تأملی در ضرورتهای ادغام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
محمدجواد اخوان
چندی است زمزمههای ارائه طرحی تحت عنوان ادغام سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط جمعی از نمایندگان محترم مجلس در برخی محافل شنیده میشود. هرچند به لحاظ طیف خاص حکم بر این سازمان در چند سال اخیر و نیز ارتباطات ویژهای که سبب شده است عملاً این نهاد حیات خلوت یک جریان خاص سیاسی گردد و شاید همین امر انگیزهی اصلی و یا اراده محرک بخشی از نمایندگان پیشنهاد دهنده این طرح بوده باشد، اما نگارنده در این یادداشت درصدد است از زوایای تخصصی و مأموریتی و نیز نگاه بنیادین فرهنگی به چرایی و ضرورت این ادغام بپردازد.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری همانگونه که از نامش پیداست شامل سه حوزه مأموریتی میراث فرهنگی، هنرهای سنتی و صنایع دستی و همچنین حوزه گردشگری است.
پیشینه فعالیت در حوزه میراث فرهنگی به دوره پیش از پیروزی انقلاب باز میگردد که در سال 1343 با تشکیل وزارت فرهنگ و هنر مسائل مربوط به میراث فرهنگی در قالب یک شاخه معاونت این وزارتخانه متمرکز گردید. با انحلال وزارت فرهنگ و هنر در سال 1358 و تشکیل وزارت فرهنگ و آموزش عالی وظائف مربوط به میراث فرهنگی در این وزارتخانه متمرکز شد. مصوبه 1360/8/27 هیئت وزیران موجب شد تا واحدهای استانی و برخی از واحدهای فرهنگی که عمدتاً وظیفه معرفی میراث فرهنگی را بر عهده داشتند از وزارت فرهنگ و آموزش عالی منتزع و در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادغام شوند، از این تاریخ عملاً دو وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش عالی متکفل امور مربوط به میراث فرهنگی بودند. در سال 1364دستگاه های اجرایی و پژوهشی متکفل امور میراث فرهنگی از وزارتخانههای ذیربط منفک و در سازمان میراث فرهنگی کشور وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی ادغام شوند. با تصویب قانون اساسنامه سازمان در سال 1367 اهداف و وظائف سازمان قانوناً تعیین و فعالیتهای مربوط به میراث فرهنگی از انسجام لازم برخوردار شد. سرانجام شورای عالی اداری در سال 1373 به پیشنهاد سازمان امور اداری استخدامی کشور سازمان میراث فرهنگی کشور را از وزارت فرهنگ و آموزش عالی منفک و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ملحق شد.
در خصوص پیشینه حوزه گردشگری نیز باید گفت در سال ????، دولت وقت با هدف جلب سیاحان و شناساندن مفاخر و تمدن کهن ایران به خارجیان اقدام به تأسیس ادارهای به نام «اداره جلب سیاحان خارجی و تبلیغات» در بدنه وزارت داخله (کشور) نمود. در سال ???? در وزارت کشور ادارهای به نام «اداره امور جهانگردی» تأسیس شد. از جمله اقدامات این اداره «تدوین قوانین و مقررات ورود و اقامت اتباع بیگانه» بود. به دنبال آن در سال ???? شورایی به نام «شورای جهانگردی» در اداره امور جهانگردی وزارت کشور با ترکیب نمایندگانی از وزارتخانهها و مؤسسات دولتی و کارشناسان تأسیس گردید. در سال ???? که رژیم پهلوی به دنبال گسترش فعالیتهای گردشگری بود برای هماهنگی و نظارت بر کلیه فعالیتهای جهانگردی کشور، «سازمان جلب سیاحان» تأسیس نمود. این سازمان زیر نظر مستقیم نخست وزیر بود و دارای شورایی با ترکیب وزارتخانههای اقتصاد، کشور، فرهنگ و هنر، سازمان برنامه و بودجه، کانون جهانگردی ایران و سه نفر صاحبنظر و مطلع به پیشنهاد سرپرست سازمان و تصویب نخست وزیر بود. در سال ???? با الحاق سازمان جلب سیاحان در وزارت اطلاعات این وزارتخانه به عنوان «وزارت اطلاعات و جهانگردی» تغییر نام یافت و سیاستگذاری و هماهنگی امور جهانگردی کشور به معاونتها و چند شرکت وابسته به این وزارتخانه واگذار گردید. با پیروزی انقلاب اسلامی وزارتین «اطلاعات و جهانگردی» و «فرهنگ و هنر» ادغام و به وزارت ارشاد اسلامی تغییر نام دادند. در این وزارتخانه کلیه وظایف و مأموریتهای مربوط به امور سیاحتی، زیارتی، ایرانگردی و جهانگردی در قالب «معاونت امور سیاحتی و زیارتی» در این وزارتخانه سازمان دهی شد. بعدها سپس به موجب مصوبه شورای عالی اداری کلیه وظایف و مأموریتهایی که در «معاونت امور سیاحتی و زیارتی» در وزارت ارشاد به «سازمان ایرانگردی و جهانگردی» منتقل شد تا در قالب سازمان به فعالیت خود ادامه دهد.
به این ترتیب تا سال 1382 هر دو سازمان میراث فرهنگی و ایرانگردی و جهانگردی به عنوان زیرمجموعههایی از وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی فعالیت مینمودند. در این سال با تصویب قانون تشکیل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی سازمان ایرانگردی و جهانگردی و سازمان میراث فرهنگی سابق با کلیه اختیارات، تعهدات، امکانات، نیروی انسانی و... از بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جدا و زیر نظر ریاست جمهوری تحت عنوان «سازمان میراث فرهنگی و گردشگری» فعالیت خود را آغاز نمود. بر این اساس رئیس سازمان به عنوان معاون رئیس جمهور شناخته میشد. البته در ادامه نیز بخش دیگری به پیکره مأموریتی سازمان افزوده شد و آن حوزه هنرهای سنتی و صنایع دستی بود که در فروردین ???? با تصویب شورای عالی اداری سازمان صنایع دستی کشور را از وزارت صنایع و معادن منتزع و به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری الحاق نمود تا این سازمان تحت عنوان «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» به فعالیت خود ادامه دهد.
حال بایستی دید که دلایلی که برای بازگشت این سازمان به درون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح میگردد تا چه حد صحیح و منطبق بر منطق است:
بایستههای ادغام:
1- اولین نکتهای بر همگان روشن است ماهیت فرهنگی حوزه کاری این سازمان است. بدان معنا که عمده فعالیت ان مرتبط با بخشهای فرهنگی و مسائل مرتبط است. ماهیت فرهنگی حوزه میراث فرهنگی و نیز هنرهای سنتی و صنایع دستی که اساساً از نامشان روشن است و حوزه گردشگری نیز به جهت هدف کلی ارائه شاخصههای ناب تمدنی کشور به جهانیان از بنیانی فرهنگی برخوردار است. هرچند که تفکر تکنوکراتیک برخی مدیران ممکن است سبب گردد بیشتر در چارچوب یک منبع مالی و درآمدی به صنعت گردشگری بنگرند. علاوه بر آن کنترل پیامدهای فرهنگی ناشی از حضور گردشگران خارجی و نیز خروج گردشگران ایرانی از کشور خود امری است که نگاه و سیاستهای فرهنگی خاص خود را میطلبد.
2- علاوه بر این ماهیت کلی فرهنگ بنیان سازمان، مأموریتهای سازمان نیز مشابهات و هم پوشانی های جدیای با اصلی نهاد فرهنگی دولت یعنی وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی داراست. حوزه مأموریت تخصصی ستادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عبارتند از: امور سینمایی و سمعی و بصری، امور فرهنگی (کتاب و ...)، امور هنری، مطبوعات، تبلیغات و اطلاع رسانی. هم چنین برخی سازمانهای وابسته به این وزارتخانه نیز عبارتند از: سازمان اوقاف و امور خیریه، سازمان حج و زیارت و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی. مطالعه شرح وظایف قانونی هر یک از معاونتهای ستادی وزارت ارشاد و نیز سازمانهای وابسته نزدیکی تنگاتنگ برخی حوزههای عملکردی این وزارت خانه را با سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که از دل این سازمان مستقل شد را روشن میسازد.
برای مثال میان حوزه عملکرد و وظایف میراث فرهنگی و سازمان اوقاف و امور خیریه به دلیل آن که بخش قابل توجهی از میراث معنوی و تاریخی کشورمان را بقاع متبرکه و موقوفات تشکیل میدهند، اشتراک زیادی وجود دارد. هم اکنون متأسفانه مشاهده میگردد به دلیل موازی کاری و پارهای ناهماهنگیها مشکلاتی در مدیریت برخی بقاع متبرکه میان این دو سازمان رخ میدهد. همچنین حوزه هنرهای سنتی و صنایع دستی تحت مدیریت سازمان میراث فرهنگی است و حوزه هنرهای مدرن و سایر بخشهای مرتبط (سینما، تئاتر، موسیقی، تجسمی و ...) در اختیار وزارت ارشاد و این دو پارگی موجب جدایی جلوههای هنری از سنتهای هنری دیرین و نیز عدم یکپارچگی مدیریتی شود. همچنین میان حوزه حج و زیارت و گردشگری نیز قرابت زیادی وجود دارد که با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی در باقی ماندن مدیریت حج در وزارت ارشاد، الحاق حوزه گردشگری به این وزارت خانه ضروری مینماید.
3- نکتهای دیگر در این خصوص تجربه دیگر کشورها در این خصوص است که قابل توجه است. بر اساس بررسیهای انجام شده در اکثریت قریب به اتفاق کشورها (به جز چند کشور نادر) حوزه میراث فرهنگی ملحق به وزارت فرهنگ این کشورهاست. و در بیشتر کشورها حوزه گردشگری نیز ملحق به یکی از وزارتخانههای دیگر است. برای مثال در کشورهای یونان، نروژ، کانادا، اندونزی، آذربایجان، ترکیه، نیجریه، افغانستان، ویتنام، مالاوی و ... حوزه گردشگری ملحق به وزارت فرهنگ است. در پارهای از کشورها گردشگری به وزارتخانههای بازرگانی، حمل و نقل و ... ملحق شده است و به طور کلی تنها در حدود 12 کشور وزارت گردشگری مستقل وجود دارد.
4- از سویی با توجه جایگاه رفیع فرهنگ در نظام ج.ا.ا. نیز نگاه بنیادین فرهنگی، انتزاع سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از وزارت ارشاد به بهانهی حمایت از زیرساختهای اقتصادی و نگاه درآمدزایی و کمّی (که بعضاً در نگاه برخی مدیران رایج است) به هیچ عنوان صحیح نبوده و برعکس لازم است محوریت تبلیغ فرهنگ و هویت صحیح اسلامی- ایرانی به عنوان محور مدیریت میراث فرهنگی و گردشگری قرار گیرد. متأسفانه مشاهده میگردد برخی متخصصان حوزههایی همچون امور آثار باستانی و... انتظار دارند که این حوزه خود به وزارت خانه مستقلی بدل گردد که این امر چندان با سیاستهای راهبردی فرهنگی نظام منطبق نیست. در حقیقت صرف وجود آثار باستانی ارزش چندانی ندارد بلکه اثرات فرهنگی و هویت تمدنی برخاسته از آنان است که ارجمند است و طبعاً این حوزه با حوزه عمومی فرهنگ به شدت نزدیک است. در اینجا بد نیست به سخنان رهبر معظم انقلاب در این خصوص اشاره کرد که ایشان چند سال پیش در همدان نیز همین جهت گیری کلی را بیان فرمودند: «همدانِ امروز از همدانِ صد سال پیش و شاید از همدان قرنهای قبل خیلی سرپا تر است - نشاندهندهی یک استعداد طبیعی است. البته من افتخار نمیکنم که اینجا پایتخت مادها یا پایتخت تابستانی هخامنشیها بوده. ...این گذشتهی تاریخی به چه دردی میخورد؟ اگر این گذشته را بهعنوان یک شجرهنامه فقط در جیبمان بگذاریم و به آن افتخار کنیم، مثل بعضیهاست که از سیادت فقط شال سبزی به کمرشان ببندند یا شجرهنامهای در جیبشان بگذارند و آن را وسیلهی ارتزاق قرار دهند؛ اینکه درست نیست. اهمیت این شجرهنامه از این جهت است که نشان میدهد این منطقه - به هر دلیلی؛ یا به دلیل اقلیمی، یا به دلیل جغرافیایی، یا به دلیل تاریخی - منطقهای است که استعداد در آن پرورش پیدا میکند.» (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان و نخبگان استان همدان19/4/1383)
5- بر اساس اصل 60 قانون اساسی «اعمال قوه مجریه جز در اموری که در این قانون مستقیماً بر عهده رهبری گذارده شده، از طریق رییس جمهور و وزرا است.» همچنین بر اساس اصل ??? همین قانون «رییس جمهور میتواند برای انجام وظایف قانونی خود معاونانی داشته باشد.» پس روشن است که با ارتقای سازمان میراث فرهنگی به معاونت رئیس جمهور در حقیقت مسئولیت این سازمان به رئیس جمهور سپرده شده و عملاً حق استیضاح مقام مسئول از سوی نمایندگان سلب شده است، چرا که نمایندگان تنها حق استیضاح وزرا دارند و در خصوص رئیس جمهور هم با توجه به حساسیتهای راهبردی و سیاسی چندان قابلیت نظارت وجود نخواهد داشت. علاوه بر این باید دقت نمود که اصل ??? قانون اساسی مسوولیت امور برنامه و بودجه و امور اداری و استخدامی کشور را مستقیماً بر عهده رییس جمهور سپرده است و دلیلی وجود ندارد که بار حوزههای تخصصی بر دوش رئیس دولت (که نیازمند نگاه کلان و فراغ اندیشه در تصمیم گیری است) گذارده شود.
6- از زاویهای دیگر نیز میتوان به نکتهای باریک اما بنیادین اشاره نمود و آن نقش و جایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی که بر اساس نظر امام (ره) و مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) مقر اصلی سیاست گذاری و جهت دهی دستگاههای فرهنگی کشور است. نکته جالب آن است که علی رغم آن که تعدادی از وزرا و معاونین رئیس جمهور از طرف دولت به حکم رهبر معظم انقلاب به عضویت این شورا درآمدهاند، اما رئیس سازمان میراث فرهنگی در زمره اعضای این شورا نبوده و نیست. توجه در این نکته علاوه بر آن که میتواند روشنگر چرایی این تصمیم باشد خود دلیلی دیگر برای الحاق این سازمان به وزارت ارشاد باشد که وزیر آن در زمره اعضای این شوراست.
سازمان فرابخشی....؟
از سوی دیگر باید اشاره نمود مهمترین دلایلی که در زمان ارتقای این سازمان به معاونت رئیس جمهور مطرح بود در قالب مباحثی چون اهمیت این حوزه، فرابخشی بودن آن و نیاز به حمایتهای بیشتر عنوان میگردید. حال باید دید این دلایل تا چه میزان منطبق با واقع بوده و از سویی این تغییر ساختار تا چه حد توانسته این اهداف را برآورده سازد. در این جا بازهم نکتهای قابل تأمل است و آن این است که اساساً آیا باید هر حوزه «فرابخشی» را به معاونت رئیس جمهور بدل کنیم تا باعث هماهنگی میان وزرا شود. در این خصوص اولاً باید گفت با توسعه حوزههای دانش مدیریت و نیز تعاریف مربوط به میان بخشها و میان رشتهها عملاً میتوان گفت حوزه مأموریتی تمام وزارتخانههای کشور فرا بخشی است. برای مثال وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات وظیفه بسترسازی حوزه فرابخشی دولت الکترونیک را به همراه وزارتخانههای دیگر بر عهده دارد، وزارت مسکن و شهرسازی مجری ساخت ساختمانهای همه وزارتخانههای دیگر است. وزارت اقتصاد و دارایی که متکفل خزانه کل کشور است طبعاً با منابع مالی کل دولت را تأمین خواهد نمود و ... . طبیعتاً روشن است که کمتر وزارتخانهای در دولت وجود دارد که تک بخشی و بدون ارتباط با دیگر دستگاههاست و اینجا آن چه نقش هماهنگی میان دستگاههای مسئول را ایجاد میکند، نه معاونین رئیس جمهور، بلکه شوراهای عالی هستند که مرکب از وزرای مختلف و مسئول در حوزههای مرتبطند. بنابراین تصور این که الزام مدیریت فرابخشی تفکیک از یک وزارتخانه است، اصولاً منطقی نیست.
در پایان نکتهای نیز شایان ذکر است و آن اینکه علی رغم این که در این نوشتار تلاش گردید فارغ از جهتگیری های سیاسی و صرفاً از دریچه نگاه فرهنگی و مدیریتی به امر ادغام سازمان میراث فرهنگی در وزارت ارشاد نگریسته شود، اما توجه به برخی دغدغههای دلسوزان نظام و انقلاب نیز خالی از اهمیت نیست. علاوه بر اینکه روشن است که این سازمان در حال حاضر به حیات خلوت جریان سیاسی حاشیه ساز در دولت بدل گردیده دغدغه دیگری که وجود دارد، تلاشی برای هویت سازی جعلی بر اساس مبانی انحرافی و از طریق برجسته سازی ایرانیت در مقابل اسلام گرایی است. رئیس اسبق این سازمان که خود از مطرح کنندگان مفهوم «مکتب ایرانی» است و جالب این است که رئیس کنونی این سازمان نیز در نخستین روز کاری خود در این سازمان تصریح میکند که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، مجدانه و با حداکثر توان، آماده هرگونه مساعدت و همکاری با کسانی است که دلشان برای ایرانیّت (!) این کشور میسوزد. گویی فارغ از برخی مبانی غلط فکری جریان انحرافی، تفکیک فرهنگ عمومی کشور به دو حوزه و نیز برخی زمینههای کاری خاص این سازمان بهانههای خوبی برای رویش تفکر انحرافی انشقاق هویت ایرانی- هویت اسلامی ایجاد نموده است که به نظر میرسد نتیجهی اقدام ناصحیح گذشته در تقسیم فرهنگ به دو حوزه سکولار اقتصادی و نیز حوزه اسلامی مذهبی یکی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و نیز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است.
این نوشتار را با یکی از سخنان گهربار رهبر فرزانه انقلاب در همین خصوص به پایان میبریم: «خوب ، حالا یک نفر هم پیدا میشود که از سر اشتباه و ندانم کاری ، به جای مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوی ، تخت جمشید را زنده میکند ! البته تخت جمشید، یک اثر معماری است ؛ انسان ، اثر معماری را تحسین میکند و چون متعلق به ما و ملا ایرانیهاست ، به آن افتخار هم میکند؛ اما این غیر از آن است که ما دلها و ذهنها و جانهای مردم را متوجه به نقطهای بکنیم که در آن خبری از معنویت نیست ، بلکه نشانهی طاغوتی گری است ! در همان ساختمانها که امروز بعد از گذشت یکی دو هزار سال ویران است ، زمانی به مناسبت همین روز نوروز، خدا میداند که چه قدر بی گناه ، در مقابل تخت طاغوتهای زمان به قتل میرسیدند و چه قدر دلها ناکام میشدند ! این افتخاری ندارد. عید نوروز خوب است ، مراسم جشن و سرور و شاد بودن دلها خوب و مطلوب است ؛ اما در جهت درست . این کاری است که اسلام کرده است ؛ ما هم به فضل الهی به تبعیت اسلام ، همین سیاستها را دنبال میکنیم ، مردم هم همین را میخواهند و دلهای مردم هم دنبال همین چیزهاست ؛ مردم به آن چیزهایی که جنبهی مادی دارد، مستقلاً توجهی ندارند و اگر آن جنبهی مادی ، با یک جنبهی انحرافی همراه شد، مردم از آن رویگردانی میکنند.» (بیانات مقام معظم رهبری در مشهد ، 1/1/1378)
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]