اقتصاد دین عنوان نظریهای است که در آن از مفهومی به نام کالای دینی سخن گفته میشود. در این رویکرد نظری دین به مثابه یک نظام اقتصادی در نظر گرفته میشود که کالای دینی در آن تولید، توزیع و مصرف میشود. نظریه اقتصاد دین میکوشد تا با سنخشناسی مصرفکنندگان و تولیدکنندگان کالای دینی به نوعی به ارزیابی وضعیت دینداری بپردازد. حسن محدثی، مدیر سابق گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران است که از وی ترجمهها و تألیفات متعددی در این حوزه منتشر شدهاست. وی، به سفارش بعثه مقام معظم رهبری به انجام پژوهشی در زمینه رضایتسنجی حجاج مبادرت نموده است که از نتایج آن پژوهش و همچنین با جرح و تعدیل آرای برخی جامعهشناسان اقتصادگرای دین به طرح این نظریه پرداخته است. در میزگردی که در سه نوبت منتشر خواهدشد، با حضور دکتر حسن محدثی و دکتر مهدی فیض، قرآن پژوه و استاد دانشگاه، به عنوان منتقد به بررسی و نقد این نظریه یا رویکرد نظری پرداختیم که بخش اول آن را ملاحظه میفرمایید.
http://mehrnews.com/news/2383806
*برای آغاز گفت و گو خوب است با توجه به اینکه در موسم حج هستیم با این بهانه بحث را شروع کنیم و هر دو بزرگوار از منظر خودشان از آنچه که در حج دیدند صحبت کنند تا برسیم به اینکه دکتر محدثی چطور از دل پژوهشی که در حج انجام دادند به نظریه اقتصاد دین رسیدند.
فیض: بنده نگاهی که به حج دارم نگاهی است که درباره اکثر احکام دینی و شرعی دارم. اکثر احکام هم یک کارکرد فردی دارد و هم یک کارکرد اجتماعی. نمی خواهم بگویم کارکرد احکام در این دو کارکرد محدود می شود زیرا احکام کارکردهای دیگری هم دارد که نمی خواهم وارد آنها بشوم. کارکرد فردی حج این است که یکی از انواع عبادت است، عبادت در مفهوم کلان، اثری که روی انسان دارد این است که مسیر عبودیت را برای ما هموار می کند. عبودیت آن چیزی است که باید در زندگی اتفاق بیفتد. در لحظه لحظه زندگی باید اتفاق بیفتد. تعامل با مردم، تعامل با خانواده و حتی تعامل با محیط زیست و ... در تمامی اینها قرار است بندگی فقط و فقط برای خدا اتفاق بیفتد و از مسیر بندگی، حرکت به سوی خدا امکان پذیر است.
به تعبیر امام(ره)، جز با قدم عبودیت نمی توان به سوی خدا حرکت کرد و به مقام تقرب حقیقی رسید. عبودیت برای تقرب است و عبادت مسیر عبودیت را هموار می کند. لذا اثر فردی حج، (به عنوان یک عبادت) این است که مسیر انسان را برای عبودیت های بعد از خودش هموار کند. بنابراین حج باید در زمانی از زندگی و عمر انسان اتفاق بیفتد که اولا انسان با واقعیت های زندگی و با مشکلات و موانع آشنا شده باشد. بفهمد که در برابر بندگی خدا چه موانعی وجود دارد. در برابر بندگی خدا تطمیع و تهدید است، اشکال تراشی های مختلفی است، موانع درونی است. نفس است، موانع بیرونی است. فشارهای جامعه است. باید همه این موانع را بشناسد بعد که به حج می رود باید از محتوای حج استفاده کند که مسیر بندگی را در برابر این موانع برای خودش هموار کند.
توحید حاکم بر حج برای همین است که مسیر بندگی بر انسان هموار شود و از آن طرف هم انسان زمانی باید به حج برود که احتمال بدهد که فرصتی برای زندگی بعد از حج خواهد داشت نه اینکه به قول بعضی ها بگوییم حج را نگه داریم برای آخر عمرمان، آخر عمر برویم حج برای اینکه ثوابش را برای آن دنیا نگه داریم! ثواب حج برای این است که انسان از حج برای این دنیا قبل از مرگش استفاده کند و فرصتی داشته باشد تا بتواند از برکات حج در زندگی خودش استفاده کند و بندگی خدا را بیش از گذشته انجام دهد و در چنین صورتی قطعا ثواب حج به بعد از دنیای ما هم منتقل می شود و حیات آخرتی و ابدی ما را هم تحت تاثیر قرار می دهد. این کارکرد فردی حج است.
کارکرد اجتماعی حج برمی گردد به آن جنبه وحدتی که باید در امت اسلامی ایجاد کند. احساس صمیمیت و از آن طرف کاهش اختلاف طبقات اجتماعی و کاهش احساس تبختر که در ذهن و دل ما ممکن است باشد. ممکن است ما به جهت جایگاه اجتماعی یا شغلی ای که داریم، عناوین و یا ثروتی که داریم خودمان را از دیگران فراتر ببینیم، این اثراتی است که بار منفی روانی روی انسان و اخلاق انسان می گذارد و حج یکی از آثار و کارکردهایش این است که اینها را در انسان کمرنگ کند و اینها را از ذهن و دل انسان پاک کند تا انسان احساس وحدت با همه انسان های دیگر بکند. باعث شود با ملت های دیگر احساس وحدت بکند. احساس مسئولیت در قبال سرنوشت امت اسلامی بکند و در امت اسلامی بتواند تحرک ایجاد کند.
این کارکرد اجتماعی حج است لذا امام (ره) تاکید دارند حتما باید مراسم برائت از مشرکین اتفاق بیفتد زیرا آن کارکرد اجتماعی حج باید ظهور پیدا کند و در آن کارکرد، چیزی مثل برائت از مشرکین معنا و ضرورت پیدا می کند وگرنه بدون آن کارکرد می تواند هیچ یک از این مراسم و برنامه ها هم لزومی نداشته باشد. هر دوی این کارکردها باید مورد توجه باشد هم افراد باید به این توجه کنند و هم نظام اسلامی که برنامه ریزی برای حج می کند، هم روحانیون کاروان ها. همه و همه باید به این کارکرد توجه کنند تا یک حج اثرگذار اتفاق بیفتد.
*شما در حج چه چیزی دیدید؟
محدثی: از وقتی که حج رفتم به شخصه نسبت به ماه ذی الحجه احساس خاصی دارم و اینکه در این ماه دارم راجع به حج صحبت می کنم خیلی اتفاق خوبی است. از موقعی که به حج رفتم به لحاظ قلبی دوست دارم بیشتر درباره اش صحبت کنم. از یک طرف هم نگرانم زیرا چنین صحبت هایی ممکن است تظاهر تلقی شود. کسی که می خواهد راجع به امور اخلاقی و معنوی صحبت کند باید خیلی شایسته باشد که من چنین شایستگی ای در خودم نمی بینم. از این بابت هم نگران می شوم چون صلاحیت چنین بحثی را ندارم ولی حالا برای اینکه اینجا هستم برایتان توضیح دهم واقعا آن چیزی که شخصا در حج تجربه کردم، امور بسیار بسیار متنوعی است که برای من بسیار با اهمیت اند. یعنی واقعا وقتی فکر می کنم چه مناسکی را می توانسیم با این مناسک مقایسه کنیم از جهت ابعاد و وجوه مختلفی که دارد واقعا شگفت زده میشوم از این همه وجوهی که می شود در این مناسک دید و چقدر جای کار دارد.
دست کم در یک دسته بندی کلی می توانم بگویم که حج دو دنیای آدمی را تحت تاثیر قرار می دهد: یکی دنیای عینی و آفاقی و دیگری جهان انفسی و درونی. در هر دو حالت اموری و پدیده هایی ایجاد می کند که باید هر دو را لحاظ کرد و در هر کدام از این دو جهان، جهان آفاقی و جهان انفسی، آثار متعددی را به جای می گذارد که به گمان من آن کسی که حاجی می شود با هر دو مواجه است و کم و بیش هر فردی که تجربه حج را داشته باشد کم و بیش با هر دو جهان هم جهان آفاقی و هم جهان انفسی یعنی هم در جهان بیرون و هم در درون خودش درگیری هایی پیدا می کند. حالا ممکن است فردی درگیری هایش بیشتر آفاقی و بیرونی باشد و برخی بیشتر درونی و انفسی. به عبارت دیگری سفر حج برای یک حاجی، دو نوع سفر است یک سفر آفاقی و یک سفر انفسی.
علاوه بر اینکه در حج با مسلمانان از سرزمین های گوناگون با نژادهای مختلف و فرهنگ های گوناگون مواجه می شویم و ردوبدل هایی می کنیم. مبادلات و تعاملاتی انجام می دهیم چیزهایی از آنها می آموزیم و بسیاری امور دیگر، در درون هم، آدمی احساس می کند که یک سفر درونی هم اینجا وجود دارد و لحظه به لحظه درگیر آن سفر است. دائما یک دیالکتیک یا بهتر بگویم یک تعاملی بین این دو جهان در ماجرای حج وجود دارد. به نظرم هر کس بهترین توصیفی که از حج خودش می تواند بگوید این است که حج یک ماجرا برای هر حاجی است. یادم هست که در جوانی قبل از حج رفتنم اگر کسی به من می گفت حاجی و مثلا می گفت حاجی ساعت چند است به من برمی خورد، می گفتم حاجی خودتی. بعد این اتفاق افتاد، حج را تجربه کردم و حاجی شدم. با خودم گفتم اگر این بار هم کسی به من گفت حاجی، باز هم باید به او بگویم حاجی خودتی. این دفعه به این معنا که حاجی بودن مسئولیت بسیار بزرگی است. لذا خودم را لایق نمی دیدم که بگویم حالا حاجی هستم. چون واقعا آن مسئولیتی که در این ماجرا می پذیرید، آنقدر سنگین است که آدم نمی تواند بارش را با خودش داشته باشد.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]