سفارش تبلیغ
صبا ویژن







بزرگوارتر از آن باش که به پستی تن دهی هرچند تو را به مقصود رساند، زیرا نمی توانی در برابر آن چه از آبرو و شخصیت در این راه از دست می دهی بهایی به دست آوری، و بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.
1- تقوا و پاک دامنی 
اهمیت و جایگاه تقوا برای جوانان آن وقت معلوم می شود که تمایلات و احساسات دوره جوانی مد نظر قرار گیرد. برای جوانی که در معرض طغیان غرایز و احساسات تند و شکوفایی خواهش های نفسانی و غریزه جنسی و تخیلات موهوم به سر می برد، تقوا به منزله قلعه و حصار مستحکمی است که او را از تاخت و تاز دشمنان مصون می دارد و مانند سپری است که از اصابت تیرهای زهراگین شیاطین باز می دارد.
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «اعلموا عبادالله ان التقوی دار حصن عزیز»1؛ بدانید ای بندگان خد، تقوا دژی مستحکم و غیرقابل نفوذ است.
استاد مطهری(ره) در این خصوص می گوید: نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دین داری است، از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیّت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد.2
جوان همواره بین دو راهی قرار دارد و به سوی دو نقطه متضاد کشیده می شود. از یک طرف، ندای وجدان اخلاقی و الهام الهی او را به سوی خوبی ها سوق می دهد و از طرف دیگر غرایز درونی و نفس اماره و وسوسه های شیطانی او را به ارضای خواهش های نفسانی فرمان می دهد. در این جنگ و گریز تنها جوانی می تواند از این صحنه کشمکش و نزاع بین عقل و شهوت، خیر و فساد و پاکی و آلودگی به سلامت خارج شود که خود را به سلاح ایمان و تقوا مجهز کرده و از ابتدای جوانی به خودسازی و جهاد با نفس بپردازد.
حضرت یوسف(علیه السلام) در سایه همین تقوا بود که توانست با اراده ای قوی از آزمون سخت الهی سربلند بیرون آید و به اوج عزت نایل شود.
2- تقویت اراده
بسیاری از جوانان از ضعف اراده و فقدان قدرت تصمیم گیری شکایت می کنند و برای درمان آن چاره جویی می کنند. آنان می گویند:
برای ترک عادات زشت و ناپسند بارها تصمیم گرفته ایم اما کم تر موفق شده ایم.
امام علی(علیه السلام) از تقوا به عنوان عامل تقویت اراده و مالکیت نفس که نقش عمده ای در ترک گناه و عادات ناپسند دارد، یاد می کند و می فرمایند: آگاه باشید! خطاها و گناهان مانند اسب های سرکش و لجام گسیخته ای هستند که گناه کاران بر آن ها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت و تقوا همانند مرکب های راهوار و آرامی است که صاحبانشان بر آن ها سوارند و زمامشان را به دست دارند و آنان را تا بهشت پیش می برند.3
باید در نظر داشت که این کار شدنی است. افرادی که در این وادی قدم بنهند، مشمول الطاف خفیه الهی خواهند بود. چنان که قرآن کریم می فرمایند:«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» 4 آنان که در راه ما جهاد و کوشش می کنند، راه های خود را به آن ها نشان می دهیم.
3- فرصت جوانی:

توضیحا ت کامل در ادامه مطلب  
ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    امـامـت و ولایـت در اسـلام ، از پـایـه هاى اصلى اعتقادى و زیربناى زندگى سیاسى ، اجتماعى و فـرهـنـگى انسان به شمار مى آید. مسلمانان با مذاهب مختلف و نظرات گوناگون ، در ضرورت امامت و رهبرى اتفاق نظر دارند. امّا ولایت در باور شیعه از جایگاه بلند و رفیعى برخوردار است تـا جـایـى که از نماز، روزه ، حج و جهاد نیز برتر و بالاتر است . امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرماید:

    "اسـلام بـر پـنـج چـیز پایه گذارى شده است ، بر نماز، زکات ، حج ، روزه و ولایت . زراره مى گوید: از امام (علیه السلام) سؤ ال کردم کدامیک از اینها برتر است ؟ فرمود: ولایت ! زیرا ولایت کلید همه آنهاست و والى ، دلیل و راهنماى آنهاست ."(1)

    حضرت فاطمه زهرا

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    شناخت و معارف و احادیث از 

    حضرت فاطمه((سلام خدا بر او باد)) 

    نام‏های حضرت فاطمه (س)

    رسول اکرم((درود خدا بر او و خاندان او باد)):

    دخترم به این دلیل فاطمه نامیده شده است که خداوند عز و جل، او و دوستدارانش را از آتش (دوزخ)به دور داشته است   .

    أمالی الطوسی : 300  

    امام صادق علیه السلام : فاطمه علیها السلام، در نزدخداوند عز و جل نُه اسم دارد : فاطمه ، صدّیقه ، مبارکه ، طاهره ، زکیّه ، رضیّه ، مرضیّه ، مُحدَّثه ، و زهراء   .

    أمالی الصدوق : 474 / 18   .

    عماره : از حضرت امام صادق علیه السلام پرسیدم چرا فاطمه را زهراء (درخشان) نامیده اند ؟ فرمود : چون وقتى در محرابش به نماز مى ایستاد ، نور او براى اهل آسمان چنان مى درخشید که نور ستارگان براى اهل زمین مى درخشد   .

    معانی الاخبار :64 / 15   .

    فاطمه پاره تن پیامبر

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    همه چیز عادی است. قطارهای مترو بی وقفه مردم را جابجا می کنند. ساختمانها یکی پس از دیگری راه آسمان را در پیش می گیرند و هر روز مزونی تازه از دل مدرنیته سر بیرون می آورد.

    نمی دانم رهگذران خیابانهای زیبا و آرام این کلانشهر پر ماجرا روزهای گذشته را بیاد دارند یا خیر. آن روزهایی که هیچ چیز عادی نبود. قطارها در بدرقه احساس مادرانی شیردل بسوی اندیمشک و اهواز حرکت می کردند و آسمان در نزدیکی زمین بیتوته کرده بود. گویی این شهر بزرگ آن روزها را بیاد ندارد. روزهایی که رنگ خاکی لباس رزمندگان، آبروی این شهر بود.

    یادش بخیر! آن روزها در شهرمان فرهنگسرا نداشتیم اما کسی دلش به فرهنگهای وارداتی خوش نبود. آن روزها در شهرمان پارک آب و آتش نداشتیم اما سرداران! خود را به آب و آتش می زدند تا حرف امام روی زمین نماند.

    یادش بخیر! آن روزها تلویزیون های سیاه و سفید ما « ای لشگر صاحب زمان » پخش می کرد و روی دفترهای مشقمان نوشته بود تعلیم و تعلم عبادت است. در خیابان جمهوری خبری ار تابلوهای عریض تبلیغاتی نبود و مسیر انقلاب تا امام حسین (ع) همیشه باز بود.

    اینجا تهران است. شهر تلویزیون های مدرن. شهر گیرنده های امواج مهاجم. اینروزها در خیابان جمهوری همه بدنبال عرضه خود هستند و کسی پسوند اسلامی آن را بیاد ندارد. اینجا تهران است. شهر برج های بلند و خیابان های زیبا.

    اینروزها در تهران برج میلاد ساخته اند تا اقشار آسیب پذیر! یادشان باشد سر برج باید کلی قسط بپردازند. سرداران دیروز، سردمداران امروز بالندگی شهر هستند با این تفاوت که لباسهای خاکیشان را سالهاست که شسته اند.

    راستی چند صباحی است در شهر باغ موزه دفاع مقدس هم داریم. محلی برای انتقال فرهنگ دفاع به نسلهای آینده. هر چند در آن خبری از بسیجیان نیست اما همه بسیج شده اند تا در کارنامه خود سهمی از این باغ و بستان داشته باشند.

    یادش بخیر! نوروز امسال چند روزی میهمان بغضهای شلمچه بودیم. آنجا خبری از روسری های عقب رفته نبود. در آنجا خاله ها و عموها برای تربیت کودکان حرکات موزون اجرا نمی کردند. خاک رنگی از عشق داشت و آفتاب با همه مهربان بود.

    کاشکی در شلمچه می ماندم، بغض من وا نمی شود در شهر
    زان همه شور و حال و سرمستی، هیچ پیدا نمی شود در شهر

    کاش شهر ما هم شبیه شلمچه بود. کاش در طراحی ایستگاههای مترو جایی هم برای اقامه نماز در نظر گرفته می شد. کاش بوستان های شهر ستاد امر به معروف و نهی از منکر داشت. کاش می شد در خیابانهای تهران هم به خدا رسید.

    لهجه شهر را نمی فهمم، شهر با من سخن نمی گوید
    گفتگوها چقدر کمرنگند، کسی از درد من نمی گوید

    تهران باشد برای پارتی های شبانه و قرارهای فیس بوکی! برای مانتوهای کوتاه و تی شرتهای بدن نما! شلمچه هم باشد برای ما. کاش می شد شلمچه را به تعداد شهرهایمان تکثیر کنیم. کاش می شد نهاد ریاست جمهوری را با خاک شلمچه بسازیم. کاش می شد ...

    دوست دارم دوباره برگردم روی آن خاکهای عشق اندود 
    معصیت می چکد ز بام غروب، پیش این مردم گناه آلود

    دل من تنگ می شود اینجا، ای شلمچه مرا، مرا دریاب
    یا ز طوفان شب رهایی ده، شهر من را که می رود در خواب

    شلمچه! صدایم را می شنوی؟ اینجا کسی حرف مرا نمی فهمد. همه بدنبال ستایش و ثریا هستند و کسی نشانی آسایشگاه ثارالله(ع) را نمی شناسد. شلمچه! اینجا ما خیابان خرمشهر هم داریم اما همه آپادانا صدایش می کنند.

    شلمچه! نگران ما نباش. ما در شهرمان بهشت حضرت زهرا (س) داریم. ساکنینش را تو خوب می شناسی. محمد بروجردی، مصطفی چمران، حسن باقری، سید مرتضی آوینی، صیاد شیرازی و صدها پرستوی عاشق که راضی و مطمئن در دل آن آرمیده اند. شلمچه! نگران ما نباش. ما در شهرمان امام هم داریم. امامی از جنس فقاهت و عدالت. خنده هایش بوی خمینی(ره) می دهد و چشمانش اقیانوس آرامش و دلگرمی است. شلمچه! تمام دلخوشی ما امام خامنه ای است. تا او هست تو نگران ما نباش...

    کسی از خود چرا نمی پرسد، چیست این استخوان ترکیده
    نقش بند کدام خاطره است، این به قنداق زخم پیچیده
    من به شوق تو آمدم مادر، بس که در خاک جستجو کردی
    روز و شب در قنوت و سجده خود، بازگشت من آرزو کردی
    مادر! آنجا ولی چه حالی داشت، بچه ها در زمان رها بودند
    منتشر در خیال گرم زمین، در دل کهکشان رها بودند
    چون شب حمله، هر شب آن وادی، میزبان حضور زهرا(س) بود
    کربلا تا شلمچه نبض زمین، بی قرار عبور زهرا(س) بود

    نوشته برادر گرامی حمید بنا(+++++++)



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    سیدمرتضی آوینی، صبح روز بیستم فروردین سال 1372 به‌شهادت رسید. این تاریخ به‌عنوان روز شهادتش ثبت شد و هر سال در همان روز برایش بزرگداشت سالیانه برگزار شد.

    چند سال پیش روز بیستم فروردین را روز انرژی هسته‌ای نام‌گذاری کردند. ازآن به‌بعد در این روز، عده‌ای درباره‌ اهمیت انرژی هسته‌ای صحبت می‌کنند.

    امسال، از وقتی که تقویم‌های رسمی منتشر شد، دیدم روز شهادت سیدمرتضی آوینی را از بیستم فروردین برداشته‌اند و برده‌اند گذاشته‌اند توی روز بیست‌ویکم فروردین. به‌نظر می‌رسد کسانی صلاح دانسته‌اند روز بیستم فروردین خالی از مناسبت دیگری باشد و به همین دلیل پیش خودشان فکرکرده‌اند حالا چه تفاوتی دارد، از این به‌بعد می‌گوییم آوینی در روز بیست‌ویکم فروردین شهید شده نه بیستم فروردین.واقعاً هم چه فرقی می‌کند؟ کسانی که همیشه صلاح ما را بهتر از خودمان می‌دانند سال‌هاست آوینی متفکر را برداشته‌اند و به‌‌جایش یک آوینی تبلیغات‌چی گذاشته‌اند. آوینی پیشرو را برداشته‌اند و به‌جایش یک آوینی متحجر گذاشته‌اند. آوینی اهل گفت‌وگو را برداشته‌اند و به‌جایش یک آوینی چماق‌به‌دست گذاشته‌اند. آوینی معترض به وضع موجود را برداشته‌اند وبه‌جایش یک آوینی خوشنود و سر به‌راه گذاشته‌اند. آوینی نواندیش رابرداشته‌اند و به‌جایش یک «پوستر» گذاشته‌اند که بشود از دور و «به‌طورکلی» قربان‌صدقه‌ صورت و صوت محزونش رفت.این دلسوزان آشنا با «صلاح» و «مصلحت» سال‌هاست آوینی را از عرصه‌ فرهنگ برداشته‌اند و گذاشته‌اند توی ویترین سیاست. بنابراین حالا هم صلاح می‌دانند برنامه‌ها را جفت‌وجور کنند، مناسبت‌ها را «تنظیم» کنند تا بتوانند همه چیز را خیلی قشنگ و تمیز بچینند کنار هم. چه اهمیتی دارد که طبق ثبت تاریخی، یک نفر در روز بیستم فروردین شهید شده باشد نه بیست‌ویکم؟ و چه اهمیتی دارد که او چیز دیگری گفته باشد و نوشته باشد،اما در ویژه‌برنامه‌ها و مجالس بزرگداشتش چیزهای دیگری از او نقل شود؟

    همین شکل «تنظیم‌شده» آوینی بهتر از شکل قبلی است. قابل مصرف‌تر است.قابل استفاده‌تر است. قابل توصیه‌تر است.

    من این آوینی را که در روز بیست‌ویکم فروردین به‌شهادت رسیده نمی‌شناسم.من بعد از نوزده سال، امسال هم برای آن آوینی که در روز بیستم فروردین به‌شهادت رسید سوگواری خواهم کرد.

    در کودکی، همیشه این سئوال را داشتم که چرا تاریخ درگذشت یا تولد شخصیت‌های مشهور تاریخی متفاوت نقل شده. در نوجوانی این سئوال را داشتم که چرا خصلت‌ها و اعتقادات شخصیت‌های مشهور تاریخی به شکل‌های متفاوت ثبت و ضبط شده. امروز پاسخ هر دو سئوال را می‌دانم. امروز نگران آینده‌ام وقضاوتی که تاریخ درباره‌ امروز خواهد کرد.

     



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی