سفارش تبلیغ
صبا ویژن







بسم الله.
هر سال وقتی روز ارتش فرا میرسه، منتظر میشیم تا نمایش اقتدار و پیشرفت و توان نظامی دفاعی ارتش ج.ا.ایران رو ببینیم و
در قاب چشمان شیشه ای این همت و پشتکار رو ثبت کنیم.
rezhe-artesh-90-12
به لطف خدا تونستم بعد از اون حادثه و بی دوربینی، از رفقا دوباره دوربین قرض بگیرم و از مراسم رژه یگانهای ارتش ج.ا.ا در جوار
مرقد امام راحل عکاسی کنم. خیلی اتفاقی وقتی خواستم عکسها رو منتشر کنم، با اینکه عکسها دارای رنگهای متنوع بود
تصمیم گرفتم یکبار کل عکسهای این روز رو سیاه و سفید هم ببینم.
rezhe-artesh-90-01 rezhe-artesh-90-05 rezhe-artesh-90-04 rezhe-artesh-90-03 rezhe-artesh-90-02 rezhe-artesh-90-12 rezhe-artesh-90-11 rezhe-artesh-90-10 rezhe-artesh-90-09 rezhe-artesh-90-08 rezhe-artesh-90-07 rezhe-artesh-90-06 rezhe-artesh-90-18 rezhe-artesh-90-17 rezhe-artesh-90-16 rezhe-artesh-90-15 rezhe-artesh-90-14 rezhe-artesh-90-13
یا حق



  • کلمات کلیدی :
  • بسم الله.
    السلام علیک یا سیدة النساء العالمین، یا عصمت الله الکبری، یا فاطمـة الزهراء (سلام الله علیها)
    madare-razmandegan01
    ایام سوگواری و شهادت ام الائمه حضرت صدیقة الطاهره فاطمة الزهراء علیهما السلام که الحق مادر تمامی رزمندگان اسلام است تسلیت باد.
    یا حق



  • کلمات کلیدی :
  • بسم الله.
    همه اولیای خدا در عصر خویش و در میان معاصران خویش غریب بوده اند و وای بر ما اگر این ولی خدا نیز در میان ما غریب باشد. و مگر نیست؟ آیا ما به راستی دریافته ایم که او کیست و چه می گوید؟ آیا ما به راستی سر به فرمان او سپرده ایم  و دیگر “خودی” در میان نمانده است؟
    روی سخن ما با آنان است که هنوز محفل انس را رها نکرده اند، انان که هنوز دغدغه مرگ و معاد دارند و در انتظار موعودند. وای بر ما اکر این ولی خدا نیز در میان ما غریب باشد … و مگر نیست؟
    خداوند این عبد صالح خویش را به این عصر بخشیده است تا یک بار دیگر آدم در وجود او با حق تجدید میثاق کند و تاریخ فردا عرصه این تجدید میثاق باشد.
    “کلامی از سیدالشهدای هنرمندان، آقا سید مرتضی”
    “هنر تجلی شیدایی است و شیدایی هر چه هست در عشق است”
    این چند خط نوشته زیبا و دلنشین از شهید آسید مرتضی رو گفتم تا بگم دیروز در زادگاهش و در سالگرد شهادتش در فرهنگسرای ولاء همایشی برگزار شد و از تعداد زیادی از هنرمندان ولایی تقدیر بعمل اومد.
    سخنران این همایش حاج آقا پناهیان بود و در باب هنر متعهد و الهی صحبت کردند. انتهای مراسم هم در پاسداشت هنر متعهد و ولایی و با یاد هنرمندان شهیدی چون آسید مرتضی آوینی و سعید جانبزرگی، از بزرگانی همچون فرج‌الله سلحشور، جمال شورجه، پرویز شیخ‌طادی، مسعود ده‌نمکی، ابولقاسم طالبی در رشته فیلم، سهیل کریمی، رضا برجی، محمد صدری، داوودی، اصغر بختیاری، رضا جعفری، مصطفی دالایی در رشته مستند، دکتر سعید کشن فلاح، محمود فرهنگ، بهزاد بهزادپور، مهدی توسلی، یدالله وفاداری، مجید سرسنگی، اعظم بروجردی در رشته تئاتر، حسین قدیانی، خسروشاهی در رشته کتاب، محمدحسین حیدری، یدالله عبدی، رسول اولیازاده، محمود عبدالحسینی، سید شهاب الدین واجدی، خانواده شهید سعید جان‌بزرگی در رشته عکاسی، میثم محمدحسنی در رشته گرافیک، رضا امیرخانی، رحیم مخدومی، امیرحسین فردی، مجتبی شاکری در رشته رمان، هادی آزرم، محسن نفر در بخش موسیقی، مازیار بیژنی در رشته کاریکاتور تقدیر به عمل آمد.
    البته تعدادی از هنرمندان هم در این مراسم حضور نداشتند.
    من فقط موندم این حقیر بی هنرِ جوجه عکاس وسط این همه بزرگوار و پیشکسوت اهل هنر ولایی چیکار میکردم؟! وقتی اسمم رو خوندند و روی سن رفتم تا تندیس و لوح یادبود رو بگیرم، مونده بودم چطور جلوی کسایی که اساتید عکاسی کشورم هستند و سالها خودشون رو در دفاع مقدس فدا کردند تا به اینجا رسیدند سر بلند کنم بگم منم عکاسم؟! خجالت میکشیدم. از خودم و رهبرم خجالت میکشیدم؛ لایق نام هنرمند ولایی نبودم و نیستم، چون کاری برای این نظام و شهدا و ولایت نکرده ام! شرمنده ام، شرمنده!
    شرمنده ام، شرمنده!
    tandis-honar-velaei-90
    امیدوارم و سعی میکنم در راه ولایت، در پاسداشت خون شهدا خصوصاً شهیدان آ سید مرتضی و شهید نازنین حاج سعید و در میثاق با آرمانهای امام راحل و این انقلاب، بعوان یک عکاس متعهد و ولایی، قدمی خارج از این راه برندارم تا در اون دنیا شرمنده روی اینها نباشم. امیدوارم این هنر گر چه اندک است، اما اول باعث خودشناسی و آخر دست خداشناسی شود و پایان مادی آن آغاز شهادت باشد.
    درسته که دوربین در دست طعم شیرین مجروحیت به دستان منافقین رو چشیدم، اما افتخارم اینه که شهد شیرین شهادت رو بهمراه دوربینم تجربه کنم.
    یا حق


  • کلمات کلیدی :
  •  

    بسم الله.

    چند هفته پیش بعد از مجروحیتم، یعنی اون شبی که بیمارستان بودم و نزدیک به ترخیصم بود، در کمال ناباوری تهیه کننده و کارگردان فیلمی که برای عکاسی فیلمشان قراداد بسته بودم به ملاقاتم آمدند؛ شاید اصلاً فکرش رو هم نمی‏کردم ایندو نفر برای ملاقات یک عکاس زخمی اغتشاشات با وجود مشغله در پیش تولید و تفکرات حاکم در سینمای ایران به بیمارستان بیایند. خوش و بش‏ها که سپری شد، گفتند یادته که قراره از فردا کار رو کلید بزنیم؟ منو می‏گین برق از سرم پرید! گفتم شرمنده که نمی‏تونم باهاتون باشم، مبلغ پبش پرداخت رو هم بعد از بهبودی سریعاً بدستتون میرسونم؛ اما در کمال ناباوری تهیه کننده گفت: نخیر. با صحبتی که با کارگردان کردم و سری که آقای کارگردان به منزله تأیید تکان داد، قرار شده تا زمان بهبودی شما تصویربرادر پشت صحنه کار رو عکاسی هم بکنه تا شما تشریف بیاری. گفتم آخه معلوم نیست به این زودی‏ها خوب بشم. که هردو با هم گفتند خوب میشی و میای ادامه کار رو خودت عکاسی میکنی، منم گفتم انشاءالله.

    salabate-baran-film89

    بله گذشت و من خیلی زود خوب شدم و برای عکاسی ادامه این فیلم که در ژانر دفاع مقدس است به گروه ملحق شدم. ده روزی که گذشت، در غروب روز پانزدهم اسفند وقتی سوار بر خودروی شخصیم شدم و تماس‏های بی‏پاسخ و پیامک‏ها رو چک می‏کردم، دیدم حدود پنجاه تماس بی‏پاسخ و پیامک رسیده دارم که در همگی اکثر بستگان نزدیک تلاش به تماس با من داشته‏اند تا خبر انتقال همسرم به بیمارستان را بدهند. وقتی با مادرهمسرم تماس گرفتم فهمیدم که باید باز کار را رها کنم و از شهرک سینمایی دفاع مقدس به سمت تهران حرکت کنم. خودم رو در ابتدا به خانه و سپس به بیمارستان رساندم. ساعت‏ها و دقایق می‏گذشت و راز و نیاز به درگاه الهی، تا که عقربه‏های ساعت بیمارستان ?:?? دقیقه بامداد روز ?? اسفند ?? رو نشان می‏داد و تلفن کشیک به صدا درآمد، خانم پرستار پشت تلفن گفت مبارکه خانمتون فارغ شد و پسرتون به دنیا اومد. هر دو سالمن و میتونید بیایید بالا و بچه رو ببینید.  بله سیدامیرعلی واجدی هم به این دنیا وارد شد و چشم من و مادرش رو روشن کرد.

    amirali-vajedi01

    چشم حسود بترکه. بگو ماشاءالله چشم نخوره انشاءالله. هرکی چشمش کنه انشاءالله چشماش از حدقه دربیاد.   یا حق



  • کلمات کلیدی :
  • بسم الله.
    بعد از اینکه روز 25بهمن امسال به جرم عکاس بودن و در باطن بسیجی بودن، مورد هجوم وحشیانه سبزهای منافق و ضرب و شتم توسط این افراد قرار گرفتم، اتفاقات زیادی برای من افتاد.
    * از جمله اتفاقات جالب پس از بهبودی کامل برای من، ارسال یک سی دی تصویری توسط پیک موتوری به درب منزلمان بود که روی آن نوشته شده بود “فیلم ضرب و شتم عکاس مسلمان توسط منافقین”، که امضای “از طرف سرباز کوچک و گمنام امام زمان (عج)” روی سی دی جلب توجه میکرد.
    * اتفاق دیگر دریافت هدیه ای از شبکه رادیویی معارف (صدا و سیما) به حقیر بود و آن هدیه توفیق زیارت عتبات عالیات است که سالهاست منتظرش بودم. منتظر دعوت از طرف جدّم، سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع).
    * حتماً بسیاری از شما چه دوست چه دشمن مطالبی را در سایتها و دیگر رسانه ها در مورد حقیر خوانده اید.
    - اما گفتن چند نکته برای اشرار و منافقین وطن فروش خالی از لطف نیست:
    حقیر سرباز کوچک ولایت و باطناً بسیجی و صدالبته عکاسی خبری و عضو انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی و انجمن ملی عکاسان ایران هستم و سابقه همکاری ام با خبرگزاری مهر، فارس، برنا، روزنامه جوان و … و سایر رسانه ها به وضوح روشن است، بله بسیجی هستم، اما بسیجی ای که سلاحش دوربین اش است، همه عکاسان از دوربین عکاسیشان به عنوان اسلحه نام میبرند، اما این نکته که شماها فقط میگویید بسیجی باتوم بدست و چه و چه اینها همه اراجیفی بیش نیست. اگر همین عکاسان بزرگی مثل استاد پرتوی ها نبودند الان تصویری از انقلاب اسلامیمان نداشتیم. و این نکته جالب است که در همه انقلابها مردم به دنبال این هستند تا صدا و تصویرشان به گوش جهانیان برسد و مخصوصاً تصاویرشان در خاطره ها ثبت شود. البته کار شما آشوب حقیر و ضعیفی بیش نیست و به مدد امام زمان (عج) و سربازان ولایت آرزوی انقلابی جدید و براندازی این حکومت اسلامی و ولایی را به گور خواهید برد و همین نکته که از دوربین ها میترسید خود دلیلی است بر ترس و واهمه شماها از عکاسان و تصویربرداران.
    شماها میترسید، از ما که پیغمبر مرگیم میترسید. ما آرزویمان کشته شدن در راه اسلام و میهن و ولایت است و شما کوردلان ترس از مرگ دارید، پس آرزوی براندازی این نظام مقدس را به گور خواهید برد …
    * خب. شاید برای شما هم دیدن قطعه فیلمی از ضرب و شتم حقیر که سرباز کوچک و قطره ای در دریای انقلاب اسلامی هستم خالی از لطف نباشد. توضیح اینکه بعدازظهر روز25 بهمن حوالی ساعت 17از خیابان نواب در حال عبور بودیم و قصدم این بود از آشوب حقیر جماعت منافق عکاسی کنم تا در همین وبلاگ به نمایش بگذارم، که این جماعت شرور و وحشی بیکباره از چهار طرف تقاطع خیابان کلهر ـ نواب به سمت ما حمله ور شدند و بعد از ضرب و شتم با سنگ و چوب و مشت و لگد و پاره کردن پیرهن و شلوارم به قصد لخت کردن و سوزانیدن من در سطل آشغال، دوربین “?D Mark II N Canon” و تلفن همراهم را دزدیدند. همیشه فکر میکردم اینها فقط وحشی هستند، اما از اون روز فهمیدم با جماعت دزد و راهزن هم طرفیم. و در همینجا به سایر برو بچه های بسیج و خصوصاً عکاسان خبری پیشنهاد میکنم، از این پس با زره و لباس آهنی در این آشوبها شرکت کنند و از آوردن هرگونه وسیله شخصی و گوشی و دوربین و حتی خودکار و روان نویس هم جداً خودداری کنند، چون این جماعت وحشی و دزد به خودکار هم رحم نمیکنند، خلاصه از ما که به یکسری منافق دزد خوردیم به شما نصیحت. از ما گفتن بود.

    اگر مایل بودید فیلم توحش سبزهای وطن فروش خائنِ دزد که بنده رو به فیض زیارت عتبات نائل نمودند، ببینید …
    لینک دانلود و نمایش فیلم – wma – 7mb >>> لینک دانلود و نمایش فیلم – ??mb – flv
    این هم لینک فیلم با حجم ??mb >>>
    دوست دارم با این شعر حرفهام رو به پایان برسونم:
    مگر در جستجوی ربنای تازه ای باشیم / و گرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد / مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم / خدا با ما که دلتنگیم، سر سنگین نخواهد شد / به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد / بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد/


  • کلمات کلیدی :
  • <   <<   16   17   18   19   20   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی