سفارش تبلیغ
صبا ویژن







 بهانه مظلوم نمایی اصلاح طلبان در آستانه13 آبان

انقلاب دوم58 ، انقلاب مخملی88

مهدی عامری
13 آبان58  و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط عده ای از دانشجویان پیرو خط امام که توسط حضرت امام  “انقلاب دوم” نام گرفت، بی تردید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی مردم ایران است، که یکی از شعارهای آن استقلال خواهی و مبارزه با اسکتبار جهانی و رهایی از ظلم و ستم ابرقدرتهای شرق و غرب بوده است.
دانشجویان پیرو خط امام، آن دوران به تشخیص خود به این نتیجه رسیدند که باید به آن مرکز فتنه علیه انقلاب اسلامی، هجوم برده و بر خلاف همه قانونهای بین المللی و ملی، سفارت شیطان بزرگ آمریکا را در تسخیر خود گرفته و حتی کارمندان آن را به گروگان بگیرند. فروز رجایی فر یکی از این دانشجویان می گوید: “موسوی خوئینی ها درباره اجازه گرفتن از امام برای ورود به سفارت به دانشجویان گفته بود؛ شما کار خودتان را انجام بدهید و با امام قبل از اشغال چک نکنید.” آقای  محسن میردامادی  از دانشجویان فعال آن دوران ملاقات  با خوئینی ها را به  این  شکل  بازگو می کند: “تصمیم  بزرگی  بود. از ابتدا و قبل  از اقدام ، درصدد بودیم  که  در صورت  امکان ، نظر امام  را دریابیم.  راهی  که  به  نظرمان  رسید این  بود که  مشورتی  با آقای موسوی  خوئینی ها داشته  باشیم  و قبل  از اشغال  لانه ، به  جز دانشجویان ، تنها کسی  که  از قضیه  مطلع  بود، آقای  موسوی  خوئینی ها بودند. با ایشان  مفصلا مشورت  کردیم  و تحلیل  خودمان  را گفتیم  که  مرکز توطئه  علیه  انقلاب  را سفارت آمریکا می بینیم  و تصمیم  به  چنین  کاری  گرفته ایم  و می خواهیم  نظر امام  را هم  بدانیم.  تحلیل  ما را ایشان  قبول  داشتند؛ اما در این  مورد که  نظر امام  را جویاشوند، موافق  نبودند. ایشان  می گفتند ما از مجموعه  نظرات  امام ، این  طور درک  می کنیم  که  امام  مخالفتی  - قاعدتا - نباید داشته  باشند، اما اگر از ایشان  سوال شود، احتمالا به  دلیل  محظوراتی ، نتوانند اعلام  موافقت  کنند و احتیاج  به  سوال  نیست.  موقعی  که  ما با ایشان  صحبت  کردیم ، فکر می کنم8   روز تا13  آبان  مانده  بود و دو سه  روز قبل  از13  آبان ، به  مناسبت  کشتار دانش آموزان  در حکومت  نظامی  سال  قبل ، امام  پیامی  دادند که  در آن  پیام  به  پذیرفتن  شاه  به  وسیله  آمریکایی ها اعتراض  کردند و (نقل  به  مضمون ) گفتند که  بر دانشجویان ، دانش آموزان  و طلاب  علوم  دینی  است  که  حملات  خود را علیه  آمریکا گسترش  دهند و خواهان  استرداد شاه  مخلوع  شوند. ما ابتدا تصورمان  این  بود که  موضوع  به  امام  گفته  شده  و امام  این طور نظرشان  را بیان  کرده اند، ولی  بعدا که  تحقیق کردیم ، مشخص  شد که  این  طور نبوده  است  و امام  از مسئله  مطلع  نبوده اند. به  هرحال ، این  پیام  ما را مطمئن تر کرد که  اگر این  کار را هم  بکنیم ، در تعارض  با دیدگاه ها و خواسته های  امام  نیست  و وقتی  هم  که  اقدام  شد، حضرت  امام  حمایت  کردند”.
حرکت در نگاه اول حرکتی افراطی بوده است به گونه ای که دولت موقت و مهندس بازرگان به شدت علیه این حرکت تاختند و دست به استفعا زدند.
 اما تائیدات امام و صحه ایشان بر این حرکت انقلابی این ماجرا را در تاریخ انقلاب همچون برگ زرینی ثبت کرد. حجت  الاسلام  محتشمی پور  درباره نقش امام در این واقعه چنین می گوید: “به  جرات  می توان  گفت  که  تا پیش  از مشخص  شدن  نظر حضرت  امام  و حمایت  علنی  و رسمی  ایشان ، حتی  یک  نفر هم ، جریان  تسخیر لانه   جاسوسی  را - با تمام  اهمیت  و قداستش  - تائید نمی کرد. این  عدم  تائید و در برخی  از موارد مخالفت  شدید، بعضا به  دلیل  ترس  از شیطان  بزرگ  بود و بعضا به  جهات دیگری  همچون ، غربزدگی  و وابستگی  برخی  افراد یا گروه ها و یا احترامی  که  برای  ابر قدرت ها به  عنوان  سردمداران  دهکده  جهانی  قائل  بودند و یا به  جهت  رعایت  مقررات  و کنوانسیون های  بین الملل...
تلاش  پیگیر دولت  موقت  و شخص  مهندس  بازرگان  و نیز وزیر امور خارجه اش ، ابراهیم  یزدی ، و پس  از استعفای  دولت  موقت  و تشکیل  دولت  شورای  انقلاب  نیز تلاش  وزرای  خارجه   شورای  انقلاب  - از جمله:  بنی صدر و قطب زاده  - برای  آزادسازی  گروگان های  جاسوس  آمریکا، همگی  دال  بر این  مطلب  بود که  تنها حضرت  امام  پشتیبان  و حامی  قدرتمند، متین  و مستحکم  اقدام  دانشجویان  وتسخیر لانه   جاسوسی  بودند. اگر امام  بی تفاوت  می ماندند و یا حمایتشان  آن گونه  که  باید و شاید، قوی  و همه  جانبه  نبود، دولت  موقت  در همان  روز و ساعات  اولیه ، به  سفارت  آمریکا و دانشجویان  فاتح  آن  حمله  می برد و جاسوسان  آمریکایی  را با سلام  و صلوات  آزاد می کرد.”
بی تردید همان گونه که نظر مبارک حضرت امام بوده است تسخیر لانه جاسوسی قیام ملتی مظلوم علیه سالها بیدادگری و ستم این دولت بر ضد مردم ایران بوده است.
اما سی سال از آن ماجرای به یاد ماندنی می گذرد. سی سالی که فراز و نشیبهای بسیاری همراه خود داشته است. گروههای مختلفی در بدنه این کشور شکل گرفته است و مسئولیت ها در میان این گروهها دست به دست شده است.
این سخن درستی است که باید تصمیمات را بر اساس زمان و مکان و موقعیت موجود اخذ کرد و نمی توان در گذشته باقی ماند. اما باید توجه داشت در این میان نمی توان یک بام و دو هوا داشت. دانشجویان پیرو خط امام در این سی سال در میان گروههای تشکیل شده سیاسی و احزاب، تقسیم شدند. با گذشت زمان عده ای از آن عمل تاریخی خود اعلام برائت کرده و به گونه ای رفتار کردند که گویا آروزمند هستند هیچ گاه از آن دیوار بالا نمی رفتند تا هرگز مجبور نشوند از مواضع آن دوران خود پایین بیایند. برخی از آن دانشجویان جوان -که  کم کم به اساتید دانشگاه تبدیل شدند- در کلاسهای خود به کرات از بازرگان و افکار او تمجید و تقدیر می کردند، در حالی که در دوران دانشجویی هم بازرگان با آنها مخالف بود هم آنها او را وطن فروش می دانستند.
این افراد که با حرکتی خلاف عرف بین المللی و قانونی، در لانه جاسوسی اسناد جاسوسی شیطان بزرگ را کشف  کردند، این روزها تبدیل به چهره هایی شده اند که اگر دانشجویانی برای اعتراض به زیاده خواهی های دولت انگلیس در مقابل سفارت کشور روباه پیر تجمع برگزار  کرده و شعارمی دادند، زبان به گلایه گشوده و می گفتند که این کارها مخالف عرف و قانون است و باید جلوی آن گرفته شود! و در روزنامه های خود این دانشجویان را افراطی و مخالف منافع ملی خطاب می کردند. شبیه همان حرفهایی که آن روزها از بازرگان می شنیدند!
آنها که با شعار استکبار ستیزی و مبارزه با امپریالیسم از دیوار سفارتآمریکا بالا رفتند، سالها بعد در قامت نمایندگی مجلس حمهوری اسلامی ایران اعلام کردند با جرج بوش دست می دهیم! با نمایندگان کنگره آمریکا ملاقات می کنیم و از کسی هم اجازه نمی گیریم! اجازه نگرفتن از کسی را از همان سال با خود به ارث داشتند، اما آن سالها اعتقاد داشتند ما پیرو خط امامیم، اجازه نمی گیریم، یا امام مخالفت می کند یا موافقت. اگر موافقت کرد که مطلوب ماست و اگر مخالفت کرد چون دانشجوی پیرو خط امامیم کار خود را تمام می کنیم و امتثال امر امام را انجام می دهیم. اما این سالها دیگر حتی با مخالفت امام و رهبر هم تشخیص آنها تغییر نمی کرد و نامه ای سراسر ذلت آمیز به رهبر معظم انقلاب نوشتند که جام زهر دیگری باید نوشید و به شرایط آمریکا بی چون و چرا تن داد!
همین افراد که دخالت امپریالسم در کشور را بر نمی تابیدند زمانی اعلام کردند بایستی برای انتخابات ایران ناظر بین المللی تدارک دید! فعالترین دانشجوی آن دوران در مجلس شورای اسلامی دبیر کمیسیون امنیت ملی بود و در دوران همین فرد طرحی سه فوریتی خلاف منافع ملی و به ضرر منافع ملی و پرونده هسته ای ایران تصویب شد.
حزب تشکیل دادند و روزنامه تاسیس کردند و نوشتند و به آرمانهای امام و انقلاب و به خصوص اصل ولایت فقیه تاختند.
 اعتقاد داشتند توصیه های امام لازم الاجرا نیست چون قانونی نیست! حکم حکومتی غیر قانونی است. و نوشتند و گفتند و منتشر کردند به گونه ای گروگانگیران دیپلماتهایآمریکایی تبدیل شدند به امید آمریکاییها برای نفوذ به ایران! گروگانگیران آمریکایی اکنون توسط آمریکاییها، آزاد اندیش و دموکراسی خواه نامیده می شدند و کنگره آمریکا قول همکاری به آنها می دهد. در یکی از حساسترین دوران کشور در مجلس تحصن می کنند و ... به هر حال دانشجویانی که آن سال منفور دولت کارتر بودند در دوران کلینتون و بوش و اوباما مورد تمجید دولتآمریکا قرار می گیرند!
تغییر مواضع و دگرگونی افکار و پشیمانی فی نفسه بد نیست، اما یک بام و دو هوا نمی شود. کسانی که به جرم انقلاب مخملی علیه ملت و همین انقلاب از همان آمریکا تغذیه شده اند، حق ندارند عوامفریبانه، مظلوم نمایی کرده و بدون اعلام مواضع تغییر یافته خود، فریاد برآوردند که انقلاب از بین رفت و انقلابیون در حبسند!
کسانی که بعد از سی سال، استکبار ستیزی و صدور انقلاب را امری بی فایده می دانند و بر دولت ارزشی خرده می گیرند و اعلام مواضع امام را در جوامع بین المللی نادرست می دانند و معتقدند این مواضع اکنون به ضرر کشور تمام می شود، نباید خود را صاحب13  آبان بدانند.
عقل و منطق حکم می کند راه و شیوه کسانی که13  آبان را آفریدند ادامه یابد، نه آنکه به اشخاص و افراد تعصب ورزید. اعرف الحق تعرف اهله.
 چنین طرز تفکری بی شک نوعی جمود و تحجر است که افراد را معیار و میزان حق می دانند و تا ابد عده ای را مقدس می دانند ولو خودشان به راهی که طی کرده اند اینک معتقد نیستند. اگر دانشجوی پیرو خط امام سال58  در سال88  نه به امام معتقد است و نه به استکبار ستیزی و برای تغییر نطام نیز سر در آخور بیگانه دارد، به دادگاه می رود و خود اعتراف به اشتباهش می کند، اتفاق عجیب و بعیدی نیست و در طول تاریخ بسیار ی از افراد بوده اند در سی سال و کمتر از سی سال از فرماندگی سپاه امیرالمومنین به درجه داری یزید رسیدند!

روزنامه رسالت- ش.6840- ص.6- ده آبان 1388



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی