ای رهبر آزاده ..قامت استوارتان مقابل دشمن و رافتتان نسبت به دوستان ، {اشداء علی الکفار رحماء بینهم} را به تصویر کشید.
و شما بر اساس سیره معصومین (ع) در اوج اقتدار کشور را بر اساس بصیرت، مدیریت کردی و با همه بی مهری ها و بدیهایمان صبور بودی
مقتدایم صبر علی گونه ات بصیرت ملت را تعمیق بخشید و چه برایمان سخت و دشوار است شاهد اینگونه تحمل بر ناملایمتها بودن.
ای رهبر عزیز ایمانت کفررا، ولایتت نفاق را و اصلاحت فساد را به ستوه آورد.
رهبرعزیز و پرچمدار و نایب بر حق صاحب الامر پیروزی شما را در نبرد با کفر ، فساد و نفاق ، تبریک می گوئیم.
ای شاخه نسترن معطر از وجود تو و ای شهد شیرین عسل متاثر از لبخند شیرین تو بیا و با قدومت جای جای وطنم را خوشبو و عطر اگین وجودت نما.
اکنون که نوبت به سرزمین کریمه اهل البیت و صحن و سرای ایشان در کنار جایگاه با عظمت حمکران و مهد عالم پرور قم سفر میکنی شمیم عطر تو از این دیار
بویدن و بر قدومت چشم نهادن چه دلن انگیز است و فراموش نشدنی.
ای رهبر همیشه آگاه فقیهان به فقاهتت ، متخلقان به اخلاقت ، هنردانان به هنر شناسیت ، مدیران به مدیریتت وسیاست مداران به کیاستت معترفند
ای رهبر عزیز امام زمان( عج) همواره یارت باد
بیا و خراب خانه جان ما را تو اباد کن
بیا و خانه و چشم ما را تو بینا کن
درآن دمی که به انتظار روی تو ام
بیا و دل خسته ما را تو شاد کن
دوستان عزیز و حامیان جبهه ولاگی غدیر در این موج نگارش شر کت کنید و با اطلاع رسانید ادرس لینک پست خود به جبهه در لیست حامیان قرار بگیرید
بسم الله الرحمن الرحیم
تو ای نسیم جان فزا ، نگین حلقه ی وصال
به شهر ما خوش آمدی
فروغ چشمان ترم ، نگار من طلایه دار لاله ها
گرفته بوی عطر خوش ،خانه من ز بوی پیراهن تو
یوسف کنعان دلم ، ولی من خوش آمدی
ترنم صدای تو ، روشنی نگاه تو
دهد مرا امید و جان
شوق تو داشت این دلم ، شور تو بود در سرم
به شهر ما خوش آمدی
ایهَ والشمس و الضحی
دفتر شعر و مرحمت ، کتاب حسن و منزلت
عالم علم و معرفت
حجل شوند شکوفه ها ، به یک نظر زه چشم تو
بهار من ، نگار من
به شهر ما خوش آمدی
ز هجر روی دوستان؛ دو چشم من خیس و تر است
برای زحم این دلم نگاه تو چو مرهم است
به خون نشست کودک من
صد چاک شد جوان من
قامت خواهرم ببین ، لاله ی پرپرم ببین
لاله عزار من تویی
خواهر پر کشیده ام ، اصغر نو رسیده ام
اکبر سینه چاک من ،شوق تو داشت اکبرم
برادر رشید من ، دلاور شهید من
دو دست عباس یلم، چشمان عون و جعفرم
چادر خاکی سرم ،خانه معراج و وصال
نشان دهم به رهبرم
گر چه تنم خراش خورد ، گر چه دلم دو چاک خورد
جان چو تویی چه غم خورم
رهبر و مقتدای من
عالم دین و معرفت ، شوق وصال من تویی
به صحن و در سرای من ، چو آمدی
به شهر ما خوش آمدی
سادات علوی / بهار 86
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]