سفارش تبلیغ
صبا ویژن







دشمن در خانه»
89/12/2 12:36 ع

فکر کنم نوشته‌های جلال بود... درست خاطرم نیست! خیلی بچه بودم هنوز، اما کتاب‌های سیاسی و محتوائی زیادی می‌خوندم و علی رغم سن کم، تحلیل بدی هم نداشتم. چند وقت پیش یکی از دوستان توصیه کرده بود که اگر می‌خوای واقعیت‌های ایران رو بفهمی برو کتاب قلعه‌ی حیوانات رو بخون. در حالی که من وقتی دوم راهنمائی بودم این کتاب رو خونده بودم، اون هم در عرض یک شبانه روز! اما هنوز هم هر چی فکر می‌کنم می‌بینم خیلی احمقانه است اگر کسی با استناد به قلعه‌ی حیوانات بخواد ایران رو تحلیل کنه!

داشتم چی می‌گفتم؟! آها! از جلال می‌گفتم... راجع به مصرف می‌نوشت، و این که اگر شهری در محاصره باشد، و مردم گندم برای خوردن نداشته باشند، آیا جایز است کسی به دنبال خریدن طلا و زیور آلات باشد؟ بعد خودش جواب می‌دهد که جایز هست اما گویا عاقلانه نیست!

حالا چی شد یاد جلال افتادم؟! می‌خواستم یه مثال ذهنی بزنم برای موضوعی، که دیدم مثالم خیلی شبیه جلاله! هرچند خیلی با مثالهای فرضی و تخیلی موافق نیستم اما بد نیست اگر دل بدید و با حوصله بخونیدش... به هر حال ما اقتصاد خونده‌ها توی هرچی اوستا نباشیم توی فرض کردن اوستائیم!

فرض کنید شما حاکم شهری هستید، که در معرض خطر حمله‌ی دشمنه، و فرض کنید که از حمله‌ی قریب‌الوقوع دشمن اطلاع دارید. اما نمی‌دونید دقیقا کی این حمله اتفاق می‌افته. از طرفی دیوارهای شهر شما محکمه و می‌دونید اگر بتونید درهای شهر رو بسته نگه دارید، می‌تونید شهرتون رو از هجوم دشمن ایمن نگاه دارید.

اما واهمه‌ی شما از چیز دیگری است. از این که مبادا پیش از آمدن سپاه دشمن، عده‌ای در پوشش‌های مختلف، از جمله پوشش تجارت، به شهر شما وارد شوند اما قصدشان زمینه‌سازی برای حمله‌ی دشمن باشد. مثلا بخواهند در دل مردم شهر، با شایعه‌پراکنی و دروغ‌سازی، رعب و وحشت بیندازند و مردم را از شهر بکوچانند، و یا احیانا افراد خائن را اجیر کنند که در هنگام حمله‌ی دشمن به دروازه‌ها رفته و دربهای شهر را رو به دشمنان شما باز بگذارند.

چاره‌ی کار چیست؟ در مقابل چنین خطری چه باید کرد؟! قطعا ساده‌ترین و اولین راه حل آن است که قوانین منع آمد و شد را تشدید کنید و در دروازه‌های شهر، نگهبانانی بگمارید تا علاوه بر ممانعت از ورود و خروج افراد ناشناس، حتی افراد شناخته شده را نیز با شدت بیشتری تحت نظر بگیرند.

اما خوب، اتخاذ چنین سیاستی عوارضی هم دارد. اولین عارضه‌اش فشار مضاعف اقتصادی بر مردم، و تمایل بیشتر مردم به خروج از شهر و یا حتی تمایل بیشتر به همکاری با خائنین خواهد بود.

اکنون اگر شما حاکم چنین شهری باشید، بر سر این دوراهی چه خواهید کرد؟ اگر به فکر حفاظت از شهر باشید، اما مردمانتان فکر کنند شما بی‌دلیل آنها را محدود کرده‌اید چه خواهید کرد؟ ‌اگر از خیانت یاران دیرین بیم‌ناک باشید و از سنگ‌دلی دشمن خونخوار و مکار آگاه باشید چه خواهید کرد؟ اگر نگران گرسنگانی باشید که نمی‌دانند در این محاصره‌ای که مانده‌اند چگونه باید شکم خود و خانواده‌شان را سیر کنند چه خواهید کرد؟

حالا اگر جای مردم این شهر باشید چه خواهید کرد؟‌ آیا از دولتی که راه تجارت را بر شما بسته، و بر شما سخت می‌گیرد حمایت می‌کنید؟ آیا وقتی هنوز دشمن به دیوارهای شهرتان نرسیده، باور می‌کنید که دشمنی بسیار خونخوار و مکار در کار است؟

امروز ما در چنین اوضاعی هستیم. اگرچه دولتمردان ما برای مقابله با حملات و لطمات، ساده‌ترین راه را که همانا بستن فضا و محدود کردن شهروندان است انتخاب کرده‌اند، که به نظر من، قطعا این راه، بهترین و درست‌ترین راه نیست، لیکن مردم هم از خود همراهی و آگاهی کافی نشان نداده‌اند تا این امکان برای حکومت فراهم شود که با خیالی آسوده از همدلی مردمانش، دروازه‌های شهر را بگشاید و مطمئن باشد اگر کسی قصد خیانت داشته باشد مردم خود در مقابلش خواهند ایستاد...

حالا شما بگوئید بهترین راهکار چیست؟ مردم باید چگونه باشند؟ حاکمیت باید چگونه عمل کند؟!

پ.ن.:

راستی عید شما مبارک

ببخشید که روز عیدی کامتون رو تلخ می‌کنم اما به نظرم اومد گفتن این حرف‌ها واجبتره تا تبریک عید! می‌دونید که من همیشه از کلیشه فراریم!



  • کلمات کلیدی :
  • استخوان در گلو»
    89/11/28 12:16 ع

     

    خیلی سعی کردم حرفی نزنم. خیلی...

    خیلی سعی کردم مثل همه کلیشه‌ای صحبت نکنم و ابتدا به منطق و خرد و عقلم مجال اندیشیدن بدم.

    خیلی سعی کردم خوددار و متین باشم.

    خیلی سعی کردم زبانم به ناسزا به کسی باز نشه و طبق امر رهبرم فقط قول سدید بگم

    خیلی سعی کردم به کسی بد نکنم، حتی اگر در حق من، در حق مردمم، در حق کشورم، و در حق مسیر حقانیت ظلم شد.

    تا به حال خیلی خود دار بودم. خیلی خود دار! هم در مقابل عالمان متهتک، هم در برابر جاهلان متنسک،

    دردی که کمر مولایم علی را شکست، همچون خاری در چشم و استخوانی در گلو آزارم داد اما...

    ادامه مطلب



  • کلمات کلیدی :
  • اومانیسم سیاسی»
    89/11/18 7:6 ص

    روزگاری نه چندان دور، باور اساسی علوم سیاسی غرب در مورد حاکمیت این بود که حکومت، و یا شخص حاکم، به مثابه‌ی پدری خیرخواه است که منافع فرزندانش را می‌خواهد. کمی این‌ سوتر در بلاد اسلامی نیز این باور وجود داشت که سلطان ظلّ الله است و سایه‌ی خداوند روی زمین.

    اما دیگر امروزه خبری از این باورهای ایده‌آلیستی در علوم سیاسی غرب و شرق نیست. امروزه غرب به صراحت می‌گوید که "هدف یک فعّال سیاسی از فعالیتش، جز کسب منافع شخصی نمی‌تواند باشد" و این بر خلاف تمام باورهای ما شیعیان، در نظر غرب اصلاً یک گزاره‌ی غیر اخلاقی به حساب نمی‌آید. غرب مدعی است تنها زمانی منافع جامعه به صورت بهینه حداکثر می‌شود که یکایک افراد به صورت بهینه به دنبال منافع خودشان باشند. البته شرط می‌کند که قانونی باید حاکم باشد که افراد نتوانند به حقوق و منافع دیگران تعدی کنند.

     ساختار لیبرال دموکراسی بر همین اساس طراحی شده و اقتصاد سیاسی می‌کوشد ارتباطی دقیق و علمی میان لیبرالیسم در اقتصاد و دموکراسی در علوم سیاسی برقرار کند. بدین معنا که الگویی طراحی کند که در آن اگر تمام افراد به دنبال بیشینه کردن منافع اقتصادی خود (یا همان مطلوبیتشان) باشند، منافع جامعه بیشینه شود. حال برخی در این میان نقش رای دهنده را بازی می‌کنند، و برخی انتخاب می‌شوند. آن‌ها که انتخاب می‌کنند به دنبال منویات خودشان هستند و آنان که انتخاب می‌شوند هم برای رسیدن به قدرت، ثروت و شهرت، منویات رای دهندگان را برآورده می‌کنند.

     

    ادامه مطلب



  • کلمات کلیدی :
  • این روزها همه‌ی توجه‌ها معطوف تونس، مصر، اردن و یمن شده است. علی‌الخصوص مصر که انصافاً باید آن را زادگاه اخوان المسلمین نامید. اخوان المسلمینی که با بیش از صد سال قدمت، امروز بالاخره توفیقی یافته تا با سازماندهی اعتراضات مردمی در تونس، مصر و سایر کشورهای مستعرب عربی، خودی نشان دهد و دست برخی از سران دیکتاتور کشورهای عربی را ببندد.

    اگرچه امریکا می‌کوشد با منحرف کردن اذهان عمومی نسبت به محتوای اسلامی خواسته‌های مردم در مصر و تونس، این‌گونه وانمود کند که اعتراضات مردمی به خاطر محدود بودن آزادی‌های اجتماعی، و فقر و گرسنگی است، لیکن این ترفند برای مردم ایران زمین تکراری شده و به خوبی تجربه کرده‌ایم که در انقلاب ایران نیز امریکا کوشیده بود با پیوستن به جبهه‌ی انقلابیون، حفظ ارتباط با دولت جدید ایران را در دستور کار قرار دهد.

     

    ادامه مطلب



  • کلمات کلیدی :

  • نیازی به گفتن و تکرار کردن نیست که بدانیم ایران امروز، بسیار متفاوت است از ایران صد سال یا حتی پنجاه سال پیش. ایران امروز در برحه‌ای بسیار سرنوشت‌ساز از تاریخ قرار گرفته و می‌تواند در سرنوشت و آینده‌ی جهان تاثیرگذار باشد.

    امروزه در شرایطی قرار داریم که برای تک‌تک خواسته‌هایمان باید بجنگیم و در مقابل جریان‌هائی ایستادگی کنیم که آشکارا هر آنچه در توان دارند می‌گذارند تا ما را از آنچه باید بدان دست پیدا کنیم محروم نگاه دارند.

    گردنه‌های حساس امروز ایران، از اصلاح سیستم اقتصادی، هدفمند کردن یارانه‌ها، اصلاح سیستم مالیاتی و بانکی، و امثال آن گرفته تا ارتقاء جایگاه بین‌المللی، دست یابی به فن‌آوری‌های پیشرفته‌ی هسته‌ای، نانو، و لیزر و اپتیک، و حتی دستیابی به فن‌آوری‌های هوا و فضا، هر یک نیاز به مجاهدتی سخت و تلاشی بی‌وقفه دارند.

    در هر یک از این امور، هم امکان اهمال و در نتیجه شکست وجود دارد و هم احتمال پیروزی. اما چیزی که برای من این روزها دردآور و ناراحت کننده است، موضع‌گیری‌های کج‌دار و مریز برخی از خواص و عوام سیاسی است که بسیار تحت تاثیر فشارهای بین‌المللی از سوئی، و تاثیر این تلاش‌ها بر سطح زندگی مردم از سوی دیگر واقع شده‌اند. در این زمینه دو سوال دارم که فکر می‌کنم شایسته‌ی اندیشیدن است.

    ادامه مطلب

     



  • کلمات کلیدی :
  • <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی