پرتاب آزمایشی ماهواره بر سفیر امید با حضور ریاست جمهوری و متخصصان افتخارآفرین کشورمان با موفقیت انجام شد. | |
پرتاب آزمایشی ماهواره بر سفیر امید با حضور ریاست جمهوری»
87/11/15 11:2 ع
پرتاب آزمایشی ماهواره بر سفیر امید با حضور ریاست جمهوری و متخصصان افتخارآفرین کشورمان با موفقیت انجام شد. | |
میلاد با سعادت هفتمین اختر تابناک امامت مبارک باد»
87/11/15 11:12 ص
میلاد با سعادت هفتمین اختر تابناک امامت ، پدر گرامی ارباب و ولی نعمت مان ، حضرت موسی ابن جعفر الکاظم (علیه آلاف التحیة و الثنی) را خدمت مولا حضرت بقیة الله الاعظم (عج) و حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و نیز به شما شیعیان این امام همام تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
نقش زنان در اعتلای تمدن اسلامی (مطالعه موردی انقلاب اسلامی)»
87/11/12 2:0 ص
دهه فجر مبارک
سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد
مروری همه جانبه بر انقلاب اسلامی
آلبوم عکسهای انقلاب و لینک گلچینی از جراید آن روزهادر سجاده ای پر از یاس
با بزرگداشت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و ورود به دهه چهارم انقلابمان میتوان با یک باز نگری از دست آوردها و تلاشهای برای دهه بعد گامهای بلند ی را برداشت . روزهایی به یاد ماندنی از رشادت ها و ایثارگری ها و حماسه های جاودانه مردان و زنان کشورمان که برای دست یافتن به آرمان « استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی » از هیچ کوششی دریغ نکردند و تمام سرمایه و هستی خود را به میدان جهاد و مبارزه آوردند. و همچنین روزهایی که با روبرو بودن به جنگی تحمیلی و دشمنانی تا بن دندان مسلح ولی با دلهایی امید وار و مصمم مردمی ایستادند و رشادت ورزیدند که در طول تاریخ کمتر مشابه ای چون امت قهرمان ایران میتوان یافت.
انقلاب اسلامی ایران ، تنها یک جهاد و مبارزه سیاسی برای تغییر یک حکومت یا رژیم طغیانگر و ظالم و مستبد نبود ، بلکه نهضت بیداری یک ملت در برابر صف خودکامگی ، استعمار و از خودبیگانگی بود.
حرکت بیداری برای مقابله با استعمار و برکندن مبانی فرهنگی ، اعتقادی و آئینی یک ملت بود. حماسه ای برای احیاء آئین و فکر و اندیشه دینی ، اعتقادی و باورهای دیرین و پا بر جای یک ملت بزرگ بود. یک حماسه عظیم بود که با همت و غیرت مردمی بپاخاسته ، برای صیانت از ارزش های دین باورانه خود بسیج شدند.
اینچنین حرکتی توانست، با دست آویزی به اصول وآرمان ها ،و ارزش های مکتبی خود ، تحولات بسیار گسترده ای را در سنگر های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی وهمچنین اقتصادی و منطقه ای مارا در جهان بدنبال داشته است. باید از بهتر ین تعبیر نهضت های اسلامی برای این عملکردها و پیامدهای عظیم و امیدبخش به دنبال آن از کلمه تجدید حیات استفاده کنیم.و اینچنین در یک نگاه فرهنگی می توانیم این را« حیات طیبه یک ملت »بخوانیم.
و اگر در بحث ها و گفتمان انقلاب یا همین حیات طیبه خوب نگاه افکنیم این گونه می بینیم که:
)آ رمان ها و آئین و اصول فرهنگ اسلامی تکیه گاه و سنگر رهایی بخش برای دست یابی به پیروزی ملت و انقلاب بود.
)بهره بری ازفرامین و تعالیم اسلام و ائمه هدی
) ایجاد و املای عدالت اجتماعی به ویژه عزت بخشیدن به قشر عظیم زنان و رد زمینه های تبعیض در قوانین جامعه
)پرهیز از وابستگی و قطع هرگونه ریشه های فرهنگی،سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی
)گزینه خود باوری به آنچه استعداد و توانایی به حساب آید
) سخت کوشی ، همبستگی وجهاد برای استقلال برای رسیدن به تکامل
) ضرورت توجه به خطر از خودبیگانگی فرهنگی
)توسعه تعلیم و تربیت عمومی و عالی در همه نقاط کشورو به حد اقل رساندن گزینه بی سوادی
و خود این اهداف و وجود سرشار گزینه های بالا باعث شکل و حجم بخشی به هدفهای فرهنگی در این راستا است
محتوای مقصد و منظور فرهنگی انقلاب:
1-ترویج و اعتلای و اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی و بالندگی و صدور آن درسطح جامعه و جهان
2-فرهنگ زدایی : پاکسازی جامعه اسلامی از هر چه متعلق به فرهنگ بیگانه و منحرفین بوده و تبدیل کردن آن به یک فرهنگ درست و مستقل
3-برداشت و وصول اخلاق و اوصاف الهی و دینی و نشر ان در مسیر حرکت انقلاب
4-تحکیم ارتباطات درکشور ها و تقویت مراودات و وحدت امت اسلامی در وحدت کلمه در کل جهان
الف:ترویج فرهنگ و ادبیات نافذ فارسی و تحکیم آن
ب:ایجاد و شکوفا سازی فرهنگ اسلامی ج: تعمیم علمو دانش با لاخص سواد تعلیم و تربیت)
5-حفظ حریم و حرمت انسانی در تمام عرصه ها ی اجتماعی اعم از اقتصادی سیاسی و فرهنگی و قضایی
6-مبسوط ساری و حمایت در زیر کارهای لازم برای شکوفایی استعدادها ونوع آوری و ابداع و اختراع و ابتکارات در جامعه
الف:ایجاد فضا و شرایط لازم برای مطالعات و تحقیق
ب:ایجاد روحیه نقدو تحلیل در ایجاد نتیجه گیری در برخورد با عقاید متعارض
7-ترویج و بسط عقاید صحیح در بر خورد با معارضین از هر نوع آن و زمینه های رسیدن به برداشت صحیح در مقابله با این دست عقایدبخصوص در بخش تبلیغاتی بیگانگان
8-انتشار و گسترش روحیه ایستادگی برای رسیدن به عدل و قسط در امور جامعه (عدالت گرایی)
9-بسط و سوق دادن جامعه به سوی سالم سازی جسمی و روحی که خود یک پایه ضروری اجتماعی است
الف: همگانی کردن تربیت بدنی و ورزش
ب:سوق دادن و ارتقاء بخشیدن به هنر و زنده کردن هنراصیل و سازنده همراه با نگرش اسلامی
10-تلاش و همراه و کمک در فراهم سازی زمینه های رشد جوانان آینده ساز در بدست اوردن پیش نیاز حرکت و بالندگی ومسؤولیتپذیری و حضور مستقیمومشارکتهرچهبیشترآنان در عرصههایمختلف
الف:اایجاد روحیه و شخصیت و تحکیم مقام و مربوط به زنان مسلمان در همه امور بخصوص جنبه تربیتی نسل آینده
ب:فعال سازی زنان در همه زمینه ها و مشارکت انان در امور مربوطه
ادامه دارد......
برای بیشتر باز شدن این نقش به لینکهای زیر مراجعه شود
تهاجم فرهنگی هویت ما را نشانه رفته است
جایگاه زن در فرهنگ و جوامع غربی
با مدد الهی این سری موضوعی مقاله را آماده کردیم جهت آگاهی نسلهای حاضر وآینده وچکیده ای از نقش آفرینی های منادیان و رهسپاران راه انقلاب اسلامی را ارائه دهیم و همچنین برادرمان آقای صبحی در خواست کردن که در مورد انقلاب اسلامی مقاله تهیه شود. لذا این دعوت را هم بدینوسیله لبیک گفتیم
بنده از ایشون هم بابت دعوت تشکر میکنم
بعد از پذیرفتن استعفای آیت الله حائری بهترین گزینه آیت الله ایما»
87/11/7 12:20 ص
روایت فاطمه رجبی از پدرش علامه دوانی»
87/11/2 3:39 ع
به نقل از رجا نیوز
برنا: دو هفته پیش دومین سالگرد مرحوم علامه علی دوانی بود. محققی که آثار قلمی او در حوزه تاریخ روحانیت و تشیع زبان زد خاص و عام است و گروههای بسیاری در حوزه های علمیه از آثار او بهره مند شده اند. به مناسبت سالگرد این علامه فرزانه، با دختر بزرگ ایشان خانم "فاطمه رجبی" مصاحبه ای ترتیب دادیم و در یک روز برفی میهمان خانه ساده و بی آلایش دختر علامه دوانی و همسر سخنگوی دولت شدیم.
اگر کسی درباره زندگی آنها چیزی نداند و برای اولین بار وارد این خانه شود، تعجب سرتا پای وجودش را در می گیرد. البته جسارت من و عکاس شبکه هم آنقدر زیاد بود که برای خارج شدن از این تعجب همه جای خانه را ورانداز کنیم و پشت هم درباره زندگی خصوصی و روابط خانوادگی و نوع برخوردی که آشنایان با این زندگی دارند، سؤال بپرسیم. فاطمه رجبی هم تمام سؤالات را بی کم کاست پاسخ داد. آنقدر سؤالات حاشیه ای ما زیاد شده بود که کم کم داشت بحث اصلی فراموشمان می شد. خلاصه با همان حالت تعجب که بعد از گشت زدن در خانه و دیدن زندگی ساده آنان بیشتر شد، وارد بحث اصلی شدیم. بحثی که به حاشیه های جالب تری ختم شد...
خانم رجبی، علامه دوانی چطور وارد پژوهش های تاریخی شدند؟ منظورم این است که دغدغه و جرقه اولیه ای که در ذهن ایشان شکل گرفت تا وارد پژوهش های تاریخی آن هم در تاریخ روحانیت شوند، چه بود؟
هر کسی که اهل کار تحقیقی و تألیفی باشد، اگر به آثار پدرم نگاه کند، متوجه می شود که تعهد، عامل تخصص پدرم شده است، نه اینکه اول تخصصی پیدا کرده باشند و بعد به وسیله آن تخصص، تعهدی بر گردنشان بیفتد. همان تعهد وی را وارد کار تاریخی کرد. وقتی کار تاریخی ایشان را هم مشاهده کنید، متوجه می شوید که تاریخی را بیان می کنند که تاریخ اسلام است و تاریخ ایران البته نه تاریخ شاهان و سلاطین بلکه تاریخ اسلام و تاریخ روحانیت. تعهد سختی که به تشیع داشتند، دغدغه اصلی ایشان بود. من از قول پدر نمی گویم بلکه دید و برداشت خودم است که پدر ابداً حاضر نبودند به هر بهانه سیاسی و غیرسیاسی به اندازه سر سوزنی از تشیع غفلت کنند و کوتاه بیایند. وقتی به آثار ایشان نگاه می کنید، هنگامی که تاریخ اسلام را بیان می کنند، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در آن برجسته هستند. ترجمه شبهات وهابیت دقیقاً در دفاع از تشیع است که به صورت مستند شبه ها وارد می شود.
از امام زمان(عج) که سخن می گویند،کتا بهای موعودی که جهان در انتظاراو است،مهدی موعود ودانشمندان عامه روشن می کند که ایشان امام را خرج فرقه دیگری نمی کنند بلکه این موضوع را به اثبات می رسانند که دانشمندان اهل تسنن هم امام زمان(عج) را قبول دارند. کاردیگری می کنند و آن این است که اشعاری که سید رضی با تضمین از حافظ سروده است، جمع آوری می کنند و با نام کتاب شوق مهدی به چاپ می رسانند. در همه کارهایشان مشخص است که پراکنده روی موضوعات کار نمی کنند بلکه با همان تعهد شیعی در مسیر مشخصی حرکت می کنند.
این تعهدی که پدر شما داشتند، چگونه شکل گرفت؟ منظورم این است که به صورت یک علاقه و استعداد ذاتی و شخصی در علامه دوانی وجود داشت یا نه، سرچشمه این تعهد را باید در مشوقان و الگوهای خاصی که پدرتان در طول زندگی با آن مواجه بودند، جستجو کرد؟
فکر می کنم در کتاب نقد عمری که پدرم نوشته زوایای زندگی خود را به خوبی بیان کرده اند. نمی دانم پدر در آن کتاب به این صورت جزیی که شما مطرح می کنید، درباره سرچشمه تعهدشان نوشته اند یا نه. اما با توجه به اینکه از فرزندان بزرگ پدرم بودم و توجه خاصی به کارهای او از سن طفولیت داشتم، فکر می کنم فقط تعهد و ایمان قلبی بود که ایشان را به سمت روحانیت می کشاند. بنابراین، به نظر می رسد که پدرم الگو و مشوقی در این زمینه نداشته اند. شما این قبیل کارها را هم که در حوزه های علمیه بررسی می کنید، سابقه ای در این خصوص نمی بینید. بنابراین همان تعهد درونی و شیعی گری است. مثلاً در "نقد عمر" تأکید می کنند که خانواده اشان جزء فرقه شیخیه بودند و خودشان از سن طفولیت راه را انتخاب کرده و به تشیع خالص رو می آورند و روحانی می شوند. باز تأکید می کنم تهعد و ایمان قلبی در تمام کار ها و وجود ایشان موج می زند.
من خودم وقتی کارهای پدرم را بررسی اجمالی می کنم، عشق به تشیع در همه جای آن دیده می شود. زمانی که شب آخردرسال1327 می خواستند از نجف به ایران برگردند، در حرم امیرالمؤمنین(ع) دعا و گریه می کنند و از حضرت علی(ع) می خواهند که همسری از خانواده بزرگان روحانی نصیبش کند و فرزندان چنین و چنان. در واقع، عشق به امیر المؤمنین(ع) را با تمام زندگی خود گره می زدند . کتاب امیرالمومنین خلیفه الله ،صدیق اکبروفا رواق اعظم ، یک گره گشایی عظیم از تحریفات است وحرکتی کاملاً شیعی گرایانه. هنگامی هم که کتاب "مفاخر اسلام" را که جنبه تاریخی ندارد، می نویسند، تنها در جهت ترویج تشیع و رجال شیعی از حوزه های علمیه است که می توان گفت آن هم یک حرکت متعهدانه است.
از این رو، خیلی از افراد از پدرم الگوگیری کردند و بسیاری هم در حال حاضر از پدرم الگو می گیرند. اما همانطور که گفتم، تا آنجایی که بضاعت علمی من می رسد، فکر نمی کنم که پدر الگو و مشوقی داشته باشند. البته خود ایشان در کتاب نقد عمرشان می نویسند تشویق هایی در میانه راه از بزرگانی چون آیت الله بروجردی داشتند اما در ابتدای راه نه.
ارتباط علامه دوانی با امام خمینی(ره)، آیت الله بروجردی و بزرگانی که با ایشان هم دوره بودند، در چه سطحی بوده است. خصوصاً اینکه آیت الله بروجردی به فعالیت های سیاسی علاقه ای نداشتند.
من فکر می کنم ما به عنوان فرزندان پدر توان این را نداریم که زوایای زندگی ایشان را تحلیل کنیم، مگر اینکه خودشان برای ما صحبتی کرده باشند. الآن اگر من چیزی بگویم، ممکن است یکی دیگر از اعضای خانواده بگوید نه اینگونه نبود. بخاطر همین، همان قدر که خودشان در نقد عمر گفته اند و ماهم شنیده ایم که آیت الله بروجردی با اینکه در سیاست وارد نبودند اما برای رشد حوزه ها به همه کارهای فکری و علمی اقدام می کردند. از جمله دکتر محققی را به آلمان می فرستند و پدرم را تشویق به نوشتن می کنند. اما برای بررسی دقیق رابطه پدر با این افراد، باید با کارشناسان خاص صحبت شودو یا به همان" نقد عمر" مراجعه !
یکی از ویژگی های کار پدر شما این بود که منبر و قلم را در کنار هم داشتند. با توجه به سابقه منابری که در کویت و برلین داشتند، شما فکر می کنید که تلازم این دو در کنار هم چقدر کمک کرد به اینکه علامه دوانی بتواند به تعهد خود به جامعه عمل کند؟
به طور کل برای کسانی که در جامعه تأثیر گذار هستند یعنی دارای اندیشه هستند، روش عملی بسیارکمک کننده است. اگر فقط بیان تنها باشد، تأثیر گذاریش چندان ماندگار نیست و بسیار زود حذف می شود، به خصوص بعد از مرگشان. از سوی دیگر اگر قلم به تنهایی باشد، درمیان گروه های زیادی از مردم تأثیرگذاری ندارد. پدرم چون خدا این لطف را کرده بود که هم بیان و هم قلم داشتند، منبر و قلمشان تقریباً یک مسیر را می رفت. منتها در منبرها بر اساس مخاطبینی که داشتند موضوعات عام تری را دنبال می کردند که برای گروه های وسیعی از جامعه است و در قلم طیف های خاص مورد نظر قرار می گیرند البته این نکته را باید توجه کرد که پدرم فقط برای گروه های خاص نمی نوشتند بلکه رویکرد پدر به داستان نویسی، زندگی نامه نویسی، تاریخ نگاری، رجال شناسی و حتی بحث های فنی مثل فن نویسندگی وفن خطابه ونوشتن پیرامون عقاید شیعی وگروههای مختلف را خوراک می دهد.
درست است که نوعی عام نویسی در نوشته هایشان پیدا می شود، همان چیزی که مقام معظم رهبری در خصوص نوشته های علامه دوانی گفتند؟
بله. کارهای خاص دارند که تنها برای حوزه علمیه و برای فضلای حوزه علمیه مثل مفاخر اسلام نوشته شده است.مثلا ترجمه شبهات وهابی یا مصباح الهدایه را برای گروههایی که بدنبال کار فکری اند نوشتند. داستان های اسلامی، سیمای جوانان و... همه دارای تقسیم بندی خاصی است که این تقسیم بندی باید توسط کارشناسان خبره انجام بگیرد. شما در داستان های اسلامی و سیمای جوانان هم که ظاهرا داستان هستند می بینید که همان مسیر حراست از کیان روحانیت و ترویج روحانیت و مرجعیت دیده می شود و سلوک اسلامی برای مردم گفته می شود.
به عنوان مثال پدرم یک داستانی نوشته اند که من در دوران نوجوانی درمکتب اسلام آن را خوانده ام. در این داستان، شاعری به نام شوقی با مجتهد زمان خود ارتباط داشت ولی خب مشروب می خورد. آن مجتهد دستور داد که به او حد بزنند. مردم وی را سرکوفت می زدند که تو که با مجتهد دوستی، چرا باید مجازات بشوی؟ او در جواب این شعر را می گوید: با مجتهد شرع کسی جنگ ندارد/ چوبی که به شوقی بزند ننگ ندارد/ آقا چو سهیل یمنی، شوقی چون سیب/ سیبی که سهیلش بزنند ننگ ندارد. یعنی اینکه مجتهد شرع، دستورات خدا را اجرا کرده و من تابع آن هستم. در داستان هم شما می بینید که جهت اجرای شریعت توسط مرجعیت وروحانیت دنبال می شود .
علامه دوانی مبارزات قلمی و عملی خود را خیلی زود شروع کرد. به عنوان مثال تنها 22 سالشان بود که برای مبارزات ملی شدن صنعت نفت در آبادان سخنرانی کردند. این روحیه جوانانه پدرتان را چگونه ارزیابی می کنید؟
بله خودشان در نقد عمر می گویند و برای ما هم تعریف می کردند، می گفتند که من بسیار جوان بودم که علیه حکومت شاه سخنرانی می کردم و نام شاه را می آوردم. جمله ای که من به بچه های خود می گویم این است که پدرم در تمام عمر زندگی کردند. یعنی زنده، جوان و شاداب بودند هیچ گاه مرگ در زندگی ایشان شکننده شادابی و روحیه جوان و تحرک نبود. به خاطر همین روحیه جوان و شادی که داشتند، وقتی که در منبرها گفته شد 77 سال داشتند که فوت کردند، تازه به این اندیشیدیم که پدر ما 77 ساله بوده است، در صورتی که بچه های ما هم پدر را جوان می دیدند. علامه دوانی روحیه جوان و انقلابی گری بسیار خوبی داشتند، فکر می کنم در واقع یک فرد انقلابی هیچ وقت خمود و پیر نمی شود. درواقع انقلابی گریی همان جوان گرایی است. نمونه بارزش امام خمینی(ره) بودند که حدود 90 سال سن داشتند اما وقتی صحبت می کردند یا قلم می زدند، جوانترین نسل ها و افراد را به شوق می آوردند.
آیا شما وِیژگی خاصی در آثار علامه دوانی می بینید (به جز بحث تاریخ روحانیت) که کمتر به آن توجه شده باشد، در صورتی که بسیار مهم و ضروری است؟
همانطور که گفتم، دسته بندی آثار پدرم باید توسط کارشناسان زبده حوزوی صورت بگیرد. چون متأسفانه در دانشگاهها چنین توانمندی هایی چندان بروز پیدا نکرده است تا بتوانند آثار پدرم را دسته بندی وآن را ارزیابی نمایند . در حوزه های علمیه هم نه صرفاً کسانی که مشهور شده اند، بلکه آنهایی که واقعاً قوی هستند، باید بیایند آثار قلمی پدرم را بررسی کنند. چراکه من در کار پدرم نوآوری می بینم که در سالهای بعد از انقلاب دیده نشده است. نوآوری نه به معنای تحریف مطالب، بلکه به معنای گره گشایی.
یعنی شما در آثار پدر کار تکراری و کلیشه ای نمی بینید؟
تقریباً خیر!
مثلا پدرم مطلبی نوشتند با نام "شعاع وحی در فراز غار حرا" که در آن چگونگی اولین ارتباط پیامبر با خداوند از طریق وحی ،وتفسیر اولین پیام توضیح داده شده است و یا هنگامی که شبهات وهابیت را ترجمه می کنند تلاش دارند تحریف ها را از بین برده و گره گشایی کنند و این گره گشایی را هم در تاریخ اسلام، هم در تاریخ نهضت روحانیت، هم در کارهای مفاخر اسلام تسری می دهند. به عنوان مثال، یادم می آید که پدر می گفتند که در طول تاریخ، یک رجل شیعی را "ممل" می نامیدند اما کسی نمی دانسته است که این نام به چه معنا است؟ همانطور که خود پدر می گفتند برای پیدا کردن ریشه این نام تلاش زیادی می کنند تا به این نتیجه می رسند که این رجل قمی است و از آنجایی که قمی ها به نام "محمد" می گفتند "مملی"، این نام از آنجا ریشه گرفته است. درنتیجه نام اصلی آن فرد محمد بوده است . این همان بحث گره گشایی است در تمام کارهایشان به چشم می خورد. نمونه دیگرامیرالمومنین خلیفه الله صدیق اکبر فاروق اعظم است .
در حالی که کارهای بعد از انقلاب را که نگاه می کنم، در اغلب زمینه ها کپی برداری از یکدیگر است. همین مسئله باعث شده است که اگر یک انحراف و ابهامی وجود دارد، همینطور تکرار بشود. کسی هم زحمت این را نمی کشد که مسئله را روشن کند. در بعضی مواقع از نداشتن تعهد و گاه نداشتن توان افراد ناشی می شود.
ادامه دارد...
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]