پس از اراجیف و لجن پراکنی مخمل باف!! در حمله سازماندهی شده به مقام مقدس ولایت که با توهین فتنه گران در روز عاشورا همراه بود بد نیست مراجعه ای به زندگی ....بار این عنصر خود فروخته داشته باشیم.
مخملباف پس از تازیدن بر اخلاق و انسانیت و اعتبار ایران و ایرانی در خارج از کشور ، اکنون ماموریت حمله به رهبر معظم انقلاب را نیز به عهده گرفته است.
می توان امیدوار بود تا زمانی که کارگزار حمله به رهبر معظم انقلاب اینچنین افرادی باشند دشمن راه به جایی نبرد.
اما نگاهی به سوابق مخملباف بعنوان مسئول ستاد تبلیغاتی موسوی در خارج از کشور و البته مجری طرح های هنری ستاد مخملی ها میتواند راهگشا باشد.
بنا بر اعتراف خود مخملباف، پدرش شخصی دائم الخمر بوده که در محل زندگی به عنوان فردی میگسار شهرت داشته است. پس طبیعتا وی حامل برخی از مشکلات و عقده های شخصی است که بخوبی می توان آنرا در اثارش مشاهده کرد.
همسر وی بصورت مشکوکی که هنوز هم ابهامات زیادی در آن موجود است بر اثر خودسوزی فوت می کند که برخی بر این باورند که مخملباف در مرگ وی دخالت مستقیم داشته است.ارتباط نامشروع و غیر اخلاقی مخملباف با همسر فعلی اش در زمان حیات همسر اولش هم میتواند در ترسیم چهره واقعی این روشنفکر و فیلسوف و سکسولوژیست در سینمای ایران مفید به فایده باشد.
وی کارنامه آشفته ای هم در سینما دارد و البته فرزندانش نیز در ارتباط با بنیادهای شبه روشنفکری در خارج از کشور و حمایت و هدایت بی درغی سازمان های جاسوسی و فرهنگی دست به تولید اثار متعددی با موضوع حمله به جامعه ایران زده اند.
سمیرا مخملباف دختر محسن مخملباف نیز کارنامه ضعیف و البته مخربی را در حمله به ملت ایران از خود بر جای گذاشته است.
سمیرا با ساختن فیلم تخته سیاه که درآن وضعیت کردستان ایران بشدت بد توصیف شده است ، کوشیده تا نبرد مقدس ایرانی اسلامی در دفاع از سرزمین مقدس ایران را عملی ضد انسانی و شنیع تصویر گری کند
دائما در فیلم سمیرا کودکی به مادرش میگوید شاش دارد و این با مخاطب ارتباط نگرشی برقرار میکند.
روزهای سبز را هم حنا مخملباف به سفارش کانون مرکزی کودتا در نخستین روزهای اردوکشی خیابانی دارو دسته شعبان بی مخ های موسوی برای لطمه زدن به حیثیت انتخابات با شکوه مردمی ریاست جمهوری ساخت.
این فیلم سرشار است از ادعاهای مستند سازی شده باند کودتای سبز علیه ارای عمومی ملت شریف ایران.
در حقیقت حنا با کمک موسسه فیلم سازی پدرش و دوستان خارج از کشورشان در دفاع از کودتای موسوی سنگ تمام گذاشت و کار را در دروغ پردازی تمام کرد.
مخملباف با ساختن فیلم های سکس و فلسفه و آواز مورچگان رسما وارد سینمای مبتذل شد و چهره واقعی و گرایش های درونی اش را بیش از پیش برملا ساخت.
وی درباره این فیلم اظهار نظری داشته است که نشان می دهد وی حرف جدید و منحصر به فردی نه در حوزه هنر دارد و نه در حوزه اندیشه بلکه پیش ازین اربابان و مرادهای غربی اش بارها انها را تکرار کرده اند:
این چهار زن که در عین حال برای من یک زن هستند، در چهار مرحله مختلف، از تکامل مفهوم عشق در زندگی تجربه زنانه، شامل دوره معصومیت عاشقانه، دور انتقامهای عاشقانه، دوره غرقه شدن در مسایل جنسی و فراموشی عشق و دوران پختگی و غمگینانه و بازآفرینی عشق به سر میبرند. مرد اما در هر یک از زنها، مراحل مختلف پختگی یک زن را نمیبیند، او در هر یک از زنها عشق را میجوید ولی تنهایی را مییابد.او تعداد عشقهای خود را دلیلی بر جهان پر از عشق نمیداند، او فریاد میکند که جهان معاصر فاقد توانایی آفرینش عشقهای مطلقی چون رومئو و ژولیت و لیلی و مجنون است. او عشق را چون هر پدیدهای معلول شرایط خود میداند و از این رو آنچه را تولدش به شرایط وابسته است، گذرا میداند. او احساس میکند، در کره زمین عشق موجود نیست و این تنها شرایط عاشقانه است که ما را دچار توهم میکند.
البته اظهارات بالا علاوه بر توضیحات داده شده نگاه زشت و تیره وی نسبت به زندگی را هم تصویر گری میکند که طبیعتا ناشی از حیات گناه الود و زجر اور محسن مخملباف بوده است.
در فیلم سکس و فلسفه رسما تصاویر شنیع اخلاقی و زشت و مستهجن با کارگردانی مخملباف تدوین شده است.
وی بخاطر حملات پی در پی به باورهای مذهبی مردم ایران و البته نظام مقدس جمهوری اسلامی بارها از سوی کانون های غربی فعال در براندازی نرم مورد تشویق و دریافت پاداش های کلان مالی قرار گرفته است.
ـ محسن مخملباف در فیلم مستند زندگی خودش به نام "گنگ خوابدیده" میگوید: « آدم دیوانه یعنی چه؟ یعنی کی؟. آدم دیوانه یعنی اینکه صبح که از خواب پا میشه ابوذر وار رفتار کند و وقتی به ظهر میرسد، هم چون چهگوارا به دنبال انقلاب باشد و عصر هم چون اینشتین نسبیگرا باشد. آدم دیوانه یعنی همین». مخملباف در این فیلم به درستی سیر زندگی خودش را که مملو از سرگشتگی، ندانم کاری و بی هویتی است در مفهوم زندگی دیوانه وار بیان کرده است. زندگی که همچون شاخهایی خشکیده در تلاطماتی از اقیانوسی رها شده و به سرعت تغییر مسیر می دهد.
مخملباف مصداق انسان هایی است که خیلی سریع رنگ می بازند و اساس و بنیان ثابتی در زندگی خود ندارد. این افراد به منظور رها شدن از فشارهای درونی ناشی از عدم ثبات و رنگ باختن لحظه به لحظه، سعی دارند خود را فردی آزاد از تقیدها و ارزشها و عرف مرسوم جامعه معرفی نمایند، لذا خیلی راحت به اشتباهات خود اعتراف میکنند و باکی ندارند از این که گذشتهایی تلخ و نکبت باری داشتهاند.
مخملباف در دهه 70 که مورد تهاجم روزنامه "کیهان" قرار گرفت و حتی به او" تهمت زنا زاده" زده شد، به همراه هوشنگ گلمگانی مستندی ساخت درباره زندگی خود و به راحتی اعتراف کرد که وی فرزند مادری هست که رختشور بیمارستان بوده و به دلایل مشکلات مالی صیغه یک مرد می شود و محسن مخملباف فرزند صیغه یک روزه می باشد.
البته طبیعی است انسان هایی با خاستگاههای شرافتمندانه و طبیعی نمی توانند ساز مخالفت با حکومت اسلامی و رهبر ی انرا که جانشین امام زمان است را کوک کنند.
نامه نویس خارج نشین ، بچه ی صیغه یک روزه»
88/10/20 10:0 ص
کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]