سفارش تبلیغ
صبا ویژن







ولاً: در حرم مطهر حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما دعاگوی دوستان بودم. انشاءالله قسمت همه ی مشتاقان بشود...

البته پا قدممان خیلی خیر نبوده انگار؛ پادشاه عربستان هم بعد از ما به سوریه آمد. یک ساعت بعد از ورودمان به لبنان هم درگیری شد و احتمالا بقیه ی ماجرا را از رسانه ها شنیده اید.

ثانیاً: ظاهرا در این چند روز که نبودم خیلی خبرها از نوع شایعات بی اساس راه افتاده است. امروز بعد از مدتی که از اخبار داخل بی اطلاع بودم سری به اینترنت زدم و دیدم حرف و حدیث هایی ناجوانمردانه درباره ی حضور من در برخی برنامه های ماه مبارک رمضان پخش شده است. یک سایت هم از مذاکره مسوولان شبکه یک با من و تلاش من(!) برای اجرای برنامه سحر شبکه یک با قطعیت سخن گفته بود. همه را تکذیب می کنم. در این مدت بنده فقط در حدود یک دقیقه و سی ثانیه آنهم با پدرم درباره ی تاریخ برگشت به ایران مذاکره کرده بودم... همین. ضمناً ما خودمان هم خانوادگی به اجرای شیرین و لحن صادقانه و با اخلاص دوست ارجمندم فرزاد جمشیدی عادت کرده ایم. اجرای برنامه های اینچنینی هم توفیق می خواهد و هم اخلاص. در ماه مبارک برای ما هم جدّاً دعا بفرمایید.

ثالثاً: برای اینکه بدقولی نکرده باشم چند تا رمان خوب برای مطالعه پیشنهاد می کنم:

?. کتاب "خانه ی پریان" اثر تورج زاهدی، رمانی بسیار خواندنی است. قبلا در دوجلد منتشر شده بود ولی چند سالی است در یک مجلد جمع شده است. این رمان داستان جوانی است که استعداد خاصی در حضور در عالم رویای صادقه یا همان عالم مثال داردو در این آمد و شد اتفاقات خاصی را از سر می گذراند. روابط عاشقانه و بخش درام رمان هم خواندنی و هم پاک است و از طرفی از تعلیق های خاص مورد علاقه ی ایرانیان هم برخوردار است.

?. کتاب "شطرنج با ماشین قیامت" اثر حبیب احمد زاده، اثری متمایز در تصویرسازی از دفاع مقدس است. این کتاب بیشتر به نوعی تحلیل جامعه شناختی یا حتی تأملات شبه فلسفی درباره ی حواشی انسانی جنگ شبیه است. با این همه خواندنی و جذاب است. ظاهرا جایزه هم زاد برده است.

?. از میان کتاب های امیرخانی، بیش از همه از "بیوتن" خوشم می آید. درباره ی این کتاب مطلب زیاد نوشته شده، من دیگر نمی نویسم.

?. اخیراً کتاب "بابا نظر" را خواندم. این کتاب خاطرات مستند شهید نظرنژاد درباره آغاز تا پایان جنگ است. شهید نظرنژاد از شخصیت های خاصی است که تمام دوران دفاع مقدس را در سطوح فرماندهی حضور داشته است. هرچند کتاب بطور حرفه ای تدوین نشده است ولی همان لحن صادقانه ی راوی کار خودش را می کند. من کتاب در حوزه ی دفاع مقدس زیاد خوانده ام ولی این چیز دیگری است. با خواندن آن چیزهای بسیاری درباره ی پشت پرده ی جنگ خواهید آموخت. 

?. مصطفی مستور را از دست ندهید. کتابهای خوبی مثل "روی ماه خداوند را ببوس" یا "عشق روی پیاده رو" به کنار . کتاب "استخوان خوک و دستهای جذامی" احتمالا معروفترین کتاب او باشد. راجع به مستور و کتابهایش قبلا مطلبی منتشر کرده ام با عنوان : تشویش های اگزیستانسیالیستی  ببینید.

کمی فلسفی تر اگر بشوم، مستور را بخاطر زنده کردن تشویش های اگزیستانسیالیستی اش تحسین خواهم کرد. این تشویش ها را که می شکافی در دلش طعم روح افزایی از یک ایمان را می چشی. اصلاً ایمان اگزیستانسیالیستی همین است...هی می رود... هی می آید... آرام نمی گذاردت. ایمان نیست که، بقول کی یر که گور، «ترس و لرز» است.

?. از میان رمان های غیر ایرانی ترجیح می دهم فقط درباره ی شاهکارها حرف بزنم. البته بسیار تردید دارم که بی محابا معرفی کنم. ولی بی تردید آثار آلبرکامو و داستایفسکی را همیشه پیشنهاد می دهم. از کامو "بیگانه" و "طاعون" و از داستایفسکی "برادران کارامازوف" و "قمارباز" را از دست ندهید. البته این کتابها برای آدم های بی حوصله که از سر تفریح و سرگرمی کتاب می خوانند توصیه نمی شود. اثر عمیق این کتاب ها تا مدتها روی شما خواهد ماند. اگر کار و زندگیتان را رها کنید و به آنها بچسبید احتمالا بعد از مدتی سر از سلوک اگزیستانسیالیستی در خواهید آورد و یا ژست روانکاوانه خواهید گرفت.

 درباره داستایفسکی هم قبلا مطلب مختصری منتشر کرده ام که می توانید اینجا ببینید: رمان مدرن، ژورنالیسم و خود فراموشی



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    کوماراسوامی معتقد است آنچه هنر دینی را از هنر متأخر کلاسیک ممتاز میکند این است که در هنر مدرن سبک بخاطر خودش دنبال می شود و این تا جایی ادامه می یابد که به حذف موضوع می انجامد. از دیدگاه او  نیت و مقصود از تولید اثر هنری در بخش اعظم هنر مدرن، یا جلب رضایت دیگران است یا ابراز خویشتن. هنرمند مدرن به وضوح به خودنمایی می پردازد و از طریق آن به استثمار خویشتن تن میدهد و فردگرایی مدرن(Individualism) نیز صراحتاً بر این فردنمایی و ابراز نظر(افلاطون آنرا تملق و چاپلوسی می داند) مهر صحت می نهد و آنرا توجیه می کند. در مقابل هنرمند عهد میانه مسیحی و آفرینندگان آثار هنری اسلامی خصوصیتاً گمنامند و سلوکی «غیر خود نمایانه» دارند، چراکه در این ساحت ارزش اصلی متوجه حقیقت است نه آفریننده ی آن. این ماجرا در دوران یونان باستان نیز دغدغه متفکران بوده است و ارسطو درباره فن سخنگویی و بلاغت که از مورد توجه ترین تجلیات هنری یونان باستان است، می گوید: «بلاغت هنری است که به حقیقت و معرفت نفوذ و نیرو می بخشد و آنرا بر انسان عرضه میدارد. در حالیکه سوفسطائیان آنرا هنر تنفیذ کلام سخنگو می دانند.

    برخی از دوستان چندبار خواسته اند که برای گذران تابستان چند کتاب برای مطالعه معرفی کنم. از آنجا که غالب دوستان ناظر به دوره های غرب شناسی و کلاس های درسی چنین درخواستی کرده اند، در همان فضا کتاب هایی را پیشنهاد می کنم:

    کتاب «فلسفه هنر شرقی و مسیحی» اثر آناندا کوماراسوامی و ترجمه آقای ذکرگو کتابی بسیار خواندنی است. این کتاب چیزی شبیه کتاب معروف «آسیا در برابر غرب» اثر داریوش شایگان است. اثر نزدیک آن بازکردن افق های جدید در فهم پدیدار شناسانه ی سنت و هنر سنتی است. کوماراسوامی از گروه سنت گراهای معروفی  چون گنون، شوان، لینگز و سید حسین نصر است. هزچند این کتاب چیز زیادی در خصوص هنر اسلامی بازگو نمی کند لیکن همانطور که می دانید در نگاه حکمی، هنر اسلامی و هنر مسیحی توأمان به عنوان هنر دینی مورد بحث قرار می گیرند. متن کتاب با ترجمه ای روان و گویا در اختیار خوانندگان قرار گرفته است و اشارات لطیف نویسنده به تعارضات عالم مدرن با «زیست-جهان» سنتی، شرقی و دینی برای نکته سنج ها شیرین و موثر است.

     این کتاب را فرهنگستان هنر (اگر اشتباه نکنم) در سال 86 برای نخستین بار منتشر کرد.

     متن فوق بخشی از این کتاب است که البته با کمی دست کاری در جزوه ی هنر اسلامی دانشگاه هنر و دانشگاه امام (صادق علیه اسلام) درج کرده ام.

    در پست بعدی چند رمان معرفی خواهم کرد... انشاءالله

    ایام ماه شعبان مارا هم دعا کنید....

    درباره هنر مدرن چندی پیش مطلبی با عنوان " از مدئا تا مدونا" منتشر کردم... در  اینجا  ببینید



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    در این روزها مشغول مرور برخی مقالات و یادداشت هایی هستم که پس از انتخابات سال گذشته برای روزنامه ها و سایت ها نوشته بودم؛ یادداشت زیر در همان ایام و در گیر و دار معرفی دولت جدید نوشته شد که البته حرف و حدیث های فراوانی را نثار ما کرد... بد نیست این روزها که به ناچار باید کمتر بنویسم آنرا دوباره بخوانیم... چندان هم به اوضاع روزهای اخیر بی ربط نیست!

    پیام 22 خرداد را درست دریافت کنیم
    مخاطب این یادداشت نه جریان رقیب سیاسی و نه بدخواهان نظام اند؛ این یادداشت برای دوستانی است که به اصطلاح همراهی درون گفتمانی دارند و هنوز شیرینی پیروزی در انتخابات در کام ننشسته، چهره از طعم تلخ برخی حقایق در هم کشیدند.

