سفارش تبلیغ
صبا ویژن







روزی یکی از دوستانم اشاره ای کرد به مقدمه صفار هرندی بر کتاب “نه ده” و تعریف ایشان از من و نیز اشاره ای کرد به آمار بازدید کننده های “قطعه26″ و بعد گفت: دمت گرم، خوب حال مهدی محمدی را گرفتی.

مخم سوت کشید. دلنوشتهای من محصول خواندن یادداشت روزهای تحلیلی مهدی در کیهان است. مهدی با اینکه 28 سال بیشتر ندارد اما مثل 280ساله ها تحلیل می کند مسائل سیاسی را. مهدی یک سال از من کوچکتر است اما در درک اخبار و ارائه تحلیلهای درست، بی رقیب بلکه بی نظیر است. شاید قلم مهدی زمخت و سخت باشد اما تحلیلهای سیاسی اش زیبا و پر از ظراوت است. نمی دانم آیا تا به حال جایی از مهدی محمدی تقدیر شده یا نه. من اگر جای مسئولان جمهوری اسلامی بودم برای مهدی محمدی که دبیر گروه سیاسی روزنامه کیهان و کارشناس برجسته مسائل سیاسی به ویژه مسائل هسته ای است محافظ می گذاشتم. یعنی محافظان شیخ را می گفتم؛ به جای این پیر بی خبر از همه جا، مراقبت کنند از جان مهدی. مهدی کلا شاید 60و یا 70کیلو وزن داشته باشد اما مغزش را با کامیون باید کشید. من و مهدی محمدی و صادق غفرانی و کامران نجف زاده شکست بخوریم، شکست همه مان است و موفق شویم، موفقیت همه مان. من افتخار می کنم که کار کامران عزیز بالا گرفته و از موفقیت دوستانم بسیار خوشحال می شوم. افتخار می کنم که “برنا” را تکان داد صادق. افتخار می کنم به مهدی محمدی که روزگاری او را “فیلسوف کوچک صفحه مدرسه” خطابش می کردیم. افتخار می کنم که پرونده هسته ای کشور بدون تحلیل مهدی قطعا چیزهای بزرگی کم دارد. من اگر قلمم زیباست جز این نیست که تحلیلهای مهدی را به صورت دلی و با لحنی ملایم و همه فهم بیان می کنم. خوب است همین جا یاد کنم از محمد ایمانی که هنوز هم یادداشتهای روز کیهان او برای نوشته های من حکم استاد دارد. تفسیر به روز نهج البلاغه است مقاله های ایمانی. اما همه ما شاگرد کوچک دو استاد بزرگ هستیم: حاج حسینین؛ شریعتمداری و صفار هرندی. لذت بخش ترین دقایق عمرم لحظاتی است که “گفت و شنود” کیهان را می خوانم و لذت می برم از قلم مدیر مسئول کیهان. مدعی هستم که اگر شریعتمداری نبود و اگر کیهان نبود چیزی به نام “جبهه اصولگرایی” به وجود نمی آمد. ما باید قدردان بزرگان خود باشیم. اگر نبود سخنرانی های صفار هرندی در این و آن دانشگاه، امروز این همه جوانان عزیز ما بصیرت نمی یافتند. خوشحالم که صفار، نه استاد روزنامه نگاری، که معلم عمرم بوده است. این همه را ننوشتم که خود را لوس کرده باشم پیش کسی. ما باید بدانیم هر گلی بویی دارد. مهدی شاید قلم من را نداشته باشد اما قلم من آنجایی شکوفا می شود که دو ساعت تحلیل مهدی محمدی را گوش کند. مهدی مصداق بارز رویشهای انقلاب اسلامی است. جوانی که اتفاقا با همه اطلاعات ناب و منحصر به فردش عاشق پر و پا قرص حاج احمد متوسلیان است. این را از آن رو گفتم که عده ای از دوستان انتقاد می کردند که چرا مهدی بیگانه با جبهه و جنگ است. من دیده ام اشک های مهدی را در تحریریه کیهان وقتی برایش تعریف می کردم از حاج احمد متوسلیان. از این پس هر از گاهی زنده می کنم یاد یکی از دوستان خوبم را و در یکی دو متن بعدی برایتان از “احسان محمد حسنی” خواهم نوشت که من مرده پرست نیستم. من دوست دارم مهدی محمدی تا وقتی زنده است از او حمایت و تعریف کنم. من همین جا سپاس می گویم دو خانم را که در صفحه مدرسه کیهان بسیار کمکم کردند؛ خانم ها پوریامین و ناصری. متشکرم از دو جانباز عزیز؛ رحمانی و ساقی که این قلم قد نمی کشید الا به وجود این اساتید. متشکرم از آزاده عزیز “بهداد” که روزگاری در کیهان برای یک خط نوشته های من دو ساعت وقت می گذاشت و معایب قلمم را به من گوشزد می کرد. از ناصر بهرامی راد، از تقی دژاکام و … و البته از بانوی زحمت کش و کوشای صفحه تاریخی مدرسه سرکار خانم گالیا توانگر.



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی