- پرده اول:
رفته بود عمره... وقتی میرفت دو تا جامهدان داشت، وقتی برمیگشت پنج تا! تازه خیلی خوب بود! انتظار بیشتر از اینها ازش میرفت! خیلی رعایت کرده بود و به حداقل خرید اکتفا نموده بود. همسرش را هم منع کرده بود از هرگونه خرید لاضرور! اما من که دل خونی داشتم از این عربهای "أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا" نتوانستم جلوی زبان دل بگیرم و داغ دل بر زبان جاری کردم. اما با کمال تعجب دیدم خودش دلی خونتر از من دارد...
- اونجا چند تا بازار بود که تقریبا هفتاد هشتاد درصد مشتریهاش ایرانی بودند. اصلا غیر از ایرانیها سایر مسلمانها خرید چندانی در سفر حج ندارند. باور کن اگر ایرانیها مکه نرند یا از مکه و مدینه خرید نکنند این وهابیها پولی برای سرکوب شیعه در بساط نخواهند داشت...
فکر میکنم راست میگفت! بعضی از ما چند بار به سفر عمره مستحبی میرویم، و برخی هم اگر قانون جدید اعمال نشده بود، چند مرتبه در تمتع شرکت میکردیم. شاید پولی که وهابیت از جیب ما شیعهها عایدش میشود بیش از سایر مذاهب باشد!
- پرده دوم:
سالها بود عربستان میخواست سرکوبشان کند، اما گویا نمیتوانست بهانهای برای مداخله مستقیم پیدا کند. به هر حال وجود مرزهای بینالمللی بین یمن و عربستان، مانع بزرگی بود. اما وقتی گسترش شیعه در جنوب عربستان غیر قابل کنترل شد، چارهای برای وهابیهای ریاض باقی نماند.
توطئه از آنجا شروع شد که تنی چند از پلیس یمن به بهانهی بازرسی به منزلش رفتند و بعد هم گفتند بازداشت است. از خانه بیرونش بردند و سپس جلوی روی خانوادهاش شهیدش کردند و بعد مدعی شدند در حال فرار مضروبش کردهاند.
پدر پیری بود که مانع شده بود از این که قبایل الحوثی که بیشترشان از او حرفشنوی داشتند اسلحه به دست شوند. اما وقتی کشته شد، گویا چارهای جز دست بردن به سلاح نبود.
حالا فرصت برای وهابیت فراهم بود. وهابیتی که پنجاه سال است در سومالی، همسایهی دریائی یمن، ریشه دوانده، اذناب خود که موسوم به الشباب سومالی هستند را وا میدارد تا با مجاهدین یمن اعلام همبستگی کنند. از اینجای داستان، امریکا هم وارد معرکه میشود تا مثلا با تروریسم منطقهای وارد مبارزه شود. این همان چراغ سبزی است که عربستان منتظر آن بود.
اما ما در ایران...
ادامه مطلب...
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]