سفارش تبلیغ
صبا ویژن







پروانه بودم من اما درون گهواره و شب پرستان هر چه عکس بود با شمع گرفتند. ملخ با شمع عکس دارد. مگس با شمع عکس دارد. همه با شمع عکس دارند جز اشک شمع. حتی شب با شمع عکس دارد الا من پروانه. پروانه آن شهیدی بود که به جبهه رفت و وقت نکرد با امام عکس بیاندازد. سران فتنه با امام عکس دارند اما ما داریم با امام زندگی می کنیم. شان امام اجل از عکس گرفتن با ما بود. شان امام این بود که شمع باشد، که رهبر پروانه ها باشد. شان ما هم اجل از عکس گرفتن با امام بود. شان ما پروانه ها مقام شامخ سوختن است. بابا اکبر با امام عکس نگرفت، برای امام شهید شد. آن رزمنده ایلامی که در روستایی دور افتاده پیام شمع را شنید هرگز با امام عکس نداشت. مادر پنج شهید کهکلویه و بویراحمدی هم با امام عکس ندارد. چادرش را به کمر بسته بود تا بچه هایش را اعزام کند منطقه. بنده خدا درگیر کفن و دفن بچه هایش بعد از فتح المبین و بدر و والفجر مقدماتی و بیت المقدس ? بود و وقت نکرد بیاید جماران با امام عکس بگیرد. نسل من وقتی امام آمد هنوز به دنیا نیامده بود و وقتی امام رفت هنوز آنقدر قد نکشیده بود که هم قد شمع شود. عکاس ها ما را سوژه مناسبی ندانستند. ما در قاب نیستیم. ما محور لنز نیستیم. ما الان هم با خامنه ای عکس نداریم. خواص بی بصیرت اما چرا. ما فدایی آقا هستیم و در حال جنگ با منافقین. کجا وقت می کنیم با ماه عکس بیاندازیم. عکس را آنهایی با امام انداختند که وقتشان آزاد بود و در خط مقدم نبودند. من اما سرم شلوغ بود و آنقدر عمرم به یتیمی گذشت که هرگز فرصت نکردم بیایم جماران و با امام عکس بیاندازم. یتیمی فرصت سر خاراندن به من نداد که بیایم با امام در یک قاب قرار بگیرم. من پروانه هستم و هیچ پروانه ای با شمع عکس ندارد. شان من سوختن به عشق شمع بود نه عکس گرفتن با امام. من بعد از شهادت بابا اکبر عصای دست مادربزرگ شدم و وقت نکردم با امام عکس یادگاری بگیرم. دختر شهید زابلی وقت نکرد با امام عکس بگیرد. مادر شهید زاغه نشین وقت نکرد با امام عکس بگیرد. پدر شهید بلوچ وقت نکرد با امام عکس بگیرد. پروانه اگر سرباز شمع باشد وقت نمی کند با نور عکس بگیرد. ما سرباز شمع ایم نه سوژه عکاس. ما با دوربین مشغول دیده بانی هستیم در خط مقدم اینترنت و وقت نمی کنیم با آقا عکس بگیریم. سرمان شلوغ است. همین خواص بی بصیرت که تنها گذاشتند حضرت ماه را و به جای ناطق بودن فرو رفتند در لاک سکوت و بی بصیرتی، “خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خامنه ای را نگهدار” و الا همین حضرات به طعنه ما پروانه ها را شلاق می زنند از جنس زخم زبان که کجا بودید شما وقتی ما با شمع عکس می انداختیم؟

نه، ما با خامنه ای زندگی می کنیم، عکس نمی گیریم. ما در خط خامنه ای هستیم و برای اثبات این ادعا نیازی به عکس نداریم. کسی که در خط خامنه ای باشد سرش به ناسزا شنیدن از دشمن گرم می شود و وقت نمی کند با آقا عکس بیاندازد. البته این را بگویم؛ شمع خودش هم عاشق پروانه است. این عشق دو سویه است. خمینی هم اگر با خودش بود به جای سران فتنه با همان بچه بسیجی هایی عکس می گرفت که غبطه می خورد به چهره نورانی شان. خمینی حاضر بود بوسه زند بر دست و بازوی بچه بسیجیها. خمینی خودش گفته بود؛ هیچ نداشت وقتی این مادران و پدران شهید داده را می دید. خمینی کی گفت من حاضرم بر دست و بازوی فلان نوه خود بوسه بزنم؟ خمینی شهدا را حتی از نوه های خود بیشتر دوست داشت. خمینی شهید جنوب شهری را که در شناسنامه اش دست کاری کرده بود تا به جبهه برود، از کل خانواده اش به خصوص از سید حسن بیشتر دوست داشت. حالا اگر با این شهید عکس نداشت، برای این بود که داشت با شهدا زندگی می کرد و نیازی به این عکس نداشت. عکس را کسانی باید با امام می گرفتند که در “خط امام” نبودند و پس فردا که به سران فتنه تبدیل می شدند نیاز داشتند به این عکس ها اما بابا اکبر با امام عکس نداشت. علی اصغر با رباب عکس نداشت. علی اکبر با لیلا عکس نداشت. عباس با ام البنین عکس نداشت. فاطمه با علی عکس نداشت. زینب با حسین عکس نداشت. سکینه با ذوالجناح عکس نداشت. عمار با ذوالفقار عکس نداشت. ?? پروانه کربلا هیچ کدام با حسین عکس نداشتند. دختر ? ساله عکس نداشت با راس الحسین. دو طفلان مسلم با خیمه عباس عکس نداشتند. برادران عباس با علمدار عکس نداشتند. برادران دستواره با امام عکس نداشتند. شهید حسین درخشیده با امام عکس نداشت. شهید عبدالمجید رحیمی با امام عکس نداشت. حاج احمد متوسلیان با امام عکس نداشت. مادر سه شهید شهر بابل با امام عکس نداشت. “پیرو خط رهبری” اگر قرار است رنگ عوض نکند، دیگر وقت نمی کند با امام عکس بیاندازد. نسل من هم با امام عکس نداشت. ما در بهشت زهرا داشتیم برای پدران مان فاتحه می خواندیم و داشتیم استفاده می کریم از گرد یتیمی که سهمیه بی پدر شدن بود و وقت نکردیم بیاییم جماران عکس تمام رنگی بیاندازیم با امام. ما الان مشغول فرو کردن نی ساندیس جمهوری اسلامی در چشم دشمن هستیم و وقت نداریم برای عکس انداختن. بگذار عکس را ناطق با آقا بگیرد. بگذار عکس را هاشمی با امام بگیرد. بابا اکبر “نشسته از راست ردیف دوم نفر سوم” نیست،  “قطعه ?? ردیف ?? شماره ??″ است. هیچ شمعی با هیچ پروانه ای عکس ندارد. این چیزهایی هم که هست مینیاتورکاری صفحه روبرویی اشعار حافظ است. شغل رسمی پروانه ها سوختن بالشان به عشق نور است، نه عکس گرفتن با شمع. ما در دل خمینی بودیم نه در لنز دوربین. ما با خمینی نزدیک بودیم نه دور. ما با خمینی در ترکیه و نجف و پاریس و طیاره و پله اول هواپیما و پله برقی پاویون فرودگاه و درون بلیزر و بیرون حسینیه و داخل هلی کوپتر و جماران و بالکن و این قبیل جاها نبودیم. ما با خمینی بودیم همراه پدران مان در جاده اهواز – خرمشهر. ما با خامنه ای هم، خطر می کنیم نه سفر. ما بر خلاف خواص بی بصیرت با خامنه ای زندگی می کنیم، عکس نمی اندازیم. رسالت ما شهید شدن در راه خامنه ای است نه عکس گرفتن با شمع. ما “نشسته از چپ نفر پنجم” نیستیم، محکم ایستاده ایم و دمار از روزگار نفر به نفر دشمنان سید علی در می آوریم. ما ایستاده ایم در “قطعه ??، ?? مکرر، شماره ?″. ما همه مان شهید حسین غلام کبیری هستیم. ما ایستاده می میریم. ما ایستاده ایم؛ باد برای خود دارد می وزد. ما به عشق خامنه ای ایستاده ایم؛ زبانها بی خود دارند زخم می زنند. ما با ولایت ایستاده ایم؛ شمشیرها بی خود مشغول رقص اند. خامنه ای روح ما است، بت شکن ماست؛ از تبرهای مجازی جنگ نرم کاری ساخته نیست. ما با شمع، عکس نمی اندازیم، دشمن نور غلط زیادی کند، عکسش را اعلامیه می کنیم روی دیوار. رسالت ما عکس گرفتن با نور نیست، اعلامیه کردن عکس تاریکی روی دیوار ویلای جواهر ده است. ما حیدری هستیم. دانیال های میدان شوش. ما فریب عکس طلحه و زبیر را با پیامبر نمی خوریم. ما فریب عکس شریح قاضی با حضرت ابوتراب را نمی خوریم.

البته عکس انداختن با نور با شمع با ماه با خمینی با خامنه ای نه فقط ایرادی ندارد که لیاقت هم می خواهد اما ملاک حال امروز افراد است نه تعداد عکس های شان با روشنایی. ما را می خواهید شناسایی کنید، لطفا عکسها را نگاه نکنید. هر که می خواهد ما را بشناسد عکسها را نگاه نکند. ما در عکس نیستیم. کاغذی نیستیم. ما واقعیت داریم و این قلمی که دست ما است، صامت نیست، ساکت نیست. دارد حرکت می کند. این بیرقی که دست ماست بیرق علمدار است. ما با امام عکس نداشتیم. ما خود، دوربین دستمان است. ما با دوربین عکس نمی اندازیم. موقعیت دشمن را شناسایی می کنیم. به ما می گویند “دیده بان”، نه “عکاس”. ما روی دوش عباسیم؛ قدمان بلند است. ما روی دوش عباسیم؛ قدرمان بالاست. ما محافظان علم عباس، پرچم داران بیرق علمداریم. ما سربازان علمدار انقلابیم. مَثل ما به خامنه ای، مَثل پدران مان است به خمینی. روح منی خمینی، یعنی روح منی خامنه ای، یعنی نوح منی خامنه ای. ناوشکن جماران کشتی نوح است و بیت رهبری سفینه نجات. ما علم دستمان است. قلم دستمان است. سرمان شلوغ است. وقت عکس گرفتن نداریم. ما دوست نداریم درون قاب باشیم، دوست داریم شهید شویم و درون تابوت باشیم. ما دوست داریم پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی روی تابوت مان باشد. بزرگترین آرزوی ما بالاترین افتخار ما خار شدن در چشم دشمن است و بعدش شهادت در راه خامنه ای. لطفا اگر می خواهید عکس بگیرید آن روز از پیکر غرق خون ما عکس بیاندازید. ما جز شهادت هنر دیگری نداریم. ما پروانه هایی هستیم که بال مان فقط به عشق شمع می سوزد. ما عاشق خامنه ای هستیم و شیفته شهادت. در وصیت نامه پدران ما هر کجا نامی از خمینی می درخشد یعنی خامنه ای. معنای خمینی یعنی خامنه ای. فرهنگ لغت ما عاشورایی است. حسینیه جماران الان بیت رهبری است. بیت رهبری غزلی زیباست که مصرع قبلی اش حسینیه جماران است. ما هر وقت دلمان برای خمینی تنگ می شود خامنه ای را نگاه می کنیم و آرام می شویم. ما هر وقت هوس حسینیه جماران می کنیم می رویم بیت رهبری. ما هر وقت دلمان برای خورشید تنگ می شود نگاه می کنیم به ماه. دشمن ماه دشمن خورشید است. منتظر خورشید، رهبری جز ماه ندارد. شب پرستان، شریک تاریکی اند نه رفیق نور، نه منتظر ظهور. خامنه ای بیمه عباس است. قمر بنی انقلاب بیمه قمر بنی هاشم است. دست راست مجروح جناب ماه بیمه دو دست بریده اما باشکوه حضرت عباس است. کشور ما سرتاسر سفره ابالفضل است. ما نان عباس را می خوریم. آن روز اما سفره پهن بود در پهن دشت غم و جز عزا غذای مان نبود. برق رفته بود حتی از نگاه چشمانمان. مثل ماه رمضان رادیو را مادر بزرگ گذاشته بود سر سفره که “افشار” خبر داد خامنه ای شده رهبر. این بار اشک “عزیز” از شوق سرازیر شد. همانجا سجده کرد خدا را و گفت: بیمه شد خون اکبر. پدربزرگم غذا را رها کرد و رفت از کتابخانه اتاقش گشت و گشت تا عاقبت پیدا کرد تصویر رئیس جمهور مکتبی سید علی خامنه ای را و زد روی دیوار پذیرایی، کنار تمثال امام. من بلند شدم با ماژیک خط زدم رئیس جمهور مکتبی را و به جای آن نوشتم رهبر انقلاب. حالا رئیس جمهور مکتبی شده بود رهبر انقلاب. نیازی هم به “معظم” نداشت. عظمت در ذات خامنه ای است. عمویم زنگ زد. در را باز کردم. لباسش مشکی بود. از بهشت زهرا می آمد. سر و وضعش نامرتب بود. سراسیمه گفت: چه خبر؟ چه کسی شده رهبر؟ گفتم: نگران نباش، بیمه شد خون بابا اکبر. پرسید: خامنه ای شده رهبر؟ گفتم: الله اکبر خامنه ای رهبر. مرگ بر ضد ولایت فقیه. گفتم: خامنه ای که شد رهبر، بیمه شد خون بابا اکبر. دشمن خمینی، کافر است اما دشمن خامنه ای، منافق است. گفتم: روح منی خامنه ای، بت شکنی خامنه ای. گفتم: “خمینی رفت فرزندش علی هست، خدا را شکر بر امت ولی هست”. گفتم: خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است. بعد بیسیم بابا اکبر را دست گرفتم و گفتم: میثم میثم عمار، میثم میثم عمار، خامنه ای شد عباس نگهدار. عشق علمدار. سرور و سالار. دلبر و دلدار. میثم تمار. یاسر عمار. حیدر کرار. تازه، امام زیباتر از من گفته بود: “ولایت فقیه امتداد ولایت رسول الله است”. نسل من همانگونه گوش به فرمان خامنه ای است که شهیدان گوش به امر خمینی داشتند. روح منی خامنه ای، بت شکنی خامنه ای. خامنه ای اما فقط رهبر من نیست، ولی امر مسلمین جهان است. امید کودک آواره فلسطینی هم خامنه ای است. رهبر حزب الله لبنان نصرالله نیست، خامنه ای است. نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان است و دستبوس مولای ماست. امید آن آمریکایی تازه مسلمان شده هم خامنه ای است. رهبر هر شیعه علی، هر آزاده ای خامنه ای است. ما دین مان اسلام است، مذهب مان تشیع اما حزب مان فقط حزب علی است، که رهبر فقط سید علی است. رسالت خمینی کامل نمی شد الا با ابلاغ ولایت خامنه ای. مگر روح الله نگفت که خامنه ای لیاقت رهبری دارد؟ از نظر ما خامنه ای هم روح خداست. ناوشکن جماران، کشتی نوح است و خامنه ای ناخدای باخداست. بگذار در روزگار آزگاری که تملق شب تبدیل به مد روز شده ما مداح ماه باشیم. بگذار در دوره ای که عده ای دخیل به شبکه های ???? ماهواره جاسوسی دشمن بسته اند ما دلبسته این ماه پاره شب چهارده خرداد باشیم. ما ذره ای هستیم از شعاع نور ماه. ما همان مزه “احلی من العسل” ایم. ما سرباز خوبی برای خامنه ای باشیم، همان قاسم ابن الحسنیم. ما ستاره های خوبی برای ماه باشیم، همان پسران ام البنینیم. ما فداییان خامنه ای باشیم همان جوانان کوچه بنی هاشمیم. ما گوش به فرمان رهبر باشیم، همان برادران عباسیم. ما اگر نگذاریم علی تنها بماند، همان فرزند زهراییم. ما اگر در راه خامنه ای شهید شویم هیچ فرقی با همت و باکری نداریم. ستون دین من آخرین نمازی بود که خرازی خواند در شرق ابوالخصیب ولی ستون نماز رزمنده کربلای ? علم عباس است. من وقتی روی دوش عمو عباس نشسته باشم چه نیازی دارم به عکس. ما این بار با عباس می رویم هر کجا رفت. ما این بار تنها نمی گذاریم علمدار را. عباس به میدان برود ما هم با عباس می رویم. برود کنار علقمه، ما هم با او می رویم. ما حتی برای یک لحظه هم نمی توانیم از علمدار جدا شویم. قامت رشید عباس سنگر ماست. سلاح ما چشم عباس است که با یک نگاه، شکار می کند دشمن را. روز عاشورای سال هشتاد و اشک، سران فتنه حوصله عباس را سر بردند. خدا با دست عباس پیچید دودمان فتنه را. ? دی ایران، ایران نبود؛ خیمه عباس بود. نوحه نوح در فراق عباس بود. تبر ابراهیم علم عباس بود. موسای کودک در نیل بیمه عباس بود. عیسای کوچک در بغل مریم به اذن عباس زبان گشود. غار حرا خیمه عباس بود؛ “اقراء بسم ربک الذی خلق العباس”. محمد (ص) هم عاشق عباس بود. خدا هم. علمدار بود، در و دیوار را روی سر اغیار خراب می کرد. عباس یعنی تعصب خدا به ناموس دینش. عباس یعنی غیرتی ترین فرزند علی. عباس یعنی امید فاطمه در ظهر عاشورا. عباس یعنی عموی خورشید. عباس یعنی عدوی شب. عباس یعنی نگهدار خامنه ای. عباس یعنی امید ما ستاره ها. عباس یعنی عبرتهای عاشورا. عباس یعنی پروانه باید بال هایش تنها به عشق شمع بسوزد. عباس یعنی تشنه عشق بودن، که ساقی، ساقی معرفت است نه آب. علقمه یعنی نهری پر از مهر نه آب. کودکان حسین یعنی تشنگان عباس نه آب. آب به چه کار می آید گلوی خشکیده را اگر عمو نباشد. عطش ما از فراق آب نیست، از غم دوری ساقی است. دیر کرده عموی نافذ البصیره. بچه ها یادشان رفته تشنگی را. نگران عباس اند. اشک می ریزند و از حسین سراغ عمو جانشان را می گیرند. زینب مضطرب است. نکند برنگردد عباس. چند ساله دختری زانوی غم بغل گرفته. دلش تنگ شده برای عمو. گریه می کند های های. به دلش افتاده دیگر عمو بر نمی گردد. دیگر کاری از دعا ساخته نیست. حتی از دعای طفلان. حتی از دعای مادران شهید داده. حتی از دعای حاج عیسی. حتی از دعای فرزند شهیدی که با خمینی هیچ عکسی ندارد. ای اهل حرم! آه و واویلا کنید. خاک غم بر سر کنید. خمینی رفت. تقدیر خدا این بود مستجاب نشود دعای “امن یجیب”. روح خدا به خدا پیوست. شب تلخی بود. فردایش رفتیم “مصلی” و تا می توانستیم با امام که البته دیگر نبود عکس گرفتیم. این بار به جای بال ما پروانه ها، دل شمع سوخته بود و جام زهر کارگر افتاد و دل خمینی شکست و روح خدا به خدا پیوست. نذر کرده بود مادر شهید تقی جانملکی “سفره اباالفضل” بیاندازد تا خامنه ای رهبر شود. بصیرت داشت و همان روز، امروز سران فتنه را دیده بود. خدا یک دعای ما را مستجاب نکرد و خمینی را نگه نداشت اما چه خوب اجابت کرد دعای بعدی مان را. حالا ما هر وقت می گوییم خامنه ای، در دل خود، در ظاهر و باطن، خمینی هم دارد. فردا در حرم امام وقتی خامنه ای برای ما دست تکان می دهد انگار خود خمینی است که دارد برای ما دست تکان می دهد. ما وجود خامنه ای را مدیون عباس هستیم. ما هم وقتی برای امام خامنه ای دست تکان می دهیم این عمل واجب را به نیابت از پدران مان انجام می دهیم. فردا حرم خمینی، خیمه عباس است.  اهل حرم خمینی ملت ایران است. هر آزاده ای در هر گوشه ای از جهان فرزند خمینی است. خمینی بزرگتر از این حرفهاست که پسر نوح، نوه اش باشد. نوه روح الله، سید حسن نصرالله است. نتیجه انقلاب اسلامی، حزب الله لبنان است. امام خمینی شجره طیبه ای است که میوه بهشتی دارد. هم نشین با جهنمیان، نسبتی با این درخت مبارک ندارد. ما در حرم امام با موسسه تنظیم بیعت نمی کنیم. ما در حرم روح الله فقط با رهبر سید حسن نصرالله بیعت می کنیم. اینجا حرم امام است. مسجد ضرار نیست. ما اگر بخواهیم با پسر نوح بیعت کنیم جمع می شویم موسسه تنظیم. لطفا حضور عاشورایی ما را مصادره نکنید. گوش های تان باز کنید و درست بشنوید شعارهای ما را. “ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند” یعنی “ما اهل موسسه تنظیم نیستیم خمینی تنها بماند”. ما عاشق چشم و ابروی خمینی هستیم. خمینی نام بزرگی است که نام کوچکش هم بزرگ بود؛ “روح الله”. خمینی بسیار بزرگتر از آن است که موسسه تنظیم بخواهد آثارش را نشر بدهد. موسسه تنظیم فقط یک ساختمان بی جان مثل بنیاد باران است. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی یک ساختمان بی جان نیست. جان جانان ماست. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، امام خامنه ای است و فردا در حرم امام ما به عشقش غوغا می کنیم. ما فردا به عشق حضرات خمینی و خامنه ای به حرم امام می آییم. ما فردا به حرم امام می آییم تا نشان دهیم اوج نفرت مان را از آمریکا و اسراییل. موسسه تنظیم کوچکتر از آن است که دشمن ما باشد. ما سران فتنه را ریز می بینیم. ما روی دوش عباس نشسته ایم و ریز می بینیم فرقه سبز را. از روی دوش عباس، این استوانه ها به چشم ما اندازه مورچه هم نیستند. آقازاده های شان که اصلا به چشم نمی آیند. ما به شدت مراقب شان خود هستیم. شان ما با شعار دادن علیه شما پایین می آید. ما وقتی می گوییم “مرگ بر ضد ولایت فقیه” منظورمان سران فتنه، خواص بی بصیرت و پسر نوح نیست. دشمن ولایت فقیه مجهز به ???? ماهواره جاسوسی است. تانک مرکاوا دارد. موشک قاره پیما دارد. شما به جز همین چند عکسی که با امام دارید، چه چیز قابل اعتنای دیگری دارید که ما شما را دشمن خود فرض کنیم؟ مخاطب “ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند” کاخ سفید است. شما روسیاه تر از این حرفها هستید پیش ما. شما با نظام آشتی کنید، قهر باشید اصلا برای ما مهم نیست. شما عددی نیستید که با ما یا بر ما بودنتان برای ما مهم باشد. ما روی دوش عباسیم و وقتی می گوییم “غلط کردید بیشمارید” حرف حساب است. امام گفت: “آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند”، شما هم هیچ غلطی نمی توانید بکنید. شما البته به طریق اولی هیچ غلطی نمی توانید بکنید. بزرگترین فتح الفتوح شما آتش زدن سطل آشغال شهرداری است اما ما فاتحان نور هستیم و منتظران ظهور. ما به پیوند ماه و خورشید فکر می کنیم. کجا؟ روی شانه عباس. پشت خامنه ای به عباس گرم است. ما وقتی شما بیانیه می دهید خنده مان می گیرد. ما وقتی شما نامه سرگشاده می نویسید می گذاریم به حساب بی لیاقتی تان. فردا خوب چشمان تان را باز کنید. پنبه ها را از گوش تان بیاورید بیرون. شعارهای ما را بشنوید اما به خودتان نگیرید. منظور ما آمریکا و اسراییل است. شما عددی نیستید. آن چند تا عکس را هم اگر با امام نداشتید که کلا هیچ بودید. این همه لشکر که فردا می آید حرم امام به عشق رهبر می آید. این ملت برای شما تره هم خرد نمی کند. ما این بار در همین خرداد نسخه تان را می پیچیم. پای تان را از گلیم تان درازتر کنید، ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم. ما عادت داریم به بسیجی بودن. کجا؟ روی شانه عباس. از این ملت، سیلی حیدری هوس کرده اید، فقط کافی است صورتهای تان را کمی جلوتر بیاورید. نه، ما این بار منتظر نمی مانیم تا محرم گردد. ما تا ? دی صبر نمی کنیم. عاشورا را جلو می اندازیم. همین خرداد کربلا می کنیم ایران را. کجا؟ روی دوش عباس.

این متن را فردا در صفحه آخر روزنامه وطن امروز هم می توانید بخوانید. در ضمن در روز جمعه این نوشته در حرم امام توزیع می شود.



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی