سفارش تبلیغ
صبا ویژن







دیدید غلط کردید؟»
88/12/18 6:28 ص

“و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان
کنتم مومنین؛ و سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید اگر مومن هستید”(آل
عمران139/)

-  نمی دانم آقایان از کدام بحران سخن می گویند؟ آیا بحران ملی
است یا شخصی؟ آیا مردم در ایجاد این بحران نقش داشته اند یا به اصطلاح نخبگان؟ اگر
خود نقش داشته اند پس چرا این همه جار و جنجال می کنند و مردم را درگیر بازیهای سیاسی
و خانوادگی خود می کنند؟ چرا با جار و جنجال بیهوده مطبوعاتی به وحدت ملی واقعی
شکل گرفته در 22خرداد ضربه می زنند؟ مگر نه این است که در فاصله یک هفته ای
22خرداد الی 29، موضع گیری های قاطعانه و ضعیفانه خود را نمایان کردند؟
مگر نه این
بود در شرایطی که رهبر معظم انقلاب با چشمانی اشکبار، آبرو و جان و تن خود را
فدایی صاحب الزمان دانستند، بسیاری از خواص بی خاصیت در بیوت و دفاتر و منازل خود
به خواب غفلت و بی عرضگی رفته بودند؟ مگر نه این است که عده ای در همان دوران سعی
داشتند با عدم موضع گیری یا اتخاذ مواضع دو پهلو، بار سیاسی خود را برای کسب آراء
دوره یازدهم ریاست جمهوری به عنوان یک چهره معتدل!! و مقبول الطرفین!! کسب کنند؟ آیا تنها گذاشتن علی از سوی کسانی که سابقه همراهی با پیامبر را داشتند قابل قبول
است؟

 - در واقع ریزش‌ها و رویش‌ها به لحاظ اجتماعی، یکی از شاخصه‌های
پویندگی و میرندگی جریانات فکری و سیاسی است. همیشه ریزش وجود دارد و رویش هم همیشه
هست اما نکته این است که چه میزان ریزش و چه میزان رویش اتفاق می‌افتد؛ این مهم،
تعیین‌کننده‌است. گاهی ریزش به وقوع می‌پیوندد اما در مقابل، رویش‌ها بازتولید نمی‌شوند؛
یعنی ممکن است دو سه نفر هم بپیوندند ولی تعدادی که خارج می‌شوند، بیش از آن است
.
در قاموس خط امامیهای تازه به دوران رسیده، یاران امام از هر گونه سوال و جواب حتی
در روز قیامت در امانند!!، و از لحظه با امام بودن تا آخر عمرشان هیچ یک از
اعمالشان ثبت و ضبط نمی شود. ریزش واقعی در این دوره از آن کسانی بود که سالها با
نام امام، نان خورده بودند.


“و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان
کنتم مومنین؛ و سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید اگر مومن هستید”(آل
عمران139/)

-  نمی دانم آقایان از کدام بحران سخن می گویند؟ آیا بحران ملی
است یا شخصی؟ آیا مردم در ایجاد این بحران نقش داشته اند یا به اصطلاح نخبگان؟ اگر
خود نقش داشته اند پس چرا این همه جار و جنجال می کنند و مردم را درگیر بازیهای سیاسی
و خانوادگی خود می کنند؟ چرا با جار و جنجال بیهوده مطبوعاتی به وحدت ملی واقعی
شکل گرفته در 22خرداد ضربه می زنند؟ مگر نه این است که در فاصله یک هفته ای
22خرداد الی 29، موضع گیری های قاطعانه و ضعیفانه خود را نمایان کردند؟
مگر نه این
بود در شرایطی که رهبر معظم انقلاب با چشمانی اشکبار، آبرو و جان و تن خود را
فدایی صاحب الزمان دانستند، بسیاری از خواص بی خاصیت در بیوت و دفاتر و منازل خود
به خواب غفلت و بی عرضگی رفته بودند؟ مگر نه این است که عده ای در همان دوران سعی
داشتند با عدم موضع گیری یا اتخاذ مواضع دو پهلو، بار سیاسی خود را برای کسب آراء
دوره یازدهم ریاست جمهوری به عنوان یک چهره معتدل!! و مقبول الطرفین!! کسب کنند؟ آیا تنها گذاشتن علی از سوی کسانی که سابقه همراهی با پیامبر را داشتند قابل قبول
است؟

 - در واقع ریزش‌ها و رویش‌ها به لحاظ اجتماعی، یکی از شاخصه‌های
پویندگی و میرندگی جریانات فکری و سیاسی است. همیشه ریزش وجود دارد و رویش هم همیشه
هست اما نکته این است که چه میزان ریزش و چه میزان رویش اتفاق می‌افتد؛ این مهم،
تعیین‌کننده‌است. گاهی ریزش به وقوع می‌پیوندد اما در مقابل، رویش‌ها بازتولید نمی‌شوند؛
یعنی ممکن است دو سه نفر هم بپیوندند ولی تعدادی که خارج می‌شوند، بیش از آن است
.
در قاموس خط امامیهای تازه به دوران رسیده، یاران امام از هر گونه سوال و جواب حتی
در روز قیامت در امانند!!، و از لحظه با امام بودن تا آخر عمرشان هیچ یک از
اعمالشان ثبت و ضبط نمی شود. ریزش واقعی در این دوره از آن کسانی بود که سالها با
نام امام، نان خورده بودند.

 - بعد از انقلاب، جریان‌هایی که به‌دنبال حکومت اسلامی
بودند، به‌تدریج از جریان اصلی کَنده می‌شوند و همزمان نیز رویش‌هایی اتفاق می‌افتد.
دلیل برخی ریزش‌ها به آدم‌هایی برمی‌گردد که به این جریان می‌پیوندند اما لزوماً
هسته
? اصلی فکر و جریان را درک نمی‌کنند و یا براساس هسته? اصلی به
جریان نمی‌پیوندند. به همین دلیل شاهد فاصله گرفتن کسانی هستیم که به درستی درک
کرده بودند قطار انقلاب را اشتباهی سوار شده اند. این جماعت اکنون سالهاست به خاطر
عدم بازتولید گفتمان جدید از یکسو و از سویی دیگر تکیه شدید بر مبانی متحجرانه و
فاشیستی به ارث برده از سالهای دهه 60 خود، هنوز موفق به درک شرایط و رویدادهای بعد از انتخابات نشده اند. حقیقت
امر این است که سرعت تحولات رخ داده بعد از حماسه 3 تیر 84 بسیاری از سیاسیون را
در شوک و بهت نگه داشته و عدم ارائه تحلیل یا ارائه تحلیل غلط نشان دهنده عقب
ماندن این قشر محافظه کار از تحولات سیاسی کشور می باشد
. جایی که مردم به واسطه
پیوند بی واسطه- خالصانه و به دور از منافع قدرت
ثروت با
ولایت فقیه، به خوبی در متن حرکت های بعد از 3تیر 84 قرار گرفته اند و حتی در
بسیاری موارد سکان این کشتی را از دست «ناخدایان غافل ومشتاقان جزیره های دست
نیافتنی آرامش»
گرفته اند. اینک به خصوص بعد از حماسه 3 تیر شاهد داد و بیدادهای
غرق شدگان در امواج ملت می باشیم که به هر راه و ترفندی سعی در جلب حمایت مردم
دارند و چه راهی بهتر از مصاحبه، نامه
نگاری و نسخه پیچی برای مردم و نقلاب!!!.  درحقیقت آنچه این روزها در سایتها و رسانه هایی
همچون کلمه، جرس، آفتاب نیوز، تابناک و.. شنیده می شود، ناله های ملتمسانه شکست
خوردگانیست که قصد داشتند کشتی انقلاب را به تنهایی در مسیر ناخواسته خود هدایت
کنند. چه زیبا فرمود عارف سیاستمدارمان که: روزی که بین مردم و مسئولین فاصله
بیفتد آنروز مرگ انقلاب فرا می رسد. این بار در حالی که به اصطلاح خواص فضای سیاسی
را بنا بر مصلحتهای خودساخته راه کردند، این مردم عادی و عوام بودند که به ایفای
نقش تاریخی خود پرداختند و بار دیگر به جایگاه واقعی خود در جامعه اسلامی دست
یافتند. از 3 تیر به این سو شاهد تغییر جایگاهی تاریخی بوده ایم: خواص به خاطر
حرکات و مواضع عامیانه خود به جایگاه عوام و مردم به خاطر ایفای نقش به جایگاه
خواص دست یافتند.

این پیوند عقیدتی و مستحکم مردم با رهبری و ارتباط بی واسطه
با رهبر-به دور از سفارشات وبیانه های بی
اثر خواص و احزاب شبیه آنچه در دعدت به شرکت در انتخابات، راه پیمایی و.. انجام می
دهند- به تعبیر غرب همان پوپولیسم است. پوپولیسم نماد تضاد و تقابل با فرد محوری و
نخبه گرایی رایج در سیاست غرب.

 -   فرزند انقلاب بودن، به این
معناست که یک جایی در جریان انقلاب بوده‌اند، درست است اما به این معنا که صاحبان
اصلی انقلاب باشند، غلط است. هیچ انقلابی صاحبان اصلی‌اش را نخورده‌است. اتفاقاً
در نزاع‌های مربوط به انقلاب‌ها، صاحبان اصلی - صحیح یا ناصحیح - توانسته‌اند جریان‌های
دیگر را کنار بگذارند. دلیل این امر آن بود که قدرت مردمی داشتند. در بسیاری
موارد شاهدیم که تحرک و جنبشهای مردمی در
قالب تحصنات گسترده، حضور آگاهانه در انتخابات و..به نقش آفرینی مردم در حذف
جریانات سیای کمک می کند وعملا نشان می دهد که مردم کنار نهنده جریانات هستند و نه
دولت و دولتیان. در انقلاب اسلامی نیز شاهد بودیم که ضد انقلاب در صدد حذف انقلابیون
برآمد. فرزند انقلاب بودن در پیوند عقیدتی با مبانی انقلاب شکل می گیرد نه در
سابقه همراهی و.. در شرایطی که بسیاری از خواص شکست خورده و بریده از مسیر پر پیچ
و خم انقلاب از قطار حرکت ملی جا مانده اند، باید به سخن الهی رجوع کرد که می
فرماید: فضل الله المجاهدین علی القاعدین.

  فرزانه و عارف واصل، امام سید روح الله خمینی  با پیش بینی چنین روزها و مسائلی، زبان به سخن می
گشاید تا می رسد به اینجا که:

 - «... آنها دست
برنمى دارند از ایران، نه از طرف شرقی‌ها و نه از طرف غربی‌ها، و با هرکوششى که
دارند مى‏خواهند نگذارند که این مملکت سر و سامان پیدا بکند. همه شلوغی‌هایى که
الآن درست مى‏کنند با دست آنها دارد درست مى‏شود، همه جا آشفتگی هایى که پیدا
مى‏شود با دست آنها درست مى‏شود و پیدا مى‏شود که نگذارند یک آرامشى بشود و یک
سامانى پیدا کند مملکت».

 

 « این امور باید
با دقت ملاحظه بشود. در این نطق هایى که اینها مى‏کنند دقت کنید که اینها یک خرده
ریزهایى دارند؛ با آن خرده ریزها مى‏خواهند اغفال کنند مملکت و ملت شما را».

 - کافی است یکبار
روشنفکر قلمداد بشوی و این مدال بر سینه‌ات نصب شود، آنگاه تا ابد از مزایا و عواید
آن بهره‌مند خواهی بود. شاید همین جایگاه مادام‌العمر و تقدس مدرن و تریبون غیر
پاسخگو است که موجب شده برخی روشنفکران همچون دیکتاتورها به خود جرأت دهند که چنین
بی مهابا حدود و ثغور اخلاقی را زیر پا بگذارند. وای به حال ملت آن روزی که چنین
روشنفکرانی به قدرت دست یابند و بخواهند این همه خشونت کلامی را در مرحله عمل به
اجرا گذارند
!. دیکتاتوری یک پدر در خانواده, یک معلم در کلاس درس, یک سردبیر در یک
روزنامه و یک روشنفکر در محیطهای روشنفکری ماهیتا هیچ تفاوتی با دیکتاتوری در عرصه
حکومت ندارد. آزادی و عدالت آنگاه می تواند در جامعه‌ای مستقر شود که روشنفکران و نخبگان
آن جامعه هم فروتنانه بپذیرند که بخشی از مشکل هستند و نه تافته ای جدا بافته و از
آسمان افتاده.

 -   «حق هر جا هست
باید دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذیرفت ، ولو برخلاف نظرخود من هست . و باطل
را هر چه هست و از هر کس صادر بشود باید نپذیرفت به عنوان اینکه باطل است . اشخاص
و گروهها و اینها را باید کنار گذاشت ، حق و باطل را ملاحظه کرد. آن وقت هم برای اثبات
حق و ابطال باطل اگر انسان گرفتار بشود به عصبانیت وعرض می کنم غیظ و غضب کردن ،
نه می تواند حق را به دست بیاورد؛ و نه می تواند باطل را ردش کند.» سخنان امام
خمینی در دیدار نمایندگان مجلس 6خرداد 1360

 - اما سخنی جدی با
موسوی، کروبی، خاتمی، رهنورد: در مقام بیان
مسائل و رد مسائل ، انتقاد و تکذیب ، به آنجا نرسد که قوه عقلیه کنار، و با قوه
غضبیه انسان وارد میدان بشود.
بار دیگر جمله تاریخی دکتر شریعتی را در وصف این
کوته بینان متحجر بیان می کنم: خدایا عقیده ام را از عقده ام مصون بدار.

  « همه اینهایی که
فاسد هستند بتدریج فاسد شدند؛ هیچ کس یکدفعه فاسد نشده است . و هیچیک از ماها هم
تصور نکنیم که مامون از این هستیم که فاسدبشویم . همه در معرض فساد هستیم . همه ما
دست به گریبان شیطان [هستیم . ] و خصوصاشیطان نفس ، همه گریبانمان به دست اوست ».

  - " خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد
کرد با سر نیزه نمی شود اصلاحات کرد. با نوشتن " خمینی خائن" به دیوارهای
تهران که مملکت اصلاح نمی شود! دیدید غلط کردید؟ دیدید اشتباه کردید؟ خاضع به
احکام اسلام شوید."

  عاقبت ائتلاف با
منافقین

  هرچند بالاخره رهبر
معظم انقلاب در دیار تاریخی خود با خبرگان رهبری صراحتا بر فاصله گرفتن سران متحجر
فتنه از مبانی انقلاب و نظام تاکید کردند و راه را برای حضور دوباره آنها در صحنه
سیاسی نظام بستند، ولی سالها پیش نیز چنین رفتاری را از سوی حضرت روح الله در
برخورد با متحجرا نلیبرال مسلک شاهد بودیم:

 - متأثرم از این که
با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمی‌خواستم این طور بشود. من حالا هم
توبه را قبول می‌کنم، اسلام قبول می‌کند... حالا هم بروند توی رادیو، بروند توی
تلویزیون توبه کنند، بگویند تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم مردم را دعوت به شورش(دعوت
جبهه ملی از مردم برای راه‌پیمایی بر علیه لایحه قصاص که حکم ضروری اسلام است )
کردیم، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده، تأیید کردیم، ائتلاف
کردیم با گروه منافق.

 -   من چندین بار به
این آقا گفتم.( بنی‌صدر رئیس جمهور وقت) آقا این جمعیت تو را به باد فنا می‌دهند و این افرادی که دور تو جمع شده‌اند،
بعضی از اینها یک گرگهایی هستند که تو را به باد فنا می‌دهند.  گوش نکرد، حالا هم دیر نشده، آقایانی که
متدینند(افراد نهضت آزادی) اعلام کنند به این که این دعوت به راهپیمایی، دعوت بر
ضد اسلام است، چنانچه صریحش این است و آن آقا هم بروند عذرخواهی کنند از ملت،
بگویند ملتی که به من رأی داد، من مطابق رأی آنها عمل نکردم، از حالا به بعد می‌کنم.(
صحیفه نور، ج 15، ص 19 (25/3/1360 )

- این موضع گیری مقام معظم رهبری و حضرت امام خمینی
برخواسته از ویژگیهاییست که ولی فقیه را از یک عالم و حتی مجتهد دیگر جدا می کند.
ولی فقیه باید در مسیر رضای حق حرکت کند نه در مسیر رضایت مردم. امام راحل (ره) در
این باره می فرمایند:

“این فقیه است که زیر بار دیگران و تحت نفوذ اجانب نمی رود
و تا پای جان از حقوق ملت و از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی وطن اسلام دفاع می
کند. فقیه است که به چپ‘ و راست انحراف پیدا نمی کند”.

 در جریان رقابت انتخاباتی امسال، موسوی بی وقفه سه معیار
برای نقد و تخطئه دولت احمدی نژاد معرفی می کرد: صداقت، قانون و عقلانیت. اما این فرد دروغگو به هیچ یک از این امور پایبند نبود تا بار دیگر روح ماکیاول به
پرورش چنین شاگردانی!!! افتخار کند. روانشناسی فردی و روحی- روانی امثال خاتمی،
کروبی، موسوی، رهنورد، مهدی - یاسر- فائزه و عفت مرعشی، فرزند شهید بهشتی، برخی
نان از نام پدر خورها و.. یک نتیجه کلی را به ما نشان می دهد:

«به هذیان خود بزرگ بینی و خودشیفتگی جمعی مبتلا شده است»

 - کسی که استبداد رأی داشته باشد، جایگاهش دوزخ است. کلمه
استبداد رأی از جمله کلمات مذموم در فرهنگ دینی اسلام اعم از شیعه و سنی است. آن
چه در مقابل مورد تأکید قرار گرفته این است که ببینیم حق تعالی چه می‌گوید نه
اینکه ما چه می‌گوییم نه اینکه پسر فلان شخصیت، نوه فلان شخصیت و.. چه می گوید؟
فرموده مولا را همیشه در جان و یاد خود حفظ کنیم که: «حق را با افراد نسنجید بلکه افراد
را با حق بسنجید». یعنی به جای اینکه رأی من حاکم شود، باید رأی حق حاکم شود، چه
بر گروه چه بر کل امت اسلامی. حق بگویید اگر چه به زیان شما باشد.

در زمان عمر از وی نقل می‌کنند که گفت: خلیفه جایگاهش این
است که اگر کسی خطا کرد، او را به راه راست بیاورد و اگر من خطا کار باشم شما چه
می‌کنید؟ یکی از حضار در جواب پاسخ داد که با همین شمشیر کج، راستت می‌کنم.

 - استبداد یعنی تحمل عقیده‌ای بر خلاف اعتقادات مردم که
بالطبع باید با زور صورت گیرد. سراسر تاریخ اسلام پر است از حکومت‌های استبدادی که
بنام دین حکومت کردند.مثلاً بنی‌امیه از شخصی بنام یزید به عنوان امیرالمؤمنین یاد
می‌کنند. خلفای ظلم و جور بنی‌امیه، بنی عباس و عثمانی، امرایی بودند که خود را
جانشین پیامبر می‌نامیدند، در حال حاضر نیز صریحا استبدادی به نام خط امام و یار
امام در حال حاکم شدن بر فضای سیاسی- مطبوعاتی می باشد که مجوز هرگونه عمل ضد منطق
و عقل- ضد دین
ضد قانون و شرع و.. را به نام یار امام و خط امام می دهد
اما بدیهی‌ترین اصول و قوانین و قواعد اسلام را که صریح قرآن و سیره پیامبر بود،
آشکارا زیر پا می‌گذاشتند.

اما نکته پایانی را تقدیم می کنم به برخی آقایان مصلحت گرا
و توجیه گران مجمع تحریف و تعریف مصلحت!!.

«دیکتاتورها محصول مناسبات اجتماعی، اقتصادی و البته بین
المللی هستند که به آنها اجازه به وجود آوردن سیستمی شبه فاشیستی را می دهد».
  زنده باد آزادی از ثروت آزادی از نسب آزادی از قدرت    زنده باد مردمسالاری
دینی مرگ بر دیکتاتوری.

مطالب مرتبط: خبرنامه دانشجویان ایران

گرافیکهایی علیه سبزلجنی



  • کلمات کلیدی : دیکتاتور، توهم
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی