به نقل از وبلاگ حقیقت محض
طی چند روز گذشته صحبتهای زیادی در مورد حفظ حریمهای اجتماعی و اخلاقی مطرح بوده و حتی بحثهایی راجع به زلزله و امثالهم هم بیان شده و به موضوعات و معضلات اجتماعی ارتباط داده شده است.
اما خیلی کم دیده شده کسی واقعا بخواهد بحثی علمی و کاربردی در مورد چگونگی مبارزه با معضلات اجتماعی ارائه دهد. شاید به همین دلیل بود که ترجیح دادم خود دست به کار شوم.
اگر بخواهم تمام سخنم را خلاصه کنم باید به همین جمله کفایت کنم که از نظر بنده اگر حیاء مهمتر از حجاب نباشد، اهمیتش کمتر از حجاب هم نیست. حیاء از ریشهی حیّ، به معنای زنده نگاه داشتن چارچوبهای اجتماع است. بر عکس حجاب، که امری بیشتر فردی است، حیا امری کاملا اجتماعی است و بعدِ فردی آن را استحیاء، یعنی حفظ حیاء گویند.
بگذارید با یک مثال سخن را پیش ببرم. فرض کنید خانمی علیرغم حفظ حجاب ظاهری، در محل کارش که با مردان نامحرم در آن همکار است در سخن گفتن خویش، جانب استحیاء را رعایت نکند و با مردان بگوید و بخندد. حال فرض کنید یکی از این مردها در خانه خویش، همسری دارد که زیاد در خانه اهل خندیدن نیست. آیا میتوان این جامعهی کوچک را از آسیب احتمالی که همانا سستشدن بنیان خانوادهی مرد و یا اگر خیلی خوشبین باشیم، افزایش رغبت مرد به سخن گفتن با این زن نامحرم مصون دانست؟!
چارچوب یک اجتماع سالم از نظر اخلاق اسلامی، بر اساس حفظ بنیان خانواده و حریم خصوصی افراد چیده شده و اگر این چارچوب از هم بپاشد دیگر نمی توان از چنین جامعهای توقع تربیت افرادی را داشت که بخواهند و یا بتوانند اهداف انسانی را به نفسانیات خویش ترجیح دهند. البته هر جامعهای چارچوبهای اخلاقی خویش را دارد و حفظ آن چارچوبها در هر جامعهای مترادف با زنده نگاه داشتن آن جامعه است.
به عنوان مثال از یکی از اساتیدم شنیدم که میگفت در اروپا به استخری رفته بود و دیده بود اگرچه زن و مرد در استخر مختلط بودند اما هیچکس این جرات را به خویش نمیداد که نگاهی ناروا به زن یا مرد دیگری داشته باشد. البته این سخن استاد کمی اغراقآمیز است و من بر این باورم که بدون حفظ حریم حجاب ناخواسته پردهی حیا هم از هم خواهد گسست و البته وضع امروز اجتماع اروپا و امریکا این مدعا را اثبات میکند.
اما نکتهی جالب در این است که در همین جوامع از هم پاشیده، رفتار یک زن معمولی در محل کار و یا معابر عمومی با رفتارش در یک مهمانی شبانه کاملا متفاوت است. بدین معنی که در خیابان و یا محل کار هرگز به گونهای رفتار نمیکند که چارچوبهای حاکم بر اجتماعش شکسته شود. یعنی اصول جامعهی خویش را زیر پا نمیگذارد.
البته تاکید میکنم اگرچه آن جوامع آرمانی نیستند، اما من تنها از وضع فعلی حیاء در جامعهی خویش مینالم که گاهی در آن شنیده میشود که یک بانوی چادری نیز از پیشنهادات شوم برخی افراد ناسالم، اعم از راننده و همکار و فامیل، مصون نیست. آیا میتوان چنین جامعهای را زنده و حیّ نامید؟ دیگر چه چارچوبی در این جامعه زنده مانده است؟!
از حفظ حق جامعه هم اگر بگذریم، از میان رفتن حیا برای تکتک افراد جامعه نیز خطرناک و مضر است و به نظر من اولین زیان را در این میان بانوان خواهند دید. به نظر شما اولین کسی که از بالا رفتن آمار طلاق آسیب میبیند مرد است یا زن؟! به نظر شما افزایش فساد در اجتماع، و افزایش آلوده شدن نگاه یک مرد به زنان هرزه، بیشتر دامن خودش را خواهد گرفت یا دامان همسرش را؟!
روی سخن من به کسانی است که سالها است سنگ دفاع از حقوق زنان را بر سینه میکوبند. به این سوال منصفانه پاسخ دهیم... کدام حق برای زن اساسی تر است. حق اینکه هر کجا خواست هر گونه که خواست بپوشد و بگردد و یا این حق که از زندگی مطمئن و همسری پاک برخوردار باشد و با اطمینان و آرامش خیال، خود و خانوادهاش را از ورود اشخاص و افکار ناسالم مصون کند؟
چرا همواره از حقوق زن، تنها بدین اکتفا شده که در پوشش آزاد باشد؟ آیا فقط زنهای ولنگاریطلب شایستهی دفاع ما از حقوقشان هستند؟ چرا کسی از حق زنی که در خانه است و میپندارد که همسرش فقط به او دلبسته است دفاع نمیکند؟ چرا تلاش ما برای حفظ حقوق زنان، باید حقوق زنان دیگر را از بین ببرد؟!
درست مثل کسی که مدعی شده بود چرا باید دیه مردها دو برابر زنها باشد، و پاسخ گرفت که دیهی دوبرابری مرد به زنش دوبرابر پول میدهد و مرد از دیهی نیمهی زنش کمتر بهرهمند میگردد. در مورد حیا و حجاب نیز همینگونه است. یعنی اگر خداوند حجاب را بر زن بدینگونه تکلیف نموده مطمئن باشید اولین فایده را از حفظ این حجاب و حیاء، زنان خواهند برد و در صورت از میان رفتن چارچوبهای اجتماعی نیز اولین و بیشترین زیان را بانوان خواهند دید. شاید کسی که از حیاء جامعه پردهدری میکند خود متوجه نباشد و خود را متضرر نبیند. اما از دیگر سو، دیگر زنان این جامعه، روزانه در حال از دست دادن بنیان زندگی خانوادگی خویش خواهند بود.
در پایان از بانوان و شیرزنان کشورم میخواهم که در زمینهی حفظ و تحکیم چارچوبهای جامعه، خود دست به کار شوند و منتظر مردان نباشند. این امر نه فقط وظیفه، بلکه حق شما است که بستر اجتماعی مناسبی برای ایجاد زندگی خانوادگی متناسب با شان خود در کشور فراهم کنید. هیچ کس به اندازهی خود شما بانوان نمیتواند جامعه را از این مرگ حتمی نجات دهد. خطری که ما را تهدید میکند زلزله نیست! مگر جامعهای که چارچوبهایش مرده و شکسته شده باشد و پردههای حیاء در آن دریده شده باشد برای نابودی نیازی هم به زلزله دارد؟!
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]