سفارش تبلیغ
صبا ویژن







چند هفته پیش از انتخابات، موضعی عجیب گرفتی؛ از کسان مرحومه ی مغفوره ی مهندسه موسوی، به من گفت: ایام انقلاب با شما هم دانشگاهی بوده و با بد جنسی ادامه داد که می دید علیرغم شور مردم، دل به خانمی بسته بودید و خراب افتاده بودید و در گوشه ای عاشق پیشه گی می کردید. این به ظاهر دوستان شما پچ پچه می کنند و پروای آبروی دیگری ندارند. تکیه بر باد، کار عاقل نیست.

نگذار این حرف ها در دهان مردم بچرخد و بگویند: «این خاک انتشارات صدرا عجب سفله پرور است!» کتابهای آن شهید، ملتی را نجات داد؛ نکند حال آن پدر، حال نوح شود که حیوانات را نجات داد ولی پسرش لابد چون با بدان بنشسته بود در کام عذاب الهی شد؛ پی مردم بگیر چند روزی، بلکه مردم شوی.

این مردم، که تو و اربابان توسعه بازت، به هیچ می گیرید، مصداق عذاب حق هستند، اگر بدانید، لکن بیشترینه مردم  لا تعقلون اند.  آقای لا تعقلون، زمانی مجله ای، ویژه نامه ای در باب مطهری داد و وی را که دست اش از دنیا کوتاه شده تا حد یک لیبرال، پایین آورد. حتما به یاد دارید که روزنامه نگاران پی می گرفتند  شاید از آبروی پدر دفاع کنید؛ نکردید. مردم علیه خویشان امام (ره) هم  شعار دادند، چه، خاطر عهد انقلاب را می خواهند و اگر تو را از قلم انداختند از این بود که چندان به چشم نمی آیی. نگذار شعرِ پیشگویانه آن شاعر درست از آب در آید که گفته بود: پسران را همه بد خواه پدر میبینم.

گویا به مثال های صدر اسلام علاقه دارید. دوباره بخوان تا بدانی شبیه ابوموسی اشعری شده ای که قدرت مشروطه و مشروعه را از صاحب اش گرفت. تو البته ابوموسی هم نیستی که عده ای به داوری قبول داشته باشندت ولی مشابهانِ عمروعاص آن طرف، هستند. دست به نامه نوشتن برده ای! البته پیشرفت کرده بودی که غلط املایی نداشتی، آفرین ولی ماسوا هر چه گفتی غلط بود. چگونه به این فکر افتادی که می توانی رئیس جمهور و طرفداران ملیونی اش را محاکمه کنی؟! شمردن نمی دانی مگر؟ فکر می کردم فقط موسوی و دوستان آمریکایی-اسرائیلی اش ریاضی نمی دانند. برای حساب و کتاب به ریاضیات دبستان بازگرد و ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی / از دیو و دد ببر که با انقلاب 57 همسفر شوی.

شعر مولوی خراب شد ولی  چه باک، باشد که معنی درست بیافتد.آقای منسوب  به مرحوم مطهری گفته بودی فرزند دلیل هستی، اکنون دلیل ملیونها هم وطن که فریاد زدندند: بصیرت ؛ گوش دار: بشنو از مردم چون حکایت می کنند/ از جدایی ها شکایت می کنند.

اما بعد قال ِیکی از داستان های دوران دبستان: لعنت بر دهانی که بی وقت باز شود.

والسلام - سربداران

-------------------------------------------------------------------------------------

سربداران دوستی خوش ذوق در عالم مجاز است که گهگداری نوشته هایی برای واژگون می فرستد که از بس خوش قلم است نمی توان به راحتی دست رد به سینه اش زد. از عمو فیلترباف خواهشمندیم این یکبار را نادیده بگیرد  و ما را لایق فیلتر شدن تلقی نکند چرا که علی مطهری کوتوله ای جویای نام بیش نیست و آنچه حائز اهمیت است حفظ شان استوانه هاست که به هیچ وجه نباید پا بر دمبشان گذارده شود و ما اصلا مخلص همه استوانه ها و ذوزنقه ها و مخروط های نظام هم هستیم!!!! فلذا خواهشمند است که دک و پوز وبلاگمان را بدون اطلاع قبلی پایین نیاورد. البته عمو فیلترباف خیلی هم بداخلاق نیست مثلآ کاری به سایت تابناک ندارد که نوشته های حاوی توهین به رئیس جمهور و رهبری را درج می کند. ایام عزت مستدام



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    بازی های وبلاگی این آسیب را دارند که ایده های ما را به بازی تقلیل دهند. یعنی بنویسیم چون همه دارند می نویسند چون این یک بازی است بازی نوشتن از امام. در یک بازی وبلاگی دیگر به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب نوشته بودم که انقلاب یک خاطره نیست و نباید و نمی توان آن را به یک خاطره ای در گذشته فروکاست. این تقلیل یافتگی در بازی وبلاگی هنگامی که مفاهیمی چون انقلاب و خط امام را مبدل به یک خاطره می کند دوچندان می شود. خاطره ها چیزی از جنس گذشته اند که در بهترین حالت در امروز خطور می کنند. آیا می توان امام و آرمان های امام را یک اتفاق و خاطره تمام شده دانست که امروز گهگاهی تنها بر یاد عده ای خطور می کنند؟

    این خواست ضد انقلاب و استحاله شدگان است که ما اینگونه بیاندیشیم که ای آقا خدا امام را بیامرزد امام خیلی مرد بزرگی بود!!! امام را نمی توان با فعل ماضی ((بود)) توصیف کرد. پدیده امام خمینی پدیده ای است که هنوز و همواره در درخشش است. اگر امام و انقلاب را به زمان ماضی حواله دهیم می رسیم به همان جایی که یزیدبن معاویه با چوب خیزران بر لب و دندان سر بریده می زد و می خواند : (( لعبت هاشم بالملک فلا خبر جا و لا وحی نزل )) (( بنی هاشم با سلطنت بازی کرد و الا هیچ خبری نیست و هیچ وحیی نازل نشده )) یزید با این اشعار در واقع می خواهد اتفاق بزرگ انقلاب عاشورا را به یک دعوای قبیلگی کوچک سیاسی تقلیل دهد اما پیام عاشورا که منشا پیام انقلاب اسلامی است پیامی نیست که در پستوهای گرد و خاک گرفته تاریخ فراموش شود. هنوز که هنوز است آدمیان چنان در یاد حسین مویه می کنند که گویی همین امروز و همین لحظه به شهادت رسیده است. کل یوم انقلاب و کل ارض ایران. خمینی زنده است چون حسین زنده است.

    در جنگ احد کافران شایعه پراکنی کردند که : ((الا قد قتل محمد )) هان ای مردم محمد کشته شد. این خبر موجب تقویت روحیه دشمن و تضعیف روحیه تازه مسلمانان گشت. انس بن نضر که عقب نشینی مسلمان ( بخوانید کم آوردن و بریدن) را دید فریاد بر آورد که اگر پیامبر(ص) کشته شد خدای محمد که زنده است برخیزید در آن راهی که او کشته شده شما نیز کشته شوید و این آیه نازل شد که : «محمد (ص) فقط فرستاده خدا بود و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر میگردید؟ (و با مرگ او اسلام را رها کرده به دوران کفر و بت پرستی بازگشت خواهید کرد) و هر کس به عقب بازگردد هرگز ضرری به خدا نمیزند و به زودی خداوند شاکران (واستقامت کنندگان) را پاداش خواهد داد.» (144 آل عمران).

    میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه؟ نه انسانهای بزرگ تنها خاطره بر جای نمی گذارند. آنچه می رود جسم خاکی آنهاست و آنچه می ماند افکار و اندیشه های آنان است که می جوشد و هماورد می طلبد. رهبر انقلاب بارها تذکر داده اند که برای زنده نگاه داشتن عاشورا نباید سراغ چشم و ابرو و بازوی ابالفضل رفت بلکه باید مرام عباس را نشان داد. اما امروز مدعیان ولایت همه جا می نویسند که جمال چهره تو حجت موجه ماست. جمال و چهره را می خواهی چه کار؟ جمال و چهره امام و رهبری مهم است یا خط امام و رهبری؟ مفهوم (( خط امام)) باید از خود امام مهمتر باشد خود امام هم پیرو خط امام است. مگر امام به دانشجویان پیرو خط امام گفته بود که بروید و سفارت شیطان بزرگ را تصرف کنید؟ دانشجویان خط امام منتظر دستور مستقیم شخص امام نبودند آنها از خط امام دستور می گرفتند و امام هم تاییدشان می کرد.

    خاطره ای طنز از زمان رحلت امام وجود دارد که موسوی اردبیلی در نماز جمعه گفته بود : دشمنان تبلیغ می کردند که اگر امام بمیرد کار انقلاب تمام می شود الحمدلله امام مرد و هیچ بلایی سر انقلاب نیامد. البته منظور موسوی اردبیلی این بود که امام از دنیا رفت و الحمدلله انقلاب همچنان به راه خود ادامه می دهد. البته با نگاه اشارت بین این گاف کلامی موسوی اربیلی پر بیراه نیست الحمدلله که امام از این دنیای پست رفت. این دنیا برای افرادی چون امام خیلی پست و حقیر است و مدادالعلما افضل من دما الشهدا. امروز هم از گوشه و کنار زیاد در میان حامیان انقلاب شنیده می شود که اگر رهبری از دنیا برود چه ها می شود. اگر با انقلاب اسلامی مواجهه ای ایده محور داشته باشیم ونه فرد محور و ایده ها را مهمتر از نامها و اشخاص تلقی کنیم با رفتن و آمدن افراد ایده ها سر جای خود باقی خواهند ماند.

    ------------------------------------------------------------------

    ـ به دعوت هابیل عزیز نوشتم و دعوت می کنم از دکتر محمدحسن نجفی ـ سودابه قیصری ـ ابوذر منتظر قائم ـ محمد صادق باطنی ـ زهرا قدیانی ـ بامدادی فیلتر شده ـ علیرضا سمیعی ـ سید جواد میری  که درباره امام بنویسند ( جای دانشطلب کبیر خالی)

    ـ قالب جدید واژگون هدیه هنرمندانه اسماعیل عزیز است که وبلاگش به خاطر پا گذاشتن روی دمب استوانه ها فیلتر شد مانند دانشطلب و همچنین از دکتر حسین قدردانی می کنم به خاطر زحماتی که برای کد کردن این قالب کشید.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    بهمن قبادی فیلم های زیادی نساخته و در فیلم هایی چون
    زمانی برای مستی اسب ها و نیوه مانگ و آوازهای سرزمین مادری ام غالبآ دغدغه هایی
    قومیتی را به نمایش گذارده است البته این نکته در جای خود جالب است که چطور این
    اصرار بر فرهنگ قومی در جشنواره های خارجی با کراوات و پاپیون به فراموشی سپرده می
    شود. از جریانات دوست دختر قبادی یعنی رکسانا صابری نیز که بگذیم می ماند این فیلم
    آخری با عنوان کسی از گربه های ایرانی خبر نداره؟ مستندی داستانی درباره یک دختر و
    پسر سگ باز که روی پشت بام از هم لب می گیرند و توی ماشین سگ پشمالوی خود را چونان
    فرزندی نورسیده در آغوش می گیرند و البته از همه مهمتر
    بسیجیان خشنی که همواره در اینگونه فیلم ها حضور دارند تا روح لطیف این بچه قرتی
    های مظلوم را مورد اذیت و آزار قرار دهند. نگار جون و اشکان جون شیفته موسیقی راک
    هستند آنها آهنگ هایی با زبان انگلیسی می خوانند و آرزوی شان این است که دور دنیا
    کنسرت برگزار کنند اما چند مشکل دارند یکی اینکه اشکان جون سربازی نرفته است فلذا
    پاسپورت ندارد و مشکل بعد اینکه پولی ندارند و می خواهند این پول را از طریق
    برگزاری کنسرتی زیر زمینی تهیه کنند.  البته در میانه داستان مامان جون اشکان جون
    از خارج از کشور برایش پول می فرستد و خلاصه اینکه بسیجی ها و پلیس ها اینقدر این
    بچه قرتی های مظلوم را اذیت می کنند که هر دو خودکشی می کنند و آدم کلی دلش برای
    مظلومیت و غربت این قرتی ها می سوزد. حامد بهداد نقش کارچاق کن را دارد. سی دی
    قاچاقی رایت می کند با جاعلان پاسپورت و ویزا رفت و آمد دارد. گروه های موسیقی زیر
    زمینی را می شناسد. به واقع حامد بهداد در نقش نادر حکم نخ تسبیحی را دارد که تمام
    عناصر فیلم به واسطه او به هم پیوند می خورد و البته بازی حرفه ای بهداد در این
    فیلم خیلی به داد قبادی رسیده است و الا فیلم ، چیزی جز ادا و اطوارهای یک سری بچه
    قرتی گیتار به دست نیست.

    جایی در فیلم حامد بهداد به جرم قاچاق فیلم و مشروب خوری
    دادگاهی می شود چهره قاضی که یک روحانی است در دادگاه دیده نمی شود و تنها صدای داد
    و بیداد هایش شنیده می شود. همین اتفاق وقتی بسیجی ها ماشین اشکان جون و نگار جون
    را متوقف می کنند دوباره رخ می دهد. چهره بسیجی ها حذف می شود و تنها نگرانی های
    این بچه قرتی های عزیز نمایش داده می شود. جایی در فیلم اشکان جون وارد راهروی
    دادگاه می شود و صدای دعای فرج به گوش می رسد و البته بعد از دعای فرج قرار است
    صدای سرکوفت های قاضی روحانی بر سر حامد بهداد بیچاره شنیده شود. در خلال پخش
    موسیقی در فیلم صحنه هایی از تهران شامل مردم کوچه و بازار، خیابان ها، معتادها،
    موشها نمایش داه می شود و جالب اینکه این تصاویر توهمی از تهران را بنا می کنند که
    همه جوانان آن قرتی هایی گیتار به دست و در حال خفه شدن اند. شاید یک زن چادری هم
    در چنین فیلم شلوغ پلوغی دیده نمی شود.


    ادامه مطلب...


    نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    رئیس جمهور ایالات کثیف متحده با وقاحت تمام
    دهان نجس اش را باز می کند و رسمآ از حمله اتمی سخن می گوید. مرتیکه
    روسیاه! هنوز فرق سخن سیاسی زدن و عربده کشی به سبک محله هارلم نیویورک را
    یاد نگرفته برای ما دُم در آورده. احتمالآ به یاد اجدادش در آفریقا افتاده
    که باکومبا باکومبا کنان به طرف میمون ها سنگ پرتاب می کردند تا برایشان
    نارگیل پرتاب کنند. گرچه بعید می دانم همان جربزه و جسارت اجدادش را هم
    داشته باشد. ابله تر از این مردک روسیاه آن نهادی است که جایزه صلح می دهد
    به چنین حیوانی. البته حیواناتی چون اوباما را خیلی هم نباید مقصر دانست.
    اینگونه حیوانات در ساختارهای کثیف مدرنیته و عقلانیت ابزاری به این شکل
    پرورش یافته اند. غایت تمدن و پیشرفت و مدرنیته غربی پس از گذشت پنج سده از
    دوران نوزایی رسیدن به همین نقطه بود که حیوانی چون اوباما پرورش پیدا کند
    و رسمآ با بمب اتم دیگران را تهدید به نابودی کند.

    احتمالآ ملائکه الهی پیدایش حیواناتی چون اوباما را پیش
    بینی کرده بودند که در بدو آفرینش در سجده کردن به انسان تردید داشتند.*

    ---------------------------------------------------------------------------------

    *قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک
    الدما؟ و فرشتگان به خدا گفتند که آیا موجودی را در زمین قرار میدهی که در
    آن فساد و خونریزی کند؟ (سوره بقره آیه 30)



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]

    زندگی در جهان فرهنگ و ضرورت توجه به عرصه های سخن

    زیست شناسی به مثابه علمی که خود را واجد
    صلاحیت در تعریف مفهوم زیستن می داند چهار خصلت عمده  برای موجود زنده
    قائل است : تغذیه، تنفس، رشد و نمو و تولید مثل. آب و خاک گرچه در
    پارادایم های غالب زیست شناسی، موجود زنده تلقی نمی شوند ولی امکان زیستن
    را برای موجود زنده فراهم می کنند ( رویکردهای جدید در زیست شناسی همچون
    نظریه گایا کل طبیعت را موجود زنده می داند ) تغذیه و تنفس شامل فرایندهای
    جذب و دفع ماده از محیط و به خدمت در آوردن این فرایندهای جذب و دفع، برای
    رشد و تولیدمثل است. زیستن، مستلزم سازگاری موجود زنده با محیط  زیست است. اما  آدمیزاد، علاوه بر زیستن به معنای زیست
    شناختی، زیست دیگری نیز دارد. زیستن در جهان معانی و نشانه ها. انسان، در
    دو جهان زیست می کند . زیست جهان طبیعت و زیست جهان انسانی. دوگانه (زنده
    ماندن و زندگی کردن) ناشی از همین دوفضایی بودن انسان است. حیوانات و
    گیاهان تمام تلاش شان برای حفظ بقا و زنده ماندن است ولی انسان تنها به
    زنده ماندن راضی نیست بلکه می خواهد زندگی کند.
    زیست شناسی شاید
    بتواند کنش های معطوف به زنده ماندن و رازبقا را در گیاه و حیوان و انسان
    مورد تحلیل قرار دهد اما کنش هایی که معطوف به خواست زندگی کردن است
    نیازمند دانش دیگری است. زیست شناس در مقام فاعل شناسای راز بقا و کنش های
    معطوف به  زنده ماندن است و جامعه شناس به معنای عام در پی تحلیل کنش های
    معطوف به زندگی کردن. تحلیل کنش، چه در رویکردهای کلاسیک و چه در
    رویکردهای متاخر علوم اجتماعی همواره در مرکزیت مباحث جامعه شناختی بوده
    است. علوم انسانی، انسان را در دوجایگاه توامان سوژه و ابژه قرار می دهد.
    انسان قرار است خود را بشناسد از این رو علوم انسانی شکل می گیرد. فوکو در
    تاریخ جنون پیدایش علوم انسانی را تا روی تخت بیمارستان ها ردگیری می کند.
    اگر چرخه آب و خاک و املاح طبیعی در فرایندهای تنفس و تغذیه موجبات رشد و
    تولید مثل را در جریان زیست موجودات فراهم می کنند در
    زیست فرهنگی و اجتماعی این نشانه ها هستند که به گردش در می آیند، جذب می
    شوند، مورد سنتز واقع می شوند، دفع می شوند و موجبات رشد و نمو و تولید و
    بازتولید را فراهم می کنند.

    در دوره کلاسیک علوم اجتماعی، عقل روشنگری، چنان مسحور
     دستاوردهای علوم طبیعی است که متوجه این دو فضایی بودن نمی شود فلذا زیست
    فرهنگی و اجتماعی را نیز با الگوها و روش های علوم طبیعی تحلیل می کند. در
    این دوره تحلیل کنش های معطوف به بقا از تحلیل کنش های معطوف به زیست
    معنایی و نشانه ای جدا نیست. حتی مفاهیمی چون عشق و از خودگذشتگی در
    چارچوب نظری داروینی تحلیل می شود. ایثارگری رزمنده در جنگ از منظر دورکیم
    خودکشی دگرخواهانه ای تلقی می شود که در اثر همبستگی مفرط اجتماعی و برای
    بقای جامعه انجام می شود. عشق، فرایندی تکاملی است که در اثر شیوه های
    نوین معیشت اقتصادی ظهور کرده است. بدینسان مفاهیم والای مرتبط با زیست
    جهان انسانی به مفاهیمی طبیعی و فاقد جهات استعلایی فروکاسته می شوند.
    مارکسیسم و فرویدیسم نیز با زیربنا جلوه دادن سطوح معیشتی و غریزی نقش به
    سزایی در روند سکولاریزه کردن زیست جهان انسان ایفا کرده اند. زیست
    جهان انسانی یا انسانی زیستن امکانی است ورای حیات طبیعی انسان. به همین
    خاطر است که همواره مفهوم فرهنگ در برابر مفهوم طبیعت قد علم می کند. اگر
    قرار باشد انسان، صرفآ به مثابه موجودی طبیعی ابژه  شناخت باشد دیگر
    الزامی به تاسیس علوم انسانی نبود و همان زیست شناسی باید می توانست همه
    کنش های انسانی را مورد تحلیل قرار دهد. به عنوان مثال پرسه زدن در
    پاساژها، گوش کردن به موسیقی، نماز خواندن، تحصیل کردن، لباس خاصی پوشیدن
    و شرکت در انتخابات و راهپیمایی کنش هایی انسانی هستند که نمی توان با
    ارجاع به وجوه طبیعی انسان آنها را تحلیل کرد. شرکت در انتخابات و گوش
    کردن به موسیقی کنشی برای حفظ بقا نیست بلکه کنشی فرهنگی است.
     زندگی در جهان فرهنگ زیستن در عالم معانی و نشانه هاست. زبان به مثابه عام ترین نظام نشانه ای شکل دهنده حیات فرهنگی انسانهاست. هر
    رخدادی قبل از اینکه در عالم واقع رخ دهد در عالم زبان رخ داده است. همه
    سوء تفاهم ها و نزاع ها در عرصه زبان رخ می دهد. اما زبان در سه عرصه
    تولید و بازتولید می شود : عرصه (اجتهاد دینی)، عرصه (هنر و ادبیات) و
    عرصه (فلسفه و علم)
    . گویندگان، نویسندگان، شعرا، مداحان، روحانی
    ها، اساتید دانشگاه، فیلمسازها و حتی خبرنگارها و وبلاگ نویس ها کسانی
    هستند که  در عرصه زبان فعالیت مداومی دارند. البته همه افراد جامعه از
    زبان استفاده می کنند اما غالب افراد جامعه تنها
    مصرف کننده زبان هستند. زبانی که در زندگی روزمره همواره در حال مصرف شدن
    است در عرصه های ادبی و دینی و علمی مورد واسازی و بازتولید قرار می گیرد.
    با این رهیافت می توان نخبگان را افرادی دانست که بیشترین سهم را در تولید
    و بازتولید زبان دارند.
    نخبگان، گفتمان سازی می کنند و عامه مردم
    ذیل گفتمان های ایجاد شده زبان را به کار می گیرند. برای تحلیل عمیق
    رخدادهای سیاسی و اجتماعی اولآ به جای ابعاد طبیعی و حیوانی انسان می
    بایست به سراغ ابعاد فرهنگی و نشانه ای رفت و در مرحله دوم باید
    تولیدکنندگان فرهنگی و مصارف فرهنگی را مورد تحلیل محتوا و تحلیل گفتمان
    قرار داد. روزنامه ها، صداوسیما، ماهواره، فضای مجازی، سینما، رمان ها،
    کتب درسی و نظری دانشگاهی و همه رسانه ها و افراد صاحب تریبون میادین
    تولیدات زبانی هستند. اینها هستند که مفاهیم جدید می سازند و مفاهیم کهنه
    را دائمآ بازتعریف می کنند. به عنوان مثال مفاهیمی چون اسلام، استقلال،
    آزادی، جمهوری، پیشرفت، عدالت، دیکتاتوری، مبارزه، دال های شناوری هستند
    که در گفتمان های گوناگون مدلول های متفاوتی دارند. به عنوان مثال هم
    جریان انحرافی موسوم به سبز با دیکتاتوری مخالف است و هم جریان متعلق به
    جبهه انقلاب اما هرکدام از اینها مدلول دیکتاتوری را در نقطه ای متفاوت
    نشان می دهد.

    حال می توان این سوال را پرسید
    که در سه دهه پس از انقلاب سه عرصه دین و علم و ادبیات چه نسبتی با گفتمان
    اسلام ناب و اسلام انقلابی امام خمینی داشته اند؟ البته نگارنده با خوش
    بینی مفرط حضور مردم پس از جریان انقلاب و دفاع مقدس در عرصه های انتخابات
    و راهپیمایی ها را نشانه زنده بودن گفتمان انقلاب می داند چرا که با همه
    کاستی ها هنوز هستند روزنامه نگاران و فیلمسازان و روشنفکران متعهدی که با
    سلاح قلم و هنر از مفاهیم انقلاب اسلامی پاسداری کنند
    اما نمی توان
    منکر شد که در دولت های برآمده پس از جنگ، علی الخصوص دولت اصلاحات عرصه
    های زبانی و هنری و دینی و دانشگاهی در اختیار افراد فاسد و منحرفی افتاد
    که با روزنامه های زنجیره ای و فیلم های متضاد با فرهنگ دینی و ملی گفتمان
    های غربگرایانه و ضد اسلام را در جامعه ترویج دادند و محصولات فرهنگی خود
    را در سبد خریدهای فرهنگی عموم جامعه نفوذ دادند. خوب یا بد فضای جامعه ما
    در اثر ترویج گفتمان های غربزده مبدل به فضایی دوپاره شده است. این
    دوپارگی، در جریانات هشت ماهه سال 88 به صراحت خود را نمایان کرد. دشمنان
    جمهوری اسلامی گرچه شکست سختی خوردند اما به دو هدف خود رسیدند : اول
    اینکه ضرباتی بر پیکر نظام جمهوری اسلامی وارد آوردند، دوم اینکه میزان
    نفوذ گفتمان خود و میزان قدرت حامیان خود را در فتنه اخیر محک زدند و
    تجربیات زیادی برای دشمنی های آینده اندوختند
    . البته جمهوری اسلامی
    نیز پس از سال ها غفلت و کم کاری در عرصه فرهنگ درس های خوبی فرا گرفت.
    جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شاید قوی ترین حضور خود را در عرصه شعر و
    ادبیات متعهد دارد که رمان های پرفروش و شعرای جریان ساز متعهدی که شعرهای
    پرفروشی نیز دارند شاهدی بر این مدعا هستند.  در عرصه های مطبوعاتی نیز به
    نظر می رسد کاستی ها رو به کاهش است. اما هنوز در فضای سینما و تلویزیون و
    رسانه های تصویری اثر پررنگی از جبهه فرهنگی انقلاب دیده نمی شود. دنیای
    معاصر، دنیای مانیتورهاست. پرده های سینما و مانیتور موبایلها و
    کامپیوترها و از همه فراگیرتر تلویزیون بیشترین تاثیر را بر ذهن جامعه
    دارند. پیر بوردیو در کتاب تلویزیون و سلطه ژورنالیسم به ماجرای جدال دو
    کانال خصوصی تلویزیون یونان و ترکیه بر سر یک جزیره غیرمسکونی اشاره می
    کند که منجر به پیاده کردن نیروی نظامی توسط یونان شد و نزدیک بود جنگی را
    بین دو کشور برپا کند. نمی توان انکار کرد که آتش التهابات پس از خرداد 88
    مستقیمآ توسط مناظرات داغ تلویزیونی آغاز شد گرچه پروژه جنب و جوش سبز،
    قبل از آغاز مناظرات برنامه ریزی های خود را کرده بود و شعار اگر تقلب بشه
    ایران قیامت میشه را سر داده بود. نقش تلویزیون در ادامه ماجرا و پایان
    ماجرا علی الخصوص در 9 دی مشهود بود. مدیریت صدا و سیما اینگونه می
    اندیشید که با ذکر سلام و صلوات بر محمد و آل محمد در ابتدای شروع اخبار
    گفتمان اسلام ناب را بسط می دهد در حالیکه در طی این سال ها همواره به جای
    حضور رزمندگانی چون سعیدقاسمی و فعالان فرهنگی ای چون وحید جلیلی به دعوت
    از هنرپیشه های فاسد سینما می پرداخت تا از زندگی خصوصی خود تعریف کنند. در
    حالیکه بی بی سی فارسی و صدای امریکا شبانه روز از تحلیلگران ضد انقلاب و
    ضد اسلام و ضد ایران دعوت می کند، علیرضا پناهیان و حسن عباسی در صدا و
    سیمای جمهوری اسلامی ممنوع التصویر می شوند.

    از فضای شعر و ادبیات و مطبوعات و تلویزیون که بگذریم
    فضای دانشگاهی ما در قبضه جریانات غربزده است اما از همه عجیب تر سکوت
    حوزویان و روحانیونی است که منبر وعظ و درس دارند. سکوت علما در قبال
    حیثیت جمهوری اسلامی یا ناشی از عدم درک آنها از فضای سیاسی داخل و خارج
    از کشور است و یا به دلیل نفوذ گفتمان های منحرف در بیوت ایشان. جبهه
    فرهنگی انقلاب، هم در دانشگاه و هم در حوزه غریب و مهجور است. انسان در
    جهان معانی و نشانه ها و در یک کلام در جهان فرهنگ زیست می کند. توجه به
    ابعاد صرفآ اقتصادی و معیشتی، تقلیل دادن انسان به انعام و بهائم است. اگر
    موسی (ع) به عنوان معجزه به خواست بنی اسرائیل پیاز و عدس و غذاهای
    رنگارنگ برایشان می آورد معجزه پیامبر خاتم، معجزه ای از جنس زبان است. اگر
    انقلابی با نام اسلام صورت می گیرد پیشاپیش این انقلاب در عرصه های سخن رخ
    داده است. محافظت از این انقلاب نیز در عرصه های زبان و سخن میسر خواهد
    بود.

    --------------------------------------------------------------------

    الهی هب لی کمال الانقطاع الیک / عید نوروز بر همه دوستان مبارک



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   21   22   23   24      >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی