سفارش تبلیغ
صبا ویژن







تقدیم به اصحاب کهف انقلاب اسلامی که در «هاله ای از نور» هستند، نه غبار

آخه بگو اینجا جای خوابه؟ نه بگذاری کسی از در تو بیاد، نه بگذاری کسی از در بره بیرون! حاج احمدی دیگه. چی کارت کنم؟ دارم آروم تایپ می کنم مبادا با صدای دکمه های کیبورد بیدار شی. دارم به این فکر می کنم این اتاق همین یه درو داره یا نه. اگه همین یه درو داره، پس باید خیلی خسته باشی که عدل گرفتی و کنار در خوابیدی. هیچ صدایی مثل صدای باز و بسته کردن در، اونم از این درا، خواب آدمو نمی پرونه. اما شاید این اتاق 2تا در داشته باشه و این در، با اینکه دره، جزئی از دیوار باشه. یعنی اون طرف در، شاید اتاق خاصی نباشه و محل آمد و شد نباشه. در این حالت، یحتمل جای تخت ربطی به آرامش بیشتر خواب تو نداره. گذاشتن

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • میلاد مسعود اشبه الناس به پیامبر آخرین مبارک باد

    تصور کن دوکوهه نشسته ای، حاج احمد هم هست، جمع علی اکبرهای خمینی و خامنه ای جمع است و تو داری سینه می زنی، گریه می کنی و می خوانی: «جوانان بنی هاشم! بیایید، علی را بر در خیمه رسانید». تصور کن حاج بخشی میان دار کوچه سینه زنی است و بلند می گوید: «علی اکبر در کربلا نام بلند «علی» را برای ابد «علی اکبر» کرد». تصور کن در و دیوار حسینیه حاج همت به بسیجیان می گوید: «آهای بچه ها! علی اکبر را خالی صدا نزنید، بگویید علی اکبر امام حسین». تصور کن صدای سینه زنی بچه بسیجی ها را. به به از آن دم که دست بر سینه فرود می آید. عرشی تر از این، کدام صداست در زمین؟! دم شهدا گرم که امضای شهادت نامه را هنگام سینه زنی می گرفتند. تصور کن امام حسین دارد این صحنه را به علی اکبر نشان می دهد.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • لپ تاپم خراب شده و بعد از مدتها نشسته ام به نوشتن با قلم، به همان شیوه که شهدا پای وصیت نامه هاشون می نشستند. می خوام بعد از مدتها از شهید چمران تایپ نکنم، بنویسم. چه بهتر! حس می کنم اینطوری زلال تره. فکر می کنم به اعتبار مدرک دکتر مصطفی؛ «فیزیک هسته ای» بتونم بگم که چمران اولین شهید هسته ای ما بود. چه زمان خمینی، چه زمان خامنه ای، جمهوری اسلامی، جمهوری بهترین و عارفانه ترین مصطفی هاست. که بود مصطفی چمران؟ یک فرمانده نظامی که با گل، بیشتر از گلوله عکس داشت و حتی توی اوج جنگ، یک قلب مهربان داشت، آنقدر که گاهی می نشست به ناز کردن گلبرگ های سرخ یک گل رز. جمع نظامی گری با یتیم نوازی! معجونی از جنگ و زندگی. تمرین عرفان در خط مقدم! نظام سلطه اگر دارد، چمرانش را رو کند! نظام جمهوری اسلامی اما 22 مصطفای هسته ای دارد. چه جنگ باشد و چه نباشد، مصطفای شهید دارد. که بود مصطفی چمران؟

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • کم و بیش، بی ارتباط با مصادیق، دغدغه هایی از این دست، زیاد شده این روزها:

    - چرا به واسطه فقدان حزب، رای به رئیس جمهوری می دهیم که دقیقا نمی شناسیمش، شناختی از کابینه اش نداریم، و برای ما در حکم هندوانه دربسته است؟

    - چرا در انتخاب میان نامزدها، سبک سنگین کردن برنامه ها که بسی مهمتر می نماید، محلی از اعراب ندارد؟

    - و خیلی چون و چراهای دیگر…

    به واسطه همین مسائل، چندی پیش متن «انتخابات، ابتلائات، امتحانات» را نوشتم و شماری از این دغدغه ها را به تفصیل برشمردم. پیش و پس از من نیز در روزنامه ها دامن زده شد به این بحث. ناظر به همه این مباحث، اهل فن به 2 نکته مشترک رسیده اند که به نظر می رسد در درازمدت، دنبال عملی کردن آنند؛ یکی پارلمانی اداره کردن امور اجرایی کشور با انتخاب رئیس قوه مجریه -و نه رئیس جمهور- توسط مجلس، و دیگری تدبیر کردن برای داشتن احزاب حرفه ای.

    اینگونه مباحث اگر در اتاق فکر، به صورت کارشناسانه انجام شود، سرشار از فایده است، لیکن متاسفانه گاهی به همین مسائل نیز از زاویه سیاسی بازی، -و نه حتی بازی سیاست!- نگریسته می شود. چنین نگاهی باعث می شود چیزهایی را نبینیم و فقط چشم بر محسنات نظام پارلمانی و نظام حزبی بدوزیم.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  •  

    حسین قدیانی: دادگاه نمی دانم چی چیه مصر، حکم بریده برای حسنی نامبارک، حبس ابد! انگار قاچاقچی مواد مخدر بوده فرعون، در خرابه های اطراف نیل! حامل سلاح سردی! خبطی در این مایه ها! بیچاره «عبید حمد» که به خاطر مداومت در حمل شیشه و هروئین، در قاهره زندانی است و محکوم به حبس ابد، حق دارد دست به خودکشی بزند بعد از شنیدن این حکم شرم آور. عبید حمد، حبس ابد، مبارک هم حبس ابد؟! پس چیست فرق حامل چند گرم شیشه، با آن فرعون که خون قبه الصخره را در شیشه کرده؟! خب همچین می کنند که در می آید صدای ملت ها. با چه رویی می توان از ملت مصر خواست صبر پیشه کنند و بر مدار قانون حرکت کنند؟! به اینجای شان رسیده، قرن هاست. من مرده شما زنده، همین حبس ابد را هم اجرا نمی کنند. به این بهانه که مردک، بیمار است و محتاج تیمار، حبس ابد در زندان، جایش را می دهد به حبس ابد در کاخ! تو ببین مبارک چه لطف بزرگی در حق آمریکا و اسرائیل کرده که بتگرها، زمانی که تاریخ مصرف بت ها سرمی آید، معمولا خیلی راحت، حکایت معمر قذافی، قید طرف را می زنند، بی هیچ عذاب وجدانی! اما به مبارک که رسیده اند، زورشان می آید از صدور حکم اعدام. انگار با اعدام مبارک، قبل از حسنی بی حسن، این صهیونیست ها هستند که جان می دهند! همچین به نظر می رسد. این روزها از قیافه نزار مبارک، می توان پی به حال زار اسرائیل برد. این نفله علیل، برای این زنده ماندنش موضوعیت دارد، که اگر در پس اعدام، جان دهد، تعبیر به جان دادن اسرائیل می شود. از همین رو نظام سلطه حاضر است فحش ملت مصر را به جان بخرد، اما مبارک ریغ رحمت سر نکشد! مبارک به آخرین بتی می ماند که بتگر، بدون او، احساس بی کسی می کند. ثانیه ای دیر مردن مبارک، یک ثانیه است برای غرب. به نظر می رسد خدمت سرهنگ سبز به غرب، خدمتی در حد تاکتیک بود، اما خدمات فرعون مصر به شیاطین روزگار، لابد «خدمت استراتژیک» بوده که سخت است برای شان مشاهده نعش بی جان مبارک. فرق مهم معمر و حسنی، در همین نکته ظریف است. اهرام ثلاثه بعید است به پست فطرتی این فرعون آخرین، فرعونی به خود دیده باشد. مصر، «سرزمین عزیز» است. مبارک همه این عزت را ذلیلانه ریخت به پای گوساله تلمود. هر فرعونی اگر به مصر زمان خود ستم کرد، مبارک اما به دیروز و امروز و فردای قاهره، بی رحم بود. بگو حتی به بچه های در رحم مادر مصر.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی