بسم الله.هر سال وقتی روز ارتش فرا میرسه، منتظر میشیم تا نمایش اقتدار و پیشرفت و توان نظامی دفاعی ارتش ج.ا.ایران رو ببینیم و در قاب چشمان شیشه ای این همت و پشتکار رو ثبت کنیم.به لطف خدا تونستم بعد از اون حادثه و بی دوربینی، از رفقا دوباره دوربین قرض بگیرم و از مراسم رژه یگانهای ارتش ج.ا.ا در جوار مرقد امام راحل عکاسی کنم. خیلی اتفاقی وقتی خواستم عکسها رو منتشر کنم، با اینکه عکسها دارای رنگهای متنوع بود تصمیم گرفتم یکبار کل عکسهای این روز رو سیاه و سفید هم ببینم. یا حق
نمایش اقتدار نظامی ارتش»
90/1/30 12:2 ع
یا فاطمه (س)، تو مادر رزمندگان»
90/1/29 12:4 ص
بسم الله.السلام علیک یا سیدة النساء العالمین، یا عصمت الله الکبری، یا فاطمـة الزهراء (سلام الله علیها)ایام سوگواری و شهادت ام الائمه حضرت صدیقة الطاهره فاطمة الزهراء علیهما السلام که الحق مادر تمامی رزمندگان اسلام است تسلیت باد.یا حق
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
? نوشته های که نهتر تجلیل از هنرمندان ولایی»
90/1/25 2:17 ع
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
عکاسی پشت صحنه فیلم و تولد پسرم»
89/12/19 1:34 ع
بسم الله.
چند هفته پیش بعد از مجروحیتم، یعنی اون شبی که بیمارستان بودم و نزدیک به ترخیصم بود، در کمال ناباوری تهیه کننده و کارگردان فیلمی که برای عکاسی فیلمشان قراداد بسته بودم به ملاقاتم آمدند؛ شاید اصلاً فکرش رو هم نمیکردم ایندو نفر برای ملاقات یک عکاس زخمی اغتشاشات با وجود مشغله در پیش تولید و تفکرات حاکم در سینمای ایران به بیمارستان بیایند. خوش و بشها که سپری شد، گفتند یادته که قراره از فردا کار رو کلید بزنیم؟ منو میگین برق از سرم پرید! گفتم شرمنده که نمیتونم باهاتون باشم، مبلغ پبش پرداخت رو هم بعد از بهبودی سریعاً بدستتون میرسونم؛ اما در کمال ناباوری تهیه کننده گفت: نخیر. با صحبتی که با کارگردان کردم و سری که آقای کارگردان به منزله تأیید تکان داد، قرار شده تا زمان بهبودی شما تصویربرادر پشت صحنه کار رو عکاسی هم بکنه تا شما تشریف بیاری. گفتم آخه معلوم نیست به این زودیها خوب بشم. که هردو با هم گفتند خوب میشی و میای ادامه کار رو خودت عکاسی میکنی، منم گفتم انشاءالله.
بله گذشت و من خیلی زود خوب شدم و برای عکاسی ادامه این فیلم که در ژانر دفاع مقدس است به گروه ملحق شدم. ده روزی که گذشت، در غروب روز پانزدهم اسفند وقتی سوار بر خودروی شخصیم شدم و تماسهای بیپاسخ و پیامکها رو چک میکردم، دیدم حدود پنجاه تماس بیپاسخ و پیامک رسیده دارم که در همگی اکثر بستگان نزدیک تلاش به تماس با من داشتهاند تا خبر انتقال همسرم به بیمارستان را بدهند. وقتی با مادرهمسرم تماس گرفتم فهمیدم که باید باز کار را رها کنم و از شهرک سینمایی دفاع مقدس به سمت تهران حرکت کنم. خودم رو در ابتدا به خانه و سپس به بیمارستان رساندم. ساعتها و دقایق میگذشت و راز و نیاز به درگاه الهی، تا که عقربههای ساعت بیمارستان ?:?? دقیقه بامداد روز ?? اسفند ?? رو نشان میداد و تلفن کشیک به صدا درآمد، خانم پرستار پشت تلفن گفت مبارکه خانمتون فارغ شد و پسرتون به دنیا اومد. هر دو سالمن و میتونید بیایید بالا و بچه رو ببینید. بله سیدامیرعلی واجدی هم به این دنیا وارد شد و چشم من و مادرش رو روشن کرد.
چشم حسود بترکه. بگو ماشاءالله چشم نخوره انشاءالله. هرکی چشمش کنه انشاءالله چشماش از حدقه دربیاد. یا حق
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
ترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم + فیلم ارسال شده در اسفند ?,»
89/12/9 7:28 ع
اگر مایل بودید فیلم توحش سبزهای وطن فروش خائنِ دزد که بنده رو به فیض زیارت عتبات نائل نمودند، ببینید … لینک دانلود و نمایش فیلم – wma – 7mb >>> لینک دانلود و نمایش فیلم – ??mb – flv این هم لینک فیلم با حجم ??mb >>> دوست دارم با این شعر حرفهام رو به پایان برسونم: مگر در جستجوی ربنای تازه ای باشیم / و گرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد / مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم / خدا با ما که دلتنگیم، سر سنگین نخواهد شد / به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد / بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد/
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]