بعد از آنکه آیت الله مکارم شیرازی در ماجرای دوستی با مردم اسراییل مشایی را فاقد صلاحیت برای معاونت ریاست جمهوری و ریاست سازمان گردشگری اعلام کردند اینک آیت الله صافی نیز بعد از اقدام وقیحانه حمل قرآن با طرب و ساز در یک همایش این سازمان رحیم مشایی را فاقد صلاحیت این پست دانستند. البته مانند دفعات قبل سکوت گوش خراشی را از رییس جمهور شاهد هستیم چه آنکه  گویا سکوت ایشان بهتر باشد از دفاع غیر منطقی و نمک بر زخم پاشیدن!
!
ماجرا این است که در یک همایشی که سازمان میراث فرهنگی برگزار کرده است جمعی از خانمها با لباسهای محلی دف زنان قرآنی که در سینی گذاشته اند تحویل قاری می دهند و پس از آن قرآن تلاوت می شود!! سایت جهان این خبر را متشر می کند. پس از این اقدام وقیحانه سایت میراث فرهنگی در اقدامی قبیح تر پس از تکذیبی متناقض که بیشتر به تایید خبر سایت جهان می ماند فیلم مراسم را در سایت می گذارد تا بی شرمی را تمام کرده باشد!! در این تکذیبیه مسئولین سازمان گردشگری که نشان داده اند هیچ آشنایی با اسلام و احکام دین ندارند و تنها افرادی ظاهر بین هستند که هوای روشنفکری هم در سر دارند با ذوق زدگی این اقدام را با شکوه و بی مشکل عنوان کرده اند!! بدون شک اگر این طور رفتار با قرآن مشکل نداشت مراجع دلسوخته این گونه بر آشفته نمی شدند! آقای احمدی نژاد البته گفته اند به مراجع احترام می گذارند اما توصیه نمی پذیرند و مشخص است که علاقه ایشان به آقای مشایی بیش از وصف است. اما این هتک حرمت قرآن در گوانتامو انجام گرفت و مردم غیور ایران را عصبانی کرد. اینک نیز مردم قرآن و اسلام را بر هر کس دیگری ترجیح می دهند چه رحیم مشایی باشد چه رییس جمهور محبوب!! در ماجرای قبل احمدی نژاد دوستی با مردم اسراییل را موضع دولت و مشایی را مظلوم خواند و فردای همان روز که احمدی نژاد در مصاحبه مطبوعاتی خود موضع مشایی را موضع دولت خواند رهبر انقلاب در نماز جمعه انقلاب آن را حرف غلطی دانستند که موضع دولت هم نیست!! آن زمان رهبر دستور سکوت دادند و خواستند ماجرا همانجا تمام شود و همه به تبعیت از ولی خویش سکوت نمودند اما جناب رییس جمهور این بار همانگونه که آیت الله مکارم فرمودند در مقابل اهانت کنندگان به قرآن سکوت نخواهیم کرد. شایسته است معاون بی صلاحیت خود را که جز درد سر برای شما ندارد هر چه زود تر اخراج کنید و هم چون ماجرای کردان خود را خراب یک فرد بی صلاحیت نکنید! مشایی مرد کارهای بزرگ نیست مثل بسیاری از مشاوران شما که فقط درد ساز دولتند!!
 
 


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]
    چهره معصومانه و کودکانه او بر روی تلویزیون نقش می بندد، اوایل جنگ است، خرمشهر آزاد شده است. صحبتهایش اما به نوجوان نمی ماند. چون مردان الهی سخن می گوید مثل «مردان خدا». مردان خدا را «مردان خدایی» می شناسند. امام خمینی (ره) هم آن شب او را از سیما، تماشا می کند و دستور می دهد تا این نوجوان را به محضر او ببرند. همیشه آموزگاران، شاگردان خوب را بهتر تحویل می گیرند!
    آن نوجوانی که امام را مجذوب خود کرده بود اولین بار فیلم او را در سال 1377 در اردوی راهیان نور دیدیم. مبهوت ماندیم از این نوجوان. دور و برمان را که می نگریستیم، بقیه هم حیرت زده می گریستند. شاید بسیاری این فیلم را دیده باشند آن هم در عصری که فیلم ها به سرعت در رایانه و تلفن همراه و... بخش می شود. بارها آن را دیده ایم، شنیده ایم و اندیشیده ایم کیست این نوجوان؟ سایت ها و وبلاگ ها، را جست وجو کردیم. جز همان فیلم و توضیحاتی پیرامون آن، چیز بیشتری نیافتیم. انتشارات هایی که کتب شهدا و خاطرات جنگ را چاپ می کنند بررسی می کردیم، زندگی نامه و خاطره ای و مطلبی از این نوجوان مشاهده نکردیم! «کوچکترین ژنرال مین روب دنیا» لقبی است که در برخی وبلاگ ها به او داده بودند. این «سردار کوچک» چرا این گونه ناشناس است؟ در برخی وبلاگ ها او را «شهید 14 ساله» نامیده بودند. در مراسم یادواره شهدای دانش آموز که در آبان سال 1384 با حضور رئیس جمهور و مسئولان بسیج دانش آموزی و فرماندهان بسیج و سپاه برگزار شده بود نیز این نوجوان را «شهیدی که در سن 14 سالگی در دفاع از میهن اسلامی به شهادت رسیده است» معرفی می کنند!
    سازمان عریض و طویلی که خود را متولی برگزاری یادواره ای برای شهدای دانش آموزی می داند و این نوجوان را به عنوان یکی از نمادهای خود برمی گزیند نیز به خود زحمت پرس وجو درباره آن فیلم را نمی دهد!
    تصمیم بر آن شد تا پیرامون این نوجوان گزارشی تهیه شود، اما تنها نشانی که از وی در دست داشتیم این بود:
    «مهرداد عزیزاللهی» اعزامی از اصفهان با همکاری بسیج اصفهان توانستیم با پدر و مادر «مهرداد»، سردار کوچک دفاع مقدس صحبت کنیم. «خانم عذرا منتظری»، مادر شهید مهرداد اولین جملاتی که بیان می کند این است: «اگر جوان ها نرفته بودند مملکت ما مثل عراق و فلسطین و افغانستان و هرزگوین می شد. ما مدیون خون شهدا هستیم.» این مادر 6 پسر داشته که 4 نفر از آنها در جبهه ها حاضر بوده اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می باشد. پسر دیگر نیز جزء آزادگان بوده است. مادر مهرداد درباره آن فیلم مشهور می گوید: «آن فیلم مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را می بینند و بازوی او را بوسه می زنند و او هم دست امام را می بوسد.»
    به گفته مادر عکس های این دیدار را عده ای که برای مصاحبه آمده بودند، بردند و نیاوردند!! به گفته خانم منتظری بعد از مصاحبه ای که هفت - هشت سال پیش انجام داده بودند دیگر کسی سراغی از آنها نگرفته است! او درباره ملاقات امام و مهرداد ادامه می دهد: «مهرداد به امام می گوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا می خوانند و به او می دهند. خیلی ها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند...» مادر مهرداد با آهنگی بغض آلود می گوید الآن طاقت نمی آورم فیلم را تماشا کنم. برخلاف آنچه برخی می پندارند، مهرداد 6 سال در جبهه ها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در غواصی هم ماهر بوده است. آنها که سخنان مهرداد را شنیده و دیده اند تصدیق می کنند این نوجوان همچون بسیاری از رزمنده های دوران دفاع مقدس از سن خود سال ها جلوتر بوده است. به گفته مادرش او نبوغ و استعداد بسیاری داشته است به گونه ای که از دفتر امام نامه هایی فرستاده و توصیه می شود که به خاطر «مغز» خوبی که دارد به جبهه نرود! شهید عزیزاللهی در بهترین هنرستان اصفهان در رشته برق تحصیل می کرده است و در کنار حضور در جبهه از درس و بحث خود غافل نبوده است. می پرسیم در تربیت مهرداد چه شیوه ای داشتید که در آن سنین کم آن طور عادلانه و مردانه سخن می گوید؟ مادرش می گوید: «نمی دانم تقریبا هوش و ذکاوت او خدادادی بوده است.» محمود عزیزاللهی، پدر مهرداد جزو فرهنگیان بوده است.
    او نیز در پاسخ به این پرسش، نقش مادر و معلمینش را در این رابطه مهم می داند و می گوید: مهرداد زیاد سوال می کرد و همه چیز را پیگیری می نمود. هر سوالی هم که می کرد در حد توان فهم خودمان جواب می دادیم و حقیقت را به او می گفتیم. مثلا می پرسید خدا چیست؟ کجاست؟ و... ما هم جواب می دادیم خدا جسم نیست و نور خدا در تمام ذرات وجود دارد و مهرداد این مسئله را به خوبی درک می کرد.
