سفارش تبلیغ
صبا ویژن







تصمیم گرفتم تفسیر قران بخونم و با اجازتان شروع کردم البته فکر نمیکردم اینقدر سخت باشد. فکر میکردم یه ماهه تمامش میکنم اما حالا دیدم تفسیر نمونه 27 جلد هست و جلد اولش هم 840 صحفه برای همین سعی میکنم بیشتر وقت بذارم و بتونم چند ماهه تمامش کنم .

فعلا سورهای ابتدایی سوره بقره هستم اما نکته ای که برام جالب بود   در ادامه مطلب این پست میگذرام تا بخوانید و نتیجه اش را بگویید که این خصوصیات شبیه چه کسانی در عصر حاضر است و نتیجه اش را بخودتان واگذارم میکنم


وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فى الاَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نحْنُ مُصلِحُونَ(11)سوره بقره

هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نکنید، می‏گویند: همانا ما اصلاحگریم.  (11)

ترجمه و تفسیر  المیزان علامه طباطبایی :   تفسیر:  

1- گرچه منافقان پندپذیر و نصیحت خواه نیستند، ولى بهتر است با آنها سخن گفت و نهى از منکر کرد. «قیل لهم»

2.نفاق عامل فساد است. «لا تفسدوا فى الارض»

3- منافق چند چهره بودن خود را مردم‏دارى واصلاح‏طلبى مى‏داند. «انمّا نحن مصلحون»

4- منافق، فقط خود را اصلاح‏طلب معرّفى مى‏کند. «انّما نحن مصلحون» (ممکن است کسى در حدّ اعلاى بیمارى روحى باشد، ولى خیال کند که سالم است.)

5 - منافق با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافکارى‏هاى خویش است. «انّما نحن مصلحون»

http://www.habilian.com/foto/qoran.jpg

به امید ظهور و نابودی منافقین ... برای سلامتی و ظهور اقا امام زمان (عج)صلوات

•    نگاهی به تفسیر نمونه آیه 11 الی 17 سوره بقره در ادامه مطلب  .....حتما بخونید و نظر دهید

 

و از آنجا که سرمایه اصلى منافقان دروغ است، تا بتوانند تناقضها را که در زندگیشان دیده مى‏شود با آن توجیه کنند، در پایان آیه مى‏فرماید: «براى آنها عذاب الیمى است بخاطر دروغهائى که مى‏گفتند» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ).

 

 (آیه 11)- سپس به ویژگیهاى آنها اشاره مى‏کند که نخستین آنها داعیه اصلاح طلبى است در حالى که مفسد واقعى همانها هستند: «هنگامى که به آنها گفته شود در روى زمین فساد نکنید مى‏گویند: ما فقط اصلاح‏کننده‏ایم»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ). ما برنامه‏اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته‏ایم و نداریم!

 

 (آیه 12)- قرآن اضافه مى‏کند: «بدانید اینها همان مفسدانند و برنامه‏اى جز فساد ندارند ولى خودشان هم نمى‏فهمند»! (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ). بلکه اصرار و پافشارى آنها در راه نفاق و خو گرفتن با این برنامه‏هاى زشت و ننگین سبب شده که تدریجا گمان کنند این برنامه‏ها مفید و سازنده و اصلاح طلبانه است.

 

 (آیه 13)- نشانه دیگر اینکه: آنها خود را عاقل و هوشیار و مؤمنان را سفیه و ساده‏لوح و خوش باور مى‏پندارند، آن چنانکه قرآن مى‏گوید: «هنگامى که به آنها گفته مى‏شود ایمان بیاورید آنگونه که توده‏هاى مردم ایمان آورده‏اند، مى‏گویند: آیا ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم»؟! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ). و به این ترتیب افراد پاکدل و حق طلب و حقیقت جو را که با مشاهده آثار حقانیت در دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و محتواى تعلیمات او، سر تعظیم فرو آورده‏اند به سفاهت متهم مى‏کنند لذا قرآن در پاسخ آنها مى‏گوید: «بدانید سفیهان واقعى اینها هستند امّا نمى‏دانند» (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ).

 

آیا این سفاهت نیست که انسان خط زندگى خود را مشخص نکند و در میان هر گروهى به رنگ آن گروه درآید، استعداد و نیروى خود را در طریق شیطنت و توطئه و تخریب به کار گیرد، و در عین حال خود را عاقل بشمرد؟!

 

 (آیه 14)- سومین نشانه آنها آن است که هر روز به رنگى در مى‏آیند و در

 

برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 46

 

 میان هر جمعیتى با آنها هم صدا مى‏شوند، آنچنانکه قرآن مى‏گوید: «هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات کنند مى‏گویند ایمان آوردیم» (وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا).

 

ما از شما هستیم و پیرو یک مکتبیم، از جان و دل اسلام را پذیرا گشتیم و با شما هیچ فرقى نداریم! «امّا هنگامى که با دوستان شیطان صفت خود به خلوتگاه مى‏روند مى‏گویند ما با شمائیم»! (وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ). «و اگر مى‏بینید ما در برابر مؤمنان اظهار ایمان مى‏کنیم ما مسخره‏شان مى‏کنیم»! (إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ).

 

 (آیه 15)- سپس قرآن با یک لحن کوبنده و قاطع مى‏گوید: «خدا آنها را مسخره مى‏کند» (اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ). «و خدا آنها را در طغیانشان نگه مى‏دارد تا به کلى سرگردان شوند» (وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ).

 

(آیه 16)- این آیه، سرنوشت نهائى آنها را که سرنوشتى است بسیار غم انگیز و شوم و تاریک چنین بیان مى‏کند: «آنها کسانى هستند که در تجارتخانه این جهان، هدایت را با گمراهى معاوضه کرده‏اند» (أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏). و به همین دلیل «تجارت آنها سودى نداشته» بلکه سرمایه را نیز از کف داده‏اند (فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ). «و هرگز روى هدایت را ندیده‏اند» (وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ).

خلاصه دوگانگى شخصیت و تضاد برون و درون که صفت بارز منافقان است پدیده‏هاى گوناگونى در عمل و گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها دارد که به خوبى مى‏توان آن را شناخت.

وسعت معنى نفاق-

گرچه نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بى‏ایمانى است که ظاهرا در صف مسلمانانند، امّا باطنا دل در گرو کفر دارند، ولى نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل مى‏شود هر چند در افراد مؤمن باشد که ما از آن به عنوان «رگه‏هاى نفاق» نام مى‏بریم مثلا در حدیثى مى‏خوانیم: سه صفت است که در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت مى‏کند، و کسى که                        برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 47

 به هنگام سخن گفتن دروغ مى‏گوید، و کسى که وعده مى‏دهد و خلف وعده مى‏کند». مسلما این گونه افراد رگه‏هائى از نفاق در وجود آنها هست، مخصوصا در باره ریاکاران از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم که فرمود: «ریا و ظاهر سازى، درخت (شوم و تلخى) است که میوه‏اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است».

فریب دادن وجدان-

آیه فوق، اشاره روشنى به مسأله فریب وجدان دارد و اینکه بسیار مى‏شود که انسان منحرف و آلوده، براى رهائى از سرزنش و مجازات وجدان، کم کم براى خود این باور را به وجود مى‏آورد که این عمل من نه تنها زشت و انحرافى نیست بلکه اصلاح است و مبارزه با فساد (إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ). تا با فریب وجدان آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد.

 (آیه 17)- دو مثال جالب براى ترسیم حال منافقان.

1- در مثال اول مى‏گوید: «آنها مانند کسى هستند که آتشى (در شب ظلمانى) افروخته» تا در پرتو نور آن راه را از بیراهه بشناسد و به منزل مقصود برسد» (مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً) «ولى همین که این شعله آتش اطراف آنها را روشن ساخت، خداوند آن را خاموش مى‏سازد، و در ظلمات رهاشان مى‏کند، به گونه‏اى که چیزى را نبینند» (فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ).

آنها فکر مى‏کردند با این آتش مختصر و نور آن مى‏توانند با ظلمتها به پیکار برخیزند، امّا ناگهان بادى سخت بر مى‏خیزد و یا باران درشتى فرو مى‏ریزد، و یا بر اثر پایان گرفتن مواد آتش افروز، آتش به سردى و خاموشى مى‏گراید و بار دیگر در تاریکى وحشتزا سرگردان مى‏شوند. این نور مختصر، یا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحیدى است و یا اشاره به ایمان نخستین آنهاست که بعدا بر اثر تقلیدهاى کورکورانه و تعصبهاى غلط و لجاجتها و عداوتها پرده‏هاى ظلمانى و تاریک بر آن مى‏افتد.

 



  • کلمات کلیدی :
  • کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی