سفارش تبلیغ
صبا ویژن







خوب؛بد؛زشت!!!!»
89/2/31 11:41 ع

 

 
مجری شبکه تلویزیونی VOA معرفی کرد:
 
 
در حالی که یک دست خود را در پیراهنش برده بود و به حالت مسخره وانمود می کرد که دستش قطع شده است عنوان کرد که دست من را احمدی نژاد قطع کرده است!/یامین پور به عنوان زشت ترین چهره هفته معرفی می شود و دلیلش هم برای این است که من از او خوشم نمی آید!
"راط" - در حالی که رسانه های بیگانه در آستانه انتخابات یکپارچه و به صورت کاملا هماهنگ اخبار مربوط به سران فتنه را پوشش می دهند شبکه تلویزیونی صدای آمریکا VOA در برنامه "خوب بد زشت" خود خوب ترین ، بدترین و زشت ترین چهره هفته را معرفی کرد .
به گزارش صراط مجری این شبکه که علاقه زیادی به مطرح شدن دارد میرحسین موسوی را به دلیل اتخاذ موضع مناسب! و محکوم کردن اعدام 5 تروریست بمب گذار به عنوان بهترین چهره هفته ، محمود احمدی نژاد را به عنوان بدترین چهره و و دکتر وحید یامین پور مجری برنامه دیروز، امروز، فردا را به عنوان زشت ترین چهره هفته معرفی کرد .
وی در حالی که یک دست خود را در پیراهنش برده بود و به حالت مسخره وانمود می کرد که دستش قطع شده است عنوان کرد که دست من را احمدی نژاد قطع کرده است!
مجری شبکه فارسی زبان سازمان سیا در ادامه با اشاره به سخنان رئیس جمهور کشورمان مبنی بر قطع دست دست اندازان به بیت المال گفت که دستش به همین دلیل قطع شده است .
در ادامه برنامه این دلقک مجری نما افزود: "یامین پور به عنوان زشت ترین چهره هفته معرفی می شود و دلیلش هم برای این است که من از او خوشم نمی آید!"
این انتخاب از سوی آمریکایی ها نشان از اثرگذاری بالای دیروز، امروز، فردا با اجرای خوب دکتر یامین پور دارد .
گفتنی است در آستانه نزدیک شدن به سالگرد انتخابات 22 خرداد فتنه گران و رسانه های اجاره ای آنها تلاشهای بسیاری را در جهت جو سازی و ایجاد تنش صورت داده اند .
 
....................................................................
 
این پست را گذاشتم که به اصطلاح آپ کرده باشم... به عبارت دیگر - ضمن تشکر از برادران صراط نیوز و البته چند ده سایت و وبلاگ دیگر که با ذوق زدگی این خبر مسرت بخش را منتشر کردند- مطلب فوق فقط با نیت آپ کردن صادر شده و ارزش دیگری ندارد!
 
ضمنا در پاسخ به کامنت های مشابهی که پرسیده اند آیا همه ی نظرات را می خوانم یا نه عرض می شود، بله تمام نظرات را مطالعه کنم ولی حق بدهید که برای پاسخگویی فرصت کافی نداشته باشم.
 
یک ضمناً دیگر اینکه طبق قول قدیمی ام، فقط نظرات موهن و واجد فحش و بی ادبی حذف می شوند. لذا از تأیید نظرات مخالف خود به بنده گله نکنید.(البته برخی کامنتهای لوس هم حذف می شود!)
 
منتظر برنامه های ما در ایام ارتحال امام خمینی (ره) باشید. از چهارشنبه(? خرداد) با تفاوت هایی برنامه را به روح پرفتوح امام راحل تقدیم خواهیم کرد. مهمان ویژه هم داریم...
 


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    همت... کار... لذت!»
    89/2/19 1:40 ص

    ماجرای کار و همت ماجرایی پیچیده است که بی تردید باید ریشه های آنرا در مبانی معرفتی یک حوزه ی تمدنی جستجو کرد. برای ایران امروز فهم این دو تعبیر بطور غیرقابل انکاری آمیخته با فهم ویژگی ها و زیست-جهان طبقه ی متوسط جدید شهری و در نتیجه تحول نگرش در حوزه ی "مصرف" است. اینکه مقام معظم رهبری پس از سال اصلاح الگوی مصرف از همّت و کار مضاعف سخن گفته اند پرده از فهم عمیق و هوشمندی عالمانه ایشان در شناخت اقتضائات معرفتی جهان امروز است.

    برخی متفکرین مانند بوردیو اساساً  طبقه ی متوسط را با عقلانیت مصرف تعریف می کنند. با این تعریف، طبقه متوسط جدید کمربند انتقالی طبقات است که نه به سبک زندگی بورژوازی قدیمی قانع است که اخلاق را وظیفه خود می دانست و نه شبیه طبقه کارگر است. طبقه متوسط جدید یا خرده بورژوازی به اخلاق تفنن و تفریح بیشتر اعتقاد دارد. آنها از سر تفنن و سرگرمی مصرف می کنند. چیزی که بوردیو آن را اخلاق خوشگذرانی می نامد. در حالیکه اخلاق وظیفه بورژوازی قدیم مبتنی بر تقابل خوب و لذت بود که موجب ترس از لذت می شد و باعث وقار و خویشتن داری افراد می شد و آنها را از انجام هر عملی باز می داشت. این رهیافت در تحلیل طبقات اجتماعی در حوزه ای متمایز با عنوان «جامعه شناسی ذائقه» مورد مطالعه قرار می گیرد. این دیدگاه به لذات احساسی مصرف  و رویاها و امیال مرتبط با جهان کالاها تمرکز دارد. انتخاب کالا و مصرف روشی است که در آن طبقه ی متوسط اجتماعی با آن به «منزلت جویی» و هویت یابی می پردازند.

    ضمیمه:

    مطلب زیر، تلخیصی از مقاله ی "میمون برهنه" از کتاب مبانی توسعه و تمدن غرب اثر حکیم معاصر شهید سید مرتضی آوینی است

    به‌راستی چرا در جوامع توسعه یافته «کار» به عنوان شری واجب و امری مصدع تلقی می‌شود و در مقابل آن، فراغت و تفریح و تفنن ارزشی مطلق پیدا کرده است؟ آرمانی که فراراه توسعه به شیوه‌ی غربی قرار گرفته نوعی زندگی است که اوقات آن تماماً به فراغت و تفنن می‌گذرد و فراغت یکی از ارزش‌های مطلقی است که به مثابه میزانی برای توسعه‌یافتگی اعتبار می‌شود و در مقابل آن، کار ضد ارزش است.

    گریز از کار زاییده‌ی تنبلی و تن‌آسایی است و این خصوصیت از گرایش‌های حیوانیی است که در وجود بشر قرار دارد. با غلبه‌ی روح حیوانی بر وجود انسانی، تنبلی و تن‌آسایی به صورت یکی از صفات ذاتی بشر جلوه می‌کند.

    در کتاب ارجمند «کافی» ـ کتاب الحجة ـ روایتی است که ترجمه‌اش این است: مفضل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السلام از علم امام پرسیدم نسبت به آنچه در اقطار زمین باشد با این که خودش در میان خانه است و پرده هم جلوی او افتاده؟ فرمود: ای مفضل، براستی خدا تبارک و تعالی، در پیامبر(ص) پنج روح نهاده: روح حیات و زندگی که به وسیله‌ی آن بجنبد و راه رود، روح توانائی که به وسیله‌ی آن قیام کند و مبارزه نماید، روح شهوت که به وسیله‌ی آن بخورد و بنوشد و به حلالی با زنها بیامیزد، روح ایمان که به وسیله‌ی آن عقیده دارد و عدالت می‌ورزد، و روح القدس که به وسیله‌ی آن تحمل نبوت کند.(1)

    در کتاب «بصائر الدرجات» در ادامه‌ی روایتی نظیر آنچه ذکر شد می‌فرماید: در مؤمنین چهار مرتبه از این ارواح (روح ایمان، روح شهوت، روح قوت و روح حیات) وجود دارد و کفار فاقد روح ایمان هستند، روح ایمان مادامی که انسان به گناه کبیره‌ای آلوده نشده ملازم با اوست و چون کبیره‌ای مرتکب شود از او جدایی حاصل می‌کند و...(2)

    از این دو روایت و بسیاری از احادیث دیگر برمی‌آید که انسان مادام که ایمان نیاورده است، در مرتبه‌ی روح شهوت ـ که مقام حیوانی است ـ توقف دارد و فضائل و اعمال و افکارش همگی با این مقام ـ یعنی حیوانیت ـ مناسبت دارد.

    تنبلی و تن‌آسایی از خصوصیات ذاتی روح شهوت و مفتاح همه‌ی شرور است. با غلبه‌ی روح شهوت بر وجود انسان، دیگر انگیزه‌ای برای کار کردن ـ جز پول و لذت ـ باقی نمی‌ماند. تذکری که در اینجا ضروری است این است که مراد امام صادق(ع) از این ارواح متعدد، مراتب مختلفی از روح است که بر وجود بشر غلبه می‌یابد. روح انسان در هر یک از مراتب پنج‌گانه صاحب خصوصیاتی ذاتی است که بروز و ظهور می‌یابند و منشأ انگیزه‌های متفاوتی قرار می‌گیرند و بشر را به جانب اعمال مختلفی می‌کشانند. بشری که هنوز از مرتبه‌ی روح شهوت به روح ایمان عروج نکرده است، از کار می‌گریزد و تنها انگیزه‌ای که او را به تحرک وا می‌دارد، طلب لذت است.

    تعبیر «اولوا العزم» که به پنج‌تن از بزرگ‌ترین پیامبران الهی اطلاق می‌شود به معنای «صاحبان عزم» است. چرا از میان همه‌ی خصوصیاتی که پیامبران اولوا العزم داشته‌اند تنها عزم آنها مورد نظر قرار گرفته است؟ جواب روشن است. مراتب روحی انسان در عزم اوست که ظهور می‌یابد و انسان متناسب با مراتب ایمانی خویش، صاحب ثبوت بیشتری در عزم می‌شود. اگر در احادیث ما آمده است که ایاک و الکسل و الضجر فانهما مفتاح کل شر(3) به همین علت است که تنبلی و تن‌آسایی و کم‌حوصلگی ملازم با روح شهوت در وجود آدمی است و انسان تا از این مرحله به مرتبه‌ی بالاتر ـ که روح ایمان است ـ عروج نکرده است، تنها علتی که او را به تحرک وا می‌دارد لذت طلبی است.

    بنابراین، روی دیگر سکه‌ی گریز از کار، لذت‌طلبی لجام‌گسیخته‌ای است که حد و مرزی نمی‌شناسد. در جامعه‌ی کنونی غرب اصل لذت چون حق مسلمی برای عموم انسان‌ها اعتبار شده است و متناسب با آن نظامات قانونی غرب به‌گونه‌ای شکل گرفته که در آن، امکان اقناع آزادانه‌ی شهوات برای همه‌ی افراد فراهم باشد. البته علت این را که تمایلی اینچنین بر عموم افراد یک جامعه تسلط می‌یابد و از آن میان هیچ صدایی به اعتراض برنمی‌خیزد، و همه، این تمایلات نفسانی را چون حقوقی غیر قابل انکار برای خویش تلقی می‌کنند، باید در فلسفه‌ی غرب جست و جو کرد. در مرتبه‌ی روح شهوت گرایش‌های حیوانی بر سایر وجوه و ابعاد وجودی انسانی غلبه می‌یابند و بشر مصداق اولئک کالانعام بل هم اضل قرار می‌گیرد. به همین علت است اگر تفکر غالب بشر در مغرب زمین بدین سمت متمایل شده که انسان را در زمره‌ی حیوانات قلمداد کند، اگر نه، معارف الهی تأکید دارند که رسیدن به انسانیت با گذشت از مراتب حیوانی میسر است نه توقف در آن.

    بشر اگر می‌خواهد به انسانیت برسد نمی‌تواند در مراتب حیوانی وجود خویش توقف داشته باشد، حال آنکه در تفکر غربی بشر ذاتا حیوان است و چون این معنا مورد قبول قرار گیرد، دیگر چه تفاوتی دارد که وجه تمایز انسان از حیوان، نطق باشد یا ابزارسازی یا چیزهای دیگر؟ اگر بشر را اصالتاً حیوان بدانیم لاجرم باید تمامی تبعات این تعریف را نیز بپذیریم. اولین نتیجه‌ای که از این تعریف برمی‌آید این است که لذت‌طلبی خصوصیت اصلی ذات بشر و تنها محرک اوست، و جامعه‌ی غرب امروز این معنا را به تمامی پذیرفته است. ...



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    دیروز، امروز، فردا

    همین روزها...

     

    امروز روز هدایت نسل های آینده است

                    کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است

                    امروز روزیست که خدا اینگونه خواسته است...

    و دیروز خدا آنگونه خواسته بود

    و فردا انشاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود!

    حضرت روح الله(ره) 29/4/1367


    سری جدید برنامه "دیروز امروز فردا" به لطف خدا و
    تأییدات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)از یکشنبه هفته آینده آغاز
    خواهد شد. با این برنامه جدید سعی می کنیم تمام مناسبت های مهم تقویم
    سیاسی و فرهنگی را پوشش دهیم، به علاوه ی رخدادهای مهمی که به نبض جامعه
    تبدیل شده است.

    این برنامه چیزی بیش از برنامه "رو به فردا" است ولی
    اهداف آن برنامه را هم پوشش خواهد داد. برخی از برنامه ها بصورت مناظره
    های سیاسی یا فرهنگی خواهد بود، برخی با یک مهمان و برخی هم با بیش از دو
    مهمان.

    برنامه بطور روتین پنجشنبه ها بعد از خبر ساعت ?? پخش
    خواهد شد و گاهی هم به فراخور موضوعات روز ، در روزهای یکشنبه یا سه شنبه
    پخش می شود.

    برای هفته ی آینده با برخی چهره های علمی و سیاسی
    هماهنگی کرده ایم. هفته ی بعد یک مناظره هم داریم. حسن عباسی مهمان یکی از
    برنامه های نخست ما خواهد بود.

    دعا کنید... نظر بدهید... موضوع و مهمان هم پیشنهاد بدهید.

    یا علی



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    آوینی؛ آیه ای در حصر «سوره» ها

     

    1.   آیات 31 تا 33 سوره ی مبارکه ی سبأ
    ماجرای مجادله ی مستکبرین و مستضعفین گناهکاردر روز رستاخیز را روایت می
    کند. جاییکه مستضعفین انحراف و جرم خود را به گردن مستکبرین می اندازند و
    در مقابل، گردن کشان از زیر بار این اتهام شانه خالی کرده و با جوابی توجیه
    مستضعفین را می شکنند: «أ نحن صددناکم عن الهدی بعد اذ جائکم بل کنتم
    مجرمین». مستضعفین گناهکار در پایان این مجادله ی خصومت آمیز حقیقتی را
    برملا می کنند که زمینه ی اصلی انحراف ایشان از راه حق و حقیقت است: « و
    قال الذین استضعفوا للّذین استکبروا بل مکر اللیل
    و النهار
    اذ تأمروننا أن نکفر بالله و نجعل له انداداً»
    (مستضعفین به گردن کشان پاسخ می دهند که «مکر و فریب روزگار» ما را بر آن
    داشت که بخدای یکتا کافر شویم و برای او شریک قرار دهیم).

    2.   «مکر و
    فریب روزگار»
    اغوای تدریجی زمانه است برای کسانیکه در رفت و
    آمد مداوم شب و روز حقیقت تاریخ را فراموش می کنند و از اینکه در کجای
    تاریخ ایستاده اند نمی پرسند. «روزمرّگی»
    همان روز-مرگی است؛ روزگار صورتک خود را برای کسانیکه دربند او می شوند
    برنمی دارد. این صورتک ها همان مشهوراتی است که به دروغ در زبان ها و قلم
    ها می چرخد و به اصول مقدّس تبدیل می شود. هر کسی را یارای آن نیست که از
    حقیقت روزگار بپرسد یا علیه مشهورات دروغین و مکرو فریب روزگار قیام کند.
    رمز این رستاخیز علیه لشکر جهل روزگار، «مرگ آگاهی» است؛ اکسیری که طومار روزمرّگی و روز-مرگی را در هم می پیچد.

    3.   «سیّد
    مرتضی آوینی»
    از معدود مردان روزگار نه چندان دور ماست که
    از بند مشهورات دروغین زمانه رها شد. او با مرگ آگاهی در هم آمیخته است.
    اولین رویارویی فکری سیّد با صورتک های دروغین مدرنیته و غرب بود، دقیقاً
    همان روزگاری که آرام آرام مشهوراتی چون توسعه، مدرنیزاسیون، پیشرفت، آزادی
    اباحی گرایانه، تساهل و تسامح و... بر زبان برخی سیاستمداران و روشنفکران
    عجول جاری می شد. انقلاب اسلامی برای سیّد «رستاخیز جان» و
    «آغازی بر یک پایان» بود. پایان عصر عسرت و ظلمت زدگی
    بشر و آغاز «فردایی دیگر». تفاوت سیّد در فهم حقیقت زمانه
    خویش است. طنین کلام او را فراموش نکرده ایم که: «اگر انسان از جایگاه تاریخی خویش غافل شود، چه بسا که
    طعمه ی شیطان گردد.»
    و این خصوصیت سیّد بود که عادت های
    سخیف زمانه هیچگاه او را قبرستان نشین نکرد و از انتباه و بیداری او نکاست.
    آوینی در جایی گفته بود: «در بهاران همه در انتظار روزی نو هستند و ما در
    انتظار روزگاری نو». روزگار نو برای او زمانه ایست که جهان را در آستانه ی
    عصر نور، عصر حاکمیت تامّ و تمام دین بر شوون مختلف بشر، قرار می دهد. هر
    چند راه رسیدن به این بهشت موعود، صراطی باشد که از متن جهنّم غربزدگی می
    گذرد و برای کسیکه آرزوی بهشت دارد چه باک که تازیانه های جهنم را بر تن
    خود ببیند. تازیانه هایی که هر روز از قلم و زبان روشنفکران سکولار زمانه ی
    ما بر تن انقلاب اسلامی پایین می آمد و سیّد را بر آن می داشت تا آیه ای
    نو در «سوره» نازل کند.

    4.   سیّد را بیشتر از «روایت فتح» اش می
    شناسند. «روایت فتح» پنجره ای بود که سیّد از طریق آن ما را با عالم ملکوت
    خود سهیم میکرد. «روایت فتح»، آوینی بود به اجمال، امّا آوینی به تفصیل را
    باید در قلم آتشین و فهم عمیق اش یافت. مدال افتخار «سیّد شهیدان اهل قلم»
    در حقیقت تذکر داهیانه ی رهبر معظم انقلاب بود برای توجه دادن نگاه ها به
    مقاله های بصیرت افزا و عمیق آوینی. همان مقاله هایی که حتی در پرمدّعاترین
    روزنامه های عصر او هم امکان انتشار نیافت ودر حصر «سوره» ها باقی ماند.
    هر کدام از مقاله های او گواه تعهّد مستحکمی است که سیّد در حفظ اندیشه ی
    انقلاب اسلامی و خط اصیل امام(ره) دارد. هیچ مقاله، کتاب یا اقدام منافقانه
    ای نیست که سیّد از کنار آن با سکوت عبور کند. چشمان تیزبین او آینده را
    می کاود و قلم اش برای امروز می نویسد: «منافقین
    به مراتب از کفّار بدتر اند... نفاق خوره ایست که پیکر امّت را از درون می
    خورد... بنیان نفاق را باید از ریشه برانداخت، اگرنه چون ماری که سرکوفت
    نشده باشد باردیگر جان خواهد گرفت.»

     

     

    از سید شهیدان اهل قلم
    تا کنون چندین جلد کتاب منتشر شده است. دوستانی که از من درباره کتابهای
    ایشان می پرسند غالبا مهمترین آنها را برای مطالعه معرفی می کنم. "توسعه و
    مبانی تمدن غرب"، "آغازی بر یک پایان"، "رستاخیز جان"، "فردایی دیگر"و
    "حلزون های خانه به دوش" از بهترین کتابهای ایشان است. غالب مقالات این
    کتاب ها را چند بار مطالعه کرده ام و هر بار چیز جدیدی آموخته ام. هرچند
    برخی مقالات کتاب هایی مثل رستاخیز جان و فردایی دیگر نیاز به مقدمات فلسفی
    و فهم عمیق تری از مباحث دینی و حکمی دارد. با این وجود این کتابها بسیار
    خواندنی است. برای علاقه مندان حوزه رسانه مجموعه ی "آینه جادو" هم معرکه
    است و البته از کتاب "فتح خون"(روایت محرّم) هم در تفسیری بی نظیر از واقعه
    عاشورا نباید گذشت.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    همه ی سالها ها مثل هم نیستند... بعضی از
    سال ها عرض اش کم است... طول میکشد تا تمام شود و تو چیزی از آن بخاطر نمی
    آوری. گاهی انگار تاریخ به جای جلو، عقب عقب می رود! این سال ها با تلخ و
    شیرین اش، می تواند پشت رؤیاهای هر کسی را بر خاک گرم واقعیت بکوبد.

    همه ی سال ها مثل هم نیستند ...فی ایّام دهرکم نفحات
    الا فتعرّضو لها؛ بعضی سالها از بعضی دیگر عرض بیشتری دارند. شنیده اید که
    گفته اند طول عمر مهم نیست، عرض عمر مهم است. عرض عمر همان است که پیرمان
    میکند، می پروراندمان، بزرگ مان میکند. آنها که عرض عمرشان بیشتر است،
    گاهی ره چند ساله را یک شبه طی میکنند. مطمئنم امسال همه مان را بزرگ کرد،
    پروراندمان، پیرمان کرد. عرض امسال زیاد بود؛ به اندازه یک تاریخ. می دانم
    که سالهای سال درباره ی ماجراهای امسال حرف خواهیم زد.

    آغاز دهه ی چهارم انقلاب است. داریم به چهل سالگی
    انقلاب نزدیک می شویم. چهل سالگی سنّ پختگی و کمال است...فتمّ میقات ربّه
    اربعین لیلة! شکر واجبی بر گردن مان مانده است. شاید دور نبود که بسیاری
    مان فقط یک شب پس از تأخیر موسی، گوساله پرست بشویم.

     لحظه ی تحویل سال سجده ی شکر بگذاریم. بزرگ تر شده ایم.

    عیدتان مبارک!



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   36   37   38   39   40      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی