سفارش تبلیغ
صبا ویژن







همایش تجمع بزرگ وبلاگ نویسان در اعتراض به بی احترامی ساحت عزیز روح الله الموسوی الخمینی، روز24آذر ماه در سالن سیدالشهدای میدان هفتم تیر برگزار شد.درسالن ورودی همایش دو سری میز و چند خواهر و برادر که مشغول خوش آمد گویی بودند با پر کردن فرم ورودی در همان ابتداافراد را به داخل سالن را هنمایی میکردند.

از تلاش و تکاپوی برادران در این تجمع و همکاری های ایشان در اجرا و پذیرایی و برقراری نظم و آرامش می شد فهمید که این حرکت و اعتراض ارام به هتک حرمت کاملا خود جوش بودو هرچند نواقصی در کار دیده شد که متاثر از عواملی بیر ونی و درونی بود در کل با کمی انسجام بیشر انشا الله در برنامه هایی اینچنینی در اینده می توان بهتر عمل کرددر بد ورود به سا لن بر روی پرده این نوشته زیبا به چشم می خورد این توشته به این صورت بود بسمه اله نوروای بر شما ستاره ها نشسته اید؟؟!!!!پاره می کنند عکس ماه را…………اعتراض وبلاگنویسان بر هتک حرمت بنیانگزارجمهوری اسلامی ایران سه شنبه بیست و چهارم آذر ماه هزارو سیصده هشتاد وهشت برنامه این تجمع که 30 دقیقه تاخیر داشت ، از ساعت 15:30 شروع شد، پس از اجرای سرود ملی و قیام حاضران و قرائت قرآن مجری این برنامه جناب اقای قمصریان که ایشان نیز یک وبلاگ نویس هستند بعد از قرار گرفتن در جایگاه ومعرفی و علت حضور ایشون در این تجمع و با بیاناتی در مورد نقش بی بدیل امام خمینی قدس سره در تاربخ شیعه و با بازگویی خاطره ای نقش امام را در احیای مذهب شیعه و بین بهترین و موثرترین افراد و بزرگان در تاریخ شیعی جمع را متوجه به آن نمودند و سپس با پخش بخشی از سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با مبلغان در روز 24 آذرماه 88 برنامه ادامه یافت.

و در بخشی دیگر با بازگویی سخنان امام خمینی قدس سره توسط مجری و سپس سردار حسین یکتا، رییس کل ستاد راهیان نور به بررسی وظایف وبلاگ نویسان در موقعیت فعلی و با قیاس کردن موقیت های دفاع مقدس و موقعیت کنونی پرداختند و آن ها را به سازماندهی و ایجاد حرکت های منظم دعوت کرد.

قرائت قطعنامه وبلاگ نویسان : توسط محمدصالح مفتاح که توسط حاضران در سالن تایید گردید، اجرای سرود دسته جمعی و اهدای جایزه به نویسنده وبلاگ “دوئل” به عنوان یکی از افسران برتر جنگ نرم توسط تنی چند از مدعوین، نیز بخشی دیگر از برنامه های این تجمع وبلاگستانی بود. همچنین نعدادی از مسئولین سازمان بسیج دانشجویی و مرکز آفرینش های فرهنگی هنری بسیج و هم چنین چهره های وبلاگ نویس شناخته شده ای ، از جمله میهمانان افتخاری این مراسم بودند.

یک نکته جالب برای یکی از دوستان که به عنوان میهمان در این جمع حاضر شده بود این بود که از تمام اصناف و گروههای فرهنگی و اجتماعی در این سالن حضور داشتند از دانش آموز گرفته تا روحانی و طلبه ؛معلم ،دانشجو ،تا یک خانم خاندار ووووو. از نظر این میهمان اتحاد و یک دلی که در این جمع فارق از اختلاف سلیقه ها بود بسیار زیبا بود و تفکر بر انگیز که در اصول همه با هم و برای یک هدف درور هم گرد امده بودند. در جایی دیگر هم یک نکته زیبا را نقل کنم که چند تن از میهمانان تنها به هدف حضور در این جمع از شهرهای دور دست راهی تهران شده بودند و این هم باز مورد توجه دوستان قرار داشت. این مراسم با حضور حدود 300 تن از وبلاگ نویسان و فعالان شبکه های اجتماعی و تالارهای گفت و گو برگزار شد که خودجوش بودن برنامه و جهادی بودن اجرای آن، باعث ایجاد فضایی دوستانه بین حاضران در جلسه مخصوصا برادر ها شده بود. وبلاگ نویسان حاضر در این برنامه در پایان مراسم ضمن دریافت انیمیشن چهار قسمتی “آقای سبز” به وسیله بلوتوث، همراه با پذیرایی مختصر ،نرم افزار چند رسانه ای “فتنه” و “حدیث ولایت” و هم چنین پ.ستر هایی از امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری را به عنوان هدیه دریافت کرد ه و با نظم و ترتیب عالی سالن را ترک کردند. از بین حاشیه های این برنامه حضور مختلف و گوناگون افراد وبلاگ نویس بود که با وجود ناآشنایی تعدادی از افراد شرکت کننده این شعارها و صلوات هایی وحدت بخش جان گرفت.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    فیلم زیر را دانلود کنید و بعد با دقت بنگرید و تفکر کنید چرا یک ساعت تفکر برتر
    از سالها عبادت است به نظر شما به چه علت!!!! .........

    لینک مطلب گرفته شده از سایت آسمانی


    twdtfuqqppken19xmsl2.gif

    چرا و چگونه
    ایا واقعا ندا کشته شد یا
    نه

    ... ایا ندا صالحی در همان صحنه ای که منتشر شد کشته شد
    یا بعد از ترک صحنه کشته شد

    ایا ندا اقا سلطان یک قربانی است یا یک
    بازیگر

    اما و چرا و چگونه

    متن زیر را بخوانید اما باور نکنید ولی فکر کنید 
    بیندیشید.نظر هم یادتون نره

    هدف اصلی رد این رخداد نیست...اما همه اش شک است و تردید

    zhhd4sotqggdt4fej4.png


    معمولا دیدن صحنه جان دادن یک انسان بسیار سخت است
    ..اما مرگ انسانی که در خون غلطیده و از دهان و بینی ان خون بیرون میاید یکی از رقت
    انگیز ترین و دلخراشترین صحنه هایی است که یک شخص در طول عمر خود میتواند ببیند
    .

    اما چرا
    چطور ممکن است به نظر شما تصادفی است که
    فیلمبرداری از نزدیک
    یک زن جوان در خون غلطیده نگاههای مظلوم ( مشکوک
    )
    خون از دهان و بینی در همان لحظه فیلمبرداری ..
    چیزی شبیه یک فیلم وحشتناک
    است مگه نه

    چند خط بالا اگر در یک فیلم گنجانده شده و اجرا شوند شما
    دلخراشترین فیلم دنیا را خواهید دید ...بله فیلم

    اعتقاد من بر این است که تمام این فیلم واقعا یک فیلم است
    نه یک صحنه واقعی
    چرا.....
    چرا.....
    بخوانید

    ایا شما ان فیلم را دیده اید ..ان فیلم در ماهواره ها و
    اینتر نت براحتی قابل دیدن و دانلود است

    پس اگر تا حالا ان فیلم را ندیده اید اول
    ببینید بعد ادامه مطلب را بخوانید

    داستان از اول اغاز میشود
    در لحظه شروع فیلم
    صدای
    موتور سیکلت و فریاد اقا تیر خورده
    هیاهوی چند زن و مرد ...شلوغی صداها اما
    میبینیم سحنه زیادهم شلوغ نیست

    اما تمام اینها و صداها زمانی است که ندا بر روی زمین
    افتاده یعنی گلوله حداقل 5 ثانیه قبلتر شلیک شده
    اما با شلیک گلوله از فاصله
    نزدیک ان هم به سینه یک زن جوان که دارای بنیه و توان ضعیفی هست

    مطمنا قربانی بلا
    فاصله بر زمین میافتد نه انکه بر زمین بنشیند انقدر صبر کند تا اطرافیان به طرفش
    امده

    و وی را بگیرند و با احترام بر زمین بخوابانند

    پس در اینجا مشخص است که صا بر روی فیلم میکس شده و ندا
    نیز بطور مشکوکی در مقابل این گلوله توان اورده است

    f5a2dy52vx0d4df0hd1.jpg


    در ابتدا ما سه نفر را بر بالای سر ندا میبینیم فرد
    شماره 2 استاد ندا که به وی نزدیک هستند یعنی

    ندا بر زمین نشسته و منتظر مانده تا
    سه نفر بر بالی سر وی بیایند
    اما نه اشتباه کردیم 5 نفر

    k5uqsrifvbfvppf7jqt.gif


    اما چیزی که مهمه اینکه شخص 3.4.1 در دستانشان
    گوشیهای همراه دیده میشود
    گویا این افراد اماده اند تا فیلمبرداری را شروع
    کنند(عکس بالا)

    k5uqsrifvbfvppf7jqt.gif


    تصویر بالا گوشیهای در دست گرفته شده اشخاص 3 . 4
    تصویر پایین گوشی فرد شماره 1

    lvknrizz4vj9lqhfrq.gif


    اما چرا این افراد فیلم برداری را شروع نکردند
    بله
    نقش اول این افراد سیاهی لشکر بودن است
    میبینیم که این افراد
    گوشیهای خود را اماده کرده و لی در ابتدا نقش سیاهی لشکر را دارند
    اما جالب
    اینکه با نزدیک شدن فیلمبردار اصلی به صحنه اشخاص 1.4.5  از صحنه فاصله میگیرند
    یعنی میدان را برای فیلمبردار خالی میگزارند ولی خود به خارج از صحنه میروند تا
    فیلم برداری با

    گوشیهای خود را شروع کنند تا خوراکی باشد برای بلوتوثها
    تصویر
    زیر دور شدن اشخاص 1.4.5  از صحنه و باز کردن میدان برای فیلمبردار اصلی

    z3znmg10kir5g1fbl9d.jpg


    در تصویر و تصاویر بالا متوجه شدیم که شخص 4کفشهای
    سفید رنگ پیراهن راه راه قهوه ای

    و شخص 5 پیراهن راه راه رنگی و استین کوتاه دارند که در
    حال دور شدن از صحنه هستند..یادتان باشد


    اما .اما با بسته شدن کادر دوربین مجددا اشخاص 4 و 5
    به صحنه نزدیک میشوند

    ( کاملا نزدیک. باور نمیکنید ببینید ) ) و احتمالا در حال
    فیلمبرداری هستند
    شخص شماره 4 ( با کفشهای سفید رنگ) از همان جهتی که عقب رفته
    وارد میشود . سمت چپ فیلمبردار اصلی

    تصویر پایین ..بالا و سمت راشت تصویر کفشهای سفید رنگ را
    میبینید که صاحب ان دوباره به

    صحنه برگشته غافل از انکه کفشهایش در کادر میباشد

    yq6j4rfbnk3ep90okkjb.jpg

    تصویر پایین.... شخص شماره 5 ( پیراهن راه راه رنگی و
    استین کوتاه ) فیلمبردار را دور زده و

    از جهت راست فیلمبردار جهت شلوغ بازی وارد
    کادر میشود مطمئنا در حال فیلمبرداری با گوشی( چه دلیلی دارد تا فیلمبردار را دور
    زند)!!!

    pp9n45sr1pqpr0rzfgr9.jpg

    در این میان افراد دیگری هم وارد شده اند یکی شخصی که
    فریاد میزند ( شماره 6 )این فرد داد

    و بیداد میکند و در اخر به ندا تنفس مصنوعی
    میدهد
    اما چرا بعد از وارد شدنش و داد و بیداد ابتدا تعلل میکند بعد شروع به
    تنفس مصنوعی مینماید
    دلیل مشخص است این فرد با این کار مجال را به فیلم بردار
    میدهد تا بیشتر از این صحنه دلخراش تصویر بگیرد
    تصویر زیر تعلل زیاد فرد در تنفس
    مصنوعی

    xedv909njvw9h18p6vlc.jpg

    دیگری کسی که ( شماره 7 ) با دوربین فیلمبرداری ( گوشی )
    وارد شده واز نزدیک فیلم میگیرد ( بسیار نزدیک .خیلی با دل و جراته )
    تصویر
    پایین ...بالا و سمت راست تصویر شخص شماره 7 رامیبینیم در حال فیلمبرداری از چهره
    غرق در خون ندا
    دقیقا از مابین سر اشخاص 2.3 .6 با دقت و کاملا نزدیک شده

    0i5zqgptrxnwtzfk62tv.jpg

    تصویر زیر ...تصویر معروف زیر از ندا صالحی بوسیله همین
    فرد برداشته شده
    این یک تصویر حرفه ای است و کار یک رهگذر معمولی نیست(وقطعا
    کار یک عکاس حرفه ای است)

    shahid-rooz-shanbeh-gajamoo.JPG


    پس ما چهار گوشی فیلم برداری داریم و یک دوربین
    فیلمبرداری باکیفیتی که فیلمش همان شب

    از رسانه های خبری غرب پخش شد!!!( به نظر شما
    مشکوک نیست)
    در این بین موضوعی دیگر جلب توجه میکند انهم ما در این صحنه 3 شخص
    رهگذر و ایستاده را

    میبینیم که گویی اصلا متوجه تیر اندازی نشده اند و صدایی نشنیده
    اند
    و تعجب و کنجکاوی انها فقط مربوط به مغلطه ای است که ناگهان در کنارشان
    شروع شده

    fzbysrsrdu4kqs7gp.png

    مگر نه اینکه در موقع تیراندازی همه فرار میکنند یا پناه
    میگیرند و یا دراز میکشند.اما اینها در

    حال راه رفتن عادی هستند یعنی موتور سوار
    ضارب و گلوله شلیک شده را نه دیده اند و نه شنیده اند ( بازم مشکوکه مگه
    نه!!!!!)

    fhyvgrk8jbo0wco0q18t.gif

    این صحنه را با دقت نگاه کنید
    خونی که از دهان سرازیر
    میشود قابل بحث نیست چرا که با باز کردن دهان و به جریان انداختن

    خون نگه داشته شده
    از قبل در ان میتوان چنین کاری را انجام داد .
    اما لحظاتی بعد
    اما . اما ان
    شیئ مشکوک و جهت نگاه مشکوکتر ندا به طرف دوربین

    ego87el0p7z2t4fmrnif.jpg

    گویا ندا میخواهد به دوربین چیزی بگوید ....به دست چپ وی
    هم دقت کنید

    eoyvxwhmg5qkoxcqk65.jpg

    اینطور نیست .چونکه اصلا ندا کاری با دوربین ندارد و کار
    او با شخصی است که قرار است وارد صحنه شود

    و فریاد بزند راجو تو باید زنده
    بمانی

    در اینجا میبینیم که با وارد شدن شخص خون نیز از بینی ندا
    سرازیر میشود اما چجوری بانگاه کردن ب

    ه دست ندا میبینیم که وی ان شیئ را به طرف
    صورت خود اورده و لحظه بسیار کوتاهی نگه میدارد

    دقیقا در همین لحظه خون نه از بینی
    وی بلکه از گونه وی و نزدیک به بینی سرازی میشود!!!به دست وی نگاه کنید

    8rdeekhleg8v8jgs6r0.jpg

    ندا با نگاه کردن به شخص 6 و نیز دوربین دنبال فرصتی
    میگشت که با پنهان شدن در پشته مرد شماره 6

    و ندیده شدن بوسیله دوربین بتواند این
    کار را انجام دهد .معطل کردنهای بی مورد مرد هم گواه بر ان است
    اما ندا دراینجا
    اشتباه کرد یعنی زمانی این کار را انجام داد که مرد کنار رفته بود

    اما این اشتباه را سریع جبران میکند. میبینیم که ان شیی
    دوباره به بینی نزدیکتر شده و اینبار با فشار بیشتر و خون زیاد تر و
    دقیقتر
    بطوری که خون از طرف دیگر صورتش هم بالا میرورد یعنی عبور سربالای خون از
    گودی چشم چپ و رسیدن به پیشانی و موها

    n4ybhdn6fgurzn804vvz.png

    در این صحنه هم خون سربالا را میبینید هم شیئ مشکوک. به
    این تصاویر اکتفا نکنید و حتما فیلم را ببینید

    ueqoekhh8i5qe26e628v.png

    تکان دادنهای دست در زمانی هم که بیهوش شده یا احتمالا
    فوت کرده تابلو هست
    با تمام این تفاسیر
    حال سئوال پیش میاید چرا چنین
    اشتباهات فاحشی
    خب شاید دلیلش این باشد اول اینکه این افراد بازیگر حرفه ای
    نیستند و دوم اینکه این افراد با اجرای

    چنین سناریویی باید صحنه را که اکنون مردم
    عادی در ان جمع شده اند سریع ترک کنند مثلا به بهانه بردن ن

    دا به بیمارستان و دیگر
    امکان این نیست که صحنه را مجددا بازسازی کنند پس انجا را ترک میکنند و به

    همین
    فیلم اکتفا میکنند به این دلیل که
    اولا باید امشب این فیلم از بی بی سی پخش شود
    دوما تکرار مجدد ان جهت اصلاح اشتباهات در جایی دیگر باعث میشود که در کوتاه
    مدت قضیه لو برود

    اما اینجا به بنبست میخوریم
    ندا کشته شده و پزشک
    قانونی هم تایید کرده
    اما
    اما بعد از اتمام فیلم و احتمالا جمع شدن افراد
    معمولی در صحنه باید صحنه ترک شود چطوری
    بخوانید
    افرادی که بالای ر ندا
    هستند ندا را بلند کرده و در داخل خودرویی میگزارند که بر اثر راه بندان

    متوقف شده
    و وی را به بیمارستان میبرند اما در میان راه به علت یا به بهانه ترافیک از ان
    خودرو پیاده شده

    و جنازه را با خودرویی دیگر که انجا اماده شده بوده حرکت میدهند
    خودرویی که احتمال صد در صد از

    خودشان است با وارد شدن به خودروی جدید بازی تمام
    میشوند و احتمالا ندا بلند شده و مینشیند!!!!!!!!!!!!!!
    !!

    !!

    اما نه بازی تمام نشده است

    اگر قرار باشد ان فیلم از ماهواره پخش شود باید جنازه ای
    واقعی باشد تا تایید شود والا فردای

    ن روز این اتفاق تکذیب میشود در انجاست که

    ...معمولا منافقان و معاندان به افراد خود هم رحم نمیکنند
    برای همین طبق برنامه در همان ماشین

    و یا جای دیگری تصمیم به قتل ندا میگیرند

    در این بین که ندا میبیندسرش کلاه رفته و تا انان جان وی
    را نگیرند راضی نمیشوند .اقدام به دفاع و مقاومت نموده

    اما موفق نمیشود جان بدر ببرد

    من داستان سرایی نکردم چرا ...این را میگویم

    در فیلم میبینیم که گلوله به سینه و نزدیک گلوی ندا خورد
    و حتی شاهدان هم تایید کردند

    بطوری که اشخاص 2و 3 با فشار دادن محل گلوله سعی دارند تا
    جلوی خونریزی را بگیرند

    اما در گزارش پزشک قانونی در روز بعد از حادثه یعنی
    هنگامی که هنوز موضوع داغ نبود امده است

    که گلوله از ناحیه پشت سر و زاویه تند به
    کمر (!)وی برخورد کرده است

    گلوله در پزشک قانونی از بدن وی بیرون امده یعنی اینکه
    گلوله بعد از ورود از طرف دیگر خارج نشده ودر بدن وی مانده است!!!!!!!

    بعد از مقاوت ندا در مقابل یارانش!!! گلوله ای که قرار
    بود بر طبق برنامه از ناحیه سینه

    به ندا برخورد کند تا صحنه کامل شود از ناحیه کمر
    به وی برخورد میکند

    8nsbswzco0qj751g2vxi.jpg

    اما نکاتی جالب نیز وجود دارد اینکه در هنگامی که دوربین
    کاملا به ندا نزدیک میشودناگهان میبینیم ان تصویر

    باکیفیتی که بوسیله دوربین مجهز
    گرفته شده تاریک میشود
    با این کار احتمالا بیننده را گمراه میکنند تا جزئیاتی
    را نبینند
    جزئیاتی مربوط به رها کردن ان شئی محتوی خون که احتمال بویسله ندا بر
    روی سینه و زیر دستان فرد شماره 2 رها شده

    b3lmmd2xhpvpvzqsy9d.jpg

    اکنون شاهدان حرفهایشان متفاوت است و شاهدان اصلی نیز
    فراریند
    دکتر حجازی کسی که سعی داشت تنفس دهد مدتی قبل از حادثه به ایران امده
    و بعد از حادثه

    و پایان ماموریتش مجددا به خارج فرار کرد
    العاقل یکفی فی
    الاشاره
    (حالا اگه کسی میتونه اینا رو رد کنه پیام بذاره)

    محم جواد آشتیانی

    --------------------------------------------------------------------------------
    البته
    اگر تمام حرفهای من را کشک بگیرین و رد کنین یک مسئله باقی میماند اینکه ایا ندا
    شهید است؟
    شهید در راه اسلام؟
    نه عزیز گویا این خانم مسیحی بوده بگم؟
    بگگگگگگگگگگگگگگگگگگگم؟
    ببینید:
    (ندا آقا سلطان، به صلیبی که در گردن شهید
    راه اسلام است دقت کنید!!!!!!)

    neda-kreuz.jpg

    یک حدیث از حضرت علی(ع):

    این پرچم فتنه و فساد پرچم گمراهی است که بر محور ضلالت
    بر پاشده است و با شاخه هایش پراکنده گردیده

    قائد و پرچمدار آن از ملت اسلام خارج و
    برگمراهی ایستاده است.پیروانش در مقابل دین بایستند و کشته های

    راه ضلالت را به
    دروغ شهید خطاب کنند، حال آنکه خداوند مجرمان را مجازات می کند.

    برگرفته از نهج البلاغه

    و بحارالانوار 

    لینک دانلود

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    چرا در افغانستان، عراق، فلسطین، پاکستان،
    بنگلادش و الان هم در یمن سر کشی نمی‌کنند و حقوق پایمال شده و کشتار این زنان و
    کودکان بی‌دفاع را به دنیا نشان نمی‌دهند؟ سوال اینجاست که آیا ایشان خبر ندارند و
    یا خبر دارند و این همه جنایت را نمی‌بینند؟

    باید تاسف خورد در
    زمانی زندگی می‌کنیم که هر
    روز شاهد پیشرفت و
    دست‌یابی به یک اختراع مدرن برای آسان‌تر زندگی کردن بشر مخصوصا
    بانوان هستیم اما در کنار آن چشمهای نگران و منتظر کمک در
    جاهایی از این کره خاکی
    دیده می‌شوند که
    استمداد و یاری می جوید چرا که حقوق و جانشان تهدید گردیده است. آیا
    هنوز این باور در منشور حقوق بشر معنی نشده است که عده‌ای
    برای به دست گرفتن زمام
    امور و در مالکیت در
    آوردن ثروت دیگران نباید اینگونه وحشیانه نسل‌کشی و براندازی
    کنند آیا از سر گذشت گذشتگان خود پند نگرفته‌اند. و کجاست
    منادیان حق و عدالتی که
    در جلسات سفارشی و
    فرمایشی اربابان استعمارگر؛ دم از حق و عدل و بسط عدالت می‌دهند؟ کجایند آنهایی که
    تا یک نفر از عیادی خود در امر جاسوسی دستگیر می‌شود دم از
    زیر پا گذاشته شدن حقوق بشر می‌زنند و دنیا را خبر کرده که
    ایشان را از بند ب
    رهانند؟
     
    آیا چشم‌هایشان
    نابیناست که ببینند در سر زمینهای اسلامی چگونه حقوق
     انسانها مخصوصا زنان و کودکان و سالمندان زیر پای له
    می‌شود و به خاک و خون کشیده
    می‌شوند؟
    کجایند کسانی‌که برای نمایش در صفحه‌های مانیتورهای رنگارنگ و در اندازه‌های بزرگ
    خود سفر به آفریقا کرده و تکه نانی و ظرف سوپی به بچه‌های گرسنه
    می‌دهند
    چرا این همه ظلم و جور و این همه
    خونریزی نوع بشری را در سر زمینهای اسلامی نمی
    بینند؟ آیا بشریت
    فقط همان‌هایی است که ایشان می‌گویند؟
     
    چرا در افغانستان،
    عراق، فلسطین، پاکستان، بنگلادش و الان هم در یمن سر کشی نمی‌کنند و حقوق پایمال
    شده و کشتار این زنان و
    کودکان بی‌دفاع را به
    دنیا نشان نمی‌دهند؟ سوال اینجاست که آیا ایشان خبر ندارند و
    یا خبر دارند و این همه جنایت را نمی‌بینند؟ از اینکه
    دسترسی به اخبار منتشره و از
    روی نوع دوستی
    دیگران به دست گروهای حامی بشر سازمان ملل می‌رسد شکی نیست اما روح
    انسان زمانی آزرده می‌شود که بسیاری از هم‌نوعان و هم‌کیش
    و مذهب‌های این مظلومین
    نیز ساکت مانده و هیچ
    واکنشی نشان نمی‌دهند آخر چرا؟ و برای چه؟
        
    زنان و کودکان بی‌دفاع
    در منشور سازمان ملل
    جزء گروهی قرار دارند که
    در زمان جنگ نیز باید به آن‌ها رسیدگی و کمک کرد و تا حد
    اعلای درجه از آنان برای پیشبرد جنگ و اهداف جنگی نیز
    نباید استفاده کرد. اما دیده
    می‌شود که در
    جهان مترقی امروز ارزشهای انسانی رو به عقب رفته و ما متاسفانه شاهد
    بکارگیری ابزاری در جنگ‌ها و مشاجرات قومی و کشوری و
    عقیده‌ای از زنان و کودکان بی‌دفاع هستیم و این اعلام زنگ خطر برای همه بشریت است
    چراکه اگر این گروه آسیب‌پذیر
    به این صورت
    مورد هجوم قرار گیرند دیگر بنیان خانواده و معنویت نیز در این راه از
    بین رفته و بشر هر روز بیش از پیش در مسیر خودزنی و
    خودستیزی و در آخر نابودی همه
    ارزشها و همه
    بایدها می‌شود. لذا اگر از بنیان با این مسئله برخورد جدی نشود
    خواهیم دید که بشر نه تنها رو به پیشرفت و تکامل نخواهد
    رفت بلکه هرچه قوه علمی آن
    پ یشرفت کند و
    دریچه انسانیت بسته شود شاهد سقوط و نابودی انسان و انسانیت خواهیم
    بود.
     
    در مسئله کشتار
    بی‌رحمانه زنان و کودکان یمن
    به دست حکومت
    وهابیون عربستانی و دولت یمن شاهدیم که سکوت مرگبار جوامع بشری در
    این مسئله تنها مربوط به یمن نیست بلکه این نوع تجاوزات به
    حریم و حقوق شیعیان
    مخصوصا قشر زنان آن؛ یک
    تعدی و یک دستبرد به جامعه زنان مسلمانان و در کل جامعه همه
    زنان خواهد بود. لذا ما زنان دست به قلم باید از این
    موقعیت تاسف آور  خود را کنار
    نکشیم و در به
    صدا آوردن زنگ خطر به همه جوامع کوشش و مساعدت کنیم و از عواقب سوء
    این نوع تجاوزات و این نوع سکوت همگانی انها را با خبر
    کنیم،
    باشد تا با یاری پروردگار دیگر شاهد این گونه ظلم
    و
    ستم و رفتار وحشیانه‌ای نباشیم.
    لینک مقاله در
    نشریه چارقد در (+) کلیک کنید


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    زمان: 21 دى 1366/20 جمادى الاول 1408

    مکان: تهران، جماران‏

    موضوع: ولایت مطلقه فقیه‏

    مخاطب: خامنه‏اى، سید على (رئیس جمهور و امام جمعه تهران)

     [نامه ی آیت الله خامنه ای به امام خمینی: بسم اللَّه
    الرحمن الرحیم. محضر مبارک رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینى- مدظله
    العالى پس از عرض سلام و ارادت، مرقوم مبارک در پاسخ به معروضه اینجانب را
    استماع و زیارت کردم و از ارشادات آن حضرت که مانند همیشه ترسیم کننده خط
    روشن اسلام است متشکرم. نکته‏اى که بیان آن را لازم مى‏دانم آن است که بر
    مبناى فقهىِ حضرتعالى که اینجانب سالها پیش آن را از حضرتعالى آموخته و
    پذیرفته و بر اساس آن مشى کرده‏ام، موارد و احکام مرقوم در نامه حضرتعالى
    جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم. مقصود از حدود شرعیه در
    خطبه‏هاى نماز جمعه چیزى است که در صورت لزوم مشروحاً بیان خواهد شد. امید
    است سالهاى متمادى این ملت عزیز و فداکار و مسئولان آن و همه امت بزرگ
    اسلام از فکر بیدار و روشن و رهبرى بى‏بدیل جنابعالى بهره مند گردند و
    خداوند عمر شریف شما را تا حضور ولى عصرارواحنا فداه مستدام بدارد.
    21/10/66- سید على خامنه‏اى‏].

     

    نامه ی امام خمینی به آیت الله خامنه ای :

    بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

    جناب حجت الاسلام آقاى خامنه‏اى، رئیس محترم جمهورى اسلامى- دامت افاضاته مرقوم شریف جنابعالى واصل و موجب خرسندى گردید.

    اینجانب که از سالهاى قبل از انقلاب با جنابعالى ارتباط نزدیک داشته‏ام و همان ارتباط بحمداللَّه تعالى تاکنون باقى است، جنابعالى
    را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مى‏دانم و شما را چون برادرى که
    آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستید و از مبانى فقهى مربوط به ولایت
    مطلقه فقیه جداً جانبدارى مى‏کنید، مى‏دانم
    و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید، روشنى مى‏دهید.

    مع الأسف جمهورى اسلامى و سران محترم آن به جرم اسلامخواهى و
    بسط عدالت اسلامى در جهان مورد تاخت و تاز تبلیغاتى جهانخواران شده‏اند و
    مثلًا اگر بگویند آفتاب روشن است، فردا تبلیغات جهانى به شرح و تفصیل و
    توجیه و تحلیل پرداخته و جمهورى اسلامى و یاران آن را به طورى محکوم
    مى‏کنند و چون آشنا به فقه اسلامى و به ملت فداکار اسلام و ایمان راسخ
    آنان نیستند، بسیارى از اوقات تبلیغات آنان به نفع جمهورى اسلامى تمام
    مى‏شود.

    و البته ما متوقع نیستیم که با قیامى که بر پایه اسلام عزیز
    نمودیم و «نه» به شرق و غرب و عمال آنان گفته‏ایم، آنان به ما و شماها و
    به ملت عزیز جان بر کف ما بارک اللَّه بگویند. و خوشبختانه اخیراً در همین
    موضوع حدود ولایت فقیه نویسندگان و گویندگان متعهد و آگاه به مسایل
    اسلامى، مسئله را در مجالس و روزنامه‏ها تا آنجا که دیدم مورد بحث قرار
    داده که من از تمامى آنان تشکر مى‏کنم و امید است ائمه محترم جمعه و بویژه
    امثال جنابعالى که در بیان مسائل دست توانا دارید، مسئله را تعقیب و در
    خطبه‏هاى نماز جمعه اذهان ناآگاهان را روشن و زبان دشمنان اسلام را قطع
    فرمایید.

     و جنابعالى و ملت بزرگوار خواهند دید که در اطراف همین نامه
    چه شیطنتها و تحلیلها در رسانه‏هاى گروهى مخالفین اسلام و همدستان آنان
    خواهد صورت گرفت. در خاتمه سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند خواستار و
    امید است امثال جنابعالى در مقاصد عالیه خود پیروز و سربلند گردید.
    والسلام علیکم و رحمة اللَّه.

    21 دى ماه 66

    روح اللَّه الموسوى الخمینى‏

     

    (صحیفه نور  ،  ج‏20   ، ص455و 456 )



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]

    مؤدب در حمایت از شعر قزوه

    درددلی با برادر بزرگم علی‌رضا قزوه 
    در هندوستان جهان
    که برخی گاوها را می‌پرستند
    و برخی آلت دیگران را
    همچون آدم در سراندیب
    غریب!
    ما غریبیم، غریب، برادرم قزوه! 
    غریب چون شمشیری در نیزار
    چون سید حسن نصرالله در محاصره شیوخ عرب
    چون شعر تو در تارهای عنکبوت وب
    و در گوگل فارسی
    که بیشترین جست‌وجویش س/ک.س است
     
    ما غریبیم و از غریبان می‌ترسند
    گفته بودم می‌ترسند
    با یک بغل ریش از آمریکا می‌ترسند
    اما در سمیناهارهایشان، بی‌باکانه آتش می‌خورند
    آتشی که دودش هم به چشم ما می‌رود
    هم چشم خودشان را تار می‌کند
    می‌ترسند که برخلاف روزنامه‌ها حرف بزنند
    برخلاف گوینده‌های بی‌بی‌سی‌ فارسی
    می‌ترسند ویزای شینگن‌شان باطل شود
    می‌ترسند که برخلاف شکم ها حرف بزنند
    از بوق‌ها می‌ترسند
    عمر و عاص‌ها بی‌وقفه بر طبل شکم می‌کوبند
    و نگهبانان دجله، صفین را از یاد برده‌اند
    و به صفوف سکوت می‌گریزند
    می‌ترسم حسین باز تشنه بماند
    برادرم قزوه!
    سکوت تخم همان افعی است
    که در صحرای کربلا
    به روایتی سی‌هزار جوجه اش هلهله می کردند
    قطار اندیمشک در متروی تهران گریه می‌کند
    اسبی با یال‌های خونین در فرهنگسرای بهمن می‌دود
    صدای "هل من ناصر " از همه شبکه ها پخش می شود
    و پسران نوح‌ها بر قله‌ها غرق می‌شوند
    در اوج! بر قله‌ها!
    پدرم اما در پایین شهر مثل همیشه سبز است
    سبز در هفتادوپنج سالگی
    هنوز هر بار که انتخابات می‌شود
    با همان لباس سبز کارگری
    ساعتی از شهرداری اجازه می‌گیرد
    تا برود به حضرت علی رای بدهد
    پدرم سواد ندارد
    تلویزیون هم هیچ‌وقت شعر تو را برایش نخوانده است:
    (مولا ویلا نداشت!...)
    پدرم سواد ندارد اما می‌داند
    آن‌که غربال به دست دارد
    همان است که خرمن می‌کوفت
    و کاه‌ها را با گندم‌ها می‌آمیخت
    برادرم!
    برادرم!
    برادرم قزوه!
    جوان‌هایی که دوستشان داشتیم
    پیرمردهای خوبی از کار در نیامدند
    سر پیری نشستند و با VOA معرکه گرفتند
    سر پیری دندان‌‌های مصنوعی تیزی
    از انگلیس در دهانشان سبز شد
    و جگر ما را جویدند
    جگر مرا و جگر تو را
    جگر پدرم را، جگر عمویم را
    عمویم هم سبز است
    و هر صبح
    به شوق دیدن اهتزاز پرچم‌های قبرهای پسرانش بیدار می‌شود
    خاله‌ام هم سبز است
    هر شب روی پشت بام خانه‌اش
    تا صبح به تپة تاریک قبرستان نگاه می‌کند
    تا چراغی را ببیند که بر مزار فرزندانش سبز می‌سوزد
    پسردایی ام
    محمدعلی بردبار هم چوپان سبزی بود
    که زیر دندانش مانده بود
    مزه برف کوه های تربت جام
    حتی آن وقت که کاسه سرش
    سالها در خوزستان داغ، خاک خورده بود

    تو از قدیم سبز بودی برادرم قزوه!
    از "مولا ویلا نداشت "
    از "شب است و سکوت است و ماه است و من "
    از "کیسه می دوزند با نام شما شیادها "
    از "مردان بلدرچین "
    از قدیم!
    آفتاب‌پرست‌ها رنگ مشخصی ندارند
    اما شما از مزار سلمان که باز می‌گشتید
    سبز بودید
    تو سبز بودی، سید حسن سبز بود
    قیصر سبز بود
    من در مزرعه‌های سبز عرق ریختم
    با پرچم‌های سبز گریستم
    و لباس سبز پسرعموهایم را برای کار به تن کردم
    وقتی که سرخ به خاک ‌رفتند
    یاران چه غریبانه سبز بودند
    در تربت‌جام و هویزه
    در تنکابن و بندرعباس ...
    وقتی موج سبز هنوز به لس‌آنجلس نرسیده بود
    سبزها در شب اروند شعله می‌کشیدند
    ما سبز بودیم
    اما از هیچ چراغ قرمزی رد نشدیم 
    من سبز هستم
    اما برای نوشتن کتاب جدیدم
    سفر آمریکا نرفته‌ام
    آمریکا خودش به کتاب من
    به زندگی من آمده است
    بیست و پنج سال است
    که زانوهای برادرم را تحریم کرده است
    به آسمان نگاه می‌کنم
    هواپیمایی سبز رد می‌شود
    آمریکا را لعنت می‌کنم
    که از آن‌طرف اقیانوس‌ها
    آمده است
    تا نگذارد آب خوش از گلوی کبوتران ما پایین برود
     
    من سبز هستم
    با طبقة بالا هم هیچ دعوایی ندارم
    اما نمی‌دانم چرا صاحبخانه به پشت بام که می‌رود
    بر علیه زیر زمین نشین‌ها شعار می‌دهد
    که از خستگی خوابشان برده است
     
    اگر پول داشتم
    به بی‌بی‌یی فارسی زنگ می‌زدم
    و می‌گفتم این‌قدر سر و صدا نکنند
    پدرم با لباس سبز کارگری
    خسته خوابیده است
     
    به این‌ها می‌گفتم اصلا ما سبز نه، شما سبز
    اصلا خون شما سبز و خون ما سرخ
    و هر جا خونی بریزد
    رنگی از پرچم ایران و عزیز
    اما چرا عالی جناب شریح مفتی مفتی
    با خودکار سبز فتوا می دهد
    که الی جون می تواند سطل آشغال را بسوزاند
    می تواند جگر مرا بسوزاند
    و کنار شغال بنشیند!
    (به فتوای دل من اما
    تو یکی که با روسری
    به چشم خواهری قشنگ تر بودی!
    آهای خوشگله!
    دلم می سوزه، آتیش نسوزون!)
     
    ما از عاشورا تا به حال سبزیم
    مادرم پیشانی غلامرضا را وقتی به جبهه می رفت
    بی گریه می بوسید
    که از حضرت زینب خجالت می کشید
    بی بی زهرا بر جنازه باقر نوجوانش
    گریه نمی کرد که از حضرت زینب خجالت می کشید
    خاله ام بر جنازه حسن و حسینش گریه نمی کرد
    که از حضرت زینب خجالت می کشید
    شما چطور از مادرم، از خاله ام، از بی بی زهرا
    از حضرت زینب خجالت نکشیدید؟
     
    آهای شما که تازه به جریان سبز ما پیوسته اید
    باید جواب بدهید
    چرا اینهمه رنگ به رنگ می شوید؟
    باید جواب بدهید
    که چرا آبروی رویای قرن های پدرم
    این دهقان سالخورد خراسانی
    این رستم شکسته شعر مرا برده اید؟
    باید به عموی من
    و به خاله هایم جواب بدهید
    به امیرحسین شش ساله ما
    که مادرش کفشش را با سوزن خیاطی می دوزد
    و پدرش دوازده سال پیش دود شده بود
    و ما نمی دانستیم
    (آهای استاد رقص شترمرغ برای خرس!) 
     
    باید جواب بدهید!
    اینهمه سال چه می‌کردید
    در مقام های مختلف
    اگر فیلم‌های تبلیغاتی‌تان دروغ نبود؟
    وقتی برادرم قزوه "مولا ویلا نداشت "را می‌گفت
    شما چه می‌کردید؟
    آهای شما که تازه به جریان سبز ما پیوسته‌اید
    باید جواب بدهید!

    با تشکر از برادر ارجمند اقای محمد علی برازنده به خاطر فرستادن مطلب



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   6   7   8      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی