سفارش تبلیغ
صبا ویژن







بنام تو ای قرار هستی

 
بنام تو ای آرام جان


میلاد فرخنده سید جوانان بهشت ؛ سرور و سالار شهیدان
؛ حضرت امام حسین ؛ ولادت مسعود آموزگار ادب و وفا ؛
قمر بنی هاشم ؛ اباالفضل العباس ومیلاد زینت عابدان و
ساجدان ؛ مظهر حلم و پارسایی ؛ حضرت علی ابن
الحسین علیهم السلام بر شیفتگان خاندان عصمت
و طهارت و محبان و منتظران مولای مهربان
حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح
العالمین له الفدا ء مبارک باد
 


جستارى درباره کنیه‏ ها و لقب‏هاى حضرت عباس علیه السلام
جستارى درباره کنیه‏ ها و لقب‏هاى حضرت عباس علیه السلام
بریدن طمع
امام سجاد علیه السلام فرمودند:
الخیرَ کُلُّهُ قَد اجتَمَعَ فی قَطعِ الطّمعِ عمّا فی أَیدِی النّاس
تمامیِ خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن
به آنچه که در دستان مردم جمع شده، است.
(جهادالنفس،ص276)
 


  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    سوم شعبان، ولادت فرخنده مهتر جوانان بهشت و آموزگار شهادت، حضرت حسین بن علی علیه السلام مبارک و خجسته باد.

    boghz1.gif bsmla.gifboghz1.gif

    شعبان شد و پیک عشق از راه آمد عطر نفس بقیة الله (عج) آمد با جلوه سجاد (ع) و ابالفضل(ع) و حسین (ع) یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

     

    سلام بر تو ای نزدیک ترین نام به خدا! سلام بر تو ای سفینه عشق! مدینه را شور حضور تو پر کرده است. شمیم لبخند پنجره ها! فضا را عطرآگین نموده و آسمان، خیره به نورافشانی مُنزل وحی، نام زیبای تو را زمزمه می کند و زمین چه سعادتمند، گهواره حضور تو پیدا شده است. ای رهبر عاشقان و دلدادگان، ای حسین (ع) میلادت گرامی و پاینده باد.

    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    سوم شعبان، ولادت فرخنده مهتر جوانان بهشت و آموزگار شهادت، حضرت حسین بن علی علیه السلام مبارک و خجسته باد.

    4zkxt2b.jpg

    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    روز سوم شعبان سال چهارم هجرى، در بیت عصمت و طهارت نوزادى متولد شد که ولادتش قلبها را مسرور و دیده‏ ها را گریان ساخت. کودک را نزد رسول خدا (ص) آوردند. پیامبر گرامى در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را (حسین) نامید. جبرئیل و فرشتگان آسمانها براى تهنیت و شادباش به محضر رسول خدا (ص) نازل می شدند و تولد این نوزاد را تبریک می گفتند ولی آنان حامل پیام دیگرى نیز بودند، خبرى که رسول خدا (ص) را بشدت متأثر کرد و اشک از دیدگانش جارى شد: (این کودک را امت تو به قتل می رسانند!).
    به درستی که شباهت امام حسین علیه السلام به رسول خدا فقط در صورت نبود بلکه در سیرت نیز آن امام بزرگ جلوه گاه سیره رسول خدا بود و آن سرور کائنات در این باره فرمود: شجاعت و سخاوتم را به حسین بخشیدم.
    امام حسین (علیه السلام) یک ساله بود که فرشتگان بسیارى بر نبى مکرم اسلام نازل شدند و عرض کردند: (یا محمد! همان ستمى که از قابیل بر هابیل وارد شد، بر فرزندت (حسین) وارد می شود و همان اجرى که به هابیل داده شد، به حسین داده می شود و عذاب کنندگانش همچون عذاب قابیل معذب خواهند بود) از این رو، رسول خدا (ص) می فرمود: (خداوندا! هر کس حسین مرا ذلیل می کند، خوار و ذلیلش کن و هر که حسینم را می کشد، او را کامروا قرار مده!".
    رسول خدا (ص) به طرق مختلف، مراتب فضیلت و منزلت فرزند خود، حسین (علیه السلام) را به امت گوشزد می فرمودند. گاه به زبانى فراگیر، تمامى اهل بیت را میستود و گاه درباره امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) سخنانى بیان می فرمودند و گاه در خصوص امام حسین (علیه السلام) اشاره نموده، مقامش را یادآور می شدند تا حجت بر همگان تمام شود و حق از باطل مشخص گردد، گاهى نیز در مقابل چشمان مردم، گلوى حسین و دهان او را می بوسیدند و یا زمانى که در سجده نماز بودند و سنگینى حسین را بر دوش خود احساس می کردند، به احترامش سجده را طول می دادند تا جایى که نمازگزاران گمان میکردند وحى الهى نازل شده است. آرى کسانى که پس از این، در سال 61 هجرى، خون حسین (علیه السلام) را به گردن گرفتند، در زمان طفولیت آن حضرت، چه بسا کودکان و یا جوانانى بودند که سخنان پیامبر (ص) را نمی شنیدند و یا با بی اهمیتى گوش می کردند و ممکن بود از یادشان محو شود ولى آنچه با چشم دیده میشود، در دلها می ماند.
    امام حسین همچنان رشد میکرد تا زمان رحلت جد گرامیش، رسول خدا، محمد مصطفى (ص) فرا رسید و پس از آن، پدر را خانه ‏نشین و مادر را از دست رفته و برادر عزیزش را مسموم دید در این حال، بنا به امر الهى، بار امامت را بر دوش گرفت تا چراغى در تاریکی هاى جهالت و پرچمى در مسیر هدایت باشد. امامت آن حضرت، مقارن با باقیمانده ایام خلافت (معاویه بن ابى سفیان) بود.

     

    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif


    312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    سوم شعبان، ولادت فرخنده مهتر جوانان بهشت و آموزگار شهادت، حضرت حسین بن علی علیه السلام مبارک و خجسته باد.

    312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

     

    سلام بر تو ای نزدیک ترین نام به خدا! سلام بر تو ای سفینه عشق! مدینه را شور حضور تو پر کرده است. شمیم لبخند پنجره ها! فضا را عطرآگین نموده و آسمان، خیره به نورافشانی مُنزل وحی، نام زیبای تو را زمزمه می کند و زمین چه سعادتمند، گهواره حضور تو پیدا شده است. ای رهبر عاشقان و دلدادگان، ای حسین (ع) میلادت گرامی و پاینده باد.

    312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    در ماه شعبان سال چهارم مطابق قول مشهور خداى تعالى مولود جدیدى از فاطمه زهرا(س)به رسول خدا(ص)و على بن ابیطالب(ع)عنایت فرمود و نام او را حسین گذاردند و چون روز هفتم ولادت آن حضرت شد گوسفندى براى او عقیقه کردند و سر او را تراشیده و به وزن موى آن حضرت، نقره صدقه دادند.

     312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    312e60364c.giff_xuiow70per7m_43a96ce.gif312e60364c.gif312e60364c.gif 

    312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif

    دعای روز سوم شعبان 

    312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif


     

    pn0cxou3dc9y684v84mg.giff_untitled22m_e494237.pngpn0cxou3dc9y684v84mg.gif
    312e60364c.gif312e60364c.gifdividers_92.gif312e60364c.gif312e60364c.gif


     

    312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif312e60364c.gif



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد .... دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد ..... نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت ..... به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

    گویی که ز صخره ها صدا می آید ..... آوای خوش خدا خدا می آید ..... ای خسته دلان منتظر گوش کنید .... آوای محمد از حرا می آید

    آمدی ای شهسوار مهر  ...آمدی از نور کوهی ساختی... آمدی عرش و فرش را پر زه گلهای قدومت ساختی...آمدی تا خاک و آب از نفس هایت کنی چون آفتاب

    آمدی بر دل نشان عشق را مهر ی زدی ..درمیان نقش عشق و نقش تو حرفی نبود.. عشق را با نام خود دادی جلا.. بر تو ای پیغمبر مرسل مجمد صد  سلام

    نام ات  احمد؛ محمود؛ مصطفی....آخرین نقش نگار ستان طاق انبیاء

    ای محمد ،ای اباالقاسم ، ای نور خدا.... دستم ما را گیر در روز جزا...

    فاطمه دلخوش شو از این آرزو ... روز محشر دستگیر ات مصطفی است

    (ف_م)



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    5 مرداد 1359

    محمدرضا پهلوی در 61 سالگی در بیمارستان رمادی قاهره

    به بیماری سرطان خون درگذشت‌.

    از زمان پیروزی نهضت مشروطیت مرگ هیچ یک شاهان ایران، در داخل کشور به وقوع نپیوسته و آنان عموماً در خارج از کشور در تبعید و در به‌ دری مرده‌اند. 

    محمد‌علی شاه قاجار که در 28 دی 1285 متعاقب مرگ پدرش مظفرالدین شاه تاجگذاری کرد در کشاکش جنبش مشروطه روز هفتم مهر 1288 از طریق بندر انزلی به روسیه گریخت و از آنجا راهی اروپا شد و در 16 فروردین 1303 به بیماری دیابت در 54 سالگی در پاریس درگذشت. 6 سال بعد فرزند او احمد‌شاه قاجار نیز در پاریس درگذشت. احمد شاه در 11 آبان 1302 در دوران نخست‌وزیری سردار سپه و در برابر اقتدار روزافزون وی، از بیم جان خود راهی اروپا شد و تا پایان عمر نتوانست به ایران بازگردد. رضاخان نیز در غیاب وی زمینه ‌برکناری او و انقراض سلسله قاجار را فراهم آورد و این طرح را در 9 آبان 1304 عملی ساخت. احمد شاه 4 سال بعد در نهم اسفند 1308 در 32 سالگی به مرض کلیه در پاریس جان خود را از دست داد.

    پس از احمد شاه، رضا شاه نیز در تبعید مُرد. او روز 25 شهریور 1320متعاقب اشغال نظامی ایران توسط متفقین، به حالت تبعید به بندر عباس برده شد. سپس در هشتم مهر کشتی انگلیسی حامل وی ساحل ایران را به قصد بندر بمبئی در هند ترک کرد. روز نهم مهر کشتی به بندر بمبئی و روز 18 مهر به جزیره موریس رسید. رضا شاه چند ماهی در این جزیره نگاهداشته شد سپس روز 7 فروردین 1321 به بندر دوربان در آفریقای جنوبی برده شد و 2 ماه بعد با قطار به ژوهانسبورگ انتقال داده شد و در نهایت روز 4 مرداد 1323 در اثر حمله قلبی در این شهر جان باخت.

    36 سال بعد، محمد‌رضا فرزند رضا شاه پهلوی نیز در تبعید درگذشت. محمد‌رضا پس از 37 سال پادشاهی و دیکتاتوری روز 26 دی 1357 در بحبوحه انقلاب اسلامی از ایران گریخت و رهسپار شهر آسوان مصر شد. سپس روز دوم بهمن همان سال راهی مراکش شد و 67 روز در آن کشور ماند. روز 10 فروردین 1358 با هواپیمای اختصاصی شاه حسن مراکشی به باهاما برده شد، روز 20 خرداد این سال با یک هواپیمای کرایه‌ای از باهاما به مکزیک رفت. در این کشور بیماری سرطان وی تشدید شد و روز 30 مهر از مکزیک راهی بیمارستانی در نیویورک شد. در 24 آذر 1358 رهسپار پاناما شد و پس از 100 روز اقامت در این کشور در سوم فروردین 1359 به قاهره بازگشت. روز 8 فروردین در بیمارستان معادی قاهره بستری شد، و در 5 مرداد این سال درگذشت.

    محمد‌رضا و پدرش هر دو در ماه مرداد مردند

    در شبستان کناری قبر شاه سه قبر دیگر متعلق به ملک فؤاد اول، ملکه نازلی و ملک فاروق (پدر، مادر و برادر فوزیه همسر اول شاه) قرار دارد.

    ظاهراً تقدیر این بود که پادشاهان زبون و وابسته در خاک بیگانه جان بسپارند تا نماد وابستگی و تعظیم و تکریمشان در مقابل بیگانگان بیش از پیش رخ نماید.



  • کلمات کلیدی :
  • بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

    توفیق زیارت کربلا و نجف نصیبش شده بود و خوشحال بود. چند روزى در کربلا ماند و پس از آن عازم نجف اشرف، مرقد نورانى و مطهر اولین امام شیعیان، حضرت على (علیه السلام) شد.

     تصمیم داشت چند روز در نجف بماند. پس از خواندن زیارت نامه، نشسته و به ضریح حضرت چشم دوخته. او با مولاى خود درد دل کرد و از غم هایش گفت و یاد مظلومیت على (علیه السلام) افتاد که چطور 25 سال او را خانه نشین کردند و همسرش را در برابر او کتک زدند و به شهادت رساندند.

    پس از زیارت، تصمیم گرفت سرى به خانه دوست قدیمى اش - که به بحرالعلوم شهرت یافته بود - بزند. به راه افتاد و پرسان پرسان منزل او را یافت. عده زیادى آن جا بودند و جلسه اى علمى برقرار بود. گوشه اى نشست و به پرسش و پاسخ ‌ها گوش داد.

    علامه بحرالعلوم با چنان مهارتى به سوالات پاسخ مى گفت که راه اما و اگر را مى بست. جلسه که پایان یافت، به جز سه نفر همه رفتند. میرزاى قمى از گوشه مجلس برخاست و خود را به دوست صمیمى سال هاى گذشته اش رساند. علامه بحرالعلوم از دیدن او شگفت زده شد. برخاست و او را در آغوش گرفت و گفت:

    - میرزا، تو کجا و این جا کجا؟ خوش آمدى. صفا آوردى.

    میرزاى قمى را کنار خویش نشاند و او را به آن سه نفر معرفى کرد. آنها که خداحافظى کردند و رفتند، این دو یار قدیمى تنها ماندند و از خاطرات زمان تحصیل و گذشته هاى خوبشان گفتند. میرزا گفت:

    - سید، سوالى دارم.

    - بگو، اگر بتوانم پاسخ مى دهم .

    - به یاد دارى، در درس آقا باقر بهبهانى شرکت مى کردیم؟

    - البته مگر مى توان آن را فراموش کرد!

    - منظور این است که آن وقت ها این گونه نبودى.

    - آرى ، جوانى بود و شادابى.

    - نه، آن هنگام استعداد تو کمتر از من بود. گاهى پیش مى آمد درسى را که فرا گرفته بودم، برایت مى گفتم تا متوجه شوى.

    - درست است.

    - امروز مى بینم که در دانش، دریاى مواجى شده اى و واقعا لقب بحرالعلوم زیبنده و سزاوار توست.

    بگو چگونه به این مقام رسیده اى .

    - میرزا، این از اسرار است.

    - من و تو که با هم این حرف ها را نداریم. چه سرى؟

    - باید قول بدهى تا من زنده هستم، این راز را به کسى نگویى.

    - باشد، قبول است.

    - راستش را بخواهى، همه چیزم را مدیون امام زمان (علیه السلام) هستم.

    - چگونه؟

    علامه بحرالعلوم به متکایى که پشت سرش بود، تکیه داد و گفت:

    - سال ها پیش، از خدا خواستم تا به حضور حضرت بقیة الله برسم و از جانب او عنایتى به من شود. بارها به مسجد کوفه رفتم و شب ها بیدار ماندم و گریه کردم. شبى از شب ها به دلم افتاد که به مسجد بروم. هوا سرد بود و کوچه هاى کوفه خلوت. در راه مسجد موجود زنده اى ندیدم. در مسجد بسته بود. ابتدا فکر کردم براى سرما در را بستند. در را که باز کردم، مردى را دیدم که در محراب نشسته و دعا مى کند. نور چراغ کم بود و نتوانستم او را بشناسم. خواستم نماز و اعمال مسجد را به جا آورم ؛ اما متوجه حرف هایش ‍ شدم . سخن تازه اى بود. به گونه اى دعا مى کرد که مو بر تنم راست مى شد. از عمق نیایش او، پى به شخصیتش بردم .

    ناگهان گریه ام گرفت و حال عجیبى پیدا کردم. جلو رفتم و سلام کردم. پاسخ سلامم را داد و گفت:

    سید، جلوتر بیا. جلوتر رفتم . او برخاست و دوباره فرمود بیا جلوتر.

    دو قدم با او فاصله داشتم. زیبا و نورانى بود. خال زیبایى هم روى گونه اش داشت. خواستم به پایش بیفتم و او را در آغوش بگیرم. مرا بغل کرد و سینه اش را به سینه ام چسباند. حالم دگرگون شد بود. هر آنچه خداوند اراده کرده بود تا به این سینه سرازیر شود، در سراسر وجودم جارى شد.



  • کلمات کلیدی : سیاست

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <      1   2   3   4   5   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی