سفارش تبلیغ
صبا ویژن







شاید این تعبیر بنده از ضیق کلام باشد اما همچنانکه ان القرآن یفسر بعضه بعضا بنده نیز به این قطعیت رسیده ام که می شود با کمی حوصله و تدقیق به عمق برخی مفاهیم با استفاده از مفاهیم دیگر پی برد!

 این را عرض کردم تا بگویم واقعا مفهوم فرهنگ و کار فرهنگی خیلی به کشاورزی شباهت دارد گاهی آدم فکر می کند خدای تعالی تفسیر و تاویل و تبیین هر کاری را در امورغیر مشابه  آن قرار داده است و فقط چشم تیزبینی نیاز است که انسان ببیند و تطبیق دهد و راهگشایی کند .

چندی پیش با برخی دوستان که عمری است کار فرهنگی انجام داده اند و ظاهرا هنوز هم در خم یک کوچه هستند و هستیم در مورد رنجش هایی که بعضا پیش می آید صحبت می کردیم .

راست اش را بخواهید خیلی وقت است که این فکر مرا مشغول خود کرده است که بزرگ و کوچک همه آنهایی که در این مملکت بدون تعیین استراتژی مدون به بداهه کاری های فرهنگی مشغولند عرض خود می برند و زحمت دیگران می افزایند اما مگر می شنوند ؟! وقتی سخن از نقشه راه و استراتژی و ... می گویی همه آزرده می شوند و فکر می کنند می خواهی چوب لای چرخشان بگذاری ؟؟!!!!

ادامه مطلب...

عصر روزبعد...»
89/7/1 1:39 ع

جانباز عزیز آقای شکری

آنچه با شرار دل تقدیم دوستان می شود لمعه ای از لمعات وجود بی بدیل علمدار کربلاست که بعد از خواندن مقاله دوست خوبم عماد در وصف حضور سردار سرافراز اسلام جناب شاکر در جمع جهادگران مجازی درجوار حرم آسمانی کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (س) بر آینه دل زنگار گرفته دل این بنده عاصی تابید امیدوارم باآیینه زلال وجودتان بپذیرید که...

 پذیرنده اگر قابل باشد می شود آچه باید  

****

باور کنید ...

بنای نوشتن نداشتم

انگشت روی صفحه کلیدم گذاشتم

طبعم زبان گشود و ...

دوسطری نگاشتم

گویی دلم دوباره هوای قرارداشت!!

****

آنروز تا نماز سحر

حرف جنگ بود

جنگی که موس خوشکلم

 جای تفنگ بود

حرف از لزوم نقشه

 ولی وقت ،تنگ بود

دشمن ولی دوباره هوای شکار داشت

****

هرکس که حرف تازه

به دفتر نوشته بود...

گویا به خون دیده اش

 آنرا سرشته بود

بیراهه نیست اگر ادعا کنم

هرکس نهال خویش

در آن باغ کشته بود

آن روز چشم میوه از آن شاخسار داشت

****

بایسته ها نوشته شدند و

 عصر روز بعد...

چون پنبه ای که رشته شدند و ...

عصر روزبعد...

آن خام ها برشته شدند و..

عصر روز بعد....

آمد ز راه آنکه نشان از نگار داشت!

****

از راه گفت و روح خدا...‌

 پنج خاکریز

از چاه گفت و روح خدا...

 پنج خاکریز

از ماه گفت و روح خدا ...

پنج خاکریز

در چهره ،آن عزیز، نشاط بهار داشت

****

اوغرق بحث بود و...

چشم من اما غریق او

اوکوه درد بودو...

 درد رفیقان شفیق او

من مست نام بودم و..

 او در طریق او

ای وای من که لوح ضمیرم غبار داشت

****

آخر چگونه وصف کنم...

 سوز و ناله را

باواژه ها چگونه کشم...

 رنگ لاله را

لاجرعه سرکشیم...

 همین یک پیاله را

شاکر به جای دست،  امانت ز مرتضی

بیرون زآستین دوتا ذوالفقار داشت !!!

(محمد نادری) 



سیاست های ایجابی نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال کشورهای مختلف علی الخصوص با هدف صدور انقلاب ضرورتی انکار ناپذیر است و این عمل با آرمانهای امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه ) منطبق بوده و همگان اذعان دارند که آنچه خواسته امام رحمت الله بوده قطعا مصالح اسلام در آن نهفته است .

بی شک انقلاب اسلامی ایران امروزه یگانه پرچمدار استکبار ستیزی در سراسر عالم است ویقینا در هر جای عالم پرچمی با هدف رفع سلطه ظالمین بر افراشته شود به پشتوانه تفکرات انقلابی حاکم برنظام جمهوری اسلامی شکل گرفته است و صد البته تکلیفی خطیر در این عرصه بر عهده انقلاب اسلامی ایران است که از خیزش های مذکور حمایت کند تا به حول الهی ودرظل عنایات حضرت بقیه الله الاعظم روزی شاهد به احتزاز در آمدن علم اسلام در سرتاسر عالم باشیم .

 

جمهوری آذربایجان به عنوان یک از کشورهای همسایه شمالی ایران اسلامی یکی از ممالکی است که مرز مشترکی به وسعت 38 هزار کیلومتر با ایران دارد و نقش تعیین کننده آن در منطقه غیر قابل انکار است و به نوعی دروزاه ای است برای ورود و نفوذ به کشورهای تازه استقلال یافته ای که پس از سقوط شوروی در نقشه جغرافیایی منطقه ظهور پیدا کرده اند .

مردم جمهوری آذربایجان به لحاظ فرهنگی و اجتماعی مناسبات مشترک متعددی با استانهای شمالغربی کشورمان داشته و دارند  تعجب نکنید اگر عرض کنم برخی از روستاهای مرزی این دو کشور با یک رودخانه از هم جدا شده اند و مردم دو روستا باهم ارتباطات نسبی و سببی دارند چه در زمانهایی نه چندان دور آذربایجان امروزی و کلا کشورهای حوزه قفقاز قسمتی از ایران اسلامی بوده اند و شکی در این نیست که ایران اسلامی می تواند و باید در تحکیم روابط منطقی با دولت و ملت آذربایجان برنامه های استراتژیک داشته باشد چرا که دشمنان انقلاب بدون توجه به اینکه آیا ایران این مهم را  جزو برنامه های خود دارد یا نه سالهاست در این منطقه مشغول فعالیت هستند .

آنچه نویسنده را بر آن داشته تا در این وجیزه ناتمام بدان بپردازد موضوعی است که شاید کمتر مورد توجه بوده است و آن اینکه بعید نیست مجبور باشیم در سالهایی نه چندا ن دور یکی دیگر از جمعه های ماه مبارک رمضان را به روز جهانی آذربایجان اختصاص دهیم و از همه مسلمین جهان بخواهیم در راهپیمایی عظیم  هم درحمایت از مردم مسلمان آذربایجان به خیابانها بریزند و ندای مرگ بر اسرائیل سردهند !!!!

شنیده ها حاکی از آنست که تفکر نشات گرفته از پروتکل های صهیونیزم سالهای سال است که به صورت نهان و آشکار وارد فاز دوم تئوری از نیل تا فرات شده اند و در اقدامی جسورانه کشورهای شمالی ایران را محملی برای عملی کردن طرح  از فرات تاخزر نموده اند !!!

اگرامروز اسرائیل با استیصالی بنام بی خانمانی مردمانی روبروست که از سرتاسر جهان برای بنای آرمانشهرشان گردآورده و آنان را در میان میادین جنگ منزل داده است مطمئن باشیم که برای رهایی از جلای وطنی که وعده کلام الهی برای ساکنین دامنه کوه نفرین شده صهیون است قطعا به دنبال محلی است که در آن سکنایشان دهد و البته با ین اقدام با یک تیر چند نشان بگیرد .

آذربایجان امروز که محل تاخت و تاز صاحبان و مدعیان قدرت است فرصتی مغتنم برای صهیونیزم و سردمداران آنست تا روش مجربی راکه در فلسطین بکار برده اند در آذربایجان امروز هم به آزمون بگذارند و در اقدامی سنجیده به سراغ املاک مردم رنج کشیدهجمهوری آذربایجان بیایند و اراضی وسیعی از آذربایجان و علی الخصوص اراضی منتهی به مناطق مرزی ایران را با لطائف الحیل خریداری نموده و ملکیت خود درآورند!!!

شاید یکی از دلایل این کار اقدام تلافی جویانه اسرائیل در قبال سیاست های جمهوری اسلامی ایران در قبال حزب الله لبنان و سایر گروههای اسلامی فعال در بیخ گوش اسرائیلی ها باشد و غفلت از این امر آینده منطقه را با چالشی جهانی روبرو خواهد ساخت .

می دانم و می دانید که این اقدام با هماهنگی الهام علی اف در حال انجام است و ایشان فرصت ان را ندارند  که محافل عیش و قمار خود را که ظاهرا اولویت اول اوست رها کرده و به فکر چنین مسائل ریزی باشد و البته بی انصافی است اگر بگوییم الهام علی اف به فکر ملتش نباشد زیرا بازهم می دانید که او موسیقی را از ضروریات زندگی و نماد قوام و استقلال ملت آذربایجان می داند  اما در این میان موضعگیری و آینده نگری جمهوری اسلامی ایران تا چه حد دقیق و مبتنی بر اصول رفع سلطه اجنبی است نمی دانم اما تا این حد می دانم که برخی سیاست های خارجی حاکم بر دولت کریمه برای برخی دوستداران انقلاب غیر قابل هضم است !!!

اما واقعیت مساله اینست  بعضا و علی الخصوص در تعامل با کشورهای همسایه شاهد مواردی هستیم که با هیچیک از اصول اولیه دیپلماسی خارجی یک کشور اسلامی سازگاری ندارد و هرچه خود را به درو ودیوار می کوبیم که به نوعی توجیه عقلانی برای عملکرد دولت معظم پیدا کنیم راه به جایی نمی بریم .

حذف یکطرفه روادید  فقط برای توریست های قفقازی داوطلب برای مسافرت به ایران که البته این مسافرت ها مشخصا به  شهرهای  مرزی و علی الخصوص اردبیل صورت می گیرد نمونه ای از همین سیاست های عجیب و غریبی است که می توان برشمرد!!

یکی از کوچکترین نتایج این امر هجوم سرسام آور زیبارویان قفقازی به خیابانهای شهر مذهبی اردبیل است که بدون رعایت ابتدائی ترین شئون اخلاقی و اسلامی مانند شهروندان ایرانی البته با آزادی کامل به زندگی مشغول می باشند و برخی از تبعه آذربایجانی صبح از منزل خود خارج می شوند و پس از رفع نیازهای خود از جمله ارزاق عمومی وامورات بهداشتی ودرمانی و... به کشور خود بر می گردند که به زعم حقیر در این میان تحمیل هزینه های سرباری توسط این سفیران فرهنگی قفقازی در حوزه های مختلف اقتصادی ،درمانی ، فرهنگی ، امنیتی و... تنها نصیب ایران از این تعامل یکجانبه است .

امیدوارم این تعامل ابعاد مثبتی نیز داشته باشد که حقیر از آن بی خبرم!!!!



گام اول

 سنگین بودن هزینه پرکردن اوقات فراغت برای خانواده های ایرانی، واقعیتی است که انکارش ، شبیه انکار آفتاب عندالزوال می ماند و انکار حقیقت، همیشه نقطه شروع انحراف در عمل بوده است .

اگر یک خانواده 4 نفره را در نظر بگیریم هزینه تهیه بلیط استخر یا استفاده از امکانات شهر بازی آن خانواده چقدر است ؟!

علیرغم اینهمه تبلیغات در مورد اهتمام به امور جوانان و گزارشات نهادهای فرهنگی و ورزشی ،در هر شهر چند استخر وشهر بازی و مرکز فرهنگی  وجود دارد که جوانان می توانند بدون دغدغه تهیه هزینه بلیط ورودی ، از امکانات آن استفاده کنند  ؟؟؟!

توصیه اسلام عزیز در مورد اوقات فراغت تا چه حد مورد عنایت مدیران مرتبط کشور بوده است و آیا بازخورد واقعی از برنا مه هایی که بصورت مقطعی و کلیشه ای اجرا می شود دریافت می کنند یا به بروشورهای رنگی و بیلان کارهای  کذایی اکتفا می کنند  ؟

امروزه ورزش هایی مانند اسب سواری و شنا و تیر اندازی همچنانکه می دانم و می دانید جزو ورزش های لوکس و اشرافی است و فقط طبقات بالای جامعه توان استفاده از این امکانات را دارند بنابراین ملت به تبع طبع خود دنبال پرکردن وقت های آزاد زندگیشان می باشد و با وضع موجود چاره ای جز اکتفا به حداقل ها ندارند .

حداقل هایی که حداکثر تاثیر سوء را بر پیکره بنیان خانواده ها می گذارد !!!

بنابراین گام اول برای شروع سیطره  شیطانی غول های رسانه ای نه توسط مخاطب که از طرف متولیان امر برداشته می شود!!

گام دوم

غیرمنطقی نخواهد بود اگر عرض کنم امروزه بسیاری از خانواده های ایرانی میانه خوشی با رسانه ملی ندارند و اوقات فراغت خود را با برنامه هایی پر می کنند که برایشان مفرح و سرگرم کننده باشد !

برنامه های آزار دهنده رسانه ملی دومین گام و  شاید به جرات می توان گفت اساسی ترین گام در راه جذب خانواده های ایرانی به سمت پر کردن اوقات فراغتشان به سبکی است که دیگران می خواهند !!

قطعا بارها برای شماهم اتفاق افتاده است که وقتی چرخی در شبکه های مختلف رسانه ملی می زنید متوجه می شوید که  همزمان از همه شبکه ها ، سخنرانی یا هر برنامه تکراری دیگر در حال پخش است !!!

سریالهای تکراری و کلیشه ای و یا مسابقات و سرگرمی های تقلیدی مضحک که با ناشیگری تمام و البته هزینه ههای هنگفت تولید می شود موجبات ایجاد دلزدگی در بین مردم را فراهم می کند، به نحوی که به جرات می توان گفت امروزه مخاطبین رسانه ملی در کمترین سطح خود قرار دارد اگرچه ممکن است مرکز پژوهش های صداوسیما منکر این افت مخاطب باشد !!!

بنده قصد سرکوب کردن رسانه یا هر نهاد دیگری را ندارم بلکه به عنوان یک مسلمان ایرانی که امروز از هرسو آماج فتنه های رنگین و برنامه ریزی شده است وظیفه خود می دانم مطالبی را که لازم است ، در این حوزه به گوش مخاطبین و مسئولین امر، البته اگر بشنوند،‌ برسانم!

با این حساب در این گام انگیزه ای عمیق برای جدا شدن از مخاطبین رسانه ملی این بار هم توسط خود مسئولین این رسانه عریض و طویل ایجاد می شود و همه روزه تعداد بیشتری از مردم با این رسانه قهر می کنند و با شبکه های ماهواره ای آشتی !!

 گام سوم

شما به راحتی آب خوردن می توانید ماهواره بخرید !!!

این جمله ای است که امروزه در میان اکثر افراد دهن به دهن میگردد و چقدر تاثیر گذار بوده ؟!!

راست هم می گویند با مبلغی باور نکردنی، شاید باندازه هزینه یکبار سینما رفتن  صاحب ماهواره می شوید و از فردای آنروز می توانید فخر پیوستن به مخاطبین میلیاردی این رسانه را به دوستان و اهل فامیل بفروشید !!!

کافی است وقتی نصاب تشریف می آورد سمت قبله را نشانش دهید تا در عرض چند دقیقه بتوانید آرامشی همیشگی از دغدغه پرکردن اوقات فراغت خود و خانوادتان به دست آورید وتغییر اعجاب انگیز تمابلات و تفکرات و مطلوب های خود را از فردای این تصاحب نظاره گر باشید اما اینکه شما صاحب ماهواره شده اید یا ماهواره صاحب شما سوالی است که شاید در پایان این نوشته به جواب آن برسیم !!!

بنابراین گام سوم این کار توسط مبلغین این رسانه ، پیروزمندانه برداشته می شود و مخاطب مُبلغی به جمع طرفداران این رسانه افزوده می شود .

گام چهارم

تصاویر 2000 شبکه از 17666 شبکه ماهواره ای در ایران با وضوح بالا دریافت می شود .

-تشویق برای بالابردن سن ازدواج ، یا به نوعی ضد تبلیغ برای تشکیل خانواده و تشویق برای زندگی مجردی علی الخصوص برای زنان و دختران با هدف ترویج بی بندوباری جنسی .

- تحقیر فرهنگ بومی و سنتی و تخریب نمادها و اسطوره ها با استفاده از القاب و عناوینی مانند گذشته گرا و مرتجع برای کسانی که پایبند به فرهنگ بومی خود هستند !!

- بی اهمیت جلوه دادن احترام به بزرگترها و هویت زدایی از مفهوم خانواده!

- تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده !

- ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج !

- کم رنگ کردن نقش مرد در خانواده در سطح کلان !

- ترویج رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج و رفع قباحت حاملگی دختر خانواده ،‌در دوران مجردی

- عادی جلوه دادن سقط جنین‌ برای دختران ، بعنوان روشی برای رهایی از دلهره های احتمالی روابط دختر و پسر

- تنوع طلبی افراطی در همه زمینه ها

و...از جمله  ماموریتهایی است که شبکه های ماهواره ای عموما و برخی شبکه ها خصوصا در ایران پیگیری می کنند که البته باید اذعان نمود  ، الحق و الانصاف  تا به امروز،‌خوب از پس ماموریت خود بر آمده اند!

با این وصف خانواده ای که پای ماهواره را به خانه خود باز می کند خواه یا  ناخواه، خود آگاه یا ناخود آگاه، جان خود را بستری برای رشد تفکرات و رفتارهایی می سازد که هیچ تناسبی با ذات انسانی صرفنظر از تقید به هر نوع دین و مسلکی ندارد.

در این گام ظرف پاک جان آدمی مظروفی را می پذیرد که تاثیرش چیزی جز استحاله نیست ! کارکردی که این رسانه با آن هدف ساخته و در اختیارش قرار گرفته است .

 

واما فارسی وان

صاحب فارسی وان یک سرمایه دار مشهور صهیونیست به اسم رابرت مارداک می باشد که فارسی وان یکی از 50 رسانه ای است که در اختیار دارد !!

براساس آنچه در سایت رسمی این شبکه اعلام شده در حال حاضر 28 سریال دنباله دار از این شبکه در حال پخش است که با موضوعات درام ،عشقی ،اکشن و با سانسور بسیار خفیف برای ایجاد انطباق با ذائقه ایرانی پخش می شود!

این شبکه مجری ندارد و محور اصلی فیلم و سریال های آن صرفا تبلیغ سبک زندگی غربی است و مواردی مانند مشروب خواری ؛ برقراری ارتباط نامشروع ، خیانت بین زوج ها و.... را ترویج می دهد که در تضاد کامل با ارزش های دینی و اخلاقی هموطنان عزیزمان می باشد .

اگر نظری دیگر باره به  ماموریت مخوف رسانه های غربی که در گام چهارم عرض شد بفرمایید متوجه خواهید شد که این شبکه یکی از ابزارهای توانمند غرب در راه رسیدن به اهداف رسانه ای طرفداران لیبرالیسم بوده و هدفی جز ایجاد استحاله در باورهای مبتنی بر شریعت مردم جهان عموما و ملت ایران خصوصا ندارند !

سخن پایانی :

ناگفته پیداست رسانه هایی با این پشتوانه مالی عظیم که بدون منت و هزینه حاضرند اوقات فراغت ملتی را پرکنند به تنهایی و خارج از یک پروسه پیچیده قابل بررسی نیستند !!!

فارسی وان و شبکه های مشابه با هدف ترویج استیل زندگی امریکایی قسمتی از پروسه جهانی سازی را دنبال می کنند و با صرف هزینه های هنگفت حاضرند مردم همه قاره ها و کشورها را فدائی آرمانهای شیطانی خود  کنند و می کنند .

اندیشه های شیطان که امروزه در کالبد  شجره خبیثه جامعه غرب حلول کرده نمی تواند و نمی خواهد  ثمری متضمن سعادت بشر داشته باشد  .

حال سوال اینجاست که اصرار برخی هموطنان برای پیوستن به سیل عظیم مخاطبان این شبکه ها چیست ؟!

آیا تلذذ از لذت های مقطعی و حسی تا این حد در زندگی برخی جایگاه دارد که حاضرهستند خواسته و دانسته خود را در گرداب نابود کننده  پشت پرده این برنامه ها بیافکنند ؟!.

آیا صرف ناکارآمد بودن رسانه های داخلی می تواند دستاویزی باشد برای  تن دادن به این استحاله ؟!



چهاردهم خرداد سال هشتادونه روزی پر راز و رمز نبود،روزی بود که همه دوستداران نظام و حضرت امام،به سادگی و بدون آلایش همه گفتنی های خود را با زبانی بسیار ساده و همه فهم بیان کردند.

آنانی که باید این پیام را دریافت می کردند نیز پیام را گرفتند،هر چند به زبان نیاوردند و اقرار نکردند،لیکن پیام را دریافت کردند،حتی قبول داریم که به مفهوم پیام عمل نکردند لیکن یقین داریم که پیام را گرفتند و البته تا حدی نیز خود را جمع و جور کردند.

پیام مردم به سران فتنه نبود که مردم در نه دی و بیست و دو بهمن تکلیف آن جماعت را روشن کردند، بلکه اینبار پیام مستقیم مردم به کسانی بود که با پسوند نام امام خود را در جایگاهی دیگر می دیدند و تملق عده ای خاص باعث شده بود که این جماعت خود را در پرده ای آهنین فرض کنند که البته در حرم حضرت امام همه دیدیم و دیدند که تار عنکبوتی که به دور خویش تنیده بودند با فریاد مردم پاره شد و رفتند که رفتند.

 

به خاطر داریم ،پس از چند روز که عده ای تصمیم داشتند از این آب گل الود طعمه ای شکار کنند، مقام معظم رهبری همچون همیشه به عنوان دیده بانی زبر دست نقشه دشمن را خواندند و با جمعی که به دیدارشان رفته بودند،نقشه دشمن را برملا کردند و خواستار آرامش بیشتر در کشور شدند. 

نتیجه این شد که بسیاری از وبلاگ نویسان عاشق رهبر از جمله خودم نوشتن را بر خلاف نظر رهبر دانستم و از آن روز تا امروز هیچ مطلبی ننوشتم.

در این میان اما فردی از تبار عمار هیچگاه چنین استنباطی از فرمایشات رهبری نکرد و همچنان مشغول نوشتن بود.

ناگفته نماند که هر شب حدود ساعت دو بامداد من یکی از مشتری های پر و پا قرص قطعه بیست و شش هستم و با ولع، مطالب حسین قدیانی را میخوانم و دلم خنک می شود اما همچنان به خودم اجازه نمی دادم که بنویسم.

می خواندم درد دلهای حسین قدیانی را از دست خودیها،از کسانی که ناطق بودند واینک ساکت شدند،اما غافل بودم از خودم که ای بابا ما هم از جمله همین قماش شدیم و امروز ساکتیم.

می خواندم درد دلهایش را که از او خرده گرفته بودند که مغرور شده است و خیلی خودش را تحویل می گیرد و البته پاسخهای به حق حسین قدیانی را نیز می خواندم که آتشین جوابشان را می داد و می دهد و البته خواهد داد.

حسین قدیانی مغرور نشده است لیکن می خواهند صدایش را خفه کنند و این بار از اسم غرور استفاده می کنند،اینان یاران معاویه هستند و از نسل عمروعاص،قرآنی دیگر برنیزه دارند و اسمش را گذاشته اند غرور.

این جماعت این بار فتنه ای دیگر را دنبال می کنند و آن فتنه سکوت است،میخواهند یاران علی را ساکت کنند و بعد از آن تدبیری شیطانی دارند.

چرا حسین قدیانی به خود نبالد که در روزگار سکوت بسیاری از کسانی که منافعشان در خطر است و یا سخنان حضرت آقا را بد تعبیر کرده اند ساکت نماند و عمار گونه فریاد کشید.

برای توجیه سکوت بسیار دلیل می آوردند و لیکن  او با اراده راه خود را ادامه داد و جور دیگران را هم کشید،اگر هر دو روزی یک مطلب می نوشت امروز هر روز دو مطلب می نویسد تا کاهلی امثال ما را جبران کند.

برخی به او خرده می گیرند که چرا از الفاظ بد استفاده می کند،آیا براستی چه جمله ای زیبنده سران فتنه است که باید از آن استفاده کرد؟

آیا کسانی که هنوز طرفداری از جنبش مثلا سبز می کنند را با چه الفاظی باید صدا زد که شایسته آنها باشد؟

طرفداران دیروز موسوی و خاتمی و .... با طرفداران امروز آنها متفاوتند،این را من نمی گویم این را عقل می گوید که دو حالت بیشتر ندارند که یا مخالف با نظامند و یا احمق هستند.

تا چند ماه گذشته می توانستیم که بگوئیم که فریب خورده بودند و یا هزار و یک علت دیگر بتراشیم،اما امروز این توجیهات دیگر نه خودمان را قانع می کند و نه مخاطبانمان را، در این رهگذر حسین قدیانی لپ کلام را با روان ترین ادبیات بیان می کند،حال بگذار آنهائی که میخواهند برنجند و ناراحت شوند،بشوند.

اصلا بگذار که بترکند از این عصبانیت،چون یا خائنند و یا احمق،هر کدام از این جماعت که بترکند یک خائن یا یک احمق کم شده است، اتفاق دیگری نمی افتد.

این جماعت نه مصداق جذب حداکثری هستند و نه بود و نبودشان مهم است.

به برادر عزیزم حسین آقای قدیانی درود می فرستم و میگویم که با نوشته هایت بسیاری از کسانی که یک لحظه غفلت کردند و خوابشان برد (امثال خودم) تو بیدارشان کردی و بیدارشان خواهی کرد،دیگرانی که خود را به خواب زده اند بگذار که بیدار نشوند و البته به خودت ببال و افتخار کن و ما هم به تو و به قلمت افتخار می کنیم.

هر چه بیشتر طعنه و کنایه شنیدی بدان که بیشتر قلمت مؤثر بوده  و البته اگر کم بگذاری در این راه ما تو را نمیبخشیم.



  • کلمات کلیدی :
  • <   <<   6   7      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی