میپرستمت چون گفتهاند باید بپرستمت و چه فایده دارد اینجور پرستیدن... آه خدای من... میخوانمت وقتی به چیزی نیاز دارم (!) و یا وقتی از چیزی میهراسم (!)... و وقتی مشکلم حل میشود دوباره از یاد میبرمت... و تو چه صبورانه بندهات را دوست داری و به او عشق میورزی... باشد که روزی با صدای بلند در جهان فریاد بر آرم: « تنها به رسم عاشقیام میپرستمت... »
الحمدلله»
91/10/5 4:3 ع
سایت خبری شیرازه فیلتر شد»
91/9/23 1:21 ص
فیلترینگ تا کی؟ ایا این قانون خود قانونمند عمل میکند؟؟ با خبر شدیم

مدیر مسئول سایت خبری غریو درباره فیلتر شدن سایت گفت:از امروز چهارشنبه 22 آذر حدود ساعت 10غریو فیلتر شده است.
وی با بیان اینکه تاکنون سایت خبری غریو تذکری دریافت نکرده است گفت: غریو با رویکرد سیاسی،فرهنگی توسط جمعی از دانشجویان شیراز اداره می شود.و بعضا مسئولین از این امر مطلع هستند.
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
متن سخنرانی حضرت زینب (س) در شام»
91/9/8 5:4 ع
متن سخنرانی و خطبه حضرت زینب(س) در شام بر اساس نص لهوف.
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
ناگهان سایه ی خورشید به صحرا افتاد»
91/9/4 8:54 ص
ناگهان سایه ی خورشید به صحرا افتاد
آسمان خم شده و ماه به دریا افتاد
...
پیش از این بود که مردی دل خود را گم کرد
آنچنان رفت که یکباره زمان جا افتاد
عشق می خواست که همگام شود با گامش
عشق هم چند قدم آمد و از پا افتاد
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی فال به لب تشنه ی سقا افتاد
شاه شمشاد قدان،خسرو شیرین دهنان
خیره در چشم خدا ، محو خدا،نعره زنان
مست از گفتن یاهوی خودش رد شد و رفت
مشک برداشت و از روی خودش رد شد و رفت
رفت تا از نفسش علقمه بی تاب شود
رفت تا آب خجالت بکشد،آب شود
دست در نهر فرو برد و نگاهش تر شد
دید تصویر خودش شکل کسی دیگر شد
دید لبهای کسی خشک تر از خاک کویر...
گفت ای علقمه این قسمت من نیست،بگیر!
...
لبش آتشکده شد ،باز هم از او دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخش، ترس به لشکر افتاد
باز از دور نگاهش به برادر افتاد
...
دختری دید که از دور کسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
رفت در خیمه و خندید...عمو آب آورد!
لحظه ای زمزمه پیچید:عمو آب آورد
باز بیرون زد و زل زد...نکند دیر شود
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر شود
خیره شد باز ولی بین تماشا گم کرد
او نمی دید و عمو دست خودش را گم کرد
آب شرمنده ی او غرق خجالت می ریخت
داشت از دست عمو بار امانت می ریخت
...
داشت از دست عمو... آه...عمو دست نداشت
گم شده تکه ای از ماه...عمو دست نداشت
آسمان تیره شد و ولوله ای برپا شد
ماه چرخید و چنان زلزله ای برپا شد...
آتش آن نیست که در خرمن پروانه زدند
آتش آن است که در سینه ی سقا افتاد
عرق شرم به پیشانی او زد ،ناگاه
به نگاهش گذر حضرت زهرا افتاد
سمت او آمدو آرام صدا زد پسرم
بعد از این بود زبانش به تمنا افتاد
داد می زد که برادر تو کمی قبل سفر
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر...
یار می آمد اگر بخت به او رو میکرد
تیر در چشم عمو بود فقط بو میکرد
بوی سیب آمد و مدهوش تو شد تا به ابد
یار با اوست چه حاجت که زیادت طلبد؟
حسن اسحاقی
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
گفتیم یا اباالفضل....»
91/9/3 11:53 ص
عشقی چو برگزیدیمگفتیم یا اباالفضل
از عاقلان بریدیم گفتیم یا اباالفضل
بازار عشق عباس گرم است همچو خورشید
ما عشق او خریدیم گفتیم یا اباالفضل
هر هیئتی که رفتیم پرچم به دست او بود
با سر سویش دویدیم گفتیم یا اباالفضل
از زینب و رقیه زهرا همه امامان
هر روضهای شنیدیم گفتیم یا اباالفضل
بین حسین و عباس در کربلا نشستیم
خیل ملک چو دیدیم گفتیم یا اباالفضل
از هیبت علی و ایوان شنیده بودیم
تا در حرم رسیدیم گفتیم یا اباالفضل
با عشق و مشق عباس هر شب به خواب رفتیم
آرام آرمیدیم گفتیم یا اباالفضل
بر مشک چشمهامان تیر غمش چو بنشست
آهی ز دل کشیدیم گفتیم یا اباالفضل
اشکم زبان گشود و با اشک مشک می گفت
تا بر حسین چکیدی گفتیم یا اباالفضل
بر کام تشنه او یک عمر گریه کردیم
هر جا که آب دیدیم گفتیم یا اباالفضل
بر روضه های سخت و سنگین فاطمیه
تا پیرهن دریدیم گفتیم یا اباالفضل
صدها سخن ز رزم شبه علی شنیدیم
چون مثل او ندیدیم گفتیم یا اباالفضل

نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]
گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]