سفارش تبلیغ
صبا ویژن







بهمن قبادی فیلم های زیادی نساخته و در فیلم هایی چون
زمانی برای مستی اسب ها و نیوه مانگ و آوازهای سرزمین مادری ام غالبآ دغدغه هایی
قومیتی را به نمایش گذارده است البته این نکته در جای خود جالب است که چطور این
اصرار بر فرهنگ قومی در جشنواره های خارجی با کراوات و پاپیون به فراموشی سپرده می
شود. از جریانات دوست دختر قبادی یعنی رکسانا صابری نیز که بگذیم می ماند این فیلم
آخری با عنوان کسی از گربه های ایرانی خبر نداره؟ مستندی داستانی درباره یک دختر و
پسر سگ باز که روی پشت بام از هم لب می گیرند و توی ماشین سگ پشمالوی خود را چونان
فرزندی نورسیده در آغوش می گیرند و البته از همه مهمتر
بسیجیان خشنی که همواره در اینگونه فیلم ها حضور دارند تا روح لطیف این بچه قرتی
های مظلوم را مورد اذیت و آزار قرار دهند. نگار جون و اشکان جون شیفته موسیقی راک
هستند آنها آهنگ هایی با زبان انگلیسی می خوانند و آرزوی شان این است که دور دنیا
کنسرت برگزار کنند اما چند مشکل دارند یکی اینکه اشکان جون سربازی نرفته است فلذا
پاسپورت ندارد و مشکل بعد اینکه پولی ندارند و می خواهند این پول را از طریق
برگزاری کنسرتی زیر زمینی تهیه کنند.  البته در میانه داستان مامان جون اشکان جون
از خارج از کشور برایش پول می فرستد و خلاصه اینکه بسیجی ها و پلیس ها اینقدر این
بچه قرتی های مظلوم را اذیت می کنند که هر دو خودکشی می کنند و آدم کلی دلش برای
مظلومیت و غربت این قرتی ها می سوزد. حامد بهداد نقش کارچاق کن را دارد. سی دی
قاچاقی رایت می کند با جاعلان پاسپورت و ویزا رفت و آمد دارد. گروه های موسیقی زیر
زمینی را می شناسد. به واقع حامد بهداد در نقش نادر حکم نخ تسبیحی را دارد که تمام
عناصر فیلم به واسطه او به هم پیوند می خورد و البته بازی حرفه ای بهداد در این
فیلم خیلی به داد قبادی رسیده است و الا فیلم ، چیزی جز ادا و اطوارهای یک سری بچه
قرتی گیتار به دست نیست.

جایی در فیلم حامد بهداد به جرم قاچاق فیلم و مشروب خوری
دادگاهی می شود چهره قاضی که یک روحانی است در دادگاه دیده نمی شود و تنها صدای داد
و بیداد هایش شنیده می شود. همین اتفاق وقتی بسیجی ها ماشین اشکان جون و نگار جون
را متوقف می کنند دوباره رخ می دهد. چهره بسیجی ها حذف می شود و تنها نگرانی های
این بچه قرتی های عزیز نمایش داده می شود. جایی در فیلم اشکان جون وارد راهروی
دادگاه می شود و صدای دعای فرج به گوش می رسد و البته بعد از دعای فرج قرار است
صدای سرکوفت های قاضی روحانی بر سر حامد بهداد بیچاره شنیده شود. در خلال پخش
موسیقی در فیلم صحنه هایی از تهران شامل مردم کوچه و بازار، خیابان ها، معتادها،
موشها نمایش داه می شود و جالب اینکه این تصاویر توهمی از تهران را بنا می کنند که
همه جوانان آن قرتی هایی گیتار به دست و در حال خفه شدن اند. شاید یک زن چادری هم
در چنین فیلم شلوغ پلوغی دیده نمی شود.


بهمن قبادی فیلم های زیادی نساخته و در فیلم هایی چون
زمانی برای مستی اسب ها و نیوه مانگ و آوازهای سرزمین مادری ام غالبآ دغدغه هایی
قومیتی را به نمایش گذارده است البته این نکته در جای خود جالب است که چطور این
اصرار بر فرهنگ قومی در جشنواره های خارجی با کراوات و پاپیون به فراموشی سپرده می
شود. از جریانات دوست دختر قبادی یعنی رکسانا صابری نیز که بگذیم می ماند این فیلم
آخری با عنوان کسی از گربه های ایرانی خبر نداره؟ مستندی داستانی درباره یک دختر و
پسر سگ باز که روی پشت بام از هم لب می گیرند و توی ماشین سگ پشمالوی خود را چونان
فرزندی نورسیده در آغوش می گیرند و البته از همه مهمتر
بسیجیان خشنی که همواره در اینگونه فیلم ها حضور دارند تا روح لطیف این بچه قرتی
های مظلوم را مورد اذیت و آزار قرار دهند. نگار جون و اشکان جون شیفته موسیقی راک
هستند آنها آهنگ هایی با زبان انگلیسی می خوانند و آرزوی شان این است که دور دنیا
کنسرت برگزار کنند اما چند مشکل دارند یکی اینکه اشکان جون سربازی نرفته است فلذا
پاسپورت ندارد و مشکل بعد اینکه پولی ندارند و می خواهند این پول را از طریق
برگزاری کنسرتی زیر زمینی تهیه کنند.  البته در میانه داستان مامان جون اشکان جون
از خارج از کشور برایش پول می فرستد و خلاصه اینکه بسیجی ها و پلیس ها اینقدر این
بچه قرتی های مظلوم را اذیت می کنند که هر دو خودکشی می کنند و آدم کلی دلش برای
مظلومیت و غربت این قرتی ها می سوزد. حامد بهداد نقش کارچاق کن را دارد. سی دی
قاچاقی رایت می کند با جاعلان پاسپورت و ویزا رفت و آمد دارد. گروه های موسیقی زیر
زمینی را می شناسد. به واقع حامد بهداد در نقش نادر حکم نخ تسبیحی را دارد که تمام
عناصر فیلم به واسطه او به هم پیوند می خورد و البته بازی حرفه ای بهداد در این
فیلم خیلی به داد قبادی رسیده است و الا فیلم ، چیزی جز ادا و اطوارهای یک سری بچه
قرتی گیتار به دست نیست.

جایی در فیلم حامد بهداد به جرم قاچاق فیلم و مشروب خوری
دادگاهی می شود چهره قاضی که یک روحانی است در دادگاه دیده نمی شود و تنها صدای داد
و بیداد هایش شنیده می شود. همین اتفاق وقتی بسیجی ها ماشین اشکان جون و نگار جون
را متوقف می کنند دوباره رخ می دهد. چهره بسیجی ها حذف می شود و تنها نگرانی های
این بچه قرتی های عزیز نمایش داده می شود. جایی در فیلم اشکان جون وارد راهروی
دادگاه می شود و صدای دعای فرج به گوش می رسد و البته بعد از دعای فرج قرار است
صدای سرکوفت های قاضی روحانی بر سر حامد بهداد بیچاره شنیده شود. در خلال پخش
موسیقی در فیلم صحنه هایی از تهران شامل مردم کوچه و بازار، خیابان ها، معتادها،
موشها نمایش داه می شود و جالب اینکه این تصاویر توهمی از تهران را بنا می کنند که
همه جوانان آن قرتی هایی گیتار به دست و در حال خفه شدن اند. شاید یک زن چادری هم
در چنین فیلم شلوغ پلوغی دیده نمی شود.

بهمن قبادی در ابتدای فیلم حضور دارد و از تماشاگران
ایرانی می خواهد که فیلمش را بین دوستان خود کپی و توزیع نمایند و نوش جانشان چرا
که مجوز نگرفته است در نامه ای به تماشاگران خارجی نیز می نویسد که : " از آنجا که
تماشاگران داخل کشور امکان تماشای فیلم «گربه های ایرانی» را روی پرده سینما ندارند
و حقوق پخش آن در ایران متعلق به من است، مدتی پیش با کمال میل آن را  به صوت نسخه
های دی وی دی و به شکل رایگان به ایرانیان داخل کشور تقدیم کردم " او ادامه داد:
«اما این اقدام به معنای عرضه رایگان فیلم در سطح بین المللی نیست. حقوق پخش بین
المللی فیلم متعلق به یک شرکت خارجی است و به همین دلیل قرار دادن فیلم بر روی سایت
های اینترنتی، و تماشای آن در خارج از ایران کاری غیر قانونی به شمار می آید و باعث
تضییع حقوق صاحبان فیلم می شود. علاوه بر این، دیدن فیلم با کیفیت نامناسب صدا و
تصویر به این شیوه در شان تماشاگران هنر دوست و فهیم ایرانی نیست. در حال حاضر
اکران فیلم در فرانسه شروع شده و به زودی در آمریکا و اغلب کشور های اروپایی نیز
آغاز خواهد شد. "

به واقع این شیوه جدید فیلمسازانی است که می دانند فیلم
هایشان در ایران مجوز نخواهد گرفت. ساخت فیلم هایی اغراق شده از وضعیت فرهنگی داخل
ایران توسط سرمایه  کمپانی های خارجی. شرکت در جشنواره های رنگارنگ جهانی و سپس
اکران گسترده فیلم ها در کشورهای غربی جهت سیاه نمایی و تشویق خارجی ها و پخش فیلم
به صورت رایگان در سطح جامعه خودی.

البته تمام این حرف ها به این معنی نیست که منکر وجود بچه
قرتی های غربزده در ایران شویم بلکه تعجب از این است که بهمن قبادی چطور رویش می
شود تا از ما بخواهد تا با بچه قرتی های مشروب خور و سگ باز همذات ینداری کنیم؟ بچه
قرتی هایی که مدام در حال تقلید خواننده ها و نوازنده های غربی هستند و آرزویشان
این است که به دست بوس فلان نوازنده خارجی نائل شوند. بچه قرتی هایی که خود
کارگردان نیز اذعان دارد که همسایه ها نیز با سر و صدای آنها مشکل دارند و این خود
مردم هستند که به پلیس زنگ می زنند تا با آنها برخورد شود. خیلی جالب است که در
انتهای فیلم آنجایی که اشکان جون به دنبال نادر می رود به پارتی بزن و برقص قرتی ها
و صدای پارتی آنقدر بلند است که در کوچه نیز به گوش می رسد در انتهای فیلم صدای
آژیر ماشین پلیس می آید ولی در عمل چند فرد ریش دار با پیراهن سفید و یقه بسته به
دنبال قرتی ها می دوند تا دستگیرشان کنند. آیا بهمن قبادی می کند که مردم وقتی از
مزاحمت پارتی ها و جلسات مشروب خوری قرتی ها ناراحت می شوند با بسیج تماس می
گیرند؟

فارغ از همه این حرف ها بهمن قبادی عدم شناخت و البته
تسلیم و وادادگی خود را نسبت به فرهنگ غرب با ساخت چنین فیلمی به خوبی نشان می دهد.
بهمن قبادی که خیلی به کرد بودنش افتخار می کند و البته در جشنواره های خارجی مانند
مخملباف کراوات و پاپیون می زند هنوز نمی تواند به کنه موسیقی غربی راک و ادا و
اطوارهای آن پی ببرد. فکر می کند مشکل این بچه قرتی ها قوانین محدود کننده! جمهوری
اسلامی است در حالی که مشکل اصلی قرتی ها جای دیگری است. تمام کسانی که در اینگونه
فضاها بوده اند و قرتی های سگ باز و مشروب خور را خوب می شناسند این را می فهمند که
قرتی ها دچار نوعی افسردگی خود خواسته اند که به آنها استیل روشنفکری و معترضانه می
دهد. قرتی ها گاه از اینکه خود را رنج دهند لذت می برند. به واقع این جماعت درون
زندانی از سیاهی گرفتار است که خود ساخته است. اصلآ همین پناه بردن قرتی ها به سگ
بازی نمایانگر شکلی از خودبیگانگی و عدم توانایی ارتباط با دیگران است و البته به
نظر من ذات حیوان شده انسان مدرن که بیشتر با حیوانات انس می گیرد تا با انسان ها.
قرتی های عزیز! سر خودتان را گول نمالید هیچکس نداند من یکی که سالها در میان شما
قرتی ها زندگی کرده ام خوب می دانم که مشکل شما جمهوری اسلامی نیست. جمهوری اسلامی
تنها بهانه ای است که مشکلات اصلی خود را به آن فرافکنی می کنید. شما حتی وقتی در
بطن قبله و کعبه آمال تان یعنی غرب هم باشید باز دچار همین افسردگی و سیاهی هستید.
اصلآ اگر این سیاهی و افسردگی را از شما بگیریم حرفی برای گفتن ندارید. تمام هنرتان
از همین افسردگی ها و سیاهی ها منشا می گیرد. جناب قبادی! خودکشی کردن بچه قرتی ها
را به گردن جمهوری اسلامی انداختن خود را به خواب زدن است. خودکشی برای اندیشه
نیهیلیستی  و پوچ گرایانه این بچه قرتی ها رسیدن به تمام آنچیزی است که می خواهند.
آنها در اعماق خود آرزوی خودکشی دارند هر کجای دنیا که باشند.




نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی