جلب کنند و ما را به عنوان میهمانی که به مسلمانی وارد شد تحت فشار معنوی بگذارند؛ ولی جمهوری اسلامی میگوید نه، ما با کسی که آثار خیانتش مشهود است نمیتوانیم مذاکره کنیم». ایشان در ادامه به تشریح سفر مک فارلین به ایران اشاره میکند. به دنبال افشای ماجرای مک فارلین خبرگزاری فرانسه اعلام کرد سفر مک فارلین بخشی از یک سلسله اقدامات فوق سرّی بوده است که
نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]