    خانم منتظری خاطره ای شنیدنی از مهرداد در دوران اوایل انقلاب نقل می کند: «در راه پیمایی ها بسیار شرکت می کرد وقتی مجسمه شاه را از میدان انقلاب پایین کشیدند از آنجا تا چهارراه تختی سر شاه را غلطانده بود. مهرداد متولد سال 1345 است. در اوایل انقلاب 10-12 سال داشت به ما گفت به چه کسی رای می دهید؟ گفتیم بنی صدر! گفت چقدر اشتباه می کنید روزی خواهد آمد که بنی صدر آرایش کرده و با چادر از مرز بیرون می رود. خدا شاهد است انگار همین دیروز بود این جمله را گفت. همیشه با بنی صدر مخالف بود و با آن سن کم بصیرت زیادی داشت و ذهنش اندازه یک «سردار» باز بود.»
    مقبره ای به نام مهرداد عزیزاللهی در گلزار شهدای اصفهان وجود دارد اما مادرش در این باره نظر دیگری دارد. مهرداد در سال 1364 در عملیات کربلای 4 در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید می شود و تا 3 سال از پیکر او خبری به دست نمی آید. بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده عزیزاللهی می آورند. مادرش می گوید او مهرداد نبود من قبول نکردم و می گفتم مهرداد مفقودالاثر است جریان خوابی که از مهرداد دیده است را تعریف می کند. مهرداد در خواب به وی می گوید «من در این قبر نیستم.»
    پدر مهرداد هم خواب دیگری دیده است و می گوید: «من خوابش را دیدم از او پرسیدم تو می آیی پیش ما و یا اینکه ما می آییم پیش تو؟ جواب داد من دیگر نمی آیم، شما می آیید پیش من. به خاطر همین من می گویم مهرداد شهید شده است.» مادرش از خاطرات مهرداد می گفت: یک بار یک مین گوجه ای را خنثی کرده و در ساک گذاشته و به خانه آورده بود!! مهرداد روحیه شادی داشت و بچه نترس و شجاعی بود. او همچنین کاراته باز خوبی هم بود.
    مهرداد در آن مصاحبه از پدر و مادرها می خواهد احساساتی و وابسته نباشند و از پدر و مادر خود که زمینه آمدن او به جبهه را فراهم کرده اند تشکر می کند اما جریان اعزام او به جبهه از زبان پدر و مادرش شنیدنی است:
    مادرش می گوید: آمدند گفتند مهرداد می خواهد به جبهه برود، من گفتم سنش کم است کاری از او بر نمی آید بعد فهمیدم او آموزش رزم شبانه هم دیده است! گفتم مسئله ای نیست و به جبهه رفت. پدرش ادامه می دهد: به او می گفتیم آنجا باید مراقب باشی و هر خدمتی می توانی انجام دهی و بارها خودم او را می رساندم! بار آخر به او گفتم دیگر نمی خواهد بروی. مسعود شهید شده است، محمد هم در جبهه است تو بمان، او به من گفت پدر اگر می دانستی عراقی ها چه بلایی به سر هم وطن های ما می آورند، این را نمی گفتی. من باید حتما بروم...»
    مهرداد وصیت نامه ای نداشت اما از او دفترچه خاطراتی به جا مانده است که به گفته مادرش برخی برگه های آن را گروه هایی که برای مصاحبه آمده بودند بریده بودند.
    از این مادر شهید راجع به مسعود شهید دیگر این خانواده هم پرسیدیم: مسعود پسر ساکت و آرامی بود در رزم دفاع، دیسک کمر گرفت و از سربازی معاف شد و در سپاه استخدام شد. نامه ای از او به دست ما رسید که فلان روز فلان ساعت شهید می شوم و 19 اسفند سال 60 شهید شد. نوروز سال 61 به ما خبر دادند. در وصیت نامه اش نوشته بود همه کار من را خودتان انجام دهید و من و پدرش او را شستیم و کفن کردیم و در قبر گذاشتیم!
    اگر مهرداد بود الآن حرفش چه بود؟ مادر جواب می دهد «ایراد به این برنامه ها می گرفت» می گویم کدامین برنامه ها؟ صدایش با بغض درمی آمیزد و کمی بلند می شود: «این برنامه ها برای اسلام نیست؛ بدحجابی، اعتیاد، بی بندوباری، گرانی و... اینها ما را عذاب می دهد... اینها از نبود پسرانم بیشتر عذاب آور است. بارها شده خدا را شکر کردم که رفتند و نیستند این برنامه ها را ببینند. اگر بودند مریض می شدند. مملکت ما شیعه است نباید این برنامه ها باشد کلا رها کردند بعضی مسائل قبلا این گونه نبود. به خانواده شهدا بی عزتی می کنند علنا می گویند می خواستید اجازه ندهید بچه هایتان بروند...!»
    پدر مهرداد هم می گوید: «اینها خانواده شهدا را زجر می دهد بعضی مطالب متاسفانه پیگیری نشد.»
    آری... در جامعه ای که مهرداد عزیزاللهی فراموش شوند و در پس پرده غفلت قرار گیرند این گونه مسائل عجیب نیست. رها کردند، رها کردیم و...
    مادر این بار با عصبانیت بیشتری می گوید: «چندی قبل در تلویزیون برنامه شیطان پرست ها را نشان می داد. واقعا عذاب آور بود... در جمهوری اسلامی یک نفر شیطان پرست باشد، یک جوان این طور شود؟ خیلی برنامه های مملکت به هم ریخته است...»
    مسئولین فرهنگی، دست اندرکاران بسیج و... اگر توجه به شهدا داشتند و این الگوهای ناب را به جوانان معرفی می کردند، بی شک این گونه این مادر شهید بی تاب نمی شد و آه نمی کشید... همه مشکلات از تهاجم فرهنگی نیست حجم بیشتری از آنها به خاطر تغافل فرهنگی ماست !
    مهرداد عزیزاللهی در میان شهدا بسیار است؛ چشم های ما بسته است...
    نوجوان بود ولی زیرک و تیز
    روح چون کوه، ولی جسمش ریز
    ذهن مملو شده از فکر جهاد
    آسمان جبهه مرکب هم باد
    مادرش شیرزنی زهرایی (س)
    گل گلدان نه، گل صحرایی
    داد در راه خدا یاد به او
    «مهردادی» که خدا داد به او
    راه سرخی که ولی اللهی است
    نوجوانی که «عزیزاللهی» است
    «عاصیا» دادن جان آسان نیست
    قیمت قرب خدا جز جان نیست
    شعر از طلبه بسیجی
    (محمود عصر جدید)
     
    متن کامل مصاحبه شهید مهرداد عزیزاللهی + فیلم
     «سردار کوچک»
     
    بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی. با سلام بر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و نائب بر حقش قلب تپنده مستضعفان جهان امام خمینی (ره) و شهدای راه حق و حقیقت و مجروحین و معلولین. مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان که 14 سالمه. انگیزه ای که باعث شد به جبهه بیام... واقعا اون برادرایی که قبلا جبهه بودند و می آمدند برای ما تعریف می کردند جبهه چه خاصیت های خوبی داره... که مثلا هر کسی بره ساخته میشه از هر لحاظ و دیگه اون ناخالصی ها و اون گناهاش در اونجا... در جبهه معصیت نمی شد... من به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه.
     ¤ چند وقت است در جبهه هستی؟
    الآن حدود 8-9 ماهه که در جبهه هستم. 3 ماه آن را در کردستان بودم.
     ¤ در کردستان چه کار می کردید؟
    در کردستان جنبه تبلیغاتی بوده که ما کار می کردیم.
     ¤ در این مدت که در گردان تخریب هستید چه کارهایی انجام داده اید؟
    تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می شد خدا می کرد. ما فقط وسیله بودیم. همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می آمدیم. یک خمپاره تقریبا 5 متری ما خورد. قشنگ 5 متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می کند.
    ¤ در محورهای مختلف عراق که مین می گذارند مین خنثی کردید آیا برای محورهای خودمان مین کاشتید؟
    خنثی بله کردیم. یک مقدار در عملیات بیت المقدس بود که برای برادرامون در فتح خرمشهر وحله اول و دوم و سوم که معبر باز کردیم. عملیات رمضان بود که معبر باز کردیم در تیپ نجف اشرف که واقعا معجزات زیادی بر ما شد همین عملیات که معبر باز نکردم در گردان بودم.
     ¤ وقتی می آمدی جبهه پدر و مادرت راضی بودند، از آنها اجازه گرفتی؟
    پدر و مادر من اتفاقا زمینه آمدن به جبهه را خودشان درست کردند. واقعا از آنها تشکر می کنم که اجازه دادند بیام جبهه. به بقیه پدر و مادرها هم می گم این قدر احساساتی نباشند. وابسته نباشند که فرزندشون بیاد جبهه ... بگذارند فرزندشون بیاید، خودشان بیایند ساخته بشن در این جبهه ها. به نظر من هر کس حداقل باید یک هفته بیاد و جبهه ها را حتی به صورت تماشا نگاه کند.
     ¤ تا حالا رفتی برای مین گذاری؟
    بله رفتیم ولی از نظر امنیتی درست نیست بگم کجا...
     گزارش از احسان آیتی
    هفته نامه صبح صادق6/8/87


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]
     حسین شریعتمداری در یادداشت روز 17 شهریور کیهان که به نمایندگان مجلس به خاطر استیضاح وزیر آموزش و پرورش انقاد نموده است مدعی شد (شواهد و قرائن از انتخاب مجدد احمدی نژاد حکایت می کند)
    بدون شک کیهان و و حسین شریعتمداری در این چند ساله در خط اصولگرایی و دفاع از خط و راه امام زحمات فراوانی کشیده اند. اما نکته قابل توجه آن است که کیهان تمام اصولگرایی نیست اما جریان اصلاحات و مخالف اصولگرایی همیشه قصد دارد کیهان را آیینه تمام نمای اصولگرایان وانمود کرده و نظرات و آرای کیهان و مخصوصا مدیر مسئول آن را به کلیت اصولگرایی نسبت دهد. همین امر گر چه اشتباه باشد  می طلبد تا افراد به گونه ای سخن گویند تا کمتر بهانه دست طرف مقابل دهند. این سخن آقای شریعتمداری که شواهد و قرائن از انتخابات مجدد احمدی نژاد حکایت دارد بدون شک نظر رسمی اصول گرایان نیست  چه ان که هنوز با قطعیت نمی توان این گونه حکم نمود که چه کسی ریس جمهور خواهد شد. گرچه نگارنده هم اعتقاد دارد احتمال پیروزی دکتر احمدی نژاد در انتخابات آتی بسیار است اما احتمال دادن کجا و حکم قطعی دادن کجا؟ به نظر برای جلوگیری از سوئ استفاده های احتمالی جریان مخالف اصولگرایی سوم تیر  آقای شریعتمداری باید هر چه زودتر قرائن و شواهد خود را ارائه کند که بر اساس کدامین قرائن و شواهد ایشان اعتقاد دارد مجددا احمدی نژاد رییس جمهور است.
    اما در این میان جا دارد به آقای شریعتمداری یک انتقاد -و یا بهتر بگویم اعتراض- داشته باشم که در مقابل سخنان سخیف نوری زاد وتوهینهای او به مراجع عظام سکوت پیشه کرده و حق مطلب را ادا ننمودند. از آقای شریعتمداری که در دفاع از آیت الله مصباح سنگ تمام گذاشتند و چندین مقاله نگاشته و در بابر موضع گیریهای  اصلاح طلبان همیشه قلمشان به روز است انتظار بود این بار هم این توهینها را بی پاسخ نگذارند. آقای شریعتمداری اتفاقا بعضی از این شواهد و قرائن خلاف ادعای شما را ثابت می کند یادتان هست که خودتان پیرامون عدم عزل مشایی خطاب به رییس جمهور چه مرقوم فرمودید؟؟


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]

    پس از هجرت رسول خدا به مدینه اولین اقدام ایشان بنای مسجد بود و پس از آن بود که تجمعات مسلمانان در این مکان عبادی انجام می شد. مسجد هم محل نماز بود هم محل آموزش هم قضاوت هم بیعت و هر گونه فعالیت سیاسی و اجتماعی و حتی نظامی در مسجد صورت می گرفت. پس رسول خدا نیز حتی خلفای راشدین برای بیعت گرفتن از مردم مسجد را انتخاب کردند امیر المومنین نیز مسجد را پایگاه اجتماعی و سیاسی خود قرار داد و دکه القضای خود را انجا بنا نهاد و در اخر در محراب عبادت ترور و شهید شد.

    به لحاظ ماهیت سیاسی اسلام مساجد به تبع این چنین هستند به گونه ای که مسجد الحرام بعنوان مقدسترین مسجد مسلمین هر ساله مرکز بزرگترین اجتماع فرهنگی و سیاسی و عبادی  مسلمانان است.

    محمد علی ابطحی در یادداشتی که روزنامه اعتماد ملی نیز آن را منتشر کرد با سوال از اینکه مسجد عبادی یا سیاسی مدعی شده است مساجد ما به این خاطر رونق چندنای ندارد که سیاسی هستند و به همین خاطر معنویت در انها کم است!! وی می نویسد: مساجد در ایران، کم‌جمعیت‌تر از مساجد بسیاری از کشورهای اسلا‌می است. شاید یکی از دلا‌یل آن هم عجین بودن دین و حکومت در اداره مساجد است. تلا‌ش برای رونق معنوی مساجد می‌تواند کمک بزرگی برای آرامش معنوی جامعه باشد.

    وی برای اثبات سخن خود از وجود بسیج در مساجد و مرکز رسیدگی به امور مساجد اشاره کرده و به همین خاطر مساجد را حکمتی دانسته که باعث گریز جوانان از مسجد شده است!!  جدای از اینکه چه اندازه این ادعای ابطحی قابل اثبات است که مساجد ما کم رونق تر از کشورهای دیگر هستند این نکته قابل توجه است که چنانچه گذشت مساجد همیشه از صدر مرکز و پایگاه سیاسی و اجتماعی حکومتهای اسلامی بوده است. امام خمینی در این باره  می‏فرمای: «مسجد در اسلام ... همیشه مرکز جنبش و حرکتهای اسلامی بوده... از مسجد، تبلیغات اسلامی شروع می‌شده است، از مسجد حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در (زیر) بیرق اسلام بوده است.»(صحیفه امام، ج.7، ص.65.) «در صدر اسلام از همین مسجدها جیش‌ها، ارتش‌ها راه می‌افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسی ـ اسلامی بوده، هر وقت یک گرفتاری را طرح می‌کردند صدا می‌کردند: «الصلوه مع الجماعه» اجتماع می‌کردند، این گرفتاری را طرح می‌کردند، صحبت‌ها را می‌کردند، مسجد مرکز اجتماع سیاسی است. اجتماعات خود را هرچه بیشتر در مساجد و محافل و فضاهای باز عمومی برپا نمایید.»(همان، ج.10، ص.16 و 17.) از این رو این سخن ابطحی نشان از این دارد که در نظر وی معنویت را باید  در جدای اجتماع کسب کرد و مساجد را تبدیل به کلیسا نمود!! به نظر ابطحی مسجد از ابتدای تاسیس آن در اسلا‌م با صبغه معنویت و جایگاه ارتباط با خدا به وجود آمده و برای امکان خلوت کردن خلق و خالق تاسیس شده است در حالی که مساجد اشیعه هم جایگاه اعتکاف است هم اعتراض! مسجدی مسجد است که به قول حضرت امام دردی از جامعه دوا کند به فرمایش حضرت امام : «مساجد باید مجتمع بشود از جوانها، اگر ما بفهمیم که این اجتماعات چه فوائدی دارد و اگر بفهمیم که اجتماعاتی که اسلام برای ما دستور داده و فراهم کرده است، چه مسائل سیاسی را حل می‌کند، چه گرفتاری‌ها را حل می‌کند، این‌طور بی‌حال نبودیم که مساجدمان مرکز بشود برای چند پیرزن و پیرمرد.»(همان، ج. 13، ص.325.) چنانچه در کلام نورانی امام روشن است بر خلاف ادعای ابطحی، مسجدی پر رونق خواهد شد که علاوه بر عبادت فردی به درد اجتماع خود نیز توجه کند و این چنین مسجدی است که دشمنان را به هراس و ترس وا می دارد و  گرنه مسجدی که صبح تا شام تنها در ان ذکر و نماز باشد دشمنان اسلام را خوشحال هم میکند و حتی بدان کمک هم  می‏کنند. بروید توی مسجدتان و هرچه می‌خواهید دعا کنید، هرچه می‌خواهید قرآن بخوانید حکومتها هم به شما کار ندارند اما این اسلام نیست.»(همان، ج.3، ص.227.) چنانچه در ایران اکثر مساجد فعال و پرمخاطب مساجدی هسنتد بیجیان در آنها فعال تر هستند و بسیاری از مساجد وجود دارد که با فعالیتهای مختلف خود اعم از اموزش و فرهنگی و کمک به محرومین و ... یک محله را تحت الشعاع فعایتهای خود قرار می دهند.

    البته ناگفته پیداست که سیاست مسجد با مسجد سیاسی که طرفداران هر گروه و جناح، این مکان مقدس را سیاسی و جناحی کرده و امام جماعت، نمازگزاران، سخنرانان و تمام برنامه‌های آن طبق سلیقه آن گروه اجرا می‌شود، فرق، می‌کند. چرا که با تعریفی که اسلام از مسجد عرضه می‌کند، مسجد نمی‌تواند پایگاه سیاسی «یک حزب» باشد، مسجد از یک سو به «خدا» و از سوی دیگر به «مردم» تعلق دارد. از این رو نمی‌تواند زیر سیطرة یک باند سیاسی قرار بگیرد و از آن به صورت مرکز فعالیتهای تشکیلات گروهی استفاده شود.

    با این همه در حکومت اسلامی مسجد از ارکان اصلی حکومت است و این دعوی که حکومتی و یا سیاسی نمودن مساجد از رونق آن می کاهد با تعالیم اسلامی هم خوانی ندارد و اگر احتمالا نارسایی در مساجد دیده می شود علت آن را باید  در جایی دیگر جست.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]

    دفعه قبل که مستر مشایی معاون نورچشمی رییس جمهور درباره مردم غاصب و صهیونیست اسراییل سخن راند مننظر بودم فاطمه رجبی و یا آقای جوانفکر قلم تیز کنند و با عبارات مخصوص خود بر این گفته ضد انقلابی و ضد ایرانی بتازند. منتظر بودم رسانه های حامی دولت و مدعی اصولگرایی اصیل و عدالت خواهی که بر کوچکترین موضع گیریهای دختر شیرین عبادی و پسر خاتمی و نوه منتظری و پسر دایی قالی باف واکنش نشان میدهند یک خط اعتراض به این گفته ها داشته باشند. منتظر بودم جناب رییس جمهور سخنان معوانش را نظرات شخصی و نه از جانب دولت اعلام کند. منتظر بودم رییس جمهور که در تغییر و توبیخ و نامه نگاری به روسای قوا و برخی وزیران و ... دست سزیعی دارد در قبال این سخنان هم حرفی بزند. منتظر بودم موسسه نشر آثار امام با بیان نظرات امام دراین باره راه را بر زیاده گویی های خلاف نظر امام بندد. اما هیچ یک نشد و باز این عنصر محبوب رییس جمهوری با ضریب هزار حرفهای گذشته خود را تکرار کرد. آن هم از زبان ملت ایران!! تا دهن کجی آشکاری به همگان داشته باشد. حتی دفعه قبل رسانه های حامی دولت کوشیدند این افتضاح را به گونه رو پوشانی کنند اما ...

    روی سخن مستقیما با شخص رییس جمهور است که ادعای عدالت دارند. نظر رییس جمهور هم آیا با این معاون نور چشمی یکسان است؟ آیا دولت نهم گام به گام حرکت قهقرایی خود به قبل را آغاز کرده است؟  انتخابات رییس جمهوری نزدیک است آقای احمدی نژاد شما خودت با پوست و گوشت لمس کردی مردم ایران با هیچ کس مسامحه نمیکنند... صاحب این قلم در دفاع از دولت نهم و پاسخ به انتقادات علیه آن مشهور است اما تا جایی با دولت نهم همراه خواهیم بود که از او بوی امام و رجایی به مشام برسد والا ...



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :احسان آیتی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   36   37   38   39   40   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی