سفارش تبلیغ
صبا ویژن







حزب قاعدین؛ مظهر سکولاریسم دینی!

مدت هاست که درمیان آحاد جامعه هرجا ، هرگاه از تبلیغات سوء و انحــرافی صحبتی می شود؛ به تحرکات مرموزانه جریان انحرافی موسوم به انجمن حجتیه اشاره می شود، جریانی که نام کامـل و رسمی آن «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» است که مقارن با روزهای پس از کودتای ?? مرداد توسط فردی به نام«شیخ محمود حلبی» شکل گرفت که دراین سخنگاه مجال توضیح تاریخچه آن نیست؛ بلکه تنهابه چندمصداق ازشبهه افکنی والقائات انحرافی وخطرناک آن ها می پردازد.



ادامه مطلب



  • کلمات کلیدی :
  • غربزدگی، حوالت تاریخی ابنای بشر در قرون اخیر است. وضعیتی ناشی از یک گسست در تاریخ و بروز احوالات جدیدی بر عالم. دوره ای که آغازی دارد و برخی از متفکران آن را به یونان منتسب می کنند و برخی آن را به دوران پس از رنسانس و بسط مدرنیته. اما دوره ای که آغاز داشته باشد لاجرم پایانی نیز دارد. تاریخ عرصه طلوع و غروب تمدن هاست. غرب در اینجا مفهومی صرفآ جغرافیایی نیست بلکه مفهومی گفتمانی است. گفتمانی که با اندیشه و با شعار توسعه خود را به همه جا سرایت می دهد. اما اگر غربزدگی با اندیشه و شعار پیش می رود غرب گرایی با چماق و هویج راه خود را باز می کند. غرب گرایی مفهومی به غیر از غربزدگی است. غرب گرایی معنایی کاملآ سیاسی – جغرافیایی دارد. غرب جغرافیایی شامل چند کشور تمامیت خواه در عرصه جهانی است که با کمال پر رویی خود را جامعه جهانی می خواند در حالی که جامعه جهانی مفهومی بس فراخ تر و متنوع تر از چند کشور محدود اروپایی و انگلوساکسون است. غرب جغرافیایی با ثروتی انباشته از استعمار قدیم و با دانشی معطوف به قدرت در صدد نفوذ هرچه بیشتر بر سایر کشورها در جهت تامین منافع خویش است. غرب جغرافیایی از اهرم هایی برخوردار است که با آن کشورها را تهدید می کند گاه این تهدید ها از جنس سیاسی اند مانند تصویب قطعنامه و امثالهم و گاه شکلی اقتصادی دارند مانند فشار از طریق تحریم. اگر فشار سیاسی و اقتصادی هوده بخش نباشد رویکرد نظامی در دستور عمل قرار می گیرد.

    بسط غربزدگی را می توان تا حدی توجیه کرد. غربزدگی اتفاقی است از جنس سبک زندگی. زیستن بر معیار نفس اماره و اندیشیدن بر مبنای عقل خودبنیاد. غربزدگی با وجوهی از وجوهات انسانی سنخیت دارد. به راستی اگر غربزدگی با ذات انسان هماهنگ نبود نمی توانست اینقدر نفوذ پیدا کند. غربزدگی آن بخش از وجود ما را که سر در دنیای دنی و خاکی دارد در اختیار می گیرد و به ما لذت می بخشد. ساختارهایی می آفریند که نفس اماره هرچه بیشتر در آن متلذذ شود و دنیایی می آفریند و تاریخی رقم می زند که می بینمش و زندگی اش می کنیم. اما سوال این است که غرب گرایی چطور می تواند بر روح و جان عده ای خود را تحمیل کند؟ غرب گرایی دیگر از جنس شعار و اندیشه و سبک زندگی نیست. غرب گرایی رسمآ به معنای پذیرش سلطه سیاسی و اقتصادی کشورهای زورگو و مداخله جو ست که می دانیم تنها به فکر منافع خویش اند و لاغیر. در دوران غربزدگی همه ما بر سبیل غربزدگی زیست می کنیم ولی عده ای هستند در این دنیا که علی رغم غربزده بودن و زیستن بر سبک زندگی غربزده با سلطه غرب سیاسی و جغرافیایی مخالفت می کنند و از در مبارزه بر می آیند. ولی عده ای به راحتی بر طبل تسلیم می کوبند و خواسته یا ناخواسته چراغ سبزی می شوند برای سلطه هر چه بیشتر زورگویان و مداخله جویان. سرزمین ما همواره در طول تاریخ در معرض تهاجم و استعمار زورگویان و متجاوزان بوده است گاه شکست خورده است و تسلیم شده و گاه پیروز شده و متجاوز را بیرون کرده است. اما همواره در تاریخ این پیروزی ها هستند که از آنها به شکوه یاد می شود و شکست ها و تسلیم ها انگار به جایی در اعماق سوت و کور تاریخ سپرده می شوند. به نظر من اینجاست که غرب گرایی و چراغ سبز نشان دادن به دشمن، جولان پیدا می کند. ملتی که همواره پیروزی هایش را ستایش کند و به یاد بیاورد و شکست ها و ضرباتی که از دشمن خورده را فراموش کند دوباره در معرض تهاجم و ضربه واقع می شود. جمهوری اسلامی امروز کشوری است که در همان حوالت تاریخی غربزدگی زیست می کند اما الهام بخش مبارزه با غربگرایی و مخالف هژمونی سیاسی غرب جغرافیایی در عالم است. امروز دشمن قداره کش و رجزخوان همه عالم غرب جغرافیایی است که سالها ما را استعمار کرده و حکومت های دست نشانده بر ما تحمیل کرده و کودتاها و خباثت های فراوانی در حق ما کرده است.وجود دشمن بر خلاف تصور عده ای ناشی از توهم نیست بلکه دقیقآ حقیقتی تاریخی است. برای مبارزه با چنین دشمنی باید برویم سراغ تاریخ و همواره به یاد بیاوریم که چه ضرباتی و چگونه از دشمن خورده ایم. برائت مفهومی است که اگر نداشته باشیم خلع سلاح شده ایم. برای باز تولید برائت باید همواره بغض و کینه از دشمن را در خود تقویت کنیم.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    عبور از فتنه 88
    بازخوانی پرونده یک سال نبرد نرم

    فضای انتخاباتی کشور در آستانه انتخابات دهم!

    انتخاباتها در هر نظام سیاسی فرصتی را برای رقابت و مباحثه بین گروه‌ها و احزاب سیاسی فراهم می‌کند. بسته به مبانی معرفت شناختی احزاب و چگونگی شرایط و ویژگی‌های هر مقطع سیاسی- اجتماعی، محتوا و ماهیت گفتمان‌های مطرح، متمایز و متنوع خواهد بود. انتخابات و رفتار سیاسی مردم از جنبه‌های مختلف قابل بررسی و ارزیابی است. بر اساس نظریه کنش عقلانی، رفتار انتخاباتی مردم و احزاب بر پایه قاعده سود و زیان و ملاحظات مادی و اقتصادی که حدس می زنند نصیبشان می‌شود،صورت می گیرد. از این منظر بر اساس نظریه گزینش عقلانی رفتار انتخاب‌کنندگان و انتخاب شوندگان در فضای انتخابات به سمت شعارها و مطالبات اقتصادی سوق پیدا می‌کند  و چون جذابیت‌های موضوعات اقتصادی در زندگی مردم عینی و ملموس است، مورد توجه اکثریت نیز قرار می‌گیرد. از سوی دیگر می‌توان بر اساس نظریه گفتمان به بررسی انتخابات nil پرداخت. نظریه گفتمان از سطح شعارها و لایه‌های مادی و اقتصادی عبور می‌کند و عرصه فکر و اندیشه و نیز مختصات و اجزای درونی گفتمان‌ها را بستری مناسب برای تبیین و شناسایی رویارویی و مصاف گفتمان‌ها تلقی می‌کند.

    گفتمان های مطرح در فضای سیاسی اجتماعی انتخابات دهم

    از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی متناسب با شرایط و واقعیت‌های سیاسی محیط داخل و نظام بین‌الملل گفتمانهایی متنوع در ایران در فضایی منازعه‌آمیز و گاهی اوقات همساز به سر می‌برند. در عین حال رقابت گفتمانها هیچ گاه باعث زایل شدن اساس آنها نشده است و همواره با فراز و نشیب کارکرد اجتماعی خود را نشان می‌دهند. به طور کلی سه گفتمان غالب و مطرح در کشور که توانسته‌اند در ادوار مختلف به گفتمان مسلط تبدیل شده و به حاکمیت نیز برسند، قابل شناسایی و بررسی است. گفتمان پراگماتیسم تکنوکراتیک، گفتمان لیبرالیسم و گفتمان اصولگرایانه.

    متن کامل این مطلب در:

    http://salefetne.blogfa.com/



  • کلمات کلیدی : فتنه 88
  • تئاتر دانشگاهی به کدام سو؟؟؟!

    جشنواره تئاتر دانشگاهی، سیزدهمین دوره برگزاری خودش را نیز پشت سر گذاشت. اما در این جشنواره اتفاقاتی رخ داد که می تواند هشداری برای آینده تئاتر کشورمان باشد. به هر حال بخش اعظم هنرمندان هنرهای نمایشی ما از همین جریان برخواهند خاست . جریان تئاتر دانشگاهی ما که در جشنواره مذکور خود نمایی کرد، اگر با همین منوال بخواهد رشد و نمو پیدا کند ، افق چندان روشنی برای آن قابل تصور نیست.

    تئاتر را هنر اندیشه و تفکر می دانند. هنرمند تئاتر کسی است که انتزاعی ترین ایده ها را در قالب فرم و ساختاری خاص به منصه ظهور می رساند. هم از این رو وقتی از تئاتر دانشگاهی یاد می کنیم ، خود به خود آثاری به ذهن متبادر می شود که دارای نوگرایی ، تعمق ، فرهیختگی و جسارت طرح مسائل هستند. اما واقعیت جشنواره تئاتر دانشگاهی ما برخلاف این تصور است. چرا که در جشنواره تئاتر دانشگاهی ، به خصوص در دو دوره اخیرش شاهد اجرای سطحی ترین ، بی مایه ترین و نازل ترین آثار بوده ایم. به جز برخی از استثناها ، نمایش های این جشنواره فاقد کمترین خلاقیت و بداعت بودند و بیشتر با تقلید و باسمه گری روی صحنه رفتند.

    یکی از خطراتی که تئاتر ما و به طور کلی آثار هنری را تهدید می کند، گرایش به ابتذال ، به جای طرح اندیشه است. جایی که آلودگی و لودگی غلبه کند، فقط علف هرز پوچی و اهانت می روید و راه برای روییدن گل اندیشه پاک بسته می شود. این مسئله ، تئاتر را بیشتر تهدید می کند. تئاتر که هنری زنده و اندیشه ساز است و مخاطب آن عمدتاً فرهیختگان و فلاسفه بوده اند ، اگر دچار ابتذال گرایی و سطحی نمایی شود ، از هویت و ماهیت و رسالت اصلی خودش فاصله می گیرد و تبدیل به افیونی برای سرگرم شدن پوچ و بی محتوا می شود.

    این حکایت غالب نمایش های اجرا شده در سیزدهمین جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی است. به نظر می رسد ، سازندگان این مجموعه حرکت ها - که به نام تئاتر به خورد مخاطب داده شدند- چون توان اندیشه سازی را نداشته و یا اصلاً اندیشه ای برای ارائه نداشته اند ، رو به عرضه حرکاتی شرم آور آوردند؛ حرکاتی که نه فقط از نظر شرع و اخلاق مورد نظر جامعه ما مردود هستند که اساساً در حیطه انسانیت نمی گنجند و بیشتر حیوانی می نمایند.

    متأسفانه جشنواره تئاتر دانشگاهی - هم در دوازدهمین دوره و هم در سیزدهمین دوره اش- محلی برای خودنمایی آثاری بود که از نظر فرم و محتوا چندان قابل بحث نیستند و حتی ساده ترین اصول هنری و تئاتری در آن ها رعایت نشد و به جای آن دیالوگ ها و حرکات و سکناتی اجرا شد که از شدت وقاحت نمی توان آن ها را توصیف کرد.

    البته این مسئله فقط به این جشنواره و عمده نمایش های آن محدود نمی شود ، بلکه مشکل کل تئاتر و به طور عام تر معضل جامعه روشنفکری ماست که ضعف تفکر را با تظاهر به آوانگاردیسم و متفاوت نمایی جبران می کنند. درست مثل افرادی که از شدت احساس حقارت و ضعف نفسانی ، آرایش و شکل و شمایل ظاهری نابهنجاری از خود به نمایش در می آورند تا به این وسیله جلب توجه کنند. عمق فاجعه آنجاست که این جریان به اصطلاح فرهنگی که آبشخور خود را منابع غربی می داند و بدون درک درست و عمیق از مکاتب بیگانه ، کورکورانه تقلید می کند ، برای آوانگارد بازی، روی به هرزه نمایی و بیان بی محابای مسائل جنسی می آورد. نمونه اش در این جشنواره، نمایشی به نام «سه چرخه» بود که معلوم نیست با چه مجوزی ، هر آنچه در تضاد با اخلاق انسانی است را زیر پا گذاشت.

    چرا باید اشتباهات تکرار شود؟ چرا در شرایطی که دوره گذشته این جشنواره باعث آبروریزی و سرافکندگی شد ، از تکرار آن تجربه تلخ جلوگیری به عمل نیامد؟ آیا مسئولان جشنواره تئاتر دانشگاهی می خواهند راه را برای استمرار سقوط هنر تئاتر در ایرن باز بگذارند؟

     

    ادامه و متن کامل این مطلب + گزارش تصویری مرتبط 



    روزهای پس از دوم خرداد با آن که سن زیادی نداشتم اما خوب یادم هست که تئوریسین های جناح چپ از فرط خوشحالی از پیروزی باور نکردنی در انتخابات هفتم ریاست جمهوری (1376) به تحلیل های عجیب و غریب از حادثه دوم خرداد می پرداختند. 

    برخی با غلظت هرچه تمام تر از آن به عنوان «یوم الله» یاد می کردند و برخی هم همچون حجاریان از این روز به یوم الله و یوم الناس تعبیر می نمودند.

    هرچند که امروز با گذشت 13 سال از آن روز، ورق ها برگشته و آیینه روزگار چرخیده و سویی دگر گرفته اما جادارد در سالگرد این روز کمی درباره آن بحث شود.

    دوران دوم خرداد را می توان سرفصلی مهم در تحولات سیاسی اجتماعی کشور دانست که انقلاب اسلامی با ورود به آن شرایط جدیدی را تجربه نمود.

    در زمانی که دوران دولت سازندگی رو به اتمام بود، اختلافات درون گروهی جریان حامی دولت هاشمی به تدریج در طول هشت سال مدیریت ایشان بر قوه مجریه منجر به شکل گیری آرایش سیاسی جدیدی در کشور شد. جریان راست سنتی آن روز شامل حزب موتلفه، جامعه روحانیت به تدریج به منتقدین جدی حوزه فرهنگی - اقتصادی دولت مبدل گردیدند . حزب دولت ساخت کارگزاران سازندگی نیز به عنوان حامیان اصلی اقتصاد دوران سازندگی با تفکری لیبرالیستی در حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست وارد عرصه شده و در انتخابات رئیس جمهوری هفتم سودای تداوم حاکمیت بر قوه مجریه را در سر می پروراندند.

    جریان چپ شامل مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، دفتر تحکیم وحدت و ... نیز که سالها از مسند قدرت به واسطه عدم اقبال مردم بدور بودند، فضا را برای حضور در صحنه مناسبت دیدند و با آرایشی جدید وارد عرصه رقابت انتخاباتی شدند. جریان چپی که در طول دوران سازندگی از منتقدین سرسخت دولت سازندگی بود، این بار با تغییرات جدی در سیاستها و خط مشی های فرهنگی - اقتصادی، با تکنوکراتهای حزب کارگزاران به اتحاد رسیده و ائتلاف فراگیری را در برابر جریان راست سنتی شکل دادند.

    وقتی تلاش اولیه این جریان برای به صحنه آوردن میرحسین موسوی، نخست وزیر دهه 60 که به گرایش چپ بالاخص در حوزه اقتصاد مشهور بود، ناکام ماند و در حالی که این جریان آنچنان به موفقیت در رقابت با جریان رقیب امیدوار نبود، توانست حجت الاسلام محمد خاتمی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز را به عنوان نامزد انتخاباتی خود برگزیند.

    جریان حامی خاتمی که بعدها به جریان دوم خرداد شهرت یافت با اولویت قرار دادن توسعه سیاسی و طرح شعار «اصلاح طلبی» توانست بر جریان رقیب کاندیدای آن علی اکبر ناطق نوری (رئیس مجلس پنجم) بود، غلبه نماید و انتخابات باشکوه دوم خرداد که رهبر معظم انقلاب اسلامی آن را «حماسه تاریخی» نامید که «کشور را در برابر توطئه دشمنان و وسوسه بدخواهان تا مدتها بیمه کرد» با حضور 30 میلیونی ملت شکل گیرد.

    رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکم تنفیذ خاتمی ضمن استقبال از انتخابات ایشان به ریاست جمهوری چنین نوشتند: «اکنون بار دیگر مسوولیت بزرگ ریاست جمهوری با اکثریتی قاطع بر دوش مردی روحانی و کارآزموده و انقلابی و اهل دانش و معرفت قرار یافته و یکی از تربیت شدگان حوزه ی معرفت دینی قدرت اجرایی را در کشوری به دست گرفته است که به برکت ایمان و دین باوری عمیق مردمش، پرچمدار نظام دینی و مفتخر به اجرای احکام اسلامی است. این رویکرد، همچنان که نشان اعتماد ملت ایران به روحانیت متعهد است، مژده رسان این نیز هست که در حرکت سازندگی ملت ایران - که بحمدالله سالهاست با همکاری ملت و مسئولان برجسته آغاز گشته است - همواره توجه به ارزشهای اصیل معنوی و پایبندی به دین و اخلاق و معنویت، رکن اساسی بوده و خواهد بود.«(12/5/76)

    اما آنچه متاسفانه در عمل محقق شد با رهنمودهای متعدد معظم له به دولت فاصله داشت، و جریان دوم خرداد مسیری را طی نمود که تمام فرصتهای پیش رو را به تدریج از دست داد.

    با شکل گیری دولتی دوم خرداد، دولتی که به زعم رئیس آن اصلاحات را در چارچوب قانون اساسی و آموزه های حضرت امام(ره) دنبال می کرد، به تدریج چهره ها و ایده هایی ظهور و بروز یافت که با ادعاهای اولیه متفاوت بود. مطرح شدن چهره هایی افراطی که از اصلاحات، تغییراتی ساختارشکنانه و عبور از قانون اساسی را تفسیر می کردند، و درج و گسترش و انتشار ایده های که با باورهای اسلامی و انقلابی ملت و آموزه های حضرت امام خمینی(ره) فرسنگها فاصله داشت، به تدریج زمینه را برای ریزش آراء مردمی دولت دوم خرداد فراهم آورد. این جریان توانست سکان هدایت کار را برعهده بگیرد و اقلیت مخالف این ساختارشکنی در درون جبهه دوم خرداد را به حاشیه براند. این قدرت طلبی با موفقیت جریان افراطی دوم خرداد در انتخابات مجلس ششم به اوج خود رسید.

    در تحلیل این استحاله می توان گفت طیفی از راست گرایان و چپ گرایان غیر مذهبی، آن چنان بر فرآیند دوم خرداد مسلط شدند که مذهبی های مدرن را به حاشیه راند و آنها را به صورت خادمان چپ ها و راست های غیر مذهبی در آورد. آثار منت گذاری آنها بر مذهبی های مدرن، در سرتاسر این دوره مشهود است که گاهی به تحقیر آنها منتهی می شد تا آنجا که آنها گذر از مذهبی ها را مطرح کردند و به تغییر حکومت ایران اندیشیدند و نفی روشنفکری مذهبی را مطرح کردند، زیرا اگر قرار است مدرن بیندیشیم، مذهب در آن راه ندارد و یک قیاس بی معناست.

    در واقع در میانه راه، همانهایی که سعی داشتند رای مردم در دوم خرداد را در قالب مخالفت با نظام تفسیر و نظر خود پیرامون رأی مردم را بر مردم تحمیل کنند به سخنگویان رسمی و غیر رسمی حرکت و اهداف دوم خرداد در بخشهایی از دولت و سپس مجلس و نشریات و محافل به اصطلاح روشنفکری تبدیل شدند و حرکت اصلاح طلبانه مردم که حرکتی مبتنی و در چارچوب نظام اسلامی و قانون اساسی بود، توسط این عده، به حرکتی تجدید نظر طلبانه در اصول و مبانی اسلام و انقلاب اسلامی تعبیر شد .

    در این شرایط بود که در مطبوعات زنجیره ای این جریان، توهین و زیر سوال بردن مقدسات و ارزشهای اسلامی و انقلابی به رویه جاری مبدل گردید و شارلاتانیزم مطبوعاتی سیطره خود را بر اکثریت مطبوعات جریان دوم خرداد گسترش داد. نویسندگان نوظهوری که با بررسی دستگاههای امنیتی مشخص شد برخی از آنها وابستگان به جریانهای ضدانقلاب بوده و با دستگاههای جاسوسی بیگانه در ارتباط بودند.

    ایجاد ناامنی و آشوب از دیگر اقداماتی بود که ساختارشکنان جریان دوم خرداد بطور جدی در دستور کار خود قرار دادند. ناامن سازی و ایجاد آشوب در دانشگاهها با حضور چهره های افراطی و ایراد سخنرانی های تند و تحریک کننده، یکی از اقدامات مهم در این راستا بود. اوج این اقدامات را می توان در حوادث تلخ تیرماه سال 1378 مشاهده نمود به نحوی که برخی خیابانهای پایتخت برای چند روزی جولانگاه اوباش و ضدانقلاب نفوذی در صف دانشجویان حامی دولت دوم خرداد بود. آشوبی که با حضور میلیونی مردم تهران در 23 تیرماه برچیده شد.

    استفاده از ابزارهای قانونی و تلاش برای تصویب قوانینی که با قانون اساسی در تعارض بود نیز در این دوران تجربه گردید که البته با هوشیاری شورای نگهبان قانون اساسی ناکام ماند. تلاش برای تصویب قانون مطبوعات، لایحه افزایش اختیارات رئیس جمهوری و لایحه اصلاح قانون انتخابات از جمله این اقدامات ناکام بود.

    «نافرمانی مدنی» از دیگر شیوه های بکارگرفته شده در دوران دوم خرداد بود که اوج آن در تحصن نمایندگان افراطی مجلس ششم در آستانه انتخابات دوره هفتم مجلس بود. تلاشی که با هدف تاخیر و عدم برگزاری انتخاب مجلس صورت گرفت که البته با درایت نهادهای قانونی و رهنمودهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی ناکام ماند.

    از سویی دیگر افراطی گرایی زمینه ایجاد گسست و فروپاشی تدریجی جبهه دوم خرداد را نیز فراهم آورد و گسل های درونی جبهه دوم خرداد، آنها را به همگرایی با قومیت ها و مذاهب متفاوت و اقلیت های موجود در ایران کشاند. از طرف دیگر، آنها را به طرف ارتباط شدید با خارجی ها هدایت کرد؛ به گونه ای که نوعی رقابت برای وابستگی به خارج در آنها ایجاد کرد.

    اقدام خیانت بار و اظهارات غیرمسئولانه برخی از افراد این جریان در مسئله پرونده هسته ای و نامه نگاری به رهبری، برای تحت فشار قرار دادن ایشان برای تسلیم شدن در برابر استکبار جهانی و نوشیدن جام زهر! دیگر اوج فضاحت این جریان سیاسی بود که با واکنش شدید ملت همراه بود.

    تأکید بر تداوم همین مسیر ساختارشکنانه بود که زمینه های شکست این جریان در انتخابات بعدی را هموار ساخت و شورای دوم، مجلس هفتم، و ریاست جمهوری نهم به ترتیب از قدرت این جریان خارج شد و جریان نوظهور اصولگرایی توانست با تاکید بر شعار بازگشت به اصول و آرمانهای انقلاب، پیروز این رقابتها باشد.

    در نهایت باید گفت که دوم خرداد 1376که با حماسه حضور میلیونی ملت ایران و سبد 20000000کاندیدایی که با شعار «سلام بر سه سید فاطمی» و اداعی خط امام وارد صحنه شده بود، می توناست طلیعه ای بر دورانی از «ایام الله» باشد، اما افسون که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و امروز از دوم خرداد به «یوم الناس» نیز نمی توان تعبیر کرد!



  • کلمات کلیدی : دوم خرداد
  • <   <<   16   17   18   19      
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی