وقتی می گوییم چیزی رسمی شده یعنی آن چیز درون شبکه ای ساختاری که علی الحساب بر مناسبات سیاسی و اجتماعی حاکم است و امور از کانال آنها به رسمیت شناخته می شود واقع شده است. اینکه چگونه این ساختارها می شکند و ساختاری جدید سر بر می آورد را می توان در مباحث فلسفی کسانی چون دریدا ردیابی کرد. دریدا با ارائه مفهوم دیکانستراکشن در قامت فیلسوفی تمام عیار جلوه کرد متفکری که می توان او را فیلسوف روندها نامید. دیکانستراکشن، شالوده شکنی، ساختارشکنی یا واسازی اشاره به فرایند ریزش و رویش مستمر ساختارهاست. ساختارهایی که رسمی می شوند و سپس می لغزند و فرو می ریزند. هر ساختاری بر ستونی استوار می شود فلذا ریزش هر ساختاری مستلزم سست شدن ستون های آن است. در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی در دوره معاصر این ستون ها را در مفاهیمی چون سازندگی، اصلاحات و اصولگرایی می توان باز یافت. اما چگونه ممکن است که مفهومی چون سازندگی دچار سستی شود؟ مگر سازندگی چیز بدی است؟ همینطور اصلاحات؟ مگر اصلاح کردن کار نا خوشایندی است؟ ( و احتمالآ چندین سال بعد باید بگوییم مگر پافشاری بر اصول چیز بدی بود؟) نه همه این مفاهیم (لا اقل در زمان خود) تداعی کننده نوعی اقدامات مثبت اند. اما روند این تطورات گفتمانی را چطور می توان فهمید؟
شالوده شکنی گفتمان های سیاسی یا اصولگرایی همان اصلاح طلبی است»
89/7/1 12:43 ص
ابراهیم در آتش و متون مقدس علوم انسانی»
89/6/24 12:44 ص
اینقدر در دوره ننگین اصلاحات در روزنامه های زنجیره ای به ارزش ها و مقدسات توهین شد که پوست مان کلفت شد. قرآن سوزی حیوانات امریکایی البته امر عجیبی نیست آنها خوب قرآن را می شناسند. می دانند که این متن به عنوان محوری ترین و خدشه ناپذیر ترین اصل میان جمعیت میلیاردی مسلمانان تنها حبلی است که می تواند موجب اعتصام و وحدت باشد. می دانند که قرآن در تضاد کامل با ارزش های حقوق نفس اماره بشری است. می دانند که قرآن صلح تحمیلی و زیر بار زور رفتن را بر نمی تابد و این نکات دقیقآ همان چیزهایی است که روشنفکران به اصطلاح دینی و اصلاح طلبان شیفته غرب و قرتی های طرفدارشان هیچ وقت در نیافتند. البته خوش بینانه ترین تحلیل این است که این جماعت را جاهلانی بدانیم که فکر می کنند قرآن را می توان منطبق با ارزش های مدرن خوانش نمود و الا بدبینانه اش می شود اینکه آنها نیز ارزش هویت بخش و حیات بخش و وحدت بخش قرآن را دریافته اند و با قبض و بسط دادن آن در صدد اختلال در کارکرد وحدت بخش قرآن بوده اند. قرآنی که توسط ایدئولوگ های تجدیدنظر طلب به اشعار محمد فروکاسته شد قرآنی که دچار قبض و بسط است. قرآنی که هیچ قرائت نابی از آن امکان پذیر نیست پیشتر از اینها بازها و بارها سوزانده شد.
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
تجمع اعتراض آمیز در حریم رضوی»
89/6/21 7:13 ع
امروز در حرکتی خودجوش ده ها نفر از زائران حرم مطهر رضوی در واکنش به اهانت به قران کریم ضمن ابراز تسلیت به ساحت مقدس ثامن الحجج حضرت علی ابن موسی الرضا این حرمت شکنی را محکوم کردند.
در این تجمع زائران حریم رضوی شعار هایی همچون "اهانت به قران نقشه استکبار است مسلمان با غیرت از این فتنه بی زار است"و " آتش زدن به قران اهانت به دین است اعلام جنگ جدی به کل مسلمین است" و امام رضا امام رضا تسلیت تسلیت " و " اهانت به قران عزای مسلمین است امام رضای غریب صاحب عزای دین است " و " مرگ بر آمریکا " و مرگ بر صهیونیسم" سر دادند.
لینک فیلم تجمع در حریم رضوی
http://rapidshare.com/files/418590801/razavi.mp4
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
ما رفتیم که مسابقه دهیم و یوسف را گرگ خورد»
89/6/21 7:11 ع
مسابقه رفاه و تجمل مسابقه بازنده – بازنده است
فرض کنید تک و تنها در جزیره ای با سنگفرش طلا و جواهر زندگی می کنید و قصری با شکوه و پر از اطعمه و اتوموبیلی لوکس با کارت بنزینی نا محدود!! و فرض کنید هیچ انسان دیگری نیز روی زمین وجود ندارد. زندگی در چنین جزیره ای آیا لذت بخش است؟ اینکه روی طلا و جواهر غلت بزنیم و با اتومبیل لوکس سیصد کیلومتر در ساعت رانندگی کنیم چرا و چگونه لذت بخش تلقی می شود؟ لذت و مسرت همواره متضمن نوعی قیاس آگاهانه یا ناخوداگاهانه است. قیاس و سنجیدن دو چیز و این احساس که ما در کفه سنگین تر قرار گرفته ایم. (سیری/گرسنگی)، (سرعت/ سکون)، ( ثروت/ فقر)، (رهایی/اسارت). به عنوان مثال اتومبیل به مثابه ابژه ای به شدت مسرت بخش به شکلی استعاری به انسان نوید رهایی و فرار می دهد. اینکه تا حدی بتوانیم از اسارت در زمان و مکان رهایی پیدا کنیم و مانند درختان و حیوانات در جبر اسارت مکان و زمان نباشیم. این احساس مسرت هنگام سوار هواپیما شدن دو چندان می شود چرا که انسان مانند پرندگان پرواز می کند و با سرعتی سرسام آور از نقطه ای به نقطه ای دیگر می رود. سرعت داشتن استعاره ای از جاری بودن و در تغییر بودن نیز هست در عین حالی که انسانی که سوار بر اتومبیل شخصی است لااقل پیش خود چنین تصور می کند که از سطح گرسنگی و فقر فراتر رفته و نیارهای والاتری را ارضا می کند. اما سوال اساسی تر اینجاست که مقولاتی چون ثروت، سرعت، رهایی و سیری که غالبآ اموری مطلوب و لذت بخش تلقی می شوند آیا ذاتآ لذت بخش اند یا مسرت بخش بودن آنها امری برساختنی و عارضی است؟ در مقابل مقولاتی چون سکون، گرسنگی، فقر و اسارت آیا ذاتا مقولاتی منفور اند یا لذت بخش نبودن آنها بر آنها عارض می شود؟ تلقی ما از این مفاهیم به شدت فرهنگی و تحت تاثیر گفتمان های غالب است. آن چیزی که در فرهنگی مسرت بخش تلقی می شود شاید در فرهنگ دیگری به شدت نامطلوب جلوه کند.
در دوران مدرن و بسط شیوه زیست غربی در عالم ارزش ها تحت سیطره هژمونی غربی شکل می گیرند. این سخن به این معنا نیست که بشر در دوران باستان ثروت طلب و آزادیخواه نبوده بلکه به این معنی است که این ارزش ها تا این حد غالب نبوده است. به عنوان مثال محوری ترین ارزش در دنیای مدرن را اومانیسم و انسان محوری می دانند اینکه انسان فریاد انانیت و خداوندی سر داده و خود را خدا خوانده است. اما طاغوت شدن انسان و طغیان انسان چیزی نیست که لزومآ مختص دوران تاریخی مدرن باشد. طغیان و ظهور طاغوت امکانی است که همواره در تاریخ امکان ظهور داشته و ظهور پیامبران و متون کتب مقدسی نیز که در برابر فرعون های تاریخ قد برافراشته اند نیز اتفاقا امری مختص دوران معاصر نیست. قرآن اقوام و اشخاص غیر مدرنی را روایت می کند که کوس انانیت سر داده بودند. فلذا وقتی از اومانیسم حرف می زنیم منظور ارزشی است که همواره چه از حیث امکان و چه از حیث وقوع در تاریخ جریان داشته است اما در دوره مدرن این ارزش بسیار فراگیر و رایج شده است. با این تعبیر مدرنیته لزومآ یک دوره تاریخی تعین یافته در دوره معاصر نیست بلکه امکانی است که در کل تاریخ همواره امکان ظهور داشته است. ثروت اندوزی و رفاه طلبی و آزادی خواهی و شکم چرانی و قدرت طلبی نیز به همین منوال همواره در طول تاریخ وجود داشته ولی در دوران مدرن مبدل به ارزش هایی غالب و فراگیر شده است که لذت های ما را شکل می دهند.
به جزیره خوشبختی برگردیم و به سوال طرح شده؟ آیا واقعآ زیستن در چنین جزیره ای لذت بخش است؟ باید دید چه گفتمانی در این جزیره جریان دارد؟ به عنوان مثال اگر درویش و مرتاض از دنیا بریده ای در چنین جزیره ای باشد احتمالا هیچ لذتی از طلا و جواهر و اتومبیل و قصر و اطعمه نخواهد برد و ترجیح خواهد داد زیر یک درخت بنشیند و به ریاضت و عبادت مشغول باشد.حال بیایید بپذیریم که مرتاض ها و دریش ها موجوداتی بیمارند و انسان نرمال و طبیعی همان انسانی است که با ارزش های رایج پذیرفته شده جهان غرب زندگی می کند. آیا برای انسانی که تنهاست طلا و جواهر و اتومبیل و قصر لذت بخش است؟ اگر انسان دیگری نباشد که ثروت خود را به رخ او بکشیم آیا باز از داشته های خود لذت می بریم؟ لذت بردن نیازمند حضور دیگری است. اگر فرد تنهای درون جزیره زن باشد زنانگی اش را بر کدام مرد عرضه کند؟ اگر مرد باشد مردانگی اش را به رخ کدامین زن بکشد؟ اگر پیر باشد تجربیات و بزرگی اش را برای که بیان کند؟ اگر جوان باشد قوت و طراوت اش را به چه کسی ثابت کند؟ و به همین منوال ثروت و اموال را باید به رخ چه کسی کشید؟ لذت همان طور که بیان شد همواره مستلزم نوعی قیاس است اما قیاسی که به برتری بینجامد. مقایسه ای که ما را برتر جلوه دهد لذت بخش است. اما از کجا معلوم که ما همواره برتر باشیم؟ شاید بهتر است از مفهوم مسابقه استفاده کنیم. مقایسه ای برتری جویانه. گویی حیات اجتماعی یک مسابقه است که انسان ها خواسته و ناخواسته در آن وارد شده اند. مسابقه ای که به قصد پیروزی و کسب لذت در جریان است. هر انسان از بدو تولد جبرآ شرکت کننده این مسابقه است. حتمآ دیده اید هنگامی که چند خانواده با چند اتومبیل راهی سفر می شوند هنگامی که یکی از دیگری سبقت می گیرد برای او بوق می زند و سرنشینان اتومبیل سبقت گرفته برای اتومبیل عقب مانده ادا و اطوار در می آورند آن بوق و این حرکات بازنمایی و ابراز همان لذتی است که انسان در جستجوی آن است. سبقت گرفتن، اینکه من از تو برترم. اتومبیل من شتاب بیشتری دارد. من بهتر رانندگی می کنم. من باهوشترم. من ثروتمند ترم. من با سواد ترم. من باتقواترم. من رستگارترم. من روشنفکرترم. من خوش تیپ ترم. من با تجربه ترم.
اگر لذت طلبی و سبقت طلبی را از حیات اجتماعی بستانیم چه چیز باقی می ماند؟ ادیان الهی نیز بر این سبقت طلبی و لذت طلبی مهر تایید زده اند. پیامبران با سبقت طلبی و مسابقه دادن انسانها مخالف نیستند اما برای آن جهاتی استعلایی تعیین می کنند پیامبران مسابقه تجمل و ثروت را به مسابقه بندگی و نیکوکاری سوق می دهند. و مسابقه دنیاطلبی را به مسابقه اخرت خواهی. مسابقه رفاه و تجمل مسابقه بازنده – بازنده است هم آن کس که ندارد و حسادت می کند به سبب حسادت بازنده است و هم او که با تفاخر سعی در برانگیختن حسادت دیگران دارد اما مسابقه نیکوکاری مسابقه برنده – برنده است. چرا که در این فضا حسادت جای خود را به غبطه می دهد. دیگر مساله داشتن ها نیست مساله بودن هاست. انسان ها به داشته هایشان نمی نازند بلکه این وجود و بودشان است که محمل ارزش می شود.
هنگامی که برادران یوسف او را به چاه انداختند و نزد یعقوب بازگشتند بدو گفتند که ما رفتیم که مسابقه دهیم و یوسف را گرگ خورد (یوسف 17) چرا چنین گفتند؟ چون می خواستند پدر حرفشان را باور کند و چه چیزی باورپذیر تر از اینکه پسران در حال بازی و مسابقه بوده اند؟ چرا که زندگی سراسر بازی و مسابقه است. تنها سرگرم بودن به مسابقه می تواند توجیه کننده دروغ بزرگی به نام دریده شدن یوسف توسط گرگ باشد.
ولایحسبن الذین کفروا سبقوآ ( کسانی که کفر ورزیده اند مپندارند که سبقت گرفته اند/ انفال 59) ما تسبق من امه اجلها ( هیچ امتی از اجل خود نمی تواند سبقت بگیرد /حجر5) ما نحن بمسبوقین ( از خداوند نمی توان سبقت گرفت /واقعه 60) سابقو الی مغفره من ربکم ( برای آمرزش از جانب پروردگارتان از یکدیگر سبقت بگیرید /حدید21) فاستبقواالخیرات ( در نیکی ها سبقت بگیرید /بقره 148)
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
امام خمینی : ما مالکین و سرمایه داران بزرگ را پای میز محاکمه می»
89/6/9 11:13 ع
لا به لای وسایل پدرم هنگام اسباب کشی این تیکه از روزنامه کیهان را پیدا کردم تاریخ روزنامه متعلق است به شنبه ? خرداد ????
مصاحبه دکتر جیم کوککورفت استاد دانشگاه روتکرز با امام
س : آیا حکومت اسلامی مالکیت عمومی یا خصوصی مایملک را قائل خواهد بود؟ مالکیت مردم و ادره زمینها و صنایع را بوسیله آنان محترم خواهد شمرد؟ نقش حکومت در موارد فوق چه خواهد بود؟ آیا فرمان ملی کردن موارد فوق را خواهید داد؟ روابطی که دولت اسلامی در رابطه با مالکیت مردم خواهد داشت چه خواهد بود؟ این روابط چگونه تنظیم و اداره می شود؟
ج : مالکیت بدان صورت که در آمریکا مطرح است اصولآ در اسلام وجود ندارد. اسلام مالکیت را قبول دارد ولی قوانینی در اسلام هست که مالکیت را تعدیل می نماید اگر به قوانین اسلام عمل شود هیچکس دارای زمینهای بزرگ نمی شود مالکیت در اسلام به صورتی است که تقریبآ همه در یک سطح قرار می گیرند و وقتی این چنین باشد چرا پای دولت را به میان بکشیم و زمینها و صنایع را به دست مردم نسپاریم؟ در مورد ملی کردن وضع در ایران به صورتی بوده است که حقوق کارگران و رعایا را سرمایه داران بزرگ و مالکین بزرگ برده اند و امروز هم دارند می برند بدین جهت آنان مالک کارخانه ها و زمینهای خود نمی باشند ما همه آنان را به پای میز محاکمه می کشیم و مایملک و سرمایه آنان را مورد بررسی قرار می دهیم و حقوق حقه مردم محروم را که عمری است مالکین بزرگ و سرمایه داران بزرگ خورده اند به محرومین باز پس داده میشود و در این صورت است که نه اختیار را از آنان سلب کرده ایم و نه کسی حق دیگران را می تواند بخورد و نه کسی زندگی اش با اشکال مواجه خواهد شد.
س : برنامه صنعتی کردن و نوسازی ایران تحت یک حکومت اسلامی چه خواهد بود؟ تکنولوژی خود را از چه منبعی تهیه خواهید کرد؟ چگونه متخصصین و دانشمندان خود را تربیت کرده و آموزش خواهید داد؟
ج : ما در برنامه صنعتی کردن مملکت هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمی رویم ما در ایران صنایع مادر ایجاد خواهیم کرد البته نباید توقع داشت که این کارها به محض رفتن شاه صورت گیرد زیرا شاه ایران را خراب کرده است ما نیازهای تکنولوژی خود را از هر منبعی که مفید تر برای کشورمان باشد تامین خواهیم کرد ما از جهت متخصص کارآزموده غنی هستیم که اکثر آنها در خارج هستند که به ایران برخواهند گشت. ..... با وجود اینکه استثمار کارگر به حد خود رسیده ولی از نظر تکنولوژی به بهترین پیشرفتها نائل شده اند و از هر طرف در صف اول قرار دارند. البته نا گفته نماند که چنین کشورهایی هنوز مناطقی از جهان سوم را تحت استثمار خود دارند که در صورت کمبود منابع طبیعی سرشار خود از ثروت های آنها استفاده کرده و زمینه نارضایی را در کشور خود به حداقل ممکن می رسانند ولی از طرف دیگر زمینه رشد و استعدادها را باز گذاشته اند و گرچه آن را را در خدمت سرمایه داران به کار می گیرند ولی در هر صورت به پیشرفت علم و صنعت کمک بسیاری نیز شده است.
تا در کشورهای سوسیالیستی که تا حدی زیاد از آن اختلاف طبقاتی کاسته شده و استثمار کارگر توسط سرمایه دار به آن صورت وجود ندارد ( اگرچه بعضی معتقدند که دولت جای سرمایه دار استعمار گر را گرفته است) ولی از نظر تکنولوژی و تولید ....... است. تا هرکس بر روی ملک خود کار کند و بداند نتیجه تلاش و فعالیت او نصیب خود او می شود و هیچ سرمایه دار و دولت استثمارگری وجود ندارد که در نتیجه کار او را برداشت کند. در چنین صورتی می توان انتظار داشت حس خلاقیت همه در اختیار پیشرفت و تولید قرار گیرد ولی آیا فرد فرد اینها خود پس از مدتی به سرمایه دار تبدیل نمی شوند و مصرف کننده را تحت فشار قرار نخواهند داد؟ البته اگر شرایط بدون کنترل فعلی باشد این امکان صد در صد وجود خواهد داشت ولی اگر قوانین عادلانه ای وضع شود چنین وضعی ادامه نخواهد یافت. شرایط فعلی چنین است که در بعضی از کارخانجات ملی شده که کارگران اختیاراتی پیدا کرده اند تلاشها بیشتر به بالا بردن حقوق و سطح در آمد آنها مصروف شده که این خود مالآ به بالا رفتن قیمت جنس منجر شده روی کلیه اجناس تاثیر گذاشته و قدرت خرید کارگر را که افزایش نداده ....... و حق تقدم را به کارکنان همان کارخانه بدهیم یا فقط به همان ها می فروشیم. بدین ترتیب می توانیم شرایطی ایجاد کنیم که در هر کارخانه کلیه کارکنان مالک کارخانه باشند و مالکی وجود نداشته باشد که بیرون کارخانه بوده و برای کارخانه کار نکند و سودی عاید وی شود. البته باید هیئت کنترلی وجود داشته باشد تا قیمت ها کنترل و امکان هرگونه سودجوئی به وجود نیاید و در آمد کارکنان آن در مقایسه با فردی که در محل دیگری همان کار را می کند تفاوت فاحشی نداشته باشد تا تعادل اقتصادی نیز برقرار شود. البته صنعتگران جز که روی ما حصل کار خود کار می کنند باید امکان داشته باشند به کار و خلاقیت خود ادامه دهند و از حمایت دولت نیز برخوردار شوند. این روش برای کارخانه های موجود ممکن است مفید باشد ولی آیا دیگر امکان دارد واحد دیگری تاسیس شود؟ ...... بگمارد تا اطمینان کافی حاصل شود. استخدام افراد جدید در واحدهای صنعتی باید همراه با مالکیت قسمت متناسبی از سهام همراه باشد تا مالکیت مجددا در اختیار عده ای خاص قرار نگیرد. البته لازم به تذکر است که هیئت نظارت برای اجرای قوانین ...... کارگران دست به پرداخت وام بیکاری زد. این بیشتر حق السکوت بود تا وام! نه به صلاح مملکت بود و نه به صلاح کارگر. چه باید کرد؟ بهترین راه برای کمک به کارگران و به راه انداختن کارخانجان و موسسات تولیدی این بود که
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
نوشته شده توسط :واژگون::نظرات دیگران [ نظر]