سفارش تبلیغ
صبا ویژن







 مهجوریت فلسفه
فلسفه‏ هم اگرچه در حوزه‏ها رایج است،اما در حقیقت باید گفت که مهجور است.فلسفه‏ باید در حوزه‏ها رواج پیدا کند.فلسفه‏ فقط این نیست که ما کتاب منظومه یا اسفار را بگیریم و از اول تا آخر بخوانیم؛ نه،تبحر در فلسفه‏ به این معناست که ما بتوانیم از تمام افکار فلسفى موجود دنیا که به شکل ساعت‏نگارى پیش مى‏رود و ساعت ‏به ‏ساعت فکر فلسفى مطرح مى‏شود و از مادّه‏ فلسفه‏ موجود خودمان مطلع باشیم و در مقابل فلسفه‏هاى غلط و انحرافى،خودمان رادر حال آماده‏باش نگهداریم و احیاناً اگر نقطه‏ مثبتى در آن‏ها هست،از آن نقطه‏ مثبت استفاده بکنیم.فلسفه‏ ما این‏طورى پیشرفت مى‏کند؛ و الا در حد شناخت افکار و کلامات بزرگان به این اندازه ارزشى ندارد.فلسفه‏ باید ما را به معرفت کامل برساند.باید دید در وادى معرفت در سطح بشرى،چه‏کار دارد مى‏شود.بایستى پى‏درپى کارهاى جدید،افکار جدید،روشها و متدهاى جدید در حوزه مطرح بشود.

همه نباید فقیه شوند!
در همین زمان خود ما،مرحوم علامه‏ طباطبایى(رض) درحدى بود که اگر منحصر به فقاهت مى‏شد،یقیناً به مرجعیت تقلید مى‏رسید.ایشان از علماى زمان خودش،اگر بیشتر نبود،کمتر نبود؛ اما فقاهت را به کسانى سپرد که مشغول فقاهت بودند.آن زمان در قم مرحوم آیت‏اللّه بروجردى  با آن عظمت،و اساتید بعد از آن بزرگوار،مشغول کار فقاهت بودند؛ اما ایشان آمد مشغول فلسفه گردید و رکنى شد،و بعد از آنکه در قم هیچ نشان قابل توجهى از فلسفه نبود،آن را احیا کرد؛ شاگردانى تربیت نمود،معارف فلسفه را راه انداخت و گسترش داد.البته قبل از ایشان امام فلسفه مى‏گفتند،لیکن در دایره‏ محدودى و با شاگردان مخصوصى؛ اما ایشان گسترش داد،درس را وسیع کرد و عمرش را به فلسفه صرف نمود.حوزه‏ها باید این‏طور باشند.این‏گونه نباشد که همه باید رشته‏ فقاهت را بگیرند؛ نخیر،طلبه باید بداند که اگر رشته‏ تاریخ یا تفسیر یا فلسفه یا کلام یا علوم قرآن یا بقیه‏ علوم اسلامى را پیمود،ارزشى در انتظار اوست و ارزش‏گذارى مناسبى مى‏شود.
(آغاز درس خارج فقه 31/06/70)

ادامه مطلب

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]

    دعایی که موجب هلاکت است!

    امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «احب الاعمال الی الله فی الارض الدعاء؛ محبوبترین عمل نزد خداوند متعال در روی زمین، دعاست» (کافی2: 467). سر این امر در این آیه شریفه است که خداوند متعال فرمود: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» (غافر:60) در کنار قرار گرفتن دعا و عبادت نشان می­دهد دعا خود نوعی عبادت است (ترجمه المیزان17: 520) همان عبادت و بندگی که خداوند، آن را انگیزه خلقت عنوان کرده است «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». (ذاریات: 56) اما دعا عبادتی ویژه است چرا که در روایتی از ابن عمار آمده است: «قلت لأبی عبدالله علیه السلام: جعلنی الله فداک ما تقول فی رجلین دخلا المسجد جمیعا کان أحدهما أکثر صلوة و الآخر أکثر دعاء فأیهما أفضل؟ به امام صادق عرض کردم: فدایت شوم در مورد دو شخصی که با هم وارد مسجد شدند و یکی به نماز بسیار و دیگری به دعای بسیار مشغول شد چه می گویی؟ کدام یک برتر هستند؟ قال: کل حسن قلت: قد علمت و لکن أیهما أفضل؟ امام فرمود هر دو خوب است. عرض کردم می دانم اما کدام فضیلت بیشتری دارد؟ فقال: أکثرهما دعاء اما تسمع قول الله تعالى: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» إلى آخر الآیة، و قال: هی العبادة الکبرى. سپس فرمود آنکه بیشتر دعا می خوانده مگر نشنیده­ای خدا فرمود مرا بخوانید تا استجابت کنم تا اخر آیه را تلاوت فرمودند و ادامه دادند دعا عبادت کبری است» (تفسیر ثقلین، ذیل آیه) و بالاتر از آن پیامبر اکرم فرمودند: «الدعاء مخ العبادت ولا یهلک مع الدعاء احد؛ دعا مغز عبادت است و کسی که اهل دعاست نابود نمی‌شود. ». (بحارالانوار90: 300) از این گفتار جایگاه و فضیلت دعا به روشنی آشکار می گردد چرا که دعا را اساس و بنیان عبادت معرفی کرده است.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]

    اشاره: یکی از راههای موثر و مفید انتقال مفاهیم و معارف دینی به مخاطبان و به خصوص جوانان زبان هنر است، چنانچه در همین رابطه امام خامنه ای اعتقاد دارند: «هرچه ما جلو می رویم، نقش ارتباط گیری با هنر بیشتر آشکار می شود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با کمک ابزار بسیار کارآمد هنر. امروز آن کسانی که پیامی برای مردم دارند؛ چه پیام رحمانی، چه پیام شیطانی- فرق نمی کند- بهترین وسیله ای که در اختیار می گیرند، وسیله هنر است، لذا شما می بینید به کمک هنر، امروز در دنیا باطل ترین حرف ها را در ذهن یک مجموعه عظیمی از مردم به صورت حق جلوه می دهند که بدون هنر امکان نداشت، اما با هنر و به کمک ابزار هنر این کار را می کنند... بنابراین هنر این قدر اهمیت پیدا کرده است. (در دیدار با جمعی از مداحان اهل بیت، 4/4/ 1387) در این میان بهره گیری از ادبیات و داستان نویسی از جمله تأثیرگذارترین راه های انتقال این پیام ها است. بانوی شهیده بنت الهدی صدر که حضرت امام راحل(ره) بحق وی را «از مفاخران علم و ادب» یاد کرده اند که از این موهبت الهی برخوردار بود. وی در آثار خود با بیانی شیوا و زیبا توانسته است موضوعات دینی مبتلای زمان خویش را به رشته تحریر در آورد. بانو صدر با امتزاج اصولی منطق و احساس و ترکیب عقل و خیال بسیاری از شبهات اعتقادی را در قالب داستان و مثال های عرفی ساده پاسخ داده و قلب و ذهن مخاطب را آماده پذیرش پیام آسمانی اسلام می کند. کتاب «مرئتان و رجل» که در ایران با نام «سرنوشت دو خواهر» ترجمه شده نمونه ای از آثار این بانوی فاضل و ادیب است.
    این کتاب، داستان دو خواهر به نام «حسنات» و «رحاب» است که از نظر فکری و اعتقادی با هم تفاوت هایی دارند. حسنات که دختری فرزانه است نامزدی عاقل و اندیشمند به نام مصطفی دارد و رحاب که دچار تردیدهای اعتقادی است به خواهرش حسادت می کند و تلاش می کند رابطه او و نامزدش را به هم بزند، لذا با فرستادن نامه هایی که حاوی سوالات اعتقادی خاصی است، می کوشد مصطفی را به حسنات بدبین کند، اما مصطفی با سعه صدر پاسخ پرسش های رحاب را می دهد و از آن سو حسنات نیز با راهنمایی خود سبب می شود رحاب از ورطه ظلمانی تردید و حسادت و «سیئات» خارج شود و زندگی تازه ای را با «حسنات» آغاز کند. در ذیل بخش های پایانی این دا ستان زیبا که به کمال رسیدن رحاب را بازگو می کند، آورده شده است.
    رحاب احساس کرد که احتیاج دارد تا بیشتر درباره حجاب آگاه شود؛ چون او می خواست با حجاب شود، ولی نمی دانست چرا و چگونه؟
    درست سر جایش نشست و با آرامش تمام، به سخنان حسنات گوش فرا داد، سپس گفت: آیا حجاب یک رسمی نیست که از ایران [قبل از اسلام] وارد اسلام شده؟

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]

    حضرت امام راحل(ره) از معدود شخصیت های معاصر است که بسیاری از ابعاد انسانی در او رشد کرده و از وی انسانی جامع الاطراف و چند بعدی ساخته بود. در عرصه علمی، هم فقیهی کار کشته بود و هم فیلسوفی دقیق و هم معلم اخلاقی پاک طینت و هم عارفی واصل و در سیاست تیزبین و کیس بود. یکی از ابعاد شخصیتی امام(ره)، زندگی فردی و خانوادگی ایشان است. سیره حضرت امام در مواجهه با همسر و فرزندان شان، جلوه های زیبایی از یک زندگی معنوی و روحانی را نمایان می کند. بخشی از این روابط عاطفی و مهرورزانه در نامه های حضرت امام به خانواده شان در دوران تبعید قابل مشاهده است که نکات آموزنده ای در آنها نهفته است. در نامه های امام احترام به بزرگ تر، محبت به همسر، توجه به فرزندان، مهربانی، دغدغه خانواده، همزمان با مبارزه در اجتماع و حضور در کرسی درس دیده می شود. به عنوان نمونه، ایشان در نامه های شان مرتب از احوال آیت الله پسندیده برادر بزرگ شان سوال می کنند و بر احترام و رسیدگی فرزندانش به ایشان تأکید دارند. توصیه به بزرگداشت مقام مادر نیز در نامه های امام موج می زند. در این بین، رابطه عاطفی میان حضرت امام و مرحوم سیداحمد (رحمت الله علیهما) نیز جالب توجه است. امام همواره از وی با عنوان احمد عزیزم یاد می کند و در اکثر نامه ها، توصیه هایی اخلاقی و درسی پدرانه به ایشان می فرمایند. از آن سو، سیداحمد آقا نیز با کمال احترام با پدر سخن می گوید و جایگاه رفیع پدر را که نقش استادی نیز در زندگی وی دارد، به خوبی حفظ می کند.
    از باب نمونه یک نامه رد و بدل شده میان حضرت امام(ره) و سیداحمد که حاوی مطالب و نکات قابل توجه است، بیان می شود. این نامه پاسخ حضرت امام به فرزند بزرگوارش هنگام ولادت فرزندش «حسن» به نگارش در آمده است.
    «پسر عزیزم ان شاءالله تعالی با سلامت و سعادت به سر برید. ماها بحمدالله تعالی سلامت و از آمدن خانم خوشحال، امید است روزی هم همه با هم باشیم از سلامت خودتان مطلعم نمایید ان شاءالله حالا درس خارج رفته اید، درس ها را بروید و هر کدام به فهم شما نزدیک است انتخاب نمایید راجع به اسم بچه من نمی دانم شما چه وسواسی دارید یک اسم اختیار کنید البته اسما دور از اذهان نباشد. حسن بسیار خوب است اگر مایل باشید در هر صورت اسم را بگذارید و هر نحو شما و اهل منزل انتخاب کنید ما هم قبول داریم. خدمت ایشان هم سلام برسان. نور چشمم را می بوسم.
    والسلام - پدرت 22 آذر 51» (همان 473)
    در این مکتوبات چند مطلب قابل توجه است:
    اول) دقت امام در نام گذاری فرزند به خوبی آشکار است. حضرت امام تأکید دارند در نام گذاری فرزند تا آنجا که ممکن است اسمی انتخاب نشود که دور از ذهن باشد و یا در اطرافیان توهم ایجاد کند، چرا که نام هر کس نشان از هویت او دارد و چه بسا کودکانی که به خاطر انتخاب نامناسب اسم توسط والدین در جوانی و بزرگسالی سرخورده و ناراحت می شوند.
    دوم) امام به گونه ای توصیه می کند که به هیچ وجه بوی تحکم و اصرار از آن به مشام نمی رسد و پسر و عروس خود را در انتخاب نام فرزند آزاد می گذارد.
    سوم) امام تأکید می کند گرچه باید نام مناسب برای فرزند برگزید، اما در این امر وسواس زیاد هم نباید به خرج داد و نام گذاری فرزند را به خاطر انتخاب نام مناسب به تعویق انداخت. چه بسا کسانی که با افراد بسیاری مشورت می کنند و با شنیدن نظرات مختلف در آخر باز هم از نامی که انتخاب می کنند، راضی نیستند!



  • کلمات کلیدی : سید، احمد، خمینی

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]

    تحقق بسیج جهانی اسلام با محوریت جوانان طلبه و دانشجو
    آن زمان که امام خمینی(ره) می فرمود: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.» و یا دردمندانه در اواخر عمر شریفش بیان می کرد: «راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرئت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم- داشت؟» شاید عده ای این حرف ها را آرمانی دست نیافتنی می دانستند؛ اما آنان که به امام اعتقاد قلبی داشتند، این را هم مانند پیش بینی دیگر امام که اوایل شروع نهضت بیداری اسلامی مردم ایران گفته بود «سربازان من در گهواره اند» می دانستند که همگان دیدند در سال های بعد تحقق پیدا کرد! اجلاس جوانان و بیداری اسلامی را در این راستا باید تحلیل کرد. آنچه امام گفت، امروز در حال ظاهر شدن است به نظر، اینجا می توان به این فرمایش امام خامنه ای(مدظله العالی) هم تمسک کرد: «و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسی که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلی چیزهای دیگری که اول او فهمید، در حالی که هیچ کدام از ماها نمی فهمیدیم.» (14/10/1390)
    به گفته دکتر ولایتی چنین اجتماعی در طول تاریخ اسلام از نظر جمعیت و جغرافیا تاکنون سابقه نداشته است.
    لباس ها، زبان ها، لهجه ها، حتی رنگ پوست ها با هم فرق داشت، جوانانی از 73 کشور دور هم جمع شده بودند... اما مشترکاتی هم داشتند که همه این تفاوت ها را تحت الشعاع قرار می داد؛ همه مسلمان بودند، همه هنگام شنیدن نام حضرت رسول(ص) صلوات می فرستادند. هنگام شروع سخن بسم الله گفته و بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او درود می فرستادند. با شنیدن صدای اذان، آستین ها را بالا زده، آماده وضو شدند. موقع نماز همه دنبال یک قبله می گشتند و همه به همان سو اقامه نماز کردند.
    همه جوان بودند، اهل بحث، آرمان گرا، منتقد، صریح، فعال، پرشور و... همه انقلابی بودند؛ مخالف استبداد و دیکتاتوری، مخالف آمریکا و رژیم صهیونیستی، شعارشان الله اکبر، حامی فلسطین، عاشق امام خمینی و انقلاب ایران، مشتاق زیارت مقام معظم رهبری. این مشترکات سبب شده بود، دو روز دوستانه در کنار هم با همه آن تفاوت ها با هم بگویند، نقد کنند، و برای آینده جهان اسلام برنامه ریزی کنند.
    قبل از ورود به همایش، امتداد برج میلاد را با نگاهت دنبال می کنی و لاجرم به آسمان می رسی! تقریباً همه این تجربه را داشتند و آفتاب بی رمق بهمن ماه چشم همه را یک باری نوازش داده بود!
    اجلاس جهانی جوانان و بیداری اسلامی در حال شروع شدن بود؛ اما دوربین های صداوسیما دیرتر از میهمان ها رسیده بودند! نصب دوربین ها و آماده کردن سن، در حضور میهمان ها انجام شد !
    صحن اصلی سالن در اختیار میهمانان خارجی بود و 170 جوان ایرانی، اجلاس را از بالکن سالن دنبال می کردند.. رسم میهمان نوازی همین است.
    کم کم همه آمدند 1330 جوان پرشور انقلابی از سرتاسر عالم... تونس، سیبری، پرو، لبنان، موریتانی، فلسطین، مالی، آرژانتین، پاکستان و... جوانان مسلمان به خصوص اعراب، گویا بغض فروخفته ای داشتند، تا فضا ساکت می شد، فریاد شعارشان بلند می شد، هر کسی به زبانی نفرت خود از آمریکا و اسرائیل را بروز می داد. «الشعب یرید...» شعار مشترک همه بود که با این جملات تکمیل می شد؛ تحریر فلسطین، تحریر بحرین، وحدت الاسلامیه، ...
    وقتی «رمضان عبدالله» در سخنرانی خود اعلام کرد ان شاءالله سال بعد اجلاس دوم جوانان و بیداری اسلامی در غزه برگزار شود، همه با شور وصف ناپذیری در حمایت از این سخن دست زدند و تکبیر گفتند. احمدی نژاد که آمد، استقبال پرشوری از او انجام شد. جلسه هیئت رئیسه و سخنرانی ها تا ظهر طول کشید.
    بعد از نماز و ناهار، کمیسیون های شش گانه تشکیل شد، موضوعات اصلی این شش کمیسیون به این شرح بود؛ 1- مبانی نظری، فکری و عوامل پیشرفت و گسترش بیداری اسلامی 2- حاکمیت اسلام، الگوها، دستاوردها وجوانان
    3 -استکبار جهانی آمریکا و صهیونیسم در مواجهه با موج بیداری اسلامی 4- جوانان، مقاومت، فلسطین و بیداری اسلامی
    5- آسیب شناسی فرصت ها و تهدیدات بیداری اسلامی
    6- چشم انداز و افق های آینده بیداری اسلامی. در کمیسیون آفاق و چشم انداز از سنگال و اتریش و عراق و لیبی و .. سخنرانی کردند همه از امام خمینی(ره) می گفتند و در مقالات خود سخنی از ایشان را آورده بودند.. تجلیل از امام راحل، ترجیع بند همه سخنرانی ها بود. کم و بیش در سایر کمیسیون ها نیز همین گونه بود.
    در راهروی همایش، گروه های مختلف با هم در گروه های دو و چندنفری مشغول صحبت کردن بودند و در مورد کشورها و جغرافیای خود تبادل نظر می کردند. جوانان ایرانی هم در این میان بسیار فعال بودند و افراد، علاقه خاصی به بحث با ایرانی ها داشتند. سوالات گوناگونی در ذهن آنها پیرامون انقلاب ایران وجود داشت. بسیار برایشان جذاب بود که جواب های تازه می شنیدند، چراکه به هر حال، سیطره رسانه ای غرب سبب شده خیلی از واقعیت ها و حقایق از چشم اینها مخفی بماند. به گفته دو جوان تونسی، آنها اخبار را بیشتر از یوتیوب و فیس بوک دنبال می کردند!
    جوانی از تونس در مورد رنگ عمامه های علمای شیعه پرسید. می پنداشت هر که عمامه سیاه بر سر دارد، نشانه عظمت علمی اوست. وقتی برایش توضیح دادیم که عمامه مشکی و یا به قول او سوداء مخصوص سادات و اولاد رسول خدا(ص) و حضرت فاطمه(س) است با خنده ای گفت: امروز تازه این مطالب را فهمیدم! و پرسید: یعنی سید قائد از اولاد رسول الله است؟ در کافی نتی که کنار سالن ایجاد شده بود برخی به سرعت اخبار را در وبلاگ شان می گذاشتند!
    بعد از کمیسیون ها، نشست های تخصصی منطقه ای مصر، تونس، لیبی، پاکستان و ... برگزار شد و اوضاع هر کشور در آنجا مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. بعضاً در این جلسات، بحث های جنجالی نیز در می گرفت و اختلاف نظراتی بروز می کرد؛ مثلاً در نشست مصر، دو مصری در مورد مسئله ای با هم بحث می کردند و معلوم بود دو نظر مقابل هم هستند؛ اما این بحث ها قلب ها را از هم دور نکرد. اوج این بحث ها در لابی هتل ها بود، هتل استقلال و آزادی که پذیرای این جوانان بود، تا نیمه های شب شاهد بحث های مختلف جوانان در مورد جهان اسلام بودند. بحث هایی که در آخر با عکس های یادگاری و رد و بدل کرن ایمیل و شماره تلفن و شعار علیه آمریکا و اسرائیل پایان می گرفت.
    یکشنبه شب، وقتی گفته شد احتمالاً ایرانی ها به ملاقات آقا نمی روند، غوغایی به پا شد! ناراحتی و اعتراض جوانان ایرانی در جای جای همایش مشهود بود. بالاخره این شکوه ها جواب داد و حوالی نیمه شب دوشنبه، خبر خوش دیدار همه میهمانان، هم ایرانی و هم خارجی با آقا، گرد ناراحتی را از قلب جوانان ایرانی شست.
    روز دیدار با آقا از روزهای باشکوه این همایش بود. ایرانی ها که شب گذشته، محرومیت از زیارت آقا به شدت آنها را ناراحت کرده بود، از هشت صبح در مقابل بیت بودند!
    پس از ورود به بیت، اعلام شد میهمانان ایرانی باید عقب بنشینند. این را هم گذاشتیم به حساب میهمان نوازی. خوب راست می گفتند، این جوانان از جای جای دنیا آمده بودند امروز آنها بیشتر حق داشتند برای دیدن آقا! روز قبل کلی در مورد ولایت فقیه و شیوه انتخاب او و مجلس خبرگان و ... با برخی میهمانان خارجی بحث شده بود! اما حسینیه امام خمینی(ره) به تنهایی از ساعت ها بحث برای این جماعت گویاتر بود. خانه ای در مرکز شهر بین مردم بین بازار شلوغ جمهوری و ولی عصر! شاید این جوانان منتظر دیدن کاخ بودند!
    اینجا هم هر که می رسید، سر به آسمان بلند می کرد، شاید کاخ رهبر ایران را ببیند! اما خبری از کاخ و ساختمان مجلل نبود! اما نگاهشان دوخته می شد به آسمان... اینجا زمین را هم که نگاه می کردند یاد آسمان می افتادند! زیلوهای آبی و رنگ ورو رفته بیت! اینجا همانجایی است که آمریکا و اسرائیل بارها از همین جا تودهنی خورده اند. ولایت فقیه، یعنی همین، یعنی اتصال از زمین به آسمان! هیبت اینجا به خاطر سادگی اش است.
    همه که آمدند، بازهم شور و حرارت خاصی بر پا شد. باز هم شعار باز هم فریادهای مکرر! میدان التحریر و میدان لولو را به یادت می آورد!
    وقتی گروه سرود لبنانی شعرش را می خواند و به این مصراع می رسید «هل من ناصر فدایی» همه با هم به لهجه عربی می گفتند «لبیک خامنائی!» برخی روی کاغذهایی که در اختیار داشتند، اسم کشورشان را نوشته بودند. برخی هم جملاتی برای عرض ارادت به قائدشان! زیاد فرقی با دیدارهای داخلی آقا با بسیجی ها نداشت! چرا یک فرق داشت! شعارهای شان فرق داشت «صل علی محمد بوی خمینی آمد» نمی گفتند، فریاد می زدند «بالروح بالدم نفدیک یا امام» «لبیک خامنه ای» «الموت لامریکا» «کلا کلا آمریکا» و «هیهات من الذله» و .. روح همان روح بسیج بود. دوست داشتند با امام حرف بزنند، وقتی مجری برنامه خواست جوانان آرام باشند و مراعات وقت را بکنند، آقا با دست اشاره کرد، یعنی بگذارید حرف بزنند، جوانان پرشور را می توان مگر ساکت کرد! آن هم جوانی که عمری آرزوی دیدار با آقا را داشته است. قرائت قرآن توانست سکوت را بر جلسه حاکم کند. اما پس از آن، مجدداً از جای جای مختلف برای ابراز ارادت به آقا بلند می شدند و شعار می دادند!
    جوان بحرینی کوتاه حرف زد؛ اما اشک همه را در آورد؛ «سلام بر تو ای پسر رسول الله (صلی الله علیه و آله)
    به فدای تو جان من و جان های این جوانان مقاوم. هنگامی که شهدای ما یکی پس از دیگری به زمین می افتادند ما رایحه کرامت را از بوستان امام خمینی(ره) استشمام می کردیم و همه سخنان مبارک شما را به یاد می آوردیم. بعد گفت می خواهم شکایت کنم، شکایت حبیب به حبیبش! و گفت هل تعلمون ... آیا می دانید که ما در کشوری هستیم که فرزندانش در سرزمین شان غریب هستند؟ و ...
    دختر شهید مغنیه هم مردانه سخن گفت! خودش را دختر آقا معرفی کرد، وقتی گفت از سرزمین سیدالمقاومه سیدحسن نصرالله آمده ام، همه فریاد زدند: «لبیک نصرالله»
    آقا که شروع به سخن کرد، صحبت های ایشان را با دقت گوش می دادند. با اینکه باید ترجمه می شد و به نظر زبان اصلی با فضای زبان ترجمه فرق دارد؛ اما شعارها و تکبیرها به موقع بود!
    سخنرانی که تمام شد، آقا از مقابل جمع رد شدند، این رفتار آقا احساسات خیلی ها را برانگیخت، ایرانی ها که عقب بودند برای دیدن آقا همه دویدند جلو! دو جوان لبنانی همدیگر را در آغوش گرفته بودند و چنان گریه می کردند گویا مادری بعد از ده ها سال به فرزندش رسیده است و از شوق وصال فقط می تواند گریه کند! جوانی از کشور مالی، مکرراً از ته دل فریاد می زد: لبیک یا خامنه ای ... به شانه اش زدم گفتم ماشاءالله. با زبان عربی گفت: ایشان رهبر ماست مولای ماست روی کاغذی هم نوشته بود: «افتخارنا قائدنا!» با دست روی قلبش می کوبید و می گفت: افتخارنا قائدنا می گفت: تا آخرین قطره خون با ایشان هستیم، از خدا می خواهم مرا با ایشان و اجدادش محشور کند و باز فریاد می زد لبیک یا خامنه ای.
    اختتامیه جلسه در برج میلاد برگزار شد. حالا رفاقت ها بیشتر شده، همدیگر را می شناسیم، چهره ها آشناترند از قبل.
    پرچم رژیم صهیونیستی را روی زمین که گذاشتند، اعضای شرکت کننده آن را لگدمال می کردند، همان گونه که حیثیت این رژیم را در منطقه لگدمال کردند. آن طرف تر، یک نقشه فلسطین پهن شده بود به طول شاید 10 متر روی آن نوشته بود: «فلسطین من البحر الی النهر» نوشته های جالبی با زبان های مختلف، عربی، فرانسه، انگلیسی، فارسی و اردو روی آن نوشته بود.
    یک طومار با 10 هزار امضا هم از طلاب قم آمده بود. عکس های امام خامنه ای را که توزیع می کردند، جوانان کشورهای مختلف با اشتیاق و چندتا چندتا می گرفتند. کتاب های امام و آقا نیز پرمشتری بود. در حاشیه سالن نیز نمایشگاهی از دستاوردهای علمی انقلاب اسلامی برپا شده بود که نشان می داد علیرغم همه مشکلات و تهدیدات و تحریم ها علیه ایران، انقلاب اسلامی تا چه حد پیشرفت داشته است.
    حوالی ساعت هشت، همه منتظر مراسم اختتامیه بودند، دکتر ولایتی آیه «و واعدنا» را خواند، با این استدلال که «فاتممناها بعشر» جلسه ادامه یافت و تا 10 شب طول کشید! قرائت آیات پایانی سوره بقره و سوره حمد توسط قاری ایرانی آقای «شاکری» حسن ختام جلسه بود. باز هم اعضای شرکت کننده به هتل ها بازگشتند و باز هم رفاقت ها و بحث ها... قرار بود برای دیدن کارخانه فولاد به اصفهان بروند... همایش تمام شد، حالا جوانان مسلمان به کشور های خود بازگشته اند و به نظر، هسته های مقاومت برای تشکیل حکومت جهانی اسلام شکل گرفته است.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی