پژوهشگر: ابوالفضل صدقی
در ماههای اخیر دولت ریگان به آن توسل جسته است تا شاید باب مذاکره با تهران گشوده شود برای اینکه گروگانهای زندانی در لبنان آزاد شوند. این اقدامات با هماهنگی کاخ سفید و بهوسیلهی دریابان جان پوتین دکستر، مشاور ریگان در امور امنیت ملی و سرهنگ اولیسره نووه، معاون ویژهی او در عملیات ضدتروریستی، صورت گرفته است. درخصوص معاملهی اسلحه در برابر آزادی گروگانها، رئیسجمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای، آن را نفی کردند و در مصاحبهای که پس از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی با خبرنگار شبکهی تلویزیونیای ـ بی ـ سی آمریکا به عمل آوردند، اظهار داشتند: «من گزارش تاور را که توسط هیئت انتصابی از طرف ریگان تهیه شده بود خواندم و متوجه شدم که جریان این معاملات تسلیحاتی در میان مردم آمریکا با آنچه مورد نظر مردم ماست بسیار فرق دارد. تا آنجا که ما اطلاع داشتیم معاملهی تسلیحات در قبال گروگانها نبود. برای سلاحهای دریافتی پول پرداخت کردیم، اما فروشندگان این سلاحها همچنین از ما درخواست کردند که از نفوذ خود برای آزادسازی گروگانها استفاده کنیم و چون مخالف چنین اقدامی نبودیم و هیچ اشکالی در کمک به آزادی گروگانها نمیدیدیم موافقت کردیم؛ بنابراین، معاملهی ما در قبال گروگانها نبود، بلکه با پرداخت پول بود و طرف معامله هم دلالان بینالمللی بودهاند». اقدام یکجانبهی آمریکا در ارسال اسلحه به ایران در محافل عربی و غربی اثر منفی به جا گذاشت؛ زیرا آمریکا خود همواره دیگران را از ارسال سلاح به ایران نهی میکرد. به گفتهی الکساندر هیگ، وزیر سابق امور خارجهی آمریکا، احتمال ابراز تمایل جدید ایران به سوی شوروی و همچنین ضرورت تقویت جناح معتدل برای دوران پس از آیتالله خمینی، از علل اقدامهای دولت ریگان بوده است. رونالد ریگان بعد از چند روز سکوت در یک سخنرانی تلویزیونی درخصوص رابطه با ایران گفت: «انقلاب ایران در خاورمیانه و جهان حقیقتی است انکارناپذیر و تلاشهای صلح در خاورمیانه بدون حضور ایران نافرجام خواهد بود... در طول روند مذاکرات سرّی خود، من اجازه دادم مقادیر کوچک و ناچیزی سلاحهای دفاعی و لوازم یدکی برای سیستمهای دفاعی ایران به این کشور فرستاده شود. هدف من این بود که تهران را راضی کنیم که مذاکرهکنندگان ما با اجازهی من عمل میکنند مبنی بر اینکه آمریکا آماده است که روابط جدیدی را جایگزین خصومت میان ما کند. این محمولهی کوچک اگر روی هم جمع میشد میتوانست در یک هواپیمای باری جا شود و تمامی محموله نمیتواند در نتیجهی جنگ ایران و عراق اثر گذارد یا در موازنهی نظامی میان دو کشور تغییری ایجاد کند. افرادی که ما با آنها در تماس بودیم خطرات قابل ملاحظهای را پذیرا شده بودند و لازم بود به وسیلهای به آنها علامت دهیم که اگر به مذاکرات ادامه دهند و آن را گسترش دهند ما قصدی خیرخواهانه و جدی داریم... . ما به پیشرفتهایی نیز نائل شدیم؛ از زمانی که تماسهای دولت آمریکا با ایران آغاز شد هیچگونه شاهد و مدرکی مبنی بر دخالت دولت ایران در فعالیتهای تروریستی علیه آمریکا دیده نشده است. گروگانها به وطن بازگشتند و ما از تلاش ایران در گذشته و حال در این رابطه استقبال میکنیم؛ لیکن ممکن است پرسیده شود چرا رابطه با ایران برای آمریکا مهم است؟ ایران در یکی از حساسترین مناطق جغرافیایی جهان قرار گرفته است. این کشور بین شوروی و آبهای گرم اقیانوس هند قرار دارد. جغرافیا توضیح میدهد چرا شوروی برای تسلط به افغانستان ارتش به این کشور فرستاده است و اگر بتواند به ایران و پاکستان نیز میفرستد. گذشته از موقعیت جغرافیایی و ذخایر نفتی ایران برای سلامت درازمدت اقتصاد جهانی مهم هستند. در واقع ما عدم توافقهای شدید و مستمری داشتهایم که تاکنون نیز ادامه یافتهاند. در تهران ملاقاتی ترتیب داده شد؛ من در آن زمان از رابرت مک فارلین، مشاور امنیت ملی سابق خود، خواستم این مأموریت سرّی را بپذیرد و دستورات لازم را نیز به وی دادم. از او خواستم به ایران برود و مذاکرات را آغاز کند و اهداف اصلی ما و موارد اختلاف را روشن سازد. چهار روز مذاکره انجام شد و با هیئت آمریکایی بدرفتاری نشد... . یک اتهام دیگر این است که در جنگ خلیج [فارس] به طرف ایران متمایل شدهایم؛ این نیز بیاساس است. ما مداوماً خشونت را از هر دو طرف محکوم کردهایم و مستمراً خواستار مذاکره و حل مسئله به شکلی که تمامیت ارضی هر دو کشور را تضمین کند بودهایم. تماس ما با دولت ایران به معنی تغییر در موضعگیری ما و حمایت از یک طرف در مقابل دیگری نبوده است؛ این عمل یک اقدام دیپلماتیک برای نیل به نوعی نفوذ و دسترسی به ایران و همچنین عراق و پایان دادن آبرومندانه به درگیری خونین بوده است. این به نفع تمامی جناحها در منطقهی خلیج فارس است که این جنگ را هرچه زودتر پایان دهند». درواقع خطر پیروزی ایران در جنگ، آمریکا را وادار ساخت از طریق سیاست هویج بحران را در کنترل خود گیرد. پیروزی ایران، فاجعهی بزرگی برای سیاست خارجی آمریکا بود که البته این سیاست با هوشمندی نخبگان سیاسی ایران عقیم ماند. مک فارلین، مشاور امنیتی سابق ریاست جمهوری آمریکا، اذعان کرد که در قضاوت خود دربارهی کوشش برای ارتباط با ایران اشتباه فاحش کرده است. وی که تحمل این رسوایی و فشارهای مختلف را نداشت با خوردن 20 تا 30 کپسول والیوم دست به خودکشی زد و روانهی بیمارستان شد. برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت کارتر، گفت به نظر وی در جریان تلاش محرمانهی ریگان برای نزدیکی با ایران و معاملهی تسلیحاتیِ بحثبرانگیز بین دولت آمریکا و تهران، سر آمریکا کلاه رفته است و افزود مشکل است بتوان گفت اقدام ریگان موجب افزایش ثبات در خاورمیانه گردیده و یا نفوذ آمریکا را در منطقه بهبود بخشیده است. مدتی بعد ریگان هم اعتراف کرد که در اجرای سیاست نزدیکی به ایران، اشتباهاتی رخ داده است. لاری اسپیکز، سخنگوی کاخ سفید، نیز با توجه به این ناکامی اعلام کرد آمریکا هیچ سلاح دیگری به ایران ارسال نخواهد کرد و از دیگر کشورها خواسته است که از ارسال تسلیحات به ایران خودداری کنند. گروه تحقیق کنگرهی آمریکا در این زمینه بیان میدارد: «در این ابتکار هیچ نتیجه و سودمندی مشخصی برای دولت آمریکا ایجاد نشد؛ در حالی که ایران موفق شد سه گروگان را با سه نفر دیگر تعویض کند. از سوی دیگر، فروش 2004 عدد موشک تاو (Towmissile) و در حدود 200 قطعهی حیاتی از موشک هاوک (Havakmissile) به ایران و همچنین ایجاد یک صندوق غیرقانونی برای کمک به نیروهای کنترا در نیکاراگوا و همچنین سایر فعالیتهای پنهانی دیگر که توسط این گروه انجام شد، منافع قابل توجهی را برای گروه حکیم ـ سکورد در پی داشت. این منافع متعلق به ملت و مالیاتدهندگان آمریکایی بوده است» بدین ترتیب بار دیگر نظام جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود نه بر اساس رئالیسم، بلکه بر اساس الگوی اسلامی روابط بینالملل عمل نمود و عزت، شرف و استقلال خود را فدای رابطه با دشمنان خود نکرد و دشمنانی را که با نگاه به نیازمندیهای مادی ایران استقلال و ارزشهای انقلابی را نشانه رفته بودند، مأیوس کرد. جنگ ایران و عراق بعد از ماجرای مک فارلین به دنبال ناکامیهای آمریکا در تسلیم جمهوری اسلامی ایران از طریق مذاکره و استراتژی هویج، جهتگیری سیاست خارجی آمریکا در جنگ ایران و عراق به فشار فزاینده بر ایران و استفاده از استراتژی چماق مبدل شد. وزیر خارجهی آمریکا ابتدا در تاریخ 24/7/1365 اعلام کرده بود که در صورت پیروزی ایران در جنگ، آمریکا دخالت نظامی خواهد کرد. روز بعد نیز مورفی، مدیر کل وزارت امور خارجهی آمریکا در خاورمیانه، تأکید کرد که در جنگ ایران و عراق برنده و بازندهای نخواهد داشت. در تاریخ 18/8/1365 رئیس سازمان سیا از دولت آمریکا خواست تا بر حجم کمکهایش به رژیم عراق بیفزاید. به گفتهی وی سقوط صدام موجب شد که کویت بر لب پرتگاه بایستد و نیروهای ایران خود را به مرزهای عربستان برسانند. وی هشدار داد که پیروزی ایران در جنگ، قیمت نفت را بهطور بیسابقهای افزایش خواهد داد و بنیادگرایی اسلامی دامن کشورهای مصر، مراکش، اندونزی و سرتاسر جهان را نیز خواهد گرفت. باز هم به دنبال پیروزیهای رزمندگان اسلام در جبهههای جنگ رونالد ریگان طی اعلامیهای بیان داشت: «دولت ایران تاکنون به گونهای تأسفبار کلیهی تلاشهایی را که برای تشویق این کشور به منطق خویشتنداری در سیاست جنگیاش انجام میشود رد کرده است. این جنگ منافع استراتژیک آمریکا و همچنین ثبات و امنیت کشورهای دوست ما در منطقه را تهدید میکند. ما همچنان مصمم هستیم از تواناییهای دفاعی دوستانمان در منطقه حمایت کنیم و اخیراً بخشی از نیروهای دریایی خود را در خلیج فارس برای تأکید به این تعهد منتقل کردیم و مصمم هستیم صدور آزاد نفت از طریق تنگهی هرمز را تضمین نماییم». ریگان در این بیانیه، پایان یافتن فوری جنگ تحمیلی را خواستار شد و بهمنظور رفع نقیصهی تلاشهای نافرجام گذشته برای به سازش کشاندن ایران، از وزیر خارجهی خود جرج شولتز خواست تا رهبری تلاشهای بینالمللی را که برای کشاندن ایران به میز مذاکره انجام میشود در دست گیرد. ریگان در بیانیهی خود با حمایت از پیشنهاد عراق برای خاتمهی جنگ، ممانعت از ارسال هرگونه سلاح به ایران را مورد تأیید قرار داد. ایالات متحدهی آمریکا از طرف دیگر برای خاتمهی آبرومندانهی جنگ ایران و عراق با کمک دیگر اعضای شورای امنیت، قطعنامهی 598 را بهتصویب رسانید. در این قطعنامه، که در 29 تیر 1366 به تصویب رسید، از آغاز و ادامهی این جنگ، ابراز تأسف شده است. شورای امنیت همچنین از بمباران مراکز کاملاً غیرنظامی، حمله به کشتیهای بیطرف و هواپیماهای غیرنظامی، نقض مقررات بینالمللی، نوع دوستی و سایر قوانین مربوط به درگیریهای مسلح، بهویژه استفاده از سلاحهای شیمیایی که مغایر با تعهدات مندرج در پروتکل 1925 ژنو است، اظهار تأسف کرد و درخواست نمود: 1ـ آتش بس را رعایت نمایند؛ 2ـ بدون تأخیر آزادی اسرا انجام گیرد؛ 3ـ از کشورهای دیگر خواسته شد بیشترین خودداری و احتراز از هرگونه اقدامی که احتمالاً به تشنج بیشتر و گسترش مناقشه منجر میشود مبذول دارند؛ 4ـ از دبیر کل تقاضا میشود که در مشورت با ایران و عراق موضوع و مسئولیت بروز جنگ را بررسی نمایند». این قطعنامه برای اولین بار با جنگ، برخورد جدّی و بنیانی نموده است و در آن از آغاز و ادامهی منازعه ابراز تأسف شده، به لزوم حصول راه حل جامع عادلانه و شرافتمندانه بین ایران و عراق تأکید گردیده و در بند 6 قسمت اجرایی آن، شورا گروهی را برای تحقیق و تفحص دربارهی نقض صلح معین نموده است: عراقیها که در وضعیت مناسبی در جنگ نبودند قطعنامه را پذیرفتند، ولی جمهوری اسلامی ایران به دلیل ابهاماتی که در قطعنامه وجود داشت نه آن را رد کرد و نه آن را پذیرفت. مبانی استدلالی جمهوری اسلامی ایران را حجةالاسلام هاشمی رفسنجانی، سخنگوی وقت شورای عالی دفاع، به این شرح بیان کرده است. «پیش از این به علت جهتگیریهای ناعادلانهی قطعنامههای شورای امنیت، ما این قطعنامه را نمیپذیرفتیم؛ اما در این قطعنامه نکات مثبتی دیدیم که حاضر شدیم پیرامون آن مذاکره کنیم. جمهوری اسلامی ایران قطعنامهی 598 را به طور کلی رد نکرده است. چون در آن، جای بحث میبیند. توقع دیگر این است که ما قطعنامه را کلاً رد کنیم یا بپذیریم. نکتهی منفی آن این است که میگوید به محض شروع مذاکره و پیش از شناسایی متجاوز و محاکمهی آن، آتشبس اعلام شود و ما این بند را قبول نداریم. بند مربوط به معرفی متجاوز میتواند بهعنوان تنها کلید حل مسئله به شمار آید و این نکتهی مثبتی است، اما باید پیش از اعلام آتشبس انجام شود. ما به آمریکا سوءظن داریم و میدانیم به محض اعلام آتشبس، آنان در عمل صادق نخواهند بود. بنابراین، ما نمیتوانیم چنین مخاطرهای را بپذیریم. ما میگوییم اول متجاوز معرفی شود و بعد راه برای حل مسائل جدید هموار خواهد شد. معلوم است که محاکمه و تنبیه متجاوز و بازپرداخت غرامت، از همین اقدام آغاز خواهد شد. اگر این جابهجایی در بند 6 انجام شود، راه هموار خواهد شد». از آنجا که جمهوری اسلامی در موقعیت برتر در جنگ قرار داشت بهدنبال شرایط بهتر بود، ولی به نظر میرسید قدرتهای بزرگ نمیخواستند بیش از این به ایران امتیاز بدهند. با توجه به بند 10 اجرای قطعنامه که راه را برای اقدام شورا علیه کشوری که قطعنامه را نپذیرد باز گذاشته بود، آمریکا دبیر کل را تحت فشار گذاشته بود تا ایران را به عنوان طرفی که قطعنامه را نمیپذیرد معرفی کند. جمهوری اسلامی ایران هم همواره بعد از تصویب قطعنامه تلاش نمودهاست با مذاکره و انعطاف درخصوص اجرای قطعنامهی 598 برخورد نماید و حتی در سوم مارس 1988 آقای محلاتی، سفیر و نمایندهی دائمی جمهوری اسلامی ایران، در ملاقات با رئیس وقت شورای امنیت، آمادگی جمهوری اسلامی ایران را برای اجرای قطعنامهی 598 اعلام مینماید. از طرف دیگر ایالات متحده به همراه شرکای غربی و عربی خود، تلاش فراوانی آغاز نمود تا جمهوری اسلامی ایران قطعنامه را بپذیرد و خود نیز عملاً وارد صحنهی جنگ شد. نیروهای آمریکایی در فروردین سال 1366 در حمایت مستقیم، آشکار و عملی از رژیم عراق در یک طرح هماهنگ به موازاتِ حملهی عراق به جزیرهی فاو، مواضع رزمندگان اسلام را زیر آتش گرفتند و قبل از آن، تأسیسات نفتی ایران را در خلیج فارس مورد حمله قراردادند و دو سکوی نفتی را زیر آتش گرفتند. در مردادماه سال 1366 ناوگان ضربتی آمریکا به 24 فروند رسید. در تاریخ 31 شهریور 1366 بالگردهای آمریکایی در حضور واینبر، وزیر دفاع آمریکا، کشتی ایران ایر را منهدم کردند. در 28 مهرماه 1366 آمریکاییها به سکوهای نفتی رشادت و رسالت حمله بردند. این در حالی بود که آمریکا به بهانهی حفاظت از نفتکشها و امنیت انرژی با 41 فروند کشتی جنگی و 24 هزار سرباز وارد خلیج فارس شده بود که بهزعم کسینجر آمریکا عملاً به جنگ کشیده شده بود؛ لذا عملاً استراتژی بیطرفی را زیر پا گذاشت و فشار بر ایران را مضاعف نمود. آمریکا در همین زمان اعلام کرد که واردات از ایران ممنوع است. ایالات متحده به بهانهی حملهی ایران به کشتیهای تجاری و عدم احترام به قطعنامهی شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتشبس، علاوه بر ممنوعیت خرید نفت از ایران، صدور 14 نوع کالاهای ساخت آمریکا که قابلیت استفادههای نظامی را نیز دارد به ایران ممنوع کرد. در ادامهی فشارهای آمریکا به ایران پس از عملیات والفجر ده، آمریکا به بهانهی برخورد رزمناو «ساموئل رابرتز» با مین که در تاریخ 25 فروردین 1367 صورت گرفت، یک اقدام نظامی احتمالی را نوید دادند. همزمان با حملهی نظامی عراق به فاو، سکوهای نفتی رشادت، سلمان، مبارک و ناوهای ایرانی سهند و جوشن مورد حملهی آمریکا قرار گرفتند و رزمناو سبلان به وسیلهی آمریکاییها بمباران شد. اوج اقدامات خصمانهی آمریکا علیه ایران، حمله به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 31/4/1367 بود. ناو آمریکایی وینسنس که به آبهای ایران تجاوز کرده بود، با شلیک دو موشک 290 نفر از مسافران هواپیما را به شهادت رسانید. در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج خود رسید. آمریکاییها عملاً و بهطور مستقیم وارد صحنه شدند. فرانسویهای هواپیماهای پیشرفتهی سوپراتاندار و میراژ 2000 را در اختیار عراق گذاشتند. روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرواز و بلندپرواز را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلار را به بینالنهرین جاری کردند. آلمانیها مواد لازم را برای ساخت سلاحهای شیمیایی در اختیار عراق میگذاشتند. عراق بهطور وسیع مناطق مسکونی و جبههها را بمباران شیمیایی میکرد. مجامع بینالمللی، با سکوت خود این جنایات را تأیید میکردند. امام از همهی این امور مطلع شدند و پس از کسب گزارشهای مختلف به این نتیجه رسیدند که قطعنامهی 598 را بپذیرند، هرچند که این کار به منزلهی نوشیدن جام زهر بود. گرچه ایران با فشارهای شدید قطعنامه را پذیرفت، ولی ایالات متحده و رژیم بعث عراق بازندهی جنگ بودند. ایران اولاً در طول جنگ و تحت شرایط بسیار سخت اصل نه شرقی و نه غربی و حمایت از مستضعفین جهان را به اثبات رسانید و دشمنان و طراحان جنگ تحمیلی علیه ایران نه تنها نتوانستند انقلاب اسلامی ایران را نابود کنند، حتی به کمترین خواستهی خود، یعنی لغو قرارداد 1975 الجزایر هم نرسیدند. دستاوردهای جنگ در کلام امام خمینی ـ که در خصوص پذیرش قعطنامهی 598 آمده به شرح زیر است: «در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمرهی خونها و شهادتها و ایثارها چه شد؟ اینها یقیناً از عوالم غیب و از فسلفهی شهادت بیخبرند و نمیدانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است، حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه وارد نمیسازد و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان، فاصلهی طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است». البته فهم سخنان رهبری الهی چون امام خمینی که بهدنبال حیات طیبه و رستگاری ابدی برای امت اسلامی است برای تحلیلگران و نظریهپردازان روابط بینالملل دشوار است و اینجاست که بهخوبی میتوانیم ناتوانایی نظریات موجود روابط بینالملل را در تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دریابیم. پذیرش قطعنامهی 598 و تصمیم امام بر اساس تشخیص مصلحت که در همین پیام آمده است، ما را با اصل دیگری از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران آشنایی میسازد. حفظ امالقرای جهان اسلام اصل اساسی دیگر در پذیرش قطعنامهی 598 است؛ ولی این اصل موجب گردید امت اسلامی از دستاوردهای مبارزه و شهادت محروم گردد که بهزعم حضرت امام، که آشنا به عوالم غیب و فلسفهی شهادت، از زهر کشندهتر است. راستی کدام یک از مکاتب روابط بینالملل میتواند این جهتگیری را در سیاست خارجی تحلیل نماید. آیا آرمانگرایان، واقعگرایان نوواقعگرایان طرفداران نظریهی اجتماعی روابط بینالملل و یا طرفداران مکتب انگلیسی روابط بینالملل میتوانند به تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طی این سالها بپردازند؟ بیتردید تمامی آنها در فهم آن عاجزند. آیا مکاتبی که از درون دولتهای رفاه بیرون آمدهاند میتوانند سیاست خارجی دولت اسلامی که آبادی دنیا و آخرت مردم را همزمان دنبال میکند تحلیل نمایند؟ آنچه از بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی تا اینجا بهدست آمده آن است که منافع ملی معنای متفاوتی دارد و با مفهوم غربی آن تفاوتی آشکار دارد. پانوشت: 1. . روزنامهی اطلاعات، 15/9/1358، ص 11 2. . همان، 17/9/1358، ص 12 3. . همان، 1/10/1358، ص 12 4. . همان، 8/10/1358، ص 12 5. . همان، 18/12/1358، ص 1 6. . همان، 17/1/1359 7. . همان، 19/1/1359 8. . همان، 18/1/1359 9. . همان، 17/4/1359 10. . همان، 6/6/1359 11. .Tareq Azize, Iraq-Iran conflict Questions and Discussions, (London: third World centrefor Research and Publishing, 1981) p. 76 12. به نقل از علیاکبر ولایتی «تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران»، ص 44 13. . روزنامهی اطلاعات، 6/7/1359 14. . همان، 15/7/1359 15. . همان، 20/7/1359 16. . حسین اردستانی، جنگ عراق و ایران رویارویی استراتژیها، دورهی عالی جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران 1378، ص 87 17. . همان، ص 89 18. . روزنامهی اطلاعات، 2/12/1359 19. . همان، 11/12/1359 20. . همان، 9/1/1360 21. . همان، 11/1/1360، ص 11 22. . علی اکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1380، ص 99 23. . همان، ص 100 24. . روزنامهی جمهوری اسلامی، 12/7/1361، ص 1 25. . همان، 13/6/1361، ص 1 26. . به نقل از همان، 15/7/1361، ص 12 27. . محمد درودیان، آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ اول، تهران 1376، ص 28. . مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، از خونین شهر تا خرمشهر، چاپ دوم، تهران 1373، ص 186 29. . ولایتی، پیشین، صص 204-205 30. . روزنامهی اطلاعات، 14/9/1365، ص 1 31. . همان، 17/8/1365، ص 3 32. . ولایتی، پیشین، ص 209 33. . روزنامهی اطلاعات، 18/9/1365، ص 16 34. . همان، 24/8/1365، ص 16 35. . به نقل از همان، 1/9/1365، ص 16 36. . همان، 16/9/1365، ص 6 37. . همان، 27/8/1365، ص 16 38. . جیمز بیل، «تحلیلی بر روند نزدیک شدن آمریکا به ایران» ترجمهی ابراهیم متقی، در: نه شرقی و نه غربی، ص 166 39. . مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، روزشمار جنگ ایران و عراق، جلد چهل و چهارم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران 1380، ص 39 40. . همان 41. . روزنامهی اطلاعات، 8/12/1365، ص 16 42. . ولایتی ، پیشین، صص 253-255 43. . همان، ص 261 44. . همان، ص 265 45. . همان، ص 268 46. . روزنامهی اطلاعات، 30/1/1366، ص 2 47. . اردستانی، پیشین، ص 170 48. . روزنامهی کیهان، 3/8/1362، ص 20 49. . همان، 5/8/1366، ص 20 50. . اردستانی، پیشین، ص 171 51. . ولایتی، پیشین، صص 277 ـ 278 52. . به نقل از ولایتی، پیشین، صص 281-282 منبع: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال 1368، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نوشته شده توسط :تاملات::نظرات دیگران [ نظر]