سفارش تبلیغ
صبا ویژن







شام و شمشیر»
91/6/10 2:32 ع

 وقتی شمشیرت را دیر فرود می آوری!

آدم کش های شام چه جور آدمهایی هستند؟!

«عبدالله بن خبّاب بن ارت» از طرف امیرالمومنین علی علیه السلام، والی منطقه ای بود. در مسیر، خوارج او و همسر باردارش را به اسیری گرفتند و با خود راهی ساختند. در نزدیکی مسیر یکی از خوارج با شمشیر ضربتی بر خوکی وارد کرد. دیگران سرزنشش کردند که چرا چنین کردی درحالیکه آن خوک متعلق به یک غیرمسلمان اهل ذمه است پس باید حلالیت بطلبی و او چنین کرد.
در ادامه مسیر دانه ی خرمایی افتاده بود که یکی از خوارج آنرا برداشت و در دهان گذاشت بلافاصله دیگران سرزنشش کردند که چرا چنین کردی در حالیکه صاحب مال را نمی شناسی پس بلافاصله دانه ی خرما را از دهان بیرون افکند!
عبدالله بن خباب که چنین پرهیزکاری از خوارج دید گفت «نگرانی برما نیست و بر ما ظلمی نخواهد رفت»
در نهایت عبدالله را نزد بزرگانشان بردند. پرسیدند نظرت درباره ی ابوبکر و عمر چیست و او از سر تقیه آن دو را تمجید کرد. سپس پرسیدند درباره ی کفر علی سخن بگو. او امتناع کرد. پس او را در کنار نهر سر بریدند؛ آنگاه شکم زن حامله اش را دریدند و جنینش را بیرون آورده و سر از تنش جدا کردند!
یکی از بزرگان خوارج که برایشان خطبه می خواند مردی بود بنام : «ذوالثدیه» مرحوم علامه ی عسکری در کتاب«نقش ائمه در احیای دین» به نقل از تاریخ ابن کثیر نقل میکند که سالها پیشتر از خلافت امیرالمومنین علیه السلام، ذوالثدیه به پیامبر صلی الله علیه و آله اهانتی کرد. پیامبر در میان اصحاب پرسید «چه کسی این مرد را که خود را بهتر از پیامبر خدا می داند، می کشد؟»
ابوبکر برخاست اما او را در حال نماز دید؛ بازگشت و گفت: «دوست نداشتم او را در حال نماز بکشم و شما از کشتن نمازگزاران نهی کرده اید!»
سپس عمر برخاست. او را در سجده دید و بازگشت. پیامبر پرسیدند چه کردی؟ عمر پاسخ داد: «او را دیدم درحالیکه پیشانی اش را برای خدا بر زمین نهاده بود دوست نداشتم او را بکشم!»

سپس علی علیه السلام برخاست. پیامبر فرمود اگر به او برسی او را خواهی کشت. اما ذوالثدیه گریخته بود. پیامبر فرمودند اگر –ذوالثدیه- کشته می شد؛ در امت من اختلاف نمی افتاد.

پ ن 1: خوارج ماندند و ماندند و ماندند ... تا امروز؛ چون دو نفر زمانی که باید کسی را می کشتند، فرمان رسول خدا را بر زمین گذاشتند!
پ ن 2: فکر کنم ربط ماجرا برای کسانی که با سلفی های شام آشنا هستند، روشن است.
پ ن 3: عجب کتابی است این کتاب مرحوم علامه عسکری. روحش شاد. نثارش فاتحه ای بخوانید
پ ن 4: از آنجا که گوگل به هیچ وجه اجازه نمی ده نوت های من داغ بشن برای اطلاع دیگران مطلب را ریشیر کنید.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی