سفارش تبلیغ
صبا ویژن







تنها عشقى که از طرف زن در شاهنامه ابراز مى شود و منجر به ازدواج نمى شود؛ عشق ممنوع «سودابه» است. عشق گناه آلود او فاجعه «جنگ ایران و توران» را به بار مى آورد. البته سودابه ایرانى نیست.

زنان عفیف شاهنامه وفادار به پیوند زناشویى و همسران خود هستند. در شاهنامه فقط یک زن پیمان شکن وجود دارد. او سودابه «دخت شاه هاماوران» و «همسر کیکاووس» است.

سودابه سرانجام عقوبت خیانت به همسر را مى بیند. در شاهنامه پهلوانى به جز سودابه هیچ زنى غوغاگر نیست. زنان عفیف یاوه نمى گویند و آنان کردار فرومایه ندارند.

«گردیه» خواهر «بهرام چوبین» هنگامى که دل نگران بروز جنگ میان بهرام و خسرو پرویز و چشم به راه برادر است. حجاب برتر ایرانى یعنى چادر را هم چون تاجى زیبا و آراسته براى خود برگزیده است.

چو خواهرش بشنید کامد ز راه
برادرش پر درد زان رزمگاه
بینداخت آن نامدار افسرش
بیاورد فرمانبرى چادرش
بیامد بنزد برادر دمان
دلش خسته از درد و تیره روان



  • کلمات کلیدی :
  • تهمینه در آغاز هنگامى که مى خواهد خود را به پهلوان ایرانى رستم معرفى کند، همان گونه که از خاندان نامى خود یاد مى کند، از حجب حیا و حجاب دخترانه خود مى گوید، و بر آن مى بالد. و این چنین عفاف را براى دختران هم طراز خانواده خوش نام مى داند.

    یکى دخت شاه سمنگان منم
    ز پشت هژبر و پلنگان منم
    بگیتى ز خوبان مرا جفت نیست
    چو من زیر چرخ کبود اندکیست
    کس از پرده بیرون ندیدى مرا
    نه هرگز کس آوا شنیدى مرا

    او حجاب و عفاف را براى همه زنان ضرورى مى داند. به طورى که درباره خود مى گوید:

    تراام کنون گر بخواهى مرا
    نبیند جزین مرغ و ماهى مرا

    تهمینه با آنکه مى گوید: «تر اام کنون گر بخواهى مرا» اما با این وجود خود را تسلیم رستم دستان نمى کند. پهلوان دلیر ایرانى به شیوه مرسوم موبد را به سوى دربار شاه سمنگان مى فرستد. موبد رسما تهمینه را براى یل ایرانى از پدر خواستگارى مى کند. و این چنین تهمینه با حضور موبد، پدر و دیگران و با عهد و آیین مرسوم به سوى همسر خود مى رود.

    بفرمود تا موبدى پر هنر
    بیاید بخواهد ورا از پدر
    چو بشنید شاه این سخن شاد شد
    بسان یکى سرو آزاد شد
    بدان پهلوان داد آن دخت خویش
    بدان سان که بودست آیین و کیش
    بخشنودى و راى و فرمان اوى
    بخوبى بیاراست پیمان اوى
    چو بسپرد دختر بدان پهلوان
    همه شاد گشتند پیر و جوان



  • کلمات کلیدی :
  • عشق هاى شاهنامه در عین بى پروایى عاشقانه با پاکدامنى و نجابت آمیخته است. هرگز «رودابه» و «تهمینه» حرکتى مغایر با عفاف انجام نمى دهند. مى دانیم در داستان هاى بزمى به جز «یوسف و زلیخا» مردان دلباخته زنان مى شوند. اما در بسیارى از داستان هاى بزمى شاهنامه زنان شیفته پهلوانان مى شوند، و اظهار دل باختگى مى کنند. زنان به اعتبار صفات پهلوانى پهلوانان به آنان مهر مى ورزند. برخلاف دیگر داستان هاى بزمى، در شاهنامه زیبایى مردان در نظر زنان در درجه دوم اهمیت است.

    چنانکه در ماجراى «رودابه و زال» شاهد آن هستیم که، رودابه فقط با شنیدن صفات پهلوانى زال به او دل مى بندد و آنگاه که همه او را به خاطر انتخاب پرورده سیمرغ سرزنش مى کنند. مى گوید:

    چو رودابه گفتار ایشان شنید
    چو از باد آتش دلش بردمید
    بریشان یکى بانگ برزد بخشم
    بتابید روى و بخوابید چشم
    وزان بچشم و بروى دژم
    بابرو ز خشم اندر آورد خم
    چنین گفت کین خم پیکارتان
    شنیدن نیر زد گفتارتان
    نه قیصر بخواهم نه فغفورچین
    نه از تاجداران ایران زمین
    به بالاى من پور سامست زال
    ابا بازوى شیر و با برز و یال
    گرش پیرخوانى همى گر جوان
    مرا او بجاى تنست و روان
    مرا مهر او دل ندیده گزید
    همان دوستى از شنیده گزید
    برو مهربانم نه بر روى و موى
    به سوى هنر گشتمش مهرجوى



  • کلمات کلیدی :
  • بسم الله.

    مهدی بوترابی مدیر پرشین بلاگ

    تصویر بالا، تصویر آقای مهندس امواته! نمیدونم میشناسین یا نه؟ این جمله رو اولین باری که مهدی بوترابی "مدیرعامل شرکت آریاگستر و پرشین بلاگ" در سال هشتاد و چهار دیدم خودش به من گفت، گفت که مهندس امواتم؛ گفتم یعنی- حرفم تموم نشده بود که گفت کارشناس ارشد تاریخم. اون موقع اسم وبلاگم مثل آدرسش "عاشورائیان" بود. و ایشون وبلاگم رو میشناخت.

    بارها و بارها از سال هشتاد و چهار به بعد آقای بوترابی رو در محافل وبلاگی دیدم. آخرین بار که خوب یادمه سال هشتاد و شش بود و ماه مبارک رمضان. خبرگزاری مهر برای نشست فلسطین و جوانان ایرانی منو به منزل یا همون دفتر مهدی کروبی دبیرکل وقت حزب اعتماد ملی برای عکاسی به سعدآباد فرستاده بود. موقع صرف افطاری متوجه حضور آقای بوترابی شدم (همان عکس بالا) . البته ارتباط نزدیک ایشون با جریان دوم خرداد و حزب اعتماد ملی برام عجیب نبود، چون از اینکه همسرشون خانم "اعظم سقطی" عضو ارشد شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و از مؤسسین این حزب بودند رو خبر داشتم.

    چی شد که عکس آقای مهندس اموات رو گذاشتم اینجا دلیلش برای اینه که اینروزها توی وبلاگ ایشون و خیلی از سایتها خوندم که پرشین بلاگ داره واگذار میشه!!!

    نکات جالبی رو این سالها در مورد پرشین بلاگ باهاش برخورد کردم. کلا سایت پرشین بلاگ وقتی بوجود اومد مهدی بوترابی بعنوان مدیرعامل پرشین بلاگ مطرح شده بود و میدونستیم که چند نفری هم از گردانندگان این سایت هستند و به ایشون کمک میکنند! همون موقع ها بود شنیدیم که در اصل خرداد سال هشتاد و یک "عطا خلیقی سیگارودی، بهرنگ فولادی، و سهند قانون" نخستین پایه گذاران پرشین بلاگ بودند و بعد از اونها به چه دلیلی پرشین بلاگ رو به مهدی بوترابی و تیمش واگذار کردند معلوم نیست؟!! یکی دیگر از کارهای پرشین بلاگ توی این سالها پشتیبانی و راه اندازی سایتهای وابسته به پرشین بلاگ، راه اندازی و پشتیبانی سایت های حزب اعتماد ملی، روزنامه ارگان این حزب و .... بود و جالب اینکه همسر آقای بوترابی مسئول این سایتها بودند. جالبتر اینه که بیکدفعه دیدیم پرشین بلاگ اومد و اعضای تیمش رو تغییر داد و خانم انسیه پولادزاده رو بعنوان مدیر سایت پرشین بلاگ معرفی کرد. البته عیبی نداره آقای مهندس اموات مدیرکل و مدیرعامل باشند و مدیریت سوری و اجرایی یک سایت رو دست دیگری بسپرند! اما این نکته خیلی حائز اهمیته که بعد از چند سال از فعالیت شرکت آریا گستر (گروه سایتهای پرشین بلاگ) یکدفعه در پائین سایت پرشین بلاگ با نام جدید "شرکت آریاموج ایده پرداز" مواجه بشیم!!!!! خیلی قشنگ و باحاله که همون اعضای آریاگستر و پرشین بلاگ سابق همین اعضای شرکت جدیدالتأسیس هستند! 

    حالا خیلی قابل توجه است که عمو مهندس اموات ما تصمیم گرفته پرشین بلاگ رو بفروشه! و به مزایده بگذاره! کجا؟ توی وبلاگش نوشته و توی چندتا رسانه هم پخش شده:

    «پرشین بلاگ در نهمین سال فعالیت خویش و به منظور تضمین بیشتر و گسترش فعالیتهایش در جامعه مجازی و اینترنت از طریق پیشنهاد و مذاکره به علاقه مندان واجد شرایط واگذار می شود. اشخاص حقیقی و حقوقی می توانند ضمن معرفی خویش و فعالیتهای شان در جامعه مجازی، پیشنهاد خود را به صورت همزمان به دو آدرس الکترونیکی: 

    mehdi@persianblog.ir،mehdiboutorabi@yahoo.com ارسال فرمایند که در صورت موافقت اولیه، برای مذاکره دعوت خواهند شد.»

    حالا واقعاً مشخص نیست  مهدی بوترابی که نه بعنوان مدیرعامل، نه عضو هیئت مدیره و نه بازرس، نقشی در مالکیت پرشین بلاگ نداره و مدیریت اون رو دو سال پیش به پولادزاده واگذار کرده، چطوری قصد داره به عنوان مالک پرشین بلاگ، این سرویس دهنده وبلاگ فارسی با شمار زیادی کاربر رو بفروشه؟؟؟؟!!!!

    راستی آقای بوترابی از حزب اعتماد ملی چه خبر؟ با وقایع سیاسی که در کشور رخ داده بکدوم طرف کشیده شدی؟ شما هم اصرار به تقلب داری؟ شما هم هنوز معتقدی که نفر پنجم انتخابات یا آخرین نخست وزیر ج.ا.ا باید رئیس جمهور میشد؟ نظرت چیه؟

    بالاخره شما مدیرعاملی یا خانم پولادزاده؟ اسم عوض کردن برای چیه؟ تغییر نام شرکت چی؟ دُم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس رو؟ نکنه ما رو به بازی گرفتین؟

    آقای بوترابی کلاً از یه چیزیتون خوشم میاد اونم اینه که سعه صدر دارید و مثل بعضیها تا بهتون تاختن و یا حتی تهمت زدن سریع وبلاگ طرف رو مسدود نمیکنید! ایولا

    یا حق



  • کلمات کلیدی : بوترابی، عوام فریبی
  • در آغاز باید یادآور شوم که پهلوانان، دلیران، زنان و مردان شاهنامه در قسمت اسطوره اى و حماسى و پهلوانى آن پیرو آیین اسلام نیستند، بلکه آنان به دین ایرانیان باستان ـ زرتشت ـ مى باشند. با این وجود زن در سراسر شاهنامه، نمونه تمام عیار زن ایرانى ـ اسلامى است.

    دنیاى پاک شعر فردوسى بیش از آنکه خواندنى باشد دیدنى است . زن نژاده و عفیف ایرانى در تمام شاهنامه یک تصویر بیش ندارد. صفات او متعالى است. منتهى این صفات در افراد گوناگون شدت و ضعف دارد. زنان عفیف و با حیاى شاهنامه همواره زیبا هستند. آنان در عین جمال، کمال خلقت را نیز دارا مى باشند. در بیان فردوسى به زن این امکان داده مى شود که از زبان خودش معرفى شود؛ و مدافع عصمت و پارسایى خویش باشد. «شیرین» از زنان نامدار و برجسته شاهنامه و تاریخ ایران زمین است.

    فردوسى جایگاه عالى او را در دربار «خسرو پرویز» از زبان خودش در برابر «شیرویه» توصیف مى کند:

    بسى سال بانوى ایران بدم  /  بهرکار پشت دلیران بدم

    نجستم همیشه به جز راستى/  ز من دور بُد کژى و کاستى

    بسى کس به گفتار من شهر یافت / ز هر گونه یى از جهان بهر یافت

    به ایران که دید از بنه سایه ام /  وگر سایه تاج و پیرایه ام ...

    چنین گفت شیرین که اى مهتران/  جهان گشته و کار دیده سران

    به سه چیز باشد زنان را بهى / که باشند زیباى گاه مهى

    یکى آنک با شرم و با خواستست / که جفتش بدو خانه آراستست

    دگر آنک فرخ پسر زاید او  / ز شوى خجسته بیفزاید او

    سه دیگر که بالا و رویش بود / بپوشیدگى نیز مویش بود ...

    به اعتقاد فردوسى همانگونه که از زبان شیرین نقل شد، آنچه زن را زیبا و شایسته تخت سرورى مى کند متانت، وقار، عفاف و حجاب است.



  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3   4      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی