روزنامهی شرق در شمارهی روز گذشتهی خود (30 تیر 1386)، به بهانهی انتخابات حساس و سرنوشتساز امروز ترکیه، مقالهای در خصوص عملکرد حزب عدالت و توسعه در ادارهی ترکیه به چاپ رساند. نویسندهی مقاله که گویا از سخنان چند روز گذشتهی سخنگوی حزب کارگزاران هنوز هم سرمست است، تمام سعی خود را به کار برده است تا وانمود کند اسلام سیاسی، دلیل عقبماندگی کشورهای اسلامی بوده و علت العلل پیشرفت اقتصادی ترکیه در سالهای اخیر، سیاستهای غیر ایدئولوژیک و لیبرالی حزب حاکم بوده است.
با نگاهی گذرا به بخشهایی از این مقاله پوچی این ادعا بر همگان آشکار خواهد شد:
1. نویسندهی مقاله در ابتدا و پس از بررسی دوران حکومت اسلامگرایان بر ترکیه، فرضیهای را که قرار است آن را به اثبات برساند، اینگونه عنوان میکند: «عملکرد غیر ایدئولوژیک دولت حزب عدالت و توسعه و در اولویت قرار دادن منافع ملی به جای منافع حزبی سبب تداوم روند توسعه در ترکیه (2007 - 2002) شد»! جدای از اینکه نویسنده هرگز نتوانسته است در خلال مقالهی خود این ادعا را اثبات کند، این فرضیه یک ایراد واضح و اساسی دارد:
نویسندهی مقاله به طرز زیرکانهای، در این قسمت و بخشهایی دیگر از مقاله سعی دارد منافع ملی کشور ترکیه را در مقابل منافع حزب حاکم به عنوان یک حزب اسلامی تعریف کند. ایشان از این طریق سعی کرده تا مخاطب این مطلب را در ذهن خود تعمیم داده و به این نتیجه برسد که اساساً بین منافع ملی یک کشور و ارزشهای اسلامی، تضاد بر قرار است و اولویت دادن به هر یک از این دو، منجر به سقوط دیگری خواهد شد! به بیان دیگر اگر در کشوری ارزشهای اسلامی اولویت عمل قرار گرفت، منافع ملی آن کشور به خطر خواهد افتاد!
2. نویسندهی مقاله در ادامهی بحث تلاش دارد تا ایدئولوژی دینی را در مقابل واقعیت و نوگرایی قرار داده و به زعم خود این مطلب ناصواب را به مخاطب خود تفهیم کند که ایدئولوژی اسلامی با واقعیت و نوگرایی مطابقت ندارد. این ادعای عجیب، اینگونه مطرح میشود: «این نگاه غیر ایدئولوژیک، مبتنی بر واقعیتها و به ویژه دیدن مشکلات از زاویهی نوگرایی، شاید عمدهترین تفاوت حزب عدالت و توسعه و رهبری آن با سایر احزاب اسلامی در کشورهای مسلمان باشد.»
3. در جای دیگری از مقاله، نویسنده به همدردی با شیطان بزرگ پرداخته و ادعا میکند: «غرب و به ویژه ایالات متحده، همواره از اسلام سیاسی احساس ناخرسندی میکرده که البته نمیتوان گفت این ناخرسندی به طور کامل ناموجه است.»! مضحکتر آنکه در ادامه برای این همدردی دست به توجیه بدتر از گناه برده و گروههای تروریستی را نمادی از اسلام سیاسی معرفی میکند!
4. در جای دیگر، نویسنده میکوشد ایالات متحده را خواستار ثبات در منطقه نشان دهد و از سویی شراکت با این محور شرارت را نمادی از موفقیت یک حزب اسلامی به حساب آورد: «یک حزب دارای ریشههای اسلامی قادر است در حرکت به سمت ثبات منطقهای، شریک مطمئن واشنگتن باشد.»
5. در فرازی دیگر، نویسنده با دور زدن مخاطب تلاش میکند، امری غیر بدیهی که نیاز به اثبات دارد را به عنوان مقدمهای بدیهی معرفی کرده و با این مقدمهی باطل مطالب بعدی را به مخاطب تحمیل کند: «نخستین جنبهی مهم تبدیل شدن ترکیهی امروز به الگویی برای جهان اسلام آن است که ....» در صورتی که ایشان میبایست ابتدا اثبات کند که ترکیه الگوی امروزی جهان اسلام است و پس از آن ادعای بعدیش را اثبات کند.
6. «حملهی ایالات متحده به افغانستان برای سرکوبی طالبانیسم، اعمال محدودیتها برای کنترل حماس در فلسطین و حمایت از نوگراها در لبنان همگی در این راستا انجام گرفته است که از روی کارآمدن اسلامگراهای تندرو ممانعت به عمل آید.» همانطور که ملاحظه میفرمایید در این سطور، نویسندهی مقاله، حماس و حزب الله را گروههای تندرو و در کنار طالبان قرار میدهد!
7. در پایان مقاله هم نویسنده که گویا صبرش به سر آمده و دیگر طاقت حاشیه روی ندارد، مراد اصلی خود از این نوشته را به طرز ناشیانهای نمایان میسازد و با مقدس جلوه دادن سیاستهای حاکم بر ترکیه، مستقیماً علیه نظام اسلامی حاکم بر کشور عزیزمان شوریده و با عصبانیت تمام جهت دفاع از اندیشههای لیبرالی و سکولار دوستان خود در دو دولت گذشته، این اندیشهها را در راستای نظام لائیک و موجب پیشرفت کشور معرفی میکند: «رهبر حزب عدالت و توسعه از همان آغاز ورود به عرصهی انتخابات در سال 2002 اولویت خود را نه در مسائل مذهبی و سیاسی که بر مشکلات ترکیه گذاشت. آنها به جای دم زدن از تحقق ارزشهای دینی و وعدهی استقرار یک حکومت دینی که پایههای نظام لائیک را سست کند، از اولویت اقتصاد، تداوم روند اصلاحات موجود و حقوق بشر سخن گفتند و عزم خود را برای ورود به اتحادیهی اروپا جزم کردند.»
8. و نهایتاً نویسندهی این مقاله که ظاهراً باورش شده که یک نظریه پرداز متبحر است، تعریفی جدید از دموکراسی ارائه میدهد که تا کنون در هیچ قاموسی یافت نشده است: «ترکیه با نظام لائیک خود دولت اسلامگرای عدالت و توسعه را پذیرا شده است و این یعنی دموکراسی.» به بیان دیگر ایشان پایهی دموکراسی را لائیک بودن میداند و یک نظام اسلامی را به دلیل داشتن مبنای ایدئولوژیک و اسلامی، فاقد صلاحیت برای تحقق دموکراسی عنوان میکند!
انشاء الله خداوند متعال به همهی ما توفیق بصیرت و حرکت در صراط مستقیم خود را عنایت بفرماید.
ترکیه، ام القرای جدید اسلام! (حُجر رسولی)»
86/4/31 3:43 ع
کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]