سفارش تبلیغ
صبا ویژن








همه‌ی ما اقلا به خاطر همین جریانات اخیر هم که شده، این صحبت امام را از رسانه شنیده‌ایم که فرمودند: ولایت فقیه دیکتاتوری نیست، بلکه همین ولایت فقیه است که جلوی دیکتاتوری را می‌گیرد...

اما چقدر توانسته‌ایم به عمق این سخن امام برسیم و بفهمیم ولایت فقیه چه ویژگی‌ای دارد که می‌تواند جلوی دیکتاتوری را بگیرد؟!

در پست پیشین که عنوانش را گذاشته بودم "دیکتاتوری سرمایه‌داران"، به این نکته پرداختیم که در نظام‌های صرفا دموکراتیک، اگرچه به گونه‌ای جامعه اداره می‌شود که مردم ، حاکمیت و تصمیماتش را بپذیرند، اما مسیر حرکت جامعه الزاما به سمت و سوی صحیحی نیست، و این رسانه‌ها هستند که با تحمیل امیال صاحبان قدرت و ثروت، بر نظام اندیشه‌های مردم، تصمیمات حاکمیت را به سمت و سوی دلخواه خود جهت می‌دهند.

یاد آیات زیبا و آشنای کاتالوگ افتادم که همه لابد شنیده‌اید:

اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (فرازی از آیه الکرسی)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

آنچه من با عقل ناقصم می‌فهمم این است که نمی‌تواند جامعه‌ای خداجو و نجات‌یافته از آتش باشد، ولی از اولیاء طاغوت و ماشین بزرگ جنگ روانیش، یعنی غول‌های رسانه‌ای پیروی کند.

اما اگر قرار نیست با طناب دموکراسی به دامان گرداب رسانه و قدرت نرمش بیافتیم، چگونه باید جامعه را خدائی کنیم؟! چگونه می‌توان در عین رعایت دموکراسی (به معنای راضی نگاه داشتن مردم) به دام رسانه‌های ثروتمداران و سرمایه‌داران فرو نغلتید؟!

بر اساس آیات فوق، عنصر ولایت، که مطلقا از آن خداوند است، تنها عنصری است که می‌تواند جامعه را از چنین مهلکه‌ای نجات دهد.

خداوند، به عنوان ذات خوبی‌ها و تمام صفات نیکو، در هر موجودی که وصفی نیکو را در خود گنجانده است متجلّی است و هر موجودی که این صفات الهی در او پدیدار شود، فطرت هر انسانی را به سوی خویش جلب می‌کند.

این همان چیزی است که خداوند و رسولش از آن با عنوان ولایت یاد می‌کنند و احادیث مکرر و صحیحی از معصومین رسیده است که آن را رکن اصلی دین نامیده‌اند.

مانند این حدیث باقرالعلوم (ع) که می‌فرماید: اسلام بر پنج چیز پایه نهاده شده است: نماز، روزه، زکات، حج و ولایت.

پرسیدند کدام برتر است؟! فرمودند: ولایت، چرا که کلید آن دیگران است.

ولایت کشش درونی انسان به انسان دیگری است که صفات الهی را هر چه بیشتر در خود جلوه‌گر ساخته و انسان‌های فطری و پاک را به خود جلب می‌کند.

آنچه می‌تواند در مقابل دستگاه رسانه‌ای و زورگوئی رسانه‌ای صاحبان سرمایه و قدرت ایستادگی کند، قدرت قلوب و اندیشه‌های کسانی است که با حبّ ولیّ خود، به صفات الهی او جذب شده‌اند و مسیر حرکت خود را از کلام و رفتار او الگوبرداری می‌کنند.

الگوی فکری ولایت فقیه نیز بر همین اساس است. ولی فقیه فردی است که نه فقط مردم، بلکه نخبگان فکری و دینی و فقهی مردم، به او به عنوان رهبری عادل و خودساخته اعتماد می‌کنند و حول محور او جمع می‌شوند. او کسی است که می‌تواند با جذب مردم به سمت ویژگی‌های درونی‌اش، و با استفاده از ویژگیهای کاریزماتیک خود، جامعه را از رهبری طاغوت نجات دهد و به سمت و سوی خدا حرکت دهد.

از سوئی ضمانت نیفتادن ولی فقیه به ورطه‌ی دیکتاتوری نیز همین اتکاء به خواست مردم است. اگر او ویژگی‌های کاریزماتیک خود را از کف بدهد، اولین اتفاقی که خواهد افتاد آن است که مردم از گرد او پراکنده می‌شوند. فلذا ولایت فقیه یک جایگاه قانونی نیست که کسی بدان نصب شود. بلکه ترکیبی خاص از ویژگی‌ها است که مردم را به تبعیت از رهبرشان فرامی‌خواند.

البته این بدان معنی نیست که این رهبر الزاما معصوم است و هرآنچه بکند صحیح است. بلکه این بدان معنی است که در زمان خودش، کسی بیش از او دارای ویژگی‌های لازم برای رهبری جامعه نیست.

گاهی نیز ممکن است جامعه‌ای مانند جامعه‌ی زمان حضرت علی (ع)، نه به خاطر از کف دادن ویژگی‌های رهبرشان، بلکه به خاطر مسخ شدن فطرتشان، و غلتیدن‌شان به دامان طاغوت، نعمت رهبری ولیّ زمان خود را از کف بدهند.  لازم به ذکر است که در چنین جریانی، نقش دستگاه رسانه‌ای و تبلیغاتی معاویه‌های زمان بسیار پررنگ خواهد بود.

در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که عده‌ای مدعی‌اند که ولی فقیه زمان، محبوبیتش را از دست داده و حکومتش به یک دیکتاتوری مبدل شده است. اما همین افراد در زمانی که در مورد ادعای تقلب مورد پرسش قرار می‌گیرند، ضمن اشاره به مسائل پیش از انتخابات، مدعی می‌شوند که حمایت رهبر از سیاست خارجه دولت نهم در ?? خرداد ?? موجب توفیق احمدی‌نژاد شده است. و این یعنی خودشان هم می‌دانند که در اقلیتند و اکثریت مردم ایران، ولایت فقیه و رهبر زمان خود را همچنان قبول دارند.

شاید به دلیل همین آگاهی است که غرب و عمّال داخلی‌اش می‌کوشند همین نقطه قوّت نظام را هدف هجمه رسانه‌ای خود قرار دهند!

به راستی آیا برای آنها هنوز روشن نشده است که مردم ایران کوفی نیستند و هنوز از رهبر پاک، خالص، هوشمند، عادل، و دلسوز خویش دست نمی‌کشند؟! آیا هنوز ندانسته‌اند که اگر احمدی‌نژادها هم در قلب مردم جائی داشتند، به خاطر نزدیک‌تر بودن اندیشه‌هایشان به رهبری است؟!

البته نمی‌پذیرند و نخواهند پذیرفت. چرا که برای آنهائی که خداوند بر چشم و گوش و قلبشان مهر زده است، درک جایگاه ولایت امام خامنه‌ای در قلب مریدانش امکان‌پذیر نیست.

پ.ن.:

1- هیچ وقت فراموش نمی‌کنم سفر چندی پیش آقا را به زادگاهم نوشهر، که در آن مردم نوشهر و چالوس به عشق رهبرشان در زیر باران شدید، ایستادند و حماسه‌ای آفریدند که شخص رهبر را به واکنش و ارسال نامه‌ی قدردانی واداشت. آنوقت بازهم می‌گویند مردم از ولایت رویگردان شده‌اند...

2- اگر خدا بخواهد و لایق باشم، شاید در زمانی نه چندان دور فرصتی رخ دهد که به دیدار معشوق، مفتخر شوم. نذر کرده‌ام اگر نصیبم شد، حتما برایتان بنویسم از دیدار با دوست! فقط دعا کنید نصیب شود!

3- شنیده‌های نه‌چندان موثق حاکی از آن است که عده‌ای فحّاش سیاسی، در انتقامجوئی از سرویس بلاگفا به خاطر بسته‌شدن وبلاگ‌شان، با استفاده از روابط‌شان کوشیدند مدتی هم که شده بلاگفا را فیلتر کنند. بنده این آقایان نفهم و همکاران فیلترنشان‌شان را به مراجعه به سخنان رهبر در 14 خرداد مبنی بر خودداری از ظلم (ولو به منحرفین) دعوت می‌کنم. امیدوارم خداوند ما را از شرّ ولائی‌نماهای غیرولائی در امان نگاه دارد!

4- ببخشید که باز هم طولانی شد...



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی