کاملش کردم متن “ممد نبودی” را که امروز خواندمش در سه دانشگاه. دو تا در تهران و یکی در کرج. الان هم نشان شما می دهم در زیر. از فردا متن خود را در پستی مجزا می گذارم.
… نه اتفاقا ممد بود و دید که شهر آزاد گشته. خون یارانش پر ثمر گشته. الکی آه و واویلا راه نیاندازید که جهان آرا زنده است که شهید زنده است: “ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون”. ممد بود و و در قهقهه مستانه اش عند ربهم یرزقون بود و دید فتح خرمشهر را. ممد بود و دید که عده ای از بسیجیها در همان شب اول عملیات از فرط گرسنگی خاک پاک جنوب را در مشت می گرفتند و می خوردند. ممد بود و دید عده ای از بسیجی ها در محور شلمچه و سه روز قبل از فتح خرمشهر از فرط تشنگی قطرات اشک خود را می خوردند و دید که متوسلیان با پای مجروح جنگید و حسن باقری اطلاعاتش درباره چگونگی پیشروی نیروها درست از آب درآمد. ممد بود و دید که دست خدا از آستین بچه بسیجی ها بیرون آمد. ممد بود و دید رقص پرچم سه رنگ را بر بالای مناره و دید دستواره را که داشت اذان ظهر می گفت به افق خون شهدای مسجد جامع. ممد بود و دید که آن بسیجی دقایقی بعد از فتح خرمشهر وسط خوشحالی، ناگهان بر زمین افتاد. دوستانش گفتند: نگران نباشید، چیزی نشده، بنده خدا 4شبانه روز است نخوابیده. 4شبانه روز نخوابیدن بچه بسیجی ها در 8سال دفاع مقدس یعنی همان که خمینی گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد اما خرمشهر را خدا با کمک شهیدان آزاد کرد. خدا احتیاجی به کمک هیچ کس حتی شهدا ندارد اما چون شهدا را زیاد دوست دارد دست خود را از آستین شهدا بیرون می آورد. با نی ساندیس مقدس انقلاب اسلامی کور کردن چشم دشمن یعنی همان که خامنه ای گفت و گفت: ببینید دست قدرت خدا را. آری، ممد بود و دید خبر شهادت بچه ها را از پشت بیسیم و دید عدم الفتح را در رمضان. ممد بود وقت خون بازی بازی درازی ها و دید خیبر را. بدر را. والفجر 8 را و خرازی را در شرق ابوالخصیب. بود و دید کربلای 8 را. سه راهی شهادت را. رقص گلوله ها را و آتش گرفتن لاله ها را در ماشین حاجی بخشی. ممد دید شهادت با گلوی خشکیده عباسهای تشنه لب را. سمفونی ترکش ها را. غریبی بچه های خط مقدم را. مرصاد را. پایان جنگ را. قطعنامه را. جام زهر را. نامه آقای جام زهر را که بس است دیگر جنگ، ما خسته شده ایم. آقای جام زهر! تو خسته شده بودی، چرا این خستگی را به پای بچه بسیجی ها نوشتی؟ و چرا به امام نامه دروغ نوشتی؟ آری، ممد بود و این نامه را دید و ناله امام را شنید و دید غم و غصه امام را. خون به جگر کردن امام را. شکستن دل امام را. شیخ ساده لوح را. شهادت امام را. ممد بود و دید 14خرداد را. امام روی دوش ممد داشت به عرش می رفت و نجات پیدا می کرد وقت سحر از غصه و به جای جام زهر، وندرآن ظلمت شب، آب حیات نوشید. ملائکه لیاقت حمل نور را نداشتند. آن آدمی که فرشته ها در برابرش سجده کردند ممد بود. پس ممد بود. بود و دید که بعد از خمینی اگر خامنه ای نبود این بار باید جدی تر می گفتیم آه و واویلا کو جهان آرا. خامنه ای اگر نبود برج موسسه تنظیم، سیلی سایه اش را محکم می خواباند بر در و دیوار ساده حسینیه جماران. موسسه تنظیم و نشر آثار امام، وصیت نامه شهدای فتح خرمشهر است. مگر ما مرده باشیم که روح خدا را خلاصه کنیم در این ساختمان چند طبقه. موسسه تنظیم و نشر آثار امام یک ساختمان بیشتر ندارد و آن “بیت رهبری” است. بیت رهبری مصراع قبلی اش حسینیه جماران است. ما کلام امام را فقط از میان کلمات حضرت ماه و جملات امام گونه اش جست و جو می کنیم. ما زمان امام فقط یک رهبر داشتیم و الان هم فقط یک رهبر داریم. حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سید علی. لیلای ما در کوی ولایت، خامنه ای است. “سید حسن” این روزها برای ما فقط “نصرالله” است. پسر نوح با همه عظمتش وقتی با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد. نوه روح الله که جای خود دارد. نوه روح الله چون با سران فتنه بنشست خاندان خمینی اش گم شد و فامیلی اش عوض شد. تنها کسی که فامیلی اش خمینی است خامنه ای است. ما عاشق چشم و ابروی خود امام بودیم. لطفا امر بر کسی مشتبه نشود. “نوه روح” اگر می خواهد ادای “پسر نوح” را درآورد ما از کشتی انقلاب می اندازیمش بیرون. ما مثل امامیم و با هیچ کس تعارف نداریم. اول کسی که گوش سید حسین خمینی را گرفت و این پسر ناخلف حاج آقا مصطفی را از سفینه نجات بیرون انداخت، خود امام بود و اتفاقا آن روز هم مثل امروز ممد بود. نه، ممد زنده بود وقتی که شهر آزاد گشت. ممد الان هم زنده است. مرده واقعی ممد تمدن است که ما میخ کوبیدیم بر تابوت اصلاحات آمریکایی اش روز 9 دی. من سوم خردادی ام. حماسه اصلی این روز رخ داد. من دوم خرداد رای دادم به شهدای سوم خرداد. “ناطق” از نظر من آن شهیدی است که با حنجره بریده باز هم در آخرین نطق خود ما را سفارش به پیروی از رهبری کرد. نه، مالک اشتر علی، ممد بود که وقتی شهر آزاد گشت زنده بود. خواص بی بصیرت مالک ملک و املاک خویش اند و با طلحه و زبیر قوم و خویش. من با اجازه بابا اکبر می خواهم بگویم واقعی تر از بسیجیان خمینی، بسیجیان خامنه ای هستند. ممد! شما اگر 45 روز در خرمشهر برابر گلوله بعثی ها مقاومت کردید ما8 ماه تمام مقاومت کردیم در برابر ترکش ماهواره ها و اجازه ندادیم علم عباس در این سرزمین بر زمین بیافتد. دشمن در زمان8 سال دفاع مقدس آنقدر صداقت داشت که در لباس دوست ظاهر نشود اما در 8ماه دفاع مقدس، ما به هر خاری که نازکتر از گل می گفتیم سابقه اش را به رخ ما می کشید. یکی با امام بود در پاریس. دیگری با امام بود در نجف. یکی با امام بود در ترکیه. آن دیگری با امام بود در هواپیما. یکی دیگر با امام بود در پلکان هواپیما. دیگری با امام عکس داشت در پله اول. یکی در پله دوم. یکی در پله سوم. یکی در پله چهارم. یکی در پله پنجم. دیگری در پله برقی پاویون فرودگاه. من مانده ام ای محمد جهان آرا، اینها اگر اینقدر امام را دوست داشتند پس چرا به جای خانه ای ساده امام همه شان در کاخ و به صورت شاهانه زندگی می کنند؟! اینها اگر اینقدر امام را دوست داشتند پس چرا جام زهر دادند به امام؟! اینها اگر اینقدر امام را دوست داشتند پس چرا حلقوم خود را به صدای آمریکا و گلوی خود را به ندای فریب اجاره دادند و به ثمن بخس فروختند ندای حبیب را؟! نه، ما فریب عکسهای شما با امام را نمی خوریم. ناکثین هم زیاد با پیامبر عکس داشتند اما بعد از شهادت امام محمد ابن عبدالله درست بر عکس پیامبر حرکت کردند. ملاک حال فعلی طلحه و زبیر است. ملاک حال فعلی ناکثین است. ملاک حال فعلی عایشه است که این روزها دیگر “عفت” ندارد و فرزندانش همه توزرد از آب درآمدند. ای محمد جهان آرا! ما جز پوتین مقدس تو استوانه ای برای این نظام نمی شناسیم. اینها مکعب مستطیل هم نیستند. مکعب مستطیل تابوت شهدای ? سال دفاع مقدس و ? ماه دفاع مقدس است. اینها متکبرهای مستاصلی هستند که خیال می کنند انقلاب ارث پدرشان است. ای محمد جهان آرا! اینها خواستند با همان شعار الله اکبر فاتحان خرمشهر کاریکاتور بکشند از انقلاب اسلامی و به صورت خیلی نرم و مخملی اینجا را هم گرجستان و اوکراین کنند. غلط کرده اند. اینجا کوفه نیست. من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است. اینجا مدینه است و ذوافقار علی دست سید علی. اینجا کوچه بنی هاشم است نه خیابان مشرف به کاخ فرزندان هاشمی. ما خامنه ای را مدیون خدا هستیم نه حتی خبرگان. قانون اساسی ناطق، خامنه ای است. الکی هیچ کتاب مقدسی را بالای نیزه نبرید. اساسی ترین قانون این کشور همین وصیت نامه شهداست که مختصر و مفیدش این است نگذارید ولایت فقیه تنها بماند. ما مدیون خدا هستیم که در روزگار آزگار غیبت خورشید در این شبهای جور و ستم، ماه را ارزانی ما کرد. شیخ رئیس جمهور شده بود به جای انرژی هسته ای از انرژی اسب بخار برق می گرفت. شیخ رئیس قوه مجریه شده بود لابد آرای باطله هم می شد رئیس مجلس. شیخ رهبر شده بود خدا عالم است در پیام حجش چند غلط پیدا می شد! اما رهبر ما خدا را شکر، نه این شیخ پیر بلکه آن طفل13 ساله است. عالیجناب راس فتنه رهبر شده بود ما الان به فائزه باید می گفتیم دختر شاه. نه، شما زندگی تان امامانه نیست، شاهانه است. شما فکر کردید با دلار می توان علم این عباس نگهدار آخرالزمان را به زمین انداخت. اشتباه کرده اید. ممد زنده است و دعای300 هزار شهید بدرقه راه حضرت ماه. ای محمد جهان آرا! ما در این 8 ماه دفاع مقدس با دشمنی جنگیدیم در لباس دوست و آنقدرها مرز جنگ روشن نبود. خواص ما اغلب پرسه در مه زدند و یکی به نعل و یکی به میخ زدند. ما اما در مه نبودیم که ستاره بودیم بر گرد ماه و سربازان نور. دور نیست آمدن تو با خورشید. لطفا زودتر بیایید که ما از 9 دی، سوم خردادی دیگر آفریدیم و درست مثل شما در مقام عمل به شب پرستان گفتیم: غلط کردید بیشمارید. ما و رها کردن ماه، هیهات که ولله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی و عن امام صادق الیقینی، نجل النبی الطاهر الامینی. یا نفس لا تخشی من الکفاری و ابشری برحمه الجباری. مع النبی السید المختاری، قد قطعوا ببغیهم یساری. یا نفس من بعد الحسین هونی و بعهده لا کنت ان تکونی. هذا الحسین شارب المنونی و تشربین بارد المعینی. هیهات ما هذا فعال دینی و لا فعال صادق الیقینی. ولله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی.
***
سلامی گرم و صمیمی به همه شما ستاره های مهربان که همواره هوای این برادر کوچک خود را داشته اید. خاضعانه از شما تشکر می کنم که ثابت کردید بیشمار بودن خود را حتی در این فضای مجازی. رمز “قطعه 26 دعای شماست و اگر نبود پشتیبانی شما دوستان خوب و اگر نبود همراهی تان در این ? ماه که از افتتاح این وب سایت می گذرد، هرگز این پیروزی نصیب ما نمی شد. اینجا جز شما کسی صاحبخانه نیست. پس اینجا خانه من نیست، سنگر خودتان است و من کوچکترین خادم خانه شما هستم. دگر بار از همه تان ممنونم و این قلم را به همه تان مدیونم. دعا کنید برای برادرم امین عارفی و همینجا بگویم مرا با هیچ همسنگری دعوا نیست. بچه بسیجی دشمنی جز شب پرستان ندارد. دوستان بدانند غرور در من راهی ندارد. دست بوس همه کسانی هستم که افتخار می دهند و مرا نقد می کنند اما بیاییم همسنگران عزیز! پایین بکشیم کرکره دعوا را که من حوصله خنده دشمن را ندارم. من دوست دارم با هم دوست و متحد باشیم علیه دشمنی که علیه ما متحد و واحد است. درست است که ما بیشماریم اما نه آنقدر که به جان هم بیافتیم. در آخر می ستایم همت مضاعفتان را و دوباره دست دوستی به سویتان دراز می کنم. هر که هستید هر جا هستید. من دعای تان می کنم و شما هم دعایم کنید.
***
عاقبت شکسته شد رکورد 15 اسفند سال فتنه در وب سایت “قطعه 26 آن روز با احتساب اغیار 7616بازدید و امروز فقط با حضور شما ستاره ها “10240بازدید. آیا نباید به دشمن گفت: “غلط کردید بیشمارید؟” اما بچه ها الان ساعت یک نیمه شب است و من 49ساعت برای ثبت این رکورد حماسی شما پای اینترنتم. فردا هم در دو دانشگاه قرار است دو متن مجزا بخوانم که هنوز ننوشته ام. پس فردا هم یک جای دیگر. می دانم بی معرفتی است اما با اجازه شما باید بروم و متن خود را آماده کنم. به دعایتان سخت محتاجم. فقط اینکه زیاد در وصف با مرام بودن و با معرفت بودن بچه بسیجی ها شنیده بودم اما اینجوری اش را ندیده بودم. دم همه تان گرم. حسابی “داداش حسین” خود را شرمنده کردید. خب دیگر، خداحافظ شما و متن زیر تقدیمتان.
***
… آری، ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته. ممد نبودی ببینی شهر که آزاد گشته هیچ، فضای سایبر هم آزاد گشته. ممد نبودی ببینی 2500 ماهواره جاسوسی دشمن حریف این ماه پاره ما نشد. ممد نبودی ببینی که شیخ حتی از آرای باطله هم شکست خورد. ممد نبودی ببینی خاتمی رفت با جرج سوروس مذاکره کرد و مهندس شد عامل کودتا علیه خون سرخ تو اما آمریکا هیچ غلطی نتوانست بکند. ممد نبودی ببینی دو دست بریده عباس را که از آستین خامنه ای بیرون آمد. ممد نبودی ببینی در شب سوم خرداد ستاره های حضرت ماه حماسه آفریدند. ممد نبودی ببینی این پلاکارد را “قطعه 26، جمعیت عشق میلیون نفر”. ممد نبودی ببینی که عوض شد نام خانوادگی پسر نوح و عوضی از آب درآمد آقازاده فراری. ممد نبودی ببینی در این ? ماه ما چقدر آه کشیدیم. ممد نبودی ببینی آشوب عاشورا را اما این مهم نیست، نبودی ببینی که با بیرق عباس چه حماسه ای که در “9 دی” نیافردیم. ممد نبودی ببینی که نسل من ساندیس نظام را خورد و نی اش را فرو کرد در چشم دشمن اما خواص بی بصیرت چشم درد گرفتند. ممد نبودی ببینی و الا یک دل سیر می خندیدی به “شما که عرض کنم من کلا چقدر وقت دارم”. ممد نبودی ببینی جنگ ما را در مرز نامرئی. نبودی ببینی ما اهل موسسه تنظیم نبودیم، امام تنها بماند. ممد نبودی ببینی ما اهل گوگل نبودیم خامنه ای. دات. آی. آر تنها بماند.
نه، ممد بود و اینهمه را دید. ممد زنده بود. ممد زنده است. من و شاعر و شما همگی اشتباه کردیم. “ممد جهان آرا” زنده است. مرده “ممد تمدن” است. مرده واقعی شیخ است که می ترسد تعرض کند به او مرده شور در غسالخانه. نه ممد! تو بودی دیدی که ما ستاره ها، پاره تن ماه بودیم. بیا ممد. بس است دیگر غیبت. رجعت کن. ما می خواهیم با تو ممد، بگردیم دور ماه و پیدا کنیم خورشید را. ممد! تو با آفتاب خواهی آمد و طلوع خواهی کرد دوباره بر “قطعه 26. راستی ممد! سلام مرا و این خیل دوستانم را به بابا اکبر برسان. خوب جوهری ساخت از خونش در قلم من. ممد! این جمله که می نویسم قطره ای از خون سرخ بابا اکبر است: “اینجا قطعه ای از بهشت است، نه با قلم که با خون باید نوشت”. فقط به عشق بچه بسیجی های بیشمار باید نوشت که غرقه در خون است ما را سرنوشت.
***
اینجا “قطعه 26 است و الان ساعت، 20 دقیقه به 3و 80 نفر آن لاین و عشق نفر بازدید کننده تا کور شود چشم آمریکا و اسراییل. صاحبخانه این وب سایت فقط و فقط بسیجیان خامنه ای هستند و من خادم کوچک شما در “قطعه 26هستم. اینجا “قطعه 26است؛ صدای مرا از حنجره بابا اکبر می شنوید. “نه ده” شما امروز به چاپ پنجم رسید و اگر بازی درنیاورند و اتفاقات یک ساعت پیش را تکرار نکنند، “قطعه 26شما امروز رکورد جدیدی خواهد زد و به همه دشمنان خواهد فهماند که تعداد فراوان زائران این مزار عرفانی یعنی “قطعه 26 ربطی به روز ?? اسفند و فحاشی سبزها علیه بابا اکبر و این کوچک شما ندارد. من اتفاقا یک فرد عقده ای هستم و دوست دارم بچه بسیجی در همه جا بیشمار باشد. این “وب سایت” متعلق به دعای مادران شهید داده است. به شیرزنانی که وقتی خرمشهر آزاد شد دلشان آباد شد. بسی برایم مایه افتخار است که از چاپ ششم کتاب “نه ده” به مقدمه های زیبای کتاب، مقدمه سردار عاشورایی سپاه حضرت ماه، “باقرزاده” تفحص نیز افزوده می شود. چه زیبا نوشته سردار این مقدمه را و تا یکی دو روز دیگر “حسین بهزاد” که “همپای صاعقه” تا “انتهای افق” رفت و از “مهتاب خین” نوشت نیز افتخار خواهد داد و برای کتاب شما مقدمه دیگری خواهد نوشت. روزی مقدمه های کتاب “نه ده” که محصول دعای شما ستاره ها است از متن کتاب بیشتر خواهد شد و این افتخار را “داداش حسین بچه بسیجی ها” تقدیم شما می کند. با چه زبانی بگویم وقتی از میان این همه آدم مرا “داداش حسین” خود خطاب می کنید چقدر پز می دهم اما این را هم بدانید که من شما را آنقدر دوست دارم از اینجا تا آسمونا. تا بی نهایت. من سخنگوی دود عود موتور قراضه بچه بسیجی ها هستم و نویسنده باتوم به دستهایی که باتوم شان همان ذوالفقار علی است. آری، دانیال های میدان شوش را می گویم. فلافل خورهای مسجد ارک. ریش توپی ها و صد البته چادر مشکی ها که خواهران عاشورایی ام هستند و صد البته زینت زینب در این روزهای آخرین. هوس کرده ام باز بگویم: “ریه من جلد دود عود موتور بچه بسیجی ها ی حضرت ماه است. دود این موتوریها برای ریه من مثل هواست”.هوس کرده ام باز بگویم: “اگر دست خدا در دست خامنه ای نیست پس چرا این همه ماهواره حریف این ماه پاره ما نمی شود؟” هوس کرده ام باز بگویم: “عباس نگهدار است خامنه ای. سرور و سالار است خامنه ای. فرزند زهراست خامنه ای. نائب خورشید است خامنه ای. مثل ماه زیباست خامنه ای. لیلای ماست خامنه ای. بابای ماست خامنه ای. خامنه ای نبود دلتنگی غروب آدینه می کشت ما را. پس لعن علی عدوک یا علی، موسوی و کروبی و خاتمی”. نگران نباشید؛ ما جز “نصرالله”، “سید حسن” دیگری نمی شناسیم. ما جز وصیت نامه شهدا و جز امر رهبر، هیچ موسسه تنظیمی نمی شناسیم. ما روز “آدینه” به همه خواهیم فهماند که خامنه ای را چقدر چقدر چقدر اندازه “شب قدر” دوست داریم. پنج شنبه در “قطعه26 بهشت زهرا دل نوشتی برای روز “سوم خرداد” نوشته ام که همانجا در مراسمی برایتان خواهم خواند. الان سایت “قطعه 26خیلی بد بالا می آید اما اگر اذیت نکنند در شب سوم خرداد یک بار دیگر و به عشق شهدا با زدن رکورد بازدید کننده های “قطعه 26? به آمریکا و اسراییل می گوییم خطابی آشنا و به یاد ماندنی که بد جور هوس کرده ام به گفتنش: “غلط کردید بیشمارید”.
و بیایید مرور کنیم آن شب رویایی را:
جنگ در خط مقدم اینترنت
نیم ساعتی از ساعت سه گذشته و در این دل شب، سبزها هر آنچه فحش و ناسزاست دارند بار پدر شهیدم می کنند. 68نفر آن لاین در “قطعه26ه دستور دشمنان آن سوی آب، به پدرم، به پدر شهیدم، به مادرم به همه دار و ندارم، هر آنچه بر زبان شان جاری است دارند نثار می کنند. ظاهرا دو سه تا سایت ضد انقلابی و هتاک به سبزها آمار وبلاگ مرا داده اند تا بیایند و بد دهنی کنند و برگردند. شب عجیبی است. یک تنه از پس همه شان برآمده ام و حالا وضویی ساخته ام و نشسته ام به “دل نوشت”. فرقه سبز حالا همه شان خواب شان برده. سوسول ها به سوراخ موش برگشته اند. بچه ننه ها هیچ کدام جگر این را نداشتند که با نشانی، کامنت بگذارند، از بس که بزدل اند. زمان خواب بچه ننه ها، تازه اول سر شب ماست. دشمن من اسراییل است، نه بچه های گروهبان قندلی. بروید با پدر و مادرتان؛ آمریکا و اسراییل بیایید. من اما تا آخر عمرم به شما فحش بدهم حق دارم ولی رهبر من “سید علی” است و من عارم می آید در کشوری که سایه نایب امام زمان بالای سر آن است، زبان به ناسزا باز کنم.”خ” و “م” و”ی” و”ن” و”ی” در “خمینی” و “خامنه ای” مشترک است. یعنی من هر وقت می نویسم “خامنه ای” در دل خود “خمینی” هم دارد. اما “خامنه ای” یک “الف” و یک “ها” از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود؛ “آه”. این “آه”، ولله نشان می دهد که خامنه ای از خمینی مظلوم تر است. البته ما اجازه نمی دهیم “آه” نایب روح الله به سینه چاه گره بخورد. دوره جام زهر گذشت. “وحید جلیلی” بزرگواری کرده و گفته؛ “من تراز ادبیات انقلاب اسلامی را بالا برده ام”. آقا وحید! شما استاد مایی، امشب اما سبزها تراز بی ادبی فرقه سبز را از آنچه قبلا بود، بالاتر بردند. من می دانم ماموریت این هتاکان به خون پدرم و به ناموسم چیست. من اما می خواهم به همه این دشنام دهندگان و با صدایی رسا بگویم که در نقشه تان شکست خورده اید. اگر هدف تان به سکوت کشاندن من است، چونان پدر شهیدم اعلام می دارم؛ “حزب الله می جنگد، می میرد، سازش نمی پذیرد”. اگر هدف تان این است که من با دیدن این همه فحش رکیک، خسته شوم و دفاع از ولایت فقیه را به خواص بی بصیرت، به ناطقان ساکت، وا نهم، بلند فریاد می زنم؛ ” من اهل گوگل نیستم، خامنه ای. دات. آی. آر تنها بماند”. من حتی در فضای مجازی هم راضی به تنها گذاشتن علی نیستم. اتفاقا مرادم از علی در اینجا، فقط “سید علی” است. پس امشب نقشه دشمن، نقش بر آب شد و هنوز ناسزاها پایان نیافته، من دارم به سید علی می نازم. من امشب کفن پوشیده ام در خط مقدم اینترنت و دارم پاسداری می کنم از علی در فضای مجازی. دیدید ناسزاهای تان کارگر نیفتاد؟ دیدید من خسته نشدم؟ دیدید علی در فضای سایبر تنها نیست؟ حالا باز هم به پدر و مادر من فحش بدهید. پدر و مادرم فدای راه نائب امام زمان. من امشب آبرویم نزد خدا بیشتر شد. پدر من رفت شهید شد و سبزها با این فحاشی ها سهم یتیمی مرا به خوبی دادند. من با خدا معامله کرده ام نه با شما اما عیبی ندارد؛ شما سهم مرا با ناسزا بدهید. با الفاظ رکیک. کور خوانده اید. امشب عشق من به سید علی دو صد چندان شد. باخته اید جنگ را. کاری از فحش های تان برنیامد. من حالا وبلاگم دوی بعد از نصف شب بیشتر از سایت سران فتنه بازدید کننده دارد. اینجا را هم باختید! چند شب دیگر ناسزا بگویید، من جهانی خواهم شد. امشب بازدیدکنندگان وبلاگ تازه تاسیس من به برکت بد دهنی شما از آرای شیخ از همه جا بی خبر بیشتر شده است. دیدید جنگ را باختید. ملت باز هم به شیخ خندید. من باز هم مردم ایران عزیز را خواهم خنداند به بلاهت مهندس و شیخ. قلم من به این راحتی ها قفل نمی شود. من لایق این ناسزاها که شما بار خانواده ام کردید، نیستم. جلوی همه فحش های رکیک تان یک آینه گذاشته ام به این بزرگی. دیدید باختید. حالا باز فحش بدهید. حالا باز به یک فرزند شهید و خود شهید ناسزا های بد و بی راه بگویید. حالا باز به پدر شهید من فحش بدهید. آب از آب تکان نمی خورد، چون فحش بچه صلوات است. چون به حرف گربه سیاه باران نمی آید. آی، آقای ناطق نوری! آقای قالیباف! آقای جام زهر! آقای پرسه در مه! آقای شیخ دیپلمات! آقای گل اندیش! دفاع از ولایت فقیه را از من یاد بگیرید. امشب به اندازه تمام عمر شما به من فحش دادند ولی فدای یک تار موی آبدارچی بیت رهبری. ناموس من شهرداری تهران بزرگ نیست. بزرگ تر از این حرف هاست. مجلس نیست. مجمع تشخیص نیست. ناموس من جمهوری اسلامی است. شرف من ولایت فقیه است. شما به خاطر انتقاد من از خودتان، در سایت های تان مرا به باد حمله گرفتید. اما مبادا سبزها را به خاطر فحاشی علیه یک شهید، ملامت کنید؛ از رای تان در انتخابات دوره بعد کم می شود! سبزها به من به خاطر دفاع از ولایت فقیه فحش می دهند، به شما چرا فحاشی نمی کنند؟ چون شما تنگه احد را به تونل توحید، فروخته اید. من تازه دارم می فهمم راز “حدید” را. راز این انگشتر جدید را. راز این “باس شدید” را. راز این فحش های مدید را. این روزها نگین انگشتر مولای ما نام سوره ای “مدنی” است:
“آن روز مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند می گویند؛ ما را مهلت دهید تا از نورتان اندکی برگیریم. گفته می شود؛ باز پس برگردید و نوری درخواست کنید. آنگاه میان آنها دیواری زده می شود که آنرا دروازه ای است؛ باطنش رحمت است و ظاهرش روی به عذاب دارد. دو رویان، آنان را ندا در می دهند؛ آیا ما با شما نبودیم؟ می گویند؛ چرا، ولی شما خودتان را در بلا افکندید و امروز و فردا کردید و تردید آوردید و آرزوها شما را غره کرد تا فرمان خدا آمد و شیطان مغرور کننده، شما را درباره خدا بفریفت. پس امروز نه از شما و نه از کسانی که کافر شده اند، عوضی پذیرفته نمی شود؛ جایگاه تان آتش است؛ آن سزاوار شماست و چه بد سرانجامی است. آیا برای کسانی که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دل های شان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده، نرم و فروتن گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و عمر و انتظار بر آنان به درازا کشید و دل های شان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند؟ بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. به راستی آیات خود را برای شما روشن گردانیده ایم، باشد که بیاندیشید. در حقیقت مردان و زنان صدقه دهنده و آنان که به خدا وامی نیکو داده اند، ایشان را پاداش دو چندان گردد و اجری نیکو خواهند داشت. و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آورده اند، آنان همان راستینانند و پیش پروردگار شان گواه خواهند بود و ایشان راست اجر و نور شان و کسانی که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کرده اند، آنان همدمان آتش اند. بدانید که زندگی دنیا در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یکدیگر و فزون جویی در اموال و فرزندان تان است. مثل آنها چون مثل بارانی است که کشاورزان را رستنی آن باران به شگفتی اندازد، سپس آن کشت، خشک شود و آن را زرد بینی، آنگاه خاشاک شود. و در آخرت دنیا پرستان را عذابی سخت است و مومنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست. برای رسیدن به آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است و برای کسانی آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را می دهد و خداوند را فزون بخشی بزرگ است. هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفس های شما به شما نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی است. این کار بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده شده است، شادمانی نکنید و خدا هیچ خودپسند فخر فروشی را دوست ندارد. همانان که بخل می ورزیدند و مردم را به بخل ورزیدن وا می دارند و هر که روی گرداند، قطعا خدا بی نیاز ستوده است. به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن برای مردم، خطری سخت و سودهایی است، پدید آوردیم، تا خدا معلوم بدارد چه کسی در نهان، او و پیامبرانش را یاری می کند. آری، خدا نیرومند شکست ناپذیر است”.
و یک روز بعد:
به نام خدایی که بچه بسیجی ها را آفرید
نه “امیر حسین ثابتی”، باید می گفتی “به نام خدایی که بسیجی های فکه را آفرید” اما ممنون از لطفت به این قلم که در وادی خون قدم می زد و یاری می خواست. سپاس از طرحت “عباس گودرزی” که مرا شرمنده کرد. “سلیمانی” مخلص و “آقایی” عزیز لطف تان را هرگز از یاد نمی برم. استاد بزرگوار، ای سردار مرصاد، ای که هنوز بوی “همت” می دهی، ای “حاج سعید قاسمی”! چه به موقع بود زنگی که به من زدی و چه روحیه ای به من دادی با این تماست. برادرم، “احسان محمد حسنی”! آن سیبی که برایم زیر باران فحش های رکیک، پوست کندی، مزه بهشت می داد. آقای “امینی” و بچه های سایت “آوینی” ممنون از بیداری تان در شب حمله. استاد عالی قدر، “صفار هرندی”! چه خوب شاگردت را در اولین ساعات نبرد یاری دادی. “شریفی پور” مهربان! ممنون از یاری ات در لحظه خطر. “کمیل نقی پور” و “فرید موسوی” سپاس از الطاف تان و از همه بالاتر ای “حسین بهزاد”، ای که همه روزهایت ظهر عاشوراست، از قول تو به من گفتند؛ “کمک به حسین در فضای سایبر مثل جنگیدن با دشمن است در کنار بابا اکبر در جاده اهواز، خرمشهر”. خدا می داند که چقدر دلم برای دیدنت تنگ شده ای جوانمرد. بگذار عمومی کنم نظرت را آقای “ناصر بهرامی راد” که در اوج دشنام، به نطفه ای پاک از یک خاک اشاره کردی. متشکرم از شمایان “صراط” و آقایان “حامد اللهیار”، “ولی دهقانی”، “حسین عوض بیگی”، “میثم حیدری”، “مرتضی حدادی”، “برادران حیات”، “هادی صفی الدین”، “حامد اشعری” و برادرم “حسن”. آی بسیجیان خط مقدم اینترنت! که مرا توفیق بردن نام همه تان نیست، متاسفم که ثواب واکس زدن کفش های شما در نظام جمهوری اسلامی در پرونده اعمالم ثبت نشده است. فضای سایبر را خدا آزاد کرد اما با دستان شما. با شما “کشتی انقلاب” در این ساحل مجازی هرگز پهلوی غم بغل نمی گیرد. دست همه تان را در این یاری رسانی به بسیجی کوچک تان به گرمی می فشارم.یا ظافر.
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]