    1. چند بار به دوستان گفته بودم که سخت عقیده مندم دوم خرداد و ماجراهای ظاهراً تلخ پس از آن،‌ برکت عظیمی برای جریان اصیل انقلاب بود. شاید اگر دوم خرداد نبود،‌ کرم های خزنده ی زیر پوست انقلاب، بتدریج اصل و ریشه را می جویدند و سبزی حیات را به زردی مرض و مرگ می نشاندند. سال های میانی دهه ی هفتاد برای ناظرین هوشمند، سال های ببار نشستن میوه های کرم خورده و شتک زده بود. دغدغه مندان انقلاب پس از یک خواب زدگی و چرت ناشی از خیال راحتشان به خود آمدند و نهضت های اثرگذاری را در مقابل نفوذ جریان سکولار برپا کردند. در آن سال ها تعداد اساتید حزب اللهی دانشگاه،‌ جریان های فعال دانشجویان انقلابی، نویسندگان پایبند به انقلاب، جوانان هوشیار و جریان شناس، رسانه ها و نشریات حقیقتا متعهد، روحانیت پاسخگو و نهادهای علمی و فرهنگی آنچنان کم و نادر بود که تمام فضای فرهنگی و سیاسی و رسانه ای کشور در عرض چند ماه جولانگاه قلم های  سکولارها و شبهات و سوالات بی پاسخ اصلاح طلبان شد. اما همین هجمه بتدریج جبهه ای مقاوم و کارآزموده را در صف جریان اصیل انقلاب بوجود آورد که علیرغم سرازیر شدن دلارهای کنگره ی امریکا به کیسه های برخی رسانه ها و جنبش های اجتماعی،‌ گفتمان عدالتخواه و خط اصیل امام و ولایت باردیگر زمام امور را بدست گرفت.
    2. چهار سال با همراهی مثال زدنی مردم، دولت عدالتخواه و خدمتگذار حکمرانی کرد. چند ماه مانده به انتخابات دهم ریاست جمهوری متأسفانه یک خوشبینی عمیق و آرامش خیال کاذب دوستان به اصطلاح «احمدی نژادی» را فراگرفته بود. ماجراهای قبل و بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری هشدار جدی و پیش بینی نشده ای بود به همین خوش خیالی. هرچند رأی بیست و چهار و نیم میلیونی یک نقطه ی اتکای قابل قبول به حساب می اید لیکن زیر پوست این اتفاق زنگ خطرهای بسیاری نهفته است. اکنون با یک بدنه ی اجتماعی معترض مواجهیم که افسانه ی تقلب در انتخابات را باور کرده است. اینان هرچند هم محدود به بخشی از محلات مرفه نشین یا حاشیه ای تهران و ساکنین کلان شهرها به حساب بیایند ولی واقع بینانه واجد نفرت عمیقی از احمدی نژاد و اطرافیان او هستند. اینکه اینان را صرفاً طبقه ی بالای شهری و مرفهین منزوی بدانیم، تصور غیرصحیحی است. طبقه ی متوسط شهری در گیرودار شعارهای لوکس و روشنفکرانه ی سیدمحمد خاتمی، دوم خرداد76 را رقم زدند، اینبار نیز با درصد معتنابهی از این قشر در مواجهه ی با احمدی نژاد روبرو هستیم. دولت نهم با پرداختن صرف به مناطق غیر شهری و نقاط محروم،‌ از این قشر اثرگذار و فزاینده غافل بود. تهران و شهرهای بزرگ با فرآیندهای توسعه ی شهری و حرکت به سمت بهرمندی بیش از پیش از مواهب(!) مدرنیته، روزبروز شاهد زادو ولد و تکثیر اجتماعی طبقه ی متوسط خواهد بود. قشری که چندان با سنت ها و ارزش های تعیین کننده ی دینی و انقلابی نسبتی ندارند و بیش از همه با مطالبات و سبک زندگی طبقه ی بالادست و مرفهین اقتصادی و روشنفکران متجدد ابراز پیوند و همبستگی می کنند. رأی سه و نیم میلیونی تهران به میرحسین موسوی طبق نتایج صندوق های رأی با یک اختلاف معنادار از محلاتی جمع شده است که ساکنین آنرا غالباً نوکیسه های اقتصادی،‌ کارمندان ادارات و مهاجرین تشکیل می دهند. احمدی نژاد در شهرری دو برابر موسوی و موسوی در شمیرانات دو برابر احمدی نژاد رأی دارند. این نسبت با یک شکاف عمیقتر میان آرای روستائیان و کلان شهرها موجود است!

    3. تاریخ درس های بسیاری برای ما دارد؛‌ کلیسای کاتولیک در قرن 15 میلادی بیکباره با شکل گیری یک طبقه ی بورژوا در شهرهای ایتالیا مواجه شد که بطور شگفت آوری از تقیدات و پرهیزهای کشیش ها منزجر بودند. اسناد تاریخی هنوز در تحلیل علت این انزجار فزاینده ساکت اند. با بازخوانی هایی که صورت گرفته اثر ماجراهای تفتیش عقاید و تصلب در برابر کشفیات علمی و سختگیری های دینی کلیسا نیز اکنون چندان این انزجار و رویگردانی را توجیه و تبیین نمی کنند. آنچه مسلم است اینکه کلیسای کاتولیک در حفظ مخاطبان خود دچار بحران بی کفایتی و ضعف بود. برخی از کشیش ها ترجیح دادند به همان روستائیان دیندار بپردازند و از جذب بورژوا ها منصرف شدند. اما تاریخ نشان می دهد که تنها در عرض کمتر از 150 سال، بورژواها به عنوان طبقه ی نوکیسه ی جدید و قشر متوسط، تعیین کننده ی جریان های سیاسی و فرهنگی شدند و حاکمیت کلیسایی را با همه ی تلاش های مذبوحانه اش برای حفظ خویش به تاریخ سپردند.
    4. طبقه ی متوسط شهری می تواند در آینده ای نزدیک نتایج انتخابات را تغییر دهد. پیام بیست و دوم خرداد بیش از آنکه اسکات خصم باشد و بنا بر احساس هیجانی مان، مشت محکمی بر دهان استکبار و همدستان داخلی شان دانسته شود، هشداری جدی است در باب رشد یک طبقه ی متوسط که دچار ضعف هویتی و فرهنگی است و بیش از همه مخاطب التزامات سکولار عالم مدرن است. امریکا و انگلستان هرگاه اراده کنند خواهند توانست از طریق رسانه ها اینان را متشکل کنند و هیجانات غربگرایانه شان را برانگیزند. رویه ی شهری کردن روستاها در دولت نهم،‌ بدون توجه به معضل هویتی این طبقه، چاهی است که «گفتمان سیاسی» اصولگرای عدالتخواه خودش حفر کرده و خود در آن سقوط خواهد کرد. گفتم «گفتمان سیاسی» چراکه بی تردید نوک هجمه ی این نوشتار به بی توجهی فرهنگی دولت نهم در ساماندهی هویتی و فرهنگی به وضع کشور است. همین ضعف است که باعث شده برخی نخبگان، توجه به محرومان را در این دولت بجای آنکه بازگشت به اصول اسلامی و انقلابی بدانند،‌ نوعی حرکت کمونیستی ارزیابی کنند. پیام انتخابات بیست و دوم خرداد88 بیش از همه ناظر بر توجه بیش از پیش به دانشگاه ها و مراکز آموزشی، ساماندهی به اوضاع رسانه ها، توجه به مدیریت بومی و اسلامی، پرهیز از الگوهای تکنوکرات در عرصه ی مدیریت و برخورد جدی و بدون رودربایستی با نهادهای متصدی استحاله ی فرهنگی در درون نظام است.

     



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    لینک: مصاحبه با هفته نامه صبح صادق

    پشت پرده «دیروز، امروز، فردا»
    در گفت وگو با وحید یامین پور

    اشاره: «رو به فردا» و «دیروز، امروز، فردا» برنامه های نام آشنایی بود که در اوج حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری میهمان خانه های مردم شد. با توجه به اهمیت و نقش این برنامه در روشنگری حوادث و شناخت چهره های سیاسی به مردم بر آن شدیم گفت وگویی با مجری و طراح این برنامه ترتیب دهیم. آنچه در ادامه خواهید خواند حاصل گفت وگوی خبرنگار ما با «وحید یامین پور» مجری و کارشناس این برنامه است.

    خلاصه مصاحبه:

    ¤ ماجرای این برنامه و اجرای آن چه بود؟
    من یک برنامه ای به نام ایران 88 از اردیبهشت ماه 88 اجرا می کردم که در واقع تا قبل از انتخابات رویکرد تبیینی و تهییجی برای حضور حداکثری مردم در انتخابات داشت و بعد از انتخابات هم به جز گفت وگوی ویژه خبری تنها برنامه سیاسی سازمان بود که به تبیین وقایع بعد از انتخابات می پرداخت. این برنامه دو ماه و نیم ادامه داشت. از همان موقع در ذهن ما بود که سازمان باید به سمتی حرکت کند که در فضای شاداب تر سیاسی، گفت وگوی اساسی تری راجع به مسائل سیاسی روز داشته باشد. حالا در موضوع وقایع بعد از انتخابات یا هر موضوع دیگری. در واقع یک جنگ سیاسی باید طراحی شود.
    ¤ با توجه به این که این مدل برنامه ها که به اصطلاح برنامه های چالشی سیاسی است در برخی مواقع دردسرساز می شود، آیا در طراحی و ارائه این برنامه در سازمان مشکلی سر راه شما به وجود آمد یا خیر؟

    مشکلات در هر کاری است، حتی در کارهایی که از صفر شروع می شود. البته صدا و سیما در تولید برنامه های سیاسی تجربه های بسیار خوب و ارزشمندی دارد و الآن برنامه های سیاسی بسیار خوبی در صدا و سیما تولید می شود. منتهی این که در شبکه سه برنامه ای با رویکرد جوانانه تر و چالشی تر در موضوع سیاسی تولید شود تجربه ای نداشتیم. نگاه اول من این بود که من نماینده مخاطب جوان در پرسیدن سوالات و طرح کردن دغدغه های فکری آنها هستم. طبعاً جوان ها با موضوع سیاست در واقع رویکرد مواجهه چالشی تر و شفاف تر دارند. بنابراین تلاش کردم که این خصلت جوانانه را در برنامه ها پیاده کنم. از طرفی انگیزه دیگرم استفاده از چهره های کمتر شناخته شده و چهره های کمتر معروف در حوزه فرهنگی و سیاسی بود و آن هم به این خاطر بود که برخی از چهره های سیاسی آن قدر در صدا و سیما حاضر شده بودند که شاید حرف های شان تکراری و جذابیتی برای مخاطب جوان نداشته باشد. من با همین نگاه میهمان ها را با مشورت مدیران صدا و سیما انتخاب می کردم و تأیید مدیران را می گرفتم و گاهی هم که از چهره های شناخته شده در برنامه استفاده می کردم مواجهه ام با آنها مواجهه متفاوتی با برنامه های سابق سازمان صدا و سیما بود.

    ¤ در برنامه «دیروز، امروز، فردا» و «رو به فردا» از یک سری مشکلاتی صحبت کردید مانند این که در دعوت هایی که داشتید یک سری اعلام می کردند که می آیند و دیگر پیدایشان نمی شد، یک عده مخالفت می کردند و حضور پیدا نمی کردند و... در رابطه با این مسائل و مخصوصاً نیامدن ها هم توضیحی بفرمایید.

    بله. در قسمت های اول برنامه مشکل چندانی نداشتیم. در واقع میهمان ها فکر می کردند این یک برنامه عادی است و خیلی تبعات یا ملاحظاتی در کار نیست، منتهی وقتی که این برنامه یک باره مورد توجه و استقبال مخاطبان واقع شد و در حوزه های رسانه داخلی و خارجی جریان ساز شد، میهمان های ما هم با دشواری و ملاحظات زیاد دعوت ما را قبول می کردند. این ملاحظات هم خیلی ربطی به جریان های سیاسی نداشت. برای همه بود. منتهی ما موفق می شدیم مثلاً از طیف اصولگرا میهمان های مان را به هر صورت متقاعد کنیم که در برنامه حاضر شوند یا به عبارتی اقبال بیشتری داشتند ولی در دعوت از افراد جریان اصلاحات متأسفانه بعد از برگزاری چند مناظره جنجالی به یک باره به مشکل برخوردیم.
    ¤ اشاره می کنید کدام مناظره ها؟

    بعد از مناظره آقایان شریعتمداری و کواکبیان و حتی خود آن مناظره هم ما با جواب منفی چهره های اصلاحات مواجه شدیم. بعضی ها خیلی صریح پاسخ منفی می دادند و نمی پذیرفتند بیایند و بعضی ها شرط و شروط عجیب و غریبی می گذاشتند که تحقق آن به معنی تعطیلی برنامه بود.
    ¤ در داخل برنامه ها آنچه مشاهده می شد این بود که عمده افراد حاضر از جناح اصلاحات رسماً اعلام می کردند که بحث فتنه که تصریح صریح مقام معظم رهبری بود را قبول ندارند، نظر شما در مورد این مسئله یعنی رد فتنه از سوی این افراد چیست؟

    تلقی من این است که پذیرفتن و پایبند بودن به مفهوم فتنه تبعات سیاسی سنگینی برای یک جریان سیاسی در کشور خواهد داشت. در واقع آنها یا باید بپذیرند که سلایق سیاسی یا گرایش های سیاسی و رفتارهای سیاسی خودشان را تغییر بدهند و یا پایبند بمانند که در صورت پایبند بودن معنی آن این است که دیگر جایگاهی در بین مردم نخواهند داشت و احتمالاً در انتخابات بعدی موفق به رأی گرفتن از مردم نخواهند شد.
    ¤ تأثیر برنامه شما در این امر، یعنی عیان شدن چهره این افراد چقدر بود؟

    بعضی چهره های سیاسی خیلی شفاف به من می گفتند که آمدن ما در این برنامه احتمالاً به معنای روشن شدن موضع سیاسی ماست و ما چون پاسخ دقیقی نمی توانیم در مورد ماجراهای بعد از انتخابات به مردم بدهیم بهتر است که درباره اش صحبت نکنیم.
    ¤ با توجه به این که شما با موضع گیری های روشن تعلق خود را به جناح اصولگرا اعلام کرده اید و موضع شما در برنامه در برابر افراد عمدتاً به سمت موضع اصولگرایی و دفاع از آن می رفت، در این رابطه نیز توضیح بفرمایید.

    فکر می کنم که این ادعای گزافی است که بگوییم کسی بی طرف است. کسی از مجری بی بی سی یا صدای آمریکا انتظار ندارد که بی طرف باشد یا به نفع منافع انگلستان یا آمریکا یا رژیم صهیونیستی عملی انجام ندهد. ما در رسانه ملی کار می کنیم و من نماینده مردم در برنامه هستم. مردم گرایش خودشان را شفاف بیان کردند. هم در انتخابات، هم در 9 دی و هم در 22 بهمن. سوال هایی را مطرح می کردم که سوال های مردم بود. من اینجا در جایگاه قضاوت در یک محکمه قضایی نیستم که بشود گفت که تعلق به یک جناح سیاسی و از این دست درست نباشد. من سوال می کنم، نظر نمی دهم، می توانند به من انتقاد کنند که چرا این سوال ها را می پرسی. من هم پاسخ می دهم که این سوال های مردم است که از طرق مختلف به ما ارسال می شود. هم حضوری با خود من مطرح می کنند، هم از طریق تلفن های برنامه و سامانه پیامک و هم از طریق سایت شخصی خودم و من شفاف سوال های مردم را از میهمان ها می پرسیدم. هیچ مجری در صدا و سیما نیست که مصداق بی طرف باشد.
    ¤ نظرات مردم نسبت به برنامه شما چه در پیام های ارسالی، چه در تماس با برنامه و چه در وب سایت شما چگونه بوده است؟

    استقبال مردم فوق پیش بینی ما بود. در نظرسنجی هایی که داشتیم مخاطبان برنامه ما از بسیاری از سریال های معروف تلویزیون هم بیشتر بود و تقریباً سابقه این چنینی برای یک برنامه گفت وگو محور در تلویزیون وجود نداشت. مردم به ما اظهار لطف دارند، البته همیشه انتقاداتی هم است که به ما منتقل می کنند، ما هم استقبال می کنیم. ولی خیلی از انتقادات هم ناشی از عدم آشنایی مردم با ساز و کار برنامه سازی و این نوع برنامه ها و نیز عدم آشنایی آن ها با جهت گیری های خاص سیاسی میهمانان است. اگر استقبال مردم نبود و نظر مثبت آنها و اقبال عجیب و غریب آنها نسبت به برنامه نبود ما اصلاً ادامه نمی دادیم و سری جدید برنامه را شروع نمی کردیم. سری جدید در اثر فشار و درخواست مردم از صدا و سیما بود که ادامه یافت.
    ¤ مهمترین برنامه ای که داشتید از جنبه های مختلف کدام مناظره یا برنامه بود؟

    نمی خواهم بازار گرمی کنم ولی ما برنامه بی خاصیت و غیرمهم تولید نکردیم. یعنی همه میهمان های ما از یک جهتی میهمان های مهمی بودند و هر کدام از میهمان ها و حرف هایی که می زدند، مناسب و اثرگذار بوده من نمی توانم تشخیص دهم که مردم کدام را پسندیدند، البته از تماس هایی که مردم گرفتند می توانم بگویم این چند برنامه مثل برنامه آقای پناهیان، آقای ده نمکی، آقای سعید قاسمی، برنامه آقای نبویان و آقای شاکری و برنامه اخیر، برنامه آقای شمخانی از برنامه هایی بوده که خیلی مورد توجه مردم قرار گرفته است.
    ¤ چالشی بودن برنامه بین شما و مسئولان صدا و سیما مشکلی ایجاد نکرد؟

    نه. من با مسئولان صدا و سیما مشورت می کنم و آنها نظرات شان را به من انتقال می دهند، ولی ما با آنها مشکل نداریم. طبیعی است که بالاخره آنها به عنوان ناظر سازمان نظراتی دارند و من هم پذیرای نظرات آنها هستم و کارم را کامل می کنم.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    جنگ دوست داشتنی من و شمخانی!

    یکشنبه شب برنامه ای به یادماندنی برای من بود.

    آقای شمخانی از من خواسته بود که در برنامه
    راحت باشم و هر چه می خواهم بپرسم و البته انکار نمی کنم که بخش زیادی از
    سوالات و روند برنامه را از قبل با او هماهنگ کرده بودم، از جمله تبریک
    گفتن به دزفولی ها بخاطر روز چهار خرداد، برای انتخاب دزفول به عنوان
    «پایتخت مقاومت ایران» یا نام بردم از برخی افراد موثر در جنگ، همینطور
    پرسش های حوزه ی شخصی.

    ابتدای برنامه گفتم که امشب را بیشتر به
    ناگفته های جنگ خواهیم پرداخت. همان ناگفته هایی که سالهاست مورد
    سوءاستفاده ی رسانه های بیگانه قرار گرفته است. دیروز سوژه ی سرگرمی برخی
    سایت ها قرار گرفتیم. غالباً همان هایی که بدنبال راه افتادن یک برنامه
    شفاف سیاسی بودند از اینکه چند سوال غیر متعارف پرسیده شود، بهم ریخته
    بودند. شفاف بودن و سوال پرسیدن، شیطنت نیست و قرار هم نیست با بی اخلاقی
    یک گفتگوی زنده ی چالشی را به یک جنگ یا رقابت سیاسی تبدیل کنیم.

    دیروز آقای شمخانی با دفتر برنامه تماس
    گرفتند و ضمن تشکر و ابراز رضایت از گفتگوی چالشی مان اعلام آمادگی کردند
    یکبار دیگر هم در برنامه حاضر شوند.

    اظهار نظرها راجع به برنامه همیشه بلافاصله
    پس از برنامه آغز می شود و تا برنامه بعد ادامه خواهد داشت. تلفن همراهم
    دائم زنگ می خورد، اضافه کنید تلفن های شبکه، پیامک ها، کامنت ها و..
    امروز سعید عاکف(نویسنده ی کتاب معروف خاک های نرم کوشک) تماس گرفت. راجع
    به برخی صحبت های آقای شمخانی معترض بود. نگرانی ایشان بخصوص در مورد
    اظهارات آقای شمخانی راجع به امدادهای غیبی در جنگ بود که اتفاقاً برای
    خود من هم مسآله ساز شده بود. این هم از اقتضائات برنامه زنده است. هیچ
    وقت هیچ برنامه ای نخواهد بود که نظر همه را تآمین کند.

    انصافاً حضور شاداب آقای شمخانی و تواضع و
    انعطاف او در پاسخ به سوالات پی در پی من، قابل تقدیر است. سیاسیون دیگر
    هم باید همین سلوک و ممشا را داشته باشند تا گفتگو های شفاف و چالشی شکل
    بگیرد. ما وظیفه داریم مردم را سیاسی کنیم. این یک تکلیف جدی و غیر قابل
    چشم پوشی است. سیاسی کردن مردم از رهگذر حفظ حافظه ی سیاسی مردم و پرسیدن
    شفاف دغدغه ها و شبهات آنها محقق خواهد شد. هرچند محتمل است پاسخ های یک
    مهمان به مذاق عده ای خوش نیاید ولی دیالکتیک گفتگوهای متعدد طبعاً
    برآیندی مثبت و در مسیر مصالح نظام خواهد داشت.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   36   37   38   39   40      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی