سفارش تبلیغ
صبا ویژن







طبقه متوسط جدید»
89/10/26 9:53 ع

به بعضی رفقا قول داده بودم که متن یک مقاله را راجع به تحلیلی جامعه شناختی از انتخابات 88 روی وبلاگ منتشر کنم. با توجه به پست قبلی، الان فرصت مناسبی بود. این مقاله را در همان هفته های پس از انتخابات در یکی از مراکز پژوهشی منتشر کردم.
بررسی کنش فرهنگی و سیاسی طبقه متوسط جدید
در انتخابات دهم ریاست جمهوری

مقدمه :
تحلیل رفتار سیاسی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی به حسب نوع کنش انتخاباتی آنها، اتفاقی مرسوم در فضای آکادمیک است. در این میان ایران به عنوان کشوری که از مبدأ آشنایی با مدرنیته واجد تغییراتی در صف‌بندی در نیروهای اجتماعی بوده است، پرونده‌ای حساس‌تر در این زمینه مطالعاتی است. در جامعه شناسی تغییرات اجتماعی، فهم تغییر مناسبات و کنش‌های نهادها و نیروهای اجتماعی در نسبت با رخدادهای سیاسی مانند انتخابات ما را در فهم دقیقتر چرایی آن رخداد یاری خواهد رساند.
تاکنون هرازگاهی مقالات و کتاب‌هایی در تحلیل چرایی میزان گرایش های خاص اجتماعی به یک جریان سیاسی منتشر شده است. انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران از این حیث واجد یک اهمیت مضاعف است. اولاً میزان بالا و فوق انتظار مشارکت(در حدود 85 درصد) در انتخابات و ثانیاً تفاوت گاه معنادار نتایج رأی گیری در مناطق مختلف کشور ما را بر آن می‌دارد تا به بررسی این رخداد از نظر تحلیل رفتار سیاسی طبقات و اقشار اجتماعی بپردازیم.
متفکران حوزه علوم اجتماعی سال‌هاست به رفتار و کنش سیاسی طبقه متوسط جدید حساس‌اند و به بررسی نظام ارزشی، ویژگی‌های جامعه شناختی و جهت‌گیری سیاسی آنها می‌پردازند. آنچه مسلم است اینکه تجربه نشان داده است رشد این طبقه، به تحولات سیاسی و اجتماعی منجر خواهد شد. برخی پارا از این فراتر گذاشته‌اند و مدعی‌اند مرکز ثقل همه تحولات، قیام‌ها و نهضت‌های صد ساله اخیر در ایران، طبقه متوسط (اعم از سنتی و جدید) بوده است. می‌توان مبتنی بر این تحلیل‌ها نهضت‌های مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت،‌پانزده خرداد و بسیاری دیگر از رخدادهای پس از آن بویژه انقلاب اسلامی در بهمن 57 را با تکیه بر نقش سیاسی طبقه متوسط بررسی کرد. هر چند تحلیلگران در تعریف این طبقه به یک راه نرفته‌اند و آنگونه که خواهد آمد اختلاف در تعریف و کارکرد این طبقه،‌اختلاف در اهمیت بخشی به نقش آن را موجب شده است. روش سیاسی که ایرانیان در انتخابات های مختلف بویژه از انتخابات دوم خرداد 76 به این سو برگزیده اند همواره از موضوعات قابل تأمل در عرصه مطالعات سیاسی و جامعه شناسی سیاسی بوده است. نتیجه غیرقابل پیش بینی انتخابات نهم ریاست جمهوری و پیروزی شگفت آور محمود احمدی نژاد با آرای بیست و پنج میلیونی در انتخابات دهم این تأملات را وارد فضای جدیدتری کرده است.  در این مطلب ابتدا با تعریف احیای طبقه متوسط جدید و بررسی نگاه‌های مختلف به نظام ارزشی و ویژگی‌های این طبقه در میان متفکران و صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی و سیاسی، به تحلیلی از نقش آن در نتایج انتخابات دهم و حوادث پس از آن خواهیم پرداخت. بی تردید میزان حدود 14 میلیون رأی در سبد جریان رقیب احمدی نژاد –که صراحتاً نماینده ی تفکر انقلابی و گفتمان امام خمینی(ره) بود- مسأله ای قابل بررسی است.

ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    شماره دوم هفته نامه «9 دی» را حتما بخوانید

    در این شماره مصاحبه ای مفصل انجام دادیم با یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی کشور. در این مصاحبه برای نخستین بار اسناد تکان دهنده ای از خیانت های کاندیدای رسوای انتخابات 88ارائه شده.

    همچنین در این شماره مطالبی از دکتر الهام - دکتر فواد ایزدی - وحید جلیلی - حسن عباسی - احسان محمد حسنی - حسین قدیانی - میثم نیلی - احسان جهان دیده - حمید رسایی و برخی دیگر از چهره های برجسته جریان حزب الله ارائه شده است.

    پرونده وبژه هم راجع به آقاست. از دست ندید.

    سایت نشریه ی "9 دی" اینجاست

    بزودی به روز می شود...

     

    این هم از یادداشت من در صفحه ی هنر و رسانه:

    سیمای جمهوری اسلامی تهران ! 

    می‌خواهم بی‌مقدمه بروم سر اصل مطلب؛ تلویزیون چه تصویری از روستاییان، حاشیه‌نشینان، مرزنشینان و یا حتی شهرهای کوچک ارایه می‌دهد؟

     از معدود موارد نزدیک به واقع که عبور کنیم، غالباً در تلویزیون، روستا جایی است که مردمانش با لهجه‌ای جز لهجه تهرانی (یا دقیقا بگوییم شمرونی) صحبت می‌کنند، ساکنانش ساده‌لوح‌اند، از آنها رفتارهای خنده‌دار سر می‌زند و در عین حال توأمان خرافاتی و دین‌دارند! صداقتی دارند که دوران‌اش سر آمده و سلامتی دارند که به بلاهت شبیه است.

    این البته همان گاه‌گاهی است که روستا هم در رسانه ملی سهمی می‌یابد. در همین سهم اندک شیفتگی ظاهرپسندانه روستاییان به تهرانی شدن به نمایش درمی‌آید و مخاطب روستا ندیده به همراه روستایی تحقیر شده به حال عقب‌ماندگی و درهم‌ریختگی این انسان تاریخی! غصه می‌خورند یا می‌خندند، البته انصاف این است که به مواردی دیگر هم اشاره کنیم؛ از جمله مواقعی که روستا به عنوان ییلاق «بچه‌های تهرون» به تصویر کشیده می‌شود و اهالی آن با چشم‌های خیره تردد اتومبیل‌های گران‌قیمت را به حسرت‌های «تهرانی شدن»‌شان اضافه می‌کنند.

    جامعه‌شناسان و فلاسفه تاریخ، روستا و شهرهای سنتی را کانون تولید هنجارهای عمیق و آداب ریشه‌دار‌ و اصیل می‌دانند. هنجارها و آدابی که اساس فرهنگ را تشکیل می‌دهد. روابط انسانی در روستاها و شهرهای سنتی، عمیق، دامنه‌دار و معنادار است و مسئولیت اجتماعی و انسانی بخش جدا نشدنی روابط میان فردی در این مناطق است.

    این گرا‌ن‌سنگ‌ترین و حیاتی‌ترین سرمایه فرهنگی ماست. در زمانی که شهرهای صنعتی و نیمه صنعتی مبتلا به مدرنیته، روابطی شکننده، سرد و افسون‌زدایی شده را تجربه می‌کنند، تجربه این معانی ضروری به نظر می‌رسد. اشپنگلر در مرثیه‌ای که برای جهان شهرهای قرن 21 می‌سراید این مسئله تکان‌دهنده را گوشزد می‌کند که روابط اصیل انسانی و احساسات و عواطف عمیق معنوی در این شهرها تبدیل به داستان‌هایی خنده‌دار و کاریکاتورهایی سرگرم‌کننده می‌شوند، به طور مثال این تصویر را در سریال‌ها و تله‌فیلم‌ها زیاد دیده‌اید که پیرزنی چادر به سر برای دیدن فرزندانش از روستا به تهران می‌آید و سرک‌کشیدن‌ها و حساسیت‌های او -که وصف فضولی را به خود می‌گیرد- موجبات خنده و گاهی دردسر اطرافیان را فراهم می‌کند!

    با تأسیس شبکه‌های استانی بسیاری امیدوار بودند که توجه به اصالت‌های در حال انقراض بیشتر شود و روند تهرانیزه کردن ایران متوقف شود. طبعاً چنانچه شبکه‌های محلی یا به اصطلاح لوکال وظیفه اصلی‌شان را در تقویت عناصر اصیل فرهنگ و قوام بخشیدن به رگه‌های ضعیف شده روابط معنوی یان فردی تعریف می‌کردند، سخن از میزان توفیق این راهبرد به میان می‌آمد اما وضع طور دیگری رقم خورد و این هزینه، خرج کار دیگری شد. شبکه‌های استانی در «تهرانی شدن» ایران با شبکه‌های ملّی به رقابت برخاستند. فیلم‌ها و سریال‌هایی که از این شبکه پخش می‌شود از دو حال خارج نیست: یا همان مجموعه‌ها و فیلم‌های منقضی شده و پخش شده شبکه پنج (یا همان شبکه تهران) است یا تولیدی تهرانی از مناطق غیرتهرانی است! و این ماجرا به شکل مسخره‌ای نقض غرض و قابل تأمل است. چرا از تعبیر مسخره استفاده کردم؟

    در سال‌های نخستی که شبکه تهران راه‌اندازی شد، برخی مفاهیم و موضوعات خاصی که خارج از خط قرمزهای مألوف صدا و سیما بود و برای پخش از شبکه‌های ملّی مناسب تشخیص داده نمی‌شد، از این شبکه برای مخاطبان تهرانی به نمایش درمی‌آمد. سریال‌هایی چون «دوران سرکشی» که برای نخستین بار به مقوله فرار دختران و فساد خیابانی و موضوعاتی از این دست می‌پرداخت با همین استدلال از شبکه‌های ملی به شبکه تهران رفت.

    بر همین سیاق مقرر بود که هر شبکه استانی به مسایل و معضلات بومی و فرهنگی خود بپردازد. اما پس از مدتی به دلایلی از جمله ضعف تولید و تأمین برنامه در مراکز استان‌ها، شبکه‌های استانی به مصرف‌کننده برنامه‌ها، مجموعه‌ها و تله‌فیلم‌های شبکه تهران تبدیل شدند!

    از طرف دیگر معدود تولیدات مراکز استان ها غالبا تقلیدی از مدل فیلم‌سازی و سریال‌سازی در تهران بدل شد. تهیه‌کننده‌ها و کارگردا‌ن‌های مراکز استان‌ها برای به اصطلاح خوش‌ساخت شدن اثرشان از قصه‌ها، بازیگران، لهجه و حتی گاهی لوکیشن تهرانی استفاده می‌کنند. هرازگاهی هم که لهجه و لوکیشن و هنرپیشه شهرستانی استفاده می‌شد، قصه، زندگی و دغدغه‌های طبقه متوسط جدید شهری و در نتیجه نوعی «تهرانی شدن» در جایی غیر از تهران را روایت می‌کند.

     کسی تردید ندارد که توسعه شبکه های استانی راهبردی صحیح و تصمیمی دوراندیشانه بوده است و تا به امروز هم در برخی حوزه ها از جمله بکارگیری زبان و آداب قومی در استان هایی چون خوزستان، بوشهر و استان های آذری زبان، موجبات رضایت مخاطبان را فراهم آورده است، اما اختلال در نگرش صحیح به مآثر قومی و برجستگی های فرهنگی مناطق حاشیه ای در بسیاری از برنامه ها بخصوص فیلم و سریال که مهم ترین مأموریت صدا و سیماست، مشهود است.

    به نظر می رسد که لااقل جشنواره های سالانه ی شبکه های استانی باید به سمت تقدیر و برجسته سازی آثاری حرکت کند که به شکل موثر و مشهودی در مسیر قوام بخشی به مآثر قومی و برجستگی های فرهنگ ایرانی- اسلامی قدم برداشته اند. این ماجرا مآلاً اندکی از مظلومیت و غربت حاشیه نشینان خواهد کاست و وحدت واقعی ملّی را موجب خواهد شد که این خود از محوری ترین اهداف انقلاب اسلامی است.

     



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

     ادای دین "کیستی ما" به یوم الله 9 دی

    ما ولی خدا را ذبح نمی کنیم!

    1. شاید تکراری ترین جمله ای را که درباره شکوه حج شنیده باشی نسبتی باشد که میان انبوه جمعیت یک شکل و شتابان جمع با روز محشر برقرار می کنند. درست می گویند؛ به ویژه برای افرادی که برای نخستین بار پریشانی و دلهره بیابان های رازآلود «مزدلفه» و «عرفات» مسحورشان می کند، این شکوه بیشتر به چشم می آمد. ظهر روز دهم ذی حجه وقتی که در منا آرام می گیری و دلهره هایت زایل می شود، حقیقتی دیگر برایت آشکار می شود. این بار از ظاهر شکوهمند ضجه ها عبور می کنی و به باطن حیران حج راه می یابی. کم کم در هجوم سوال های بی پاسخ محاصره می شوی. چرا این انبوه سفیدپوش، دلِ سیاه هیچ شیطانی را نمی ترساند؟ چرا هلهله های کرکننده؟ وسوسه های جاهلیت مدرن را فراری نمی دهد؟ چرا همچنان شیطان از در و دیوار حرم امن الهی بالا می رود و به اندرونی حرم سرک می کشد؟ چرا گردن استکبار زیر قدم های فشرده طواف کنندگان خرد نمی شود؟ استغفار می کنی و بلندبلند می گویی: الاسلام یعلوا و لایعلی علیه. ولی این جمله امیدبخش در لابلای این انبوه ناامیدکننده و فریادهای بی خاصیت و کسل کننده آرامت نمی کند.

    2- ظهر روز دهم، پس از آنکه در وادی شعور، شام حیرت را سپری می کنی و به سرزمین آرزوها می رسی، هنگامه قربانی کردن ات فرا می رسد. در ماجرای ذبح اسماعیل به دست ابراهیم، همگان خیره خیره به دستان مطمئن ابراهیم می نگرند و استواری ایمان او را می ستایند و شیطان چه هنرمندانه اراده اسماعیل را می پوشاند. برای اهل ولایت «قربانی شدن» امتحانی بس عظیم تر است از «قربانی کردن». ابراهیم به مقام امامت و ولایت رسیده است و این صدای اهل ولایت است که: «یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین» ظهر روز دهم حاجیان پریشان تر از پیش سنگریزه هایشان را بر دیوار جهالت خود می کوبند و برای هیچ کدامشان فهم روشنی از «قربانی شدن» اسماعیل، گشایش دهنده راه اعتلای اسلام نمی شود.

    3- ظهر روز دهم – این بار در محرم الحرام – هنگامه ایست که انبوه جماعت مسلمان هلهله کنان  سنگهایشان را به امام می کوبند، آنانکه «قربانی شدن» در برابر امر ولی خدا را نیاموخته باشند، در بزنگاه عاشورا، ولی خدا را قربانی می کنند. پریشان می شوی اگر تصور کنی که میانه سپاه عمر سعد هستند کسانی که با سرهای تراشیده برای رجم امام آمده اند. از ظهر روز دهم ذیحجه تا ظهر روز دهم محرم، سی روز فاصله بیشتر نیست و چه بسا کسانی که سراسیمه آمده اند تا با قربانی کردن ولی خدا، از احرام خارج شوند. تاریخ میان «قربانی شدن» برای ولی خدا تا «قربانی کردن» ولی خدا در دوران است.

    4. چاره ای نیست جز اینکه مسیر ظهور ودیعه الهی، از صحرای ابتلای مدعیان عبور خواهد کرد. زمانی امام حق ظهور خواهد کرد که حداقلی از مدعیان ولایت، «قربانی شدن» را آموخته باشند؛ چه اینکه این بار حضرت حق، امام را فدای جهالت بشر نخواهد کرد. صحرای ابتلای آخرالزمانی مدعیان، آنچنان که به ما آموخته اند معرکه ای عظیم است. معرکه ای که آغاز آن عاشورای سال 61 هجری است و پایان آن غربال سخت مدعیان. گریزی از هنگامه سخت ابتلا و فتنه نیست. امروز ولایت امر نازداری است که فقط «اهل البصر و الصبر» تاب تحمل آنرا دارند و عاشورای هر سال نهیبی است بر مدعیان تا تازیانه های بلا جماعت کسل و کم خاصیت مسلمین را بنوازد و از میانه آنها سر اسماعیل را برای رفتن بر فراز نیزه ها انتخاب کند.

    کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا؛ عاشورای 88 فتنه ای بود تا سیرت سیاه جماعت جهول روی دایره افتد و هلهله مستانه شان در تهلیل ابابیل های سیاه پوش حسینی خرد شود. چه جای گلایه که پیامبر خاتم فرموده بودند: «از فتنه های آخرالزمان گلایه نکنید که نابودکننده منافقین است.» در ایران، هر عاشورا امر عظیمی رخ می دهد و این امر مرحله به مرحله آنچنان عظیم تر خواهد شد تا فرجام ملکوتی زمین رقم بخورد و اسماعیل های ایرانی، پرچم های سیاه نصرت را به دست امام حق برسانند که هیچ قومی چون ایرانیان «قربانی شدن» در رکاب امام حق را بدرستی نیاموخته اند: فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه... 

     

    ----------------------

    بعد از تحریر:

    استقبال از نشریه «? دی» فوق تصور ما بود. با اینکه چاپ دوم نشریه با تیراژی دوبرابر چاپ اول منتشر شد ولی هنوز هم خیلی جاها متقاضی هستند. مطالب در سایت هم در دسترس شماست. بطور مشخص مدیریت صفحات هنر و رسانه به بنده محول شده. لذا در این خصوص و البته در هر زمینه ی دیگری منتظر دریافت مطالب شما هستیم. شماره دوم «?دی» ان شاءالله ?? دی منتشر می شود...

    برای مان دعا کنید اساسی

     

    ---------------------

    دو توضیح:

    اول: بابا اشتباه شده... عذر میخوام... اشتباها ?? دی را نوشتم ?? تیر!

    مطالب شماره بعد آماده است. ان شاءالله شنبه آینده یعنی ?? دی منتشر میشه.

    دوم: من که از دیدن برنامه دیروز امروز فردا چهارشنبه و پنجشنبه لذت بردم. مثل همیشه پناهیان عالی بود. راستش کمی حسودیم شد که من روبروش نبودم. ولی فعلا منتظر برگشتن من به تلویزیون نباشید. لطفا با حرفاتون هم تودل محمد حسین رو خالی نکنید. رنجبران با اصرار من پذیرفت که برنامه رو اجرا کنه. چیکار دارید مجری کیه؟ از محتوا لذت ببرید.

    این عکس ها رو هم ببینید صفا کنید... یادش بخیر

    با دکتر قنبری در نخلستان نخاوله- مسجد شیعیان

    تواضع آقای قنبری درس بزرگی بود برای من!

    با شیخ علی ثمری- مسجد الحرام

    آقای ثمری هر شب می آمد جلوی رکن یمانی تا سحر خیره می شد به خانه ی خدا. می گفت رکن یمان و کربلای حضرت اباعبدالله در یک محورند...

    این هم صبح روز عید قربان- منا-

     نصف جماعت کاروان ما منتظر بودند من سرم را بتراشم...

    این محمدرضا امیر احمدی مجری خوش زبان شبکه یک و شبکه جام جم است.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    به لطف خدا شماره نخست «? دی» منتشر شد. استقبال فوق تصور بود. همین امروز تصمیم گرفتیم که اگر وضع بر همین منوال باشد چاپ دوم را منتشر کنیم. در برخی از شهرها هنوز توزیع نشده است. کمی صبر کنید. آدرس سایت هم 9day.ir است. ان شاءالله به مرور کامل می شود. الان روی عنوان مصاحبه با آیت الله مصباح کلیک کنید، متن مصاحبه در اختیار شما خواهد بود. «? دی» مال پا برهنه هاست. کمک کنید تا بخاطر بی پولی تعطیل نشود؛ ایده، موضوع، یادداشت، انتقاد و...

    این هم یادداشت من است در صفحه ی رسانه و هنر:

     رئیس صدا و سیما بودن مصیبت بزرگی است!

    رئیس صدا و سیما بودن مصیبت بزرگی است؛ شاید هیچ پست و سمتی در کشور به اندازه ی این سمت مورد توجه و به همین اقتضاء مورد نقد و طعن نباشد. تلویزیون را همه می بینند و همه نظر می دهند. منصف باشیم اذعان می کنیم که جلب نظر همه، اتفاق محالی است. آنهم در ایران که رسانه ی ملی نه یک ابزار سرگرم کننده که مهمترین رکن تبلیغی جمهوری اسلامی به حساب می آید. مدیران صدا و سیما چالش بزرگی در جذب، اقناع و جلب رضایت مخاطب دارند. بسیاری از آنها نمی دانند که چگونه سلیقه ی دم دستی و زرد پسند مخاطب عام را با توقع سطح بالای نخبگان و از طرفی با مطالبه ی آرمان گرایانه ی متدینین بیامیزند و اثری در مورد پسند همه ارائه دهند. فراموش نمی کنم که روزی با یکی از مدیران میانی سیما وارد چالش شدم که زمان پخش مناسبی برای برنامه «دیروز امروز فردا» دست و پا کنم، مدیر مورد بحث با اطمینان می گفت که اگر برنامه شما بجای فوتبال پخش شود، حتماً عموم مردم گلایه خواهند کرد ومن البته با همین استدلال خواستار حذف فوتبال و پخش برنامه بودم.(البته حدس می زنید که این جملات ویراستاری شده است!)

     به هر تقدیر واقعیت درونی سازمان صدا و سیما با تصویری که بیرون از دیوارهای بلند جام جم منتشر شده است، فاصله ی بسیار دارد. آنها که امکان و استعداد واقعی صدا و سیما را می شناسند می دانند که توسعه ی یکباره ی شبکه های تلویزیونی در دوره ی آقای لاریجانی، آنتن ارزان و پول های کلانی را برای بسیاری از برنامه سازان به ارمغان آورد و رقابت تلویزیون جمهوری اسلامی با انبوهی از شبکه های ماهواره ای برای پرکردن اوقات فراغت مخاطبان اتفاقات بسیاری را موجب شد. یادمان نرفته که در اوایل دهه ی هفتاد در طول هفته شاهد یک سریال آن هم غالبا خارجی بودیم. اما شبکه های متعدد سیما در سال های اخیر سریال ها و تله فیلم های متعدد ساخت داخل را به نمایش می گذارد. آثاری که بسیاری شان آشکارا با عجله، شتاب و نظارت پایین تهیه و تولید شده اند. اما چاره چیست؟!

     نهادهایی که متولی تربیت نیروی متخصص برای رسانه ی ملی بوده اند هم پای تحولات پرشتاب در این عرصه عمل نکرده اند. برخی تصور می کنند که مدیران صدا و سیما با حجم بالایی از فیلم نامه ها و طرح های با کیفیت مواجه اند و در انتخاب بهترین آنها درمانده اند! واقعیت خلاف این است. شاید تعداد فیلم نامه نویس های مورد اعتماد در تلویزیون از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نشود، به شرح ایضا کارگردان های حرفه ای و... . متهم کردن صدا و سیما به کم کاری در حوزه ی تولید آثار فاخر دینی و فرهنگی کمی شبیه این است که وزارت ارشاد را به کم کاری در تولید رمان های مطلوب متهم کنیم. پاسخ روشن است؛ نویسنده ای باید بنویسد تا وزرات ارشاد اثر او را منتشر کند. این استدلال البته همیشه مشکل گشا نیست.

    آیا صدا وسیما به ظرفیت موجود توجه داشته است یا دایره ی محدودی از برناسازان به راهروهای ساختمان شیشه ای و برج های مجاور راه می یابند؟ آیا ظرفیت بالفعل صدا و سیما متناسب با اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی ساماندهی و سازماندهی شده یا در گیر و دار ملاحظه کاری ها و سست عنصری ها به وضعیتی کم خاصیت بدل شده است؟ آیا نیروهای متعهد و متخصص موجود(که چندان هم به وفور یافت نمی شوند) مورد حمایت مدیران و سیاست گذاران قرار می گیرند یا عرصه برآنها تنگ می شوند و به نفع چهره های زرد، به ظاهر جنجالی و نه چندان ارزشمند به لحاظ شخصیتی کنار گذاشته می شوند؟

     انصاف حکم می کند که بالندگی صدا و سیما را در برخی حوزه ها بستاییم و برای سلامتی و طول عمر آثار ارزشمندی که کم و بیش به چشم می خورند، صلوات بفرستیم. کما اینکه جریان حزب الله و مردم متدین و قدر شناس ما هیچگاه چشم سفیدی نکرده اند و قدردان بوده اند. اما وظیفه ی جبهه ی فرهنگی انقلاب چیست؟ یقیناً صدا و سیما به عنوان مهمترین ارگان تبلیغاتی و اطلاع رسانی کشور رسالت بسیار مهم و نقش بی بدیلی را ایفا می کند. همین اهمیت و حساسیت است که توجه و حساسیت دغدغه مندان را بر می انگیزد و بر حجم انتقادها می افزاید. اتفاقاً انتقاد از صدا و سیما موثرترین خدمتی است که از دست ما بر می آید.

    تجربه نشان داده است که رها کردن رسانه ی ملّی، حساسیت ها درون سازمانی را کاهش می دهد و نوعی بی توجهی به آرمان ها و اهداف اسلامی انقلابی را موجب می شود. اتفاقی که اثر آنرا کم و بیش در برخی مقاطع بر روی خروجی های صدا و سیما شاهد بوده ایم. مدیران و دست اندر کاران رسانه ی ملی باید بدانند که مجموعه ی تحت مدیریت آنها بطور دائم مورد رصد و نظارت عمومی است.

     فتنه ی 88 حقایق بسیاری را آشکار کرد. برخی چهره های فرهنگی کم کاری و سست کاری تلویزیون در سال های اخیر را یکی از دلایل اصلی توسعه ی شبهات انتخاباتی دانسته اند. حرف اصلی این است که اگر تلویزیون بدرستی سیمای ایران اسلامی را نشان می داد هیچگاه عده ای تصور نمی کردند که کل ایران مانند آنها فکر می کند و از اقلیت بودن شان دچار شگفتی نمی شدند. این بیان، سهمی از حقیقت را داراست. حاشیه نشینان، روستائیان و طبقه ی سنتی و انقلابی در فیلم ها و سریال های وطنی سهم اندکی داشته اند و غالبا دیده نشده اند. فهم چرایی این اتفاق برای کسانیکه طبقه ی اجتماعی و خصلت های برنامه سازان، فیلم سازان و حتی برخی از مدیران میانی سازمان صدا و سیما را می شناسند، چندان دشوار نیست.

    وقتی چاره ای از راه بردن رسانه ی ملّی با بدنه ی فعلی نباشد، چاره ی کار را باید در نقد و نظارت مداوم و سختگیری بر آثار و خروجی های سازمان جستجو کرد. این رویه ایست که هفته نامه ی «9 دی» علیرغم اعتقاد به صداقت و دغدغه مندی مدیران و مسوولان ارشد این سازمان برای کمک به آنها در پیش خواهد گرفت.




    نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    شنبه رفتیم قم خدمت حضرت آیت الله مصباح یزدی؛ ایشان پذیرفته بودند که برای اولین شماره ی هفته نامه ی " 9 دی" پس از سال ها مصاحبه کنند؛‌ توفیق بزرگی بود. حضرت آقا چند سال پیش وقتی عطش جوان های اهل علم را دیدند بدون مقدمه فرمودند که اگر امروز علامه طباطبایی و استاد مطهری در میان شما نیستند، آقای مصباح یزدی را دریابید. اشاره ی آقا همان و ارادت ما همان...

    حدود ده سال بود که از نزدیک ندیده بودمشان. بطور آشکاری پیرتر و شکسته تر شده بودند اما نشاط لبخند و لطافت کلام یک فیلسوف هشتاد ساله تو را زنده می کرد و به وجد می آورد. سرم را به شانه اش چسباند و در اولین کلام با لبخندی پرسید: "پس چرا برنامه تعطیل شد؟!"

    برای پاسخ دادن به او بدنبال یک جمله ی ساده و خلاصه گشتم تا فرصت طلایی مصاحبه با ایشان به حرف های حاشیه ای نگذرد. بنابراین سرم را تکان دادم و گفتم : "چه عرض کنم!" ایشان هم نیت مرا فهمیدند و از کنار ماجرا با لبخندی گذشتند.

    ذوق زدگی ام را از اینکه بزرگی چون ایشان هم مشتاق دیدن برنامه ی "دیروز، امروز، فردا" بوده است،‌ پنهان نمی کنم.

    مصاحبه عالی بود. اما فراتر از متن و محتوای مصاحبه،‌ دقت و پرهیزکاری ایشان شگفت زده ام کرده بود‌؛‌ آنقدر که روند پرسیدن پرسش های تعیین شده را گم کردم و ترجیح دادم سکوت کنم تا از سفره ی تواضع و تقوای ایشان بهره ای ببرم.

    شاید اگر این عالم هشتاد ساله همچون بسیاری دیگر از حضرات، به نماز های اول وقت و امورات مستحبی اش بیش از مسوولیت های تاریخی اش در حمایت از ولایت اهمیت می داد، تا این اندازه مورد طعن و هتک رسانه های هار فتنه گر قرار نمی گرفت. ... فرق است بین عبدالله ابن عمر و مالک اشتر...

    می گفت مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره) دائماً به احساس مسوولیت و حضور سیاسی در امور کشور توصیه می کردند.

    ... مصاحبه و عکس ها را در هفته نامه ی "9 دی" ببینید.

    ------------------ ضمیمه:

    1. امثال من بدون فعالیت رسانه ای اموراتشان نمی گذرد. تلویزیون، نشریه یا سایبر؛‌ منتظر نشریه ی " 9 دی" باشید. ان شاءالله شنبه 4 دی ماه اولین شماره اش روی دکه هاست. رفق زحمت بسیار کشیدند تا شما دغدغه های گفتمان حزب الله و فرزندان ? دی را در یک قاب ببینید.

    2. این روزها حرف و حدیث درباره ی برنامه ی نود زیاد شده؛ از من هم زیاد سوال می پرسند و من هم تا بحال سکوت کرده ام. ولی احتمالا بزودی حرف هایی از امپراطوری این برنامه در سازمان صدا و سیما و از تبعیض های ناشی از ترس برخی مدیران ارشد و از پرتوقعی و افسار گسیختگی سمپات های سران فتنه در سازمان، و از غربت و انزوای عده ای دیگر حرف هایی خواهم زد.

    ?. دو اتفاق خنده دار هم در همین یکی دو روز گذشته رخ داد. اولی اظهار نظر کروبی بود درباره ی سروش در سالروز تولدش که من اگر جای سروش بودم سرم را از این خفت به دیوار می کوبیدم(فکرش را بکنید، کسی مثل کروبی تشخیص بدهد چه کسی ملاصدرای زمان است!)

    و دوم لطف مجدد سایت مهدی هاشمی (آینده) به بنده و برخی رفقاست. آینده مدعی شده که ما بیرون از سازمان و با رانت سازمان فعالیت اقتصادی داریم و رسانه را محل کسب وکار و رونق فعالیتهای اقتصادی مان کرده ایم! کلا دنیای با مزه ای داریم. کسی مثل مهدی هاشمی و هم پالگی هایش پابرهنه هایی مثل من و رنجبران را به رانت خواری و ... متهم می کنند.

    ***بیاناتی از مقام معظم رهبری درباره استاد مصباح یزدی:

     

    استاد مصباح یزدی

    «یک نفر مثل آقای مصباح یزدی مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرد.حرف رسا و منطق قوی و مستحکم هرجایی باشد انجا را دشمن زود تشخیص می دهد.با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.»

    «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند

    «من خدا را شکر و حمد می کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان(استادمصباح یزدی) شدیدا علاقمند و قدردان هستند.»



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   31   32   33   34   35   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی