روز دانشجو سال 1378(یعنی اولین ترم دانشگاهی بعد از بحران 18 تیر) در دانشگاه علم و صنعت برگزار می شد. جلسه جنجالی خاتمی با دانشجویان در 16 آذر سال گذشته اش و ماجرای 18 تیر باعث شد همه ی نگاه ها به این جلسه ی دانشجویی باشد؛ اضافه کنید بازداشت عبد الله نوری را.
قرار بود از طرف بسیج دانشجویی صبح بسیار زود برویم علم و صنعت تا جلوی جایگاه جا بگیریم. از اول هم ابلاغ شده بود که شعار بدهیم: «خاتمی دلاور، پیرو خط رهبر!» شعار را بارها تکرار کردیم هرچند ار درون داشتیم منهدم می شدیم و از بیرون هم با فحش های رکیک جریان دانشجویی مقابل طرف بودیم.
اشتباه نشنیدید. بعد از 18 تیر بسیج این شعار را تکرار می کرد تا به اصطلاح با دستهای خودش خاتمی را به سمت دشمن هل ندهد!
این خاطره وقتی یادم آمد که عده ای کم عقل(با هدایت عده ای فرصت طلب کینه ای) قبل از هر اتفاقی به احمدی نژاد گفتند «بنی صدر» و آنقدر لجاجت کردند و سرزنشش کردند که او هم به وادی اشتباهات دیگران بیافتد. امام صادق علیه السلام می فرماید:«عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت، خود برای او عذری بتراش.» حضرت علی(ع) میفرماید : «سرزنش زیاد ی آتش لجاجت را شعله ور میکند»
حالا رفتار بزرگ منشانه و اخلاقی امام(ره) و رهبری را با همه ی دولتمردان از ابتدای انقلاب تا کنون مرور کنید. تا لحظه ی آخر چگونه برخورد کرده اند؟
پ ن 1: از اون لحاظ که عده ای دوباره دوره افتاده اند و با مقارنه سازی های بعید و شیطانی دارند سند جمع می کنند که فلان حرف احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی خطاب به آقا بود!
پ ن 2: مومن زرنگ است ولی شیطنت نمی کند. اینکه اخلاقی برخورد کنیم معنایش این نیست که نفهمیم کی داره چیکار می کنه... گفتم که گفت باشم.
یک تذکر مهم:
بعد از فتنه که خدمت حضرت آیت الله مصباح یزدی رسیده بودیم ایشان تذکری دادند که همه ی ما را به فکر فرو برد. ایشان فرمودند: «در نقد آدم ها خیلی مراقب باشید. اگر طوری درباره ی آنها حرف بزنید که در آینده ی دور هم وقتی می خواهند به راه برگردند و اصلاح کنند، یاد حرف های شما بیافتند و از ترس سرزنش شما نیایند، شما مسوولید!»
بلدی عذر بتراشی؟!»
91/7/15 3:53 ع
چراغی را که ایزد برفروزد...»
91/1/28 2:22 ص
بسیاری از حوادث و جریاناتی که در فضای مجازی اتفاق می افتند مطلوب ما نیستند. بسیاری را نمیپسندیم و تائید نمی کنیم، از بعضی بیزاریم و با برخی نیز مخالفیم. اما یکی از جریانات ایجاد شده در فضای مجازی، که موجب انزجار من و بسیاری از کاربران اینترنتی را فراهم آورد، جریان توهین به مقدسات شیعه علی الخصوص توهین و تمسخر شخص حضرت امام هادی علی النقی صلوات الله و سلامه علیه بود.
جریانی که بیش از یک سال است سوهان روح بچه شیعههاست، پدیدهای که آشکار و نهان از سوی مجامع صهیونیستی و ضد دین مورد حمایت قرار گرفته و حتی به شکل واضحی تعدادی کاربر ثابت و شبانهروزی شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک و گوگل پلاس به ترویج آن و فعال نمودن مجدد آن مشغول هستند.
حالا پس از گذشت حدود یک سال، برخی از دوستان حاضر در شبکههای اجتماعی تصمیم گرفته اند با ایجاد صفحات و ارسال مطالب روزانه و بازنشر آن در پروفایلهای شخصی خود، دههای را به بزرگداشت آن امام همام اختصاص دهند و از مناقب و کرامات حضرتش گفته و از این ظلمی که به ائمه هدات و سبل نجات میرود بکاهند.
برای ارتباط با این دوستان به صفحه امام هادی در شبکه اجتماعی افسران، صفحه بزرگداشت امام هادی در گوگل پلاس، و یا صفحه بزرگداشت امام هادی در فیس بوک مراجعه فرمائید.
شما نیز اگر کاربر شبکههای اجتماعی هستید و یا وبلاگ و یا هر رسانهای دارید در بازنشر این گونه مطالب و بیان کرامات حضرت هادی علیه السلام بکوشید که کوتاهی در این امر خطیر موجب تقویت مجدد جریان توهین به ائمه خواهد شد.
میعاد ما از 23 الی 31 فروردین در سراسر فضای مجازی... می خواهیم کاری کنیم که فضای مجازی بچهشیعهها را با نام امام هادی بشناسد...
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
راه مقاومت، راه پیروزی»
90/11/28 11:4 ع
چندی پیش فیلم وسترنی دیده بودم که برای من مضمون جالبی داشت. اسم فیلم خاطرم نیست. اما داستانش راجع به اهالی منطقهای بود که راهآهن قرار بود از آن عبور کند. یکی از سرمایهداران بزرگ شهر، که افراد مسلح فراوانی را هم اجیر کرده بود و قدرت بلامنازع منطقه بود، سعی کرد زمینهای اطراف مسیر راهآهن را از اهالی بخرد و اگر موافقت نمیکردند آنها را به ترک زمینشان مجبور کند.
نکتهی جالب فیلم در مورد خانوادهای بود که چند پسر جوان داشت. این پسرها در مقابل زورگویی اصحاب قدرت ایستادند و با او مقابله کردند. هزینه هم دادند. کشته هم دادند. آواره هم شدند. تمامی روزنامهها که اجیر آن مرد ثروتمند بودند این جوانان را یاغی و شورشی خواندند و دستگاه قضایی هم که رشوه گرفته بود، این افراد را تحت تعقیب قرار داد.
اما نتیجهی مقاومت این چند نفر آن بود که سایر همسایهها هم باور کردند که راهی غیر از پذیرش ظلم وجود دارد و میتوان در مقابل زورگوها ایستاد. همین برای از پا افتادن فرد ظالم کافی بود. همین که هیمنهی استکبار بشکند کافی است تا تمام مستضعفین با هم همنوا شوند. نتیجهی این فیلم برای من همین بود و بس.
ادامه مطلب...
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
امام ما را از ما نگیرید!»
90/11/15 1:52 ص
نمیبخشم کسانی را که یادمان دادند به تو بگوییم رهبر! همانهایی که گفتند ما بعد از امام دیگر به هیچ کس امام نمیگوییم. همانهایی که دانسته کوشیدند جایگاه امام ما را پایین بکشند. بکشندش تا حد یک رهبر، یعنی کسی مثل هیتلر، کسی مثل لنین، کسی مثل خودشان که برای دنیای ملّت خود میجنگد و نه برای آخرت امت خود...
نمیبخشم کسانی را که به ما یاد دادند ملّت باشیم و کاری به کار امّت نداشته باشیم. یادمان دادند شهروند باشیم و نه امّت حزب الله. یادمان دادند به جای این که به دنبال آرمانهایمان برویم، درگیر روزمرگیهای دنیایی باشیم، و خلاصه این که خواستند مثل خودشان باشیم.
ببخشید که حرفم تلخ شروع شد. ببخشید که با گله و نارضایتی سخن آغاز کردم. اما اینها دردهایی بود، و بغضهایی که نمیتوانستم نگویم. چرا گله نکنم از کسانی که یادشان رفت در قانون اساسی کشورمان حداقل چهار بار تصریح شده است که "ولی فقیه امام امت است". یعنی فراموش کرده بودند؟! باور نمیکنم. نخواستند که ولی فقیه واقعا جایگاه ولی فقیه را داشته باشد. نخواستند آن قدرت و جذبهای که امام داشت، آقای ما هم داشته باشند. ترسیدند منافعشان لطمهای بخورد. ترسیدند دنیاشان به هم بریزد...
البته همه این طور نبودند. بسیاری هم قصدشان عناد نبود. دنیاطلب نبودند. فقط غفلت کردند. یادشان رفت که فقط خودشان نیاز به امام نداشتند. آنقدر خودشان مجذوب در امام خود بودند که فراموش کردند ما هم امام میخواهیم. ما نسلسومیهای انقلاب چه کردیم که باید محروم شویم از داشتن امام خودمان؟!
ادامه مطلب...
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
خانهی پدری... سرزمین مادری...»
90/7/1 7:45 ع
نقشه، یک خانهی دوبلکس بود با یک اطاق خواب و یک پارکینگ در همکف و دو خواب بزرگ در بالا. اما منزلی که الآن هست، سه اطاق خواب در پائین دارد، و راه پلهی طبقه بالا به طور مستقلی از بیرون راه گرفته، و آن را به یک واحد مسکونی نسبتاً مستقل تبدیل کرده است.
چند وقت پیش که لابهلای وسایل قدیمی، دنبال چیزی میگشتم، نقشههای ساختمان تصادفاً نظرم را جلب کرد. برایم جالب بود. آن ساختمان داخل نقشه کجا و ساختمان امروز ما کجا! برایم این سوال پیش آمد که این همه تفاوت چطور به وجود آمده...
بررسی که کردم دیدم وجود این همه تفاوت چندین دلیل میتواند داشته باشد. یکی تفاوت دیدگاه بنّاها با پدربزرگم، و حاکمیت هر چه بیشتر آنها بر سرنوشت ساختمان، در مرحلهی ساخت و سازش بود. یعنی فرقی نمیکرد پدربزرگم چه فکری داشته و یا پدرم چه میخواسته! بنّاها کار خودشان را کرده بودند. برای اطاق بزرگ منزل، لوله دودکش درنظر نگرفته بودند؛ کرسی ساختمان را آنقدر بالا آورده بودند که جایی که قرار بود پارکینگ باشد بالاجبار تبدیل به اطاق خواب شده بود، و بسیاری تفاوتهای دیگر...
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]