دارم روضه عباس را به زبان ترکی/ من آذری ام/ و از زر و زور و تزویر بدم
می آید/ من آذری ام/ اما آتش پرست نیستم/ من عطش را می پرستم/ و پدرم تشنه
بود وقت شهادت/ و باز کرد روزه اش را با خون/ من متولد ماهم/ من غلام
قمرم/ من عاشق حدیث نفسم/ و بدم می آید از این احادیث جعلی/ من آذری ام/ و
در سه راه آذری به دنیا آمده ام/ که محله ای است در جنوب شهر/ در کوچه ما/
هزار خانه بود/ و هزار و چند شهید/ و مانده بود شهرداری/ کوچه را به نام
کدام شهید کند/ آخر سر نام کوچه شد آذر/ که عروس “پدر سالار” بود/ و زبان
درازی داشت/ اما من/ بازی درازی ام/ و در پاوه/ خوشحالم که حاج احمد/
مسواک کرد دهان ضد انقلاب را/ من خمیر مایه ام از جنوب است/ و خمیر دندانم
بوی شهادت می دهد/ مسواک من برقی نیست/ جارو برقی مادرم را بنیاد شهید به
ما نداده/ پدرم برایش خرید/ که هنوز دارد کار می کند/ من دیروز/ خالی کردم
آشغال این جارو برقی را/ و سران فتنه را انداختم سطل آشغال/ خانه ما
انقلاب اسلامی است/ و مادرم هر وقت/ خانه تکانی می کند/ نااهلان و
نامحرمان را/ دور می ریزد/ از نظر مادر من/ پلاک پدرم/ جنس بنجل نیست/ اما
شهرداری/ عقلش به اینجور چیزها قد نمی دهد/ من آذری ام/ و شهردار شهرم/
حتی اگر بچه تهران باشم/ مهدی باکری است/ که خلبان نبود/ خودش یک پا آسمان
بود/ شهردار شهر من قالی نمی بافت/ و خالی نمی بست/ و لهجه اش/ همان لهجه
هور بود/ و از ریا به دور بود/ و صداقت داشت/ و وقت فتنه/ جهت حرکت قایقش
را/ که نامش عاشورا بود/ بنیاد باد تعیین نمی کرد/ یاد باد آن روزگاران
یاد باد/ الان/ نسیم شهادت را/ عده ای/ طوفان می خوانند/ و دفاع از ولایت
فقیه را تندروی/ من اما به این حرفها کاری ندارم/ و باز/ از خانه انقلاب/
جارو خواهم کرد بی بصیرتی را/ هر که می خواهد باشد/ من آذری ام/ و نان/ به
زور بازو می خورم/ و بدم می آید از کسانی که/ نان به نرخ روز می خورند/ و
همین که فتنه خوابید “عمار” می شوند/ عمار نمی خوابید/ و در زیرزمین مترو/
برای آشوبگران عاشورا/ لالایی نمی خواند/ عمار، شهردار بود/ اما الان
شهردار، عمار نیست/ و لزوما هر شهرداری عمار نیست/ الان/ شهردار دارد فکر
می کند/ و دو دو تا چهار تا می کند/ که با یار باشد/ بیشتر رای می آورد/
یا با اغیار/ و هنوز/ نه به دار است/ نه به بار/ به فکر رئیس جمهور شدن
است/ و هم رای یار می خواهد/ وهم آرای اغیار/ اما عمار هور/ سرباز جمهور
بود/ و بعد از شهادتش/ به “بهشت” رفت/ من می ترسم برای کسانی که این دنیا
ساکن خیابان بهشت شده اند/ و آن دنیا …/ قضاوت نمی کنم/ دیدار به قیامت.
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]