سفارش تبلیغ
صبا ویژن







نفاق را موضوعی معطوف به حکومت می‌دانند. یا در زمان وجود حکومت رخ می‌دهد و یا در زمانی که احتمال شکل‌گیری یک حکومت جدی است. اگر مداقه‌ای در قرآن کریم انجام دهیم، در میابیم که در قرآن 35 بار کلماتی از ریشه نفاق ذکر شده است و 34 مورد آن در سوره های مدنی است. چون مسلمانان در مدینه صاحب قدرت و حکومت بودند و زمینه نفاق هم در چنین شرایطی بالفعل است. آنها که نفاق را در مکه نیز دنبال می‌کنند هم اذعان دارند که منافقین مکه کسانی بودند که با توجه به گفته‌های احبار یهود، از شکل‌گیری حکومت نبوی در آینده نزدیک مطلع بوده‌اند.

دقت به این موضوع به خوبی نمایان می‌سازد که در مقوله رونمایی از چهره نفاق، باید متوجه بود تا ما را با منافقین سوخته سرگرم نسازند تا عناصر نفوذی با چهره‌هایی به ظاهر موجه مسیر خویش را پیش برند.

در انقلاب اسلامی نیز زمانی که احتمال پیروزی رخ نمود، نفاق نخست شکل گرفت. عناصری که از دین اسلام بازگشته بودند و تعلق خاطر قطعی به مارکسیسم داشتند، نقاب اسلام انقلابی به رخ زدند و حتی خود را انقلابی‌تر از امام امت جلوه دادند. آنها که ناگزیر از تظاهر به اسلام بودند، بدون اعتقاد به اسلام مناسک اسلامی به جا می‌آوردند تا بتوانند جایگاه خود را حفظ نمایند. اگرچه در مقطعی با اعلام علنی تغییر ایدئولوژی توسط بخشی از سازمان منافقین پرده از چهره آنها افتاد، اما گروهی دیگر صادر کنندگان اعلامیه را اپورتونیست‌های چپ نما خواندند و همچنان به اسلام تظاهر نمودند و حتی در ادبیات سازمانی خود نیز از مفاهیم اسلامی بهره گرفتند، چرا که به دلیل رخ نمودن اسلام انقلابی ناب امام ناگزیر از نقاب "اسلام انقلابی" بودند و تمایل خود به مارکسیسم را نیز به عنوان علم مبارزه توجیه می‌نمودند. با حوادث سال 1360 پرده از چهره این نفاق افتاد و رسوایی آنها چنان گشت که گریزی از فرار از کشور نیافتند.

نفاق دوم اما زمانی شکل گرفت که به دلیل پایان جنگ و اراده پیشرفت در کشور جامعه نگاهی مثبت به مدرنیته یافته بود، سربازان اردوگاه لیبرالیسم که به خوبی می‌دانستند نمی‌توانند با نمادهای غیر اسلامی بروز و ظهور یابند، با نقاب اسلام مدرن به میدان آمدند. جالب اینجا است که عناصر نفاق دوم که به مرور به ترویج علنی سکولاریته و دین حداقلی پرداختند، برای موجه جلوه دادن خود به نزد مراجع می‌رفتند و گزارش امور اجرایی خود را ارائه می‌دادند. حال آنکه بر اساس تفکر آنها اساسا مراجع حق دخالت در عرصه امور حکومتی را ندارند و دین و دولت دو عرصه بیگانه با یکدیگرند. این جریان نیز در حوادث پس از انتخابات سال 1388 آخرین میخ را بر تابوت خود زد و چهره ضد دین خود را در عرصه‌های متعددی آشکار کرد. هرچند این افشای چهره یکباره نبود و پیشتر نیز در پی افشای چهره حقیقی برخی ژنرالهای این اردوگاه، از کشور گریختند و حتی در خارج از کشور نیز به دلیل برخی سخنان هتاکانه‌شان مورد نقد ایرانیان خارج از کشور قرار گرفتند. سالهای آخر دولت اصلاحات آغاز این مهاجرت‌ها بود.

اما قطعا نفاق تا زمان حضور حکومت اسلامی باقی خواهد بود. آنچنان که تا آخرین روز حکومت نبوی و حکومت علوی منافقین حاضر بودند. چرا که قدرت طلبان دنیایی که می‌دانند با اعتقادات خویش نمی‌توانند جایی در حکومت الهی داشته باشند، از آنجا که قدرت برایشان الهه مقدسی است،‌ ناگزیر از اختیار نقاب برای رسیدن به محبوب هستند. اگر نیک بنگریم یکی از پدیده‌های خطرناک در دوره احیای شعارهای انقلابی و بازگشت دیدگاه دین حداکثری به عرصه قدرت، "ریا و تزویر" جایگاه بالایی یافته است.

خاستگاه نفاق سوم که این روزها سعی بر فریفتن ما دارد، اردوگاه ماکیاولیسم است. بر اساس نظریات ایدئولوگ ایتالیایی این مکتب، نیکولو ماکیاولی (1469ـ1527) که در کتاب « شهریار» یا پرنس وی آمده است،‌ اصالت بر قدرت است و هدف وسیله را توجیه می‌کند. او در کتاب خویش به تصریح می‌گوید «می‌باید دانست که چه گونه ظاهرآرایی می‌باید کرد و با زیرکی دست به کار نیرنگ و ریا شد.» و نیز می گوید «حکمران باید به دیندارى و تقوا فضائل اخلاقى و انسان‏دوستى و اخلاص درعمل تظاهر کند ولى نباید به آن پاى‏بند باشد!» از این رو می‌بینیم برخی که بر کرسی‌های کوچک و بزرگ قدرت نشسته‌اند، زمانی زبان تملق برای سازندگی باز می‌کردند و زمانی سخن از ضرورت جدایی دین از سیاست می‌گفتند و اینک گاه در دفاع از "ولایت فقیه" سخن می‌گویند. زیرا به خوبی دریافته‌اند که اسلام ولایی به دلیل درک دقیق مردم از جایگاه ولایت بخصوص پس از فتنه‌های اخیر، جایگاهی ویژه در میان توده مردم یافته است و دفاع از آن می‌تواند ضامن رای افکار عمومی به آنها باشد. این گروه را باید در تمایز گفتار و کردارشان شناخت. تظاهر بسیار به اسلام و عمل حداقلی به دستورات دین. مصاحبه نمودن در چارچوب فرمایشات ولایت و رفتار کاملا مغایر دستور ایشان در عمل ... یکی از راهکارهای شناسایی نفاق که در کلام امیر مومنان حضرت علی علیه السلام آموزش داده شده است، چنین است که «کثرة الوفاق نفاق و کثرة الخلاف شقاق .» فراوان موافقت کردن نفاق است و بسیار مخالفت کردن دشمنى است .

آنچنان که از متون دینی هویدا است، منافق به سرعت رنگ عوض می کند، گاهی از در شرع وارد می شوند گاهی از در کفر، زمانی که گفتمان دینی حاکم می شود اینها رنگ مذهبی به خود می گیرند زمانی که گفتمان سکولار حاکم می شود، اینها سکولار دوآتشه می شوند.

با این وصف باید بسیار به هوش بود که منافقین هر زمان که عمر اسلام در مدینه بیشتر می شد وبر تعداد مسلمین افزوده می‌شد وفتح وفتوحات بیشتر می شد تشکیلات انها هم منسجم تر می‌گشت و حتی به رم دادن شتر حضرت رسول انجامید.

البته در این میان توجه به یک نکته حائز اهمیت است. نفاق به دلیل پیچیدگی‌هایش عموما ریشه کن نمی‌گردد. همچنان که منافقین اول و دوم همچنان در جامعه در حال تلاش برای یارگیری هستند. مرگ نفاق به مراتب سخت تر از شرک و کفر، چون مرزهایش با حقیقت  مشخص نیست.

از سوی دیگر خیال خام عده‌ای از دو نفاق نخست که گمان بردند در فتنه‌های اخیر توان ضربه زدن به نظام متکی بر ولایت فقیه را دارند، سبب شد که بار دیگر منافقانه با چهره اسلام به میدان بیایند. تا آنجا که مسعود رجوی که هویتش برای جامعه آشکار است، برای بیان مخالفتش با ولایت فقیه فرازهایی از زیارت عاشورا را نیز در کنار توهین‌هایش به رهروان عاشورا قرار داد. اما هشدار اصلی این نگاشته، از آن رو است که برخی خواسته یا ناخواسته در تلاش هستند تا توان دیده‌بان‌های انقلاب اسلامی را به سوی منافقینی متوجه سازند که نافرجام بودن تلاش‌هایشان عیان گردیده است و در نتیجه آن، منافقین سوم با آسودگی بر نفوذ به عرصه‌های حکومت توفیق یابند.

---

پ.ن 1: برخی سعی می‌کنند با زدن برچسب ریاکاری به آدمهای مخلص،‌  آنها را ملکوک کنند. باید توجه کرد که از این سوی پشت بام نیفتیم. یادمان نرود هشدار امام خامنه‌ای در خصوص منافق خواندن افراد غیرمنافق را



کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی