سفارش تبلیغ
صبا ویژن







وقتی چند روز پیش خبر اعطای جایزه خانواده مخملباف (که از جشنواره کذایی زنان آلمان کسب کرده بود) به زهرا رهنورد با آن تعریف و تمجیدهای غلوآمیز انتشار یافت برای اهل فن خیلی تعجب برانگیز نبود، چرا که پیش از این نیز خانواده مخملباف جوایزی را که از چنین جشنواره‌های بی‌هویتی کسب کرده بود به فتنه‌گرانی چون مهدی کروبی، حسینعلی منتظری، محمد نوری زاد و عباس امیر انتظام اهدا نموده بود!
از سوی دیگر علاقه و ارادت مخملباف به رهنورد چیز جدیدی نبوده و قبل از انتخابات سال گذشته به خوبی ظهور و بروز یافت. مخملباف که سالها بود به گفته خود عرصه سیاست را ترک کرده و سراغ کار هنری رفته بود، در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری بطور مشکوکی به سیاست بازگشت و با صدور اطلاعیه‌ای به حمایت از موسوی پرداخت. در بخشی از این اطلاعیه مخملباف دلائل حمایت خود از موسوی را چنین بیان می‌دارد:
«مهندس موسوی با آن که مرد است، اما در کنار او زنی است که مدام حقوق زنان را به یاد او می‌آورد. ما ایرانی‌ها 70 میلیون جمعیت هستیم. نیمی از ما ایرانی‌ها را زنان ایرانی تشکیل می‌دهند. آن‌ها رای می‌دهند. آن‌ها در رنج‌های ما حتی بیش از ما رنج می‌برند. اما هیچ‌گاه در سطح کلان سیاسی، نقشی برای خود نمی‌بینند. برای شرایط کشور ایران، این نقش نمادین بانوی اول ایران، آن هم در کشوری که به نهاد خانواده می‌بالد، یک گام آغازین برای حل مشکل حضور زنان در عرصه سیاسی است. و این فرصتی است که با وجود رهنورد در کنار موسوی می‌تواند ایجاد شود.»!
اما آنچه تا حدی تعجب همگان را به همراه داشت، تعابیر عجیب و غریبی است که همسر موسوی در وصف خانواده مخملباف ایراد داشته است. وی با صدور پیامی ضمن تشکر از خانواده مخملباف به خاطره اهداء جایزه مذکور به وی در توصیف مخملباف و فرزندانش می‌نویسد: «کیست که نداند وفاداری و عشق شما به ملت، چگونه الهام‌بخش بزرگی در درک زیبایی‌شناسی و خلاقیت هنری‌تان بوده است. تا آن حد که شما را به هنرمندانی نه فقط برای ایران بلکه به هنرمندانی برای بشریت دردمند تبدیل کرده است به ویژه آنکه تبعیض‌ها و سرکوب‌ها نسبت به تمام ملت و به خصوص زنان را با ابزار سحرانگیز سینما، متعهدانه بیان می‌کنید.»
عمق فاجعه تعریف و تمجید اینچنینی از مخملباف آنگاه مشخص خواهد شد که مروری بر سیر تحولات مخملباف و فیلمهایش در سه دهه اخیر داشته باشیم تا مشخص گردد که رهنورد از چه کسانی ستایش می‌کند!
مخملباف که کار فیلمسازی را در ابتدای دهه 60 با آثاری چون توبه نصوح، دو چشم بی سو و استعاذه آغاز کرده بود چنان شخصیت پرخاشگر و افراطی بود که همه مخالفین را به انحراف متهم می‌کرد! اما این چهره به ظاهر سوپرحزب اللهی! چنان زود از ریل انقلاب خارج می‌شود که تعجب همگام را به همراه دارد. هرچند بزرگان تیزبینی چون سید الشهداء اهل قلم خیلی پیش از این هویت وی را کشف کرده بودند. سید مرتضی آوینی می‌نویسد: «از همان اول با کمال تأسف معلوم بود که مخملباف از آن تب‌های تند است که زود سرد خواهد شد، اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که این برودت قریب الوقوع را باور کنند. اما امروز دیگر در وجود او، باید "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد." »
تحولات شخصیتی مخملباف در اواخر دهه 60 با سفر چند روزه وی به اروپا آغاز شد و تا بدانجا پیش رفت که آثار انحرافی چون نوبت عاشقی، سکس و فلسفه و فریاد مورچگان که مروج اباحی گری است در کارنامه وی ثبت گردید. و حال سازنده فیلم ""فریاد مورچگان" که با صراحت تمام برای اولین بار در سینمای ایران صحنه عریان شدن یک زن را در برابر دوربین به تصویر کشیده است، در این تقدیرنامه خانم رهنورد به عنوان مدافع حقوق زنان معرفی می‌شود! معلوم نیست این دفاع چگونه صورت گرفته و آیا ترویج بی‌بند و باری و عریانی از نگاه همسر موسوی ارتقاء جایگاه زن در جامعه است!؟ و آیا مشاور ارشد آقای موسوی در صورت موفقیت در انتخابات دهم ریاست جمهوری در تلاش بوده تا چنین تفکراتی انحرافی در حوزه مسایل زنان را در عرصه فرهنگ و سینمای ایران بسط و گسترش دهد!؟ همچنین نظر خانم رهنورد در مورد کشف حجاب خانواده مخملباف مشخص نیست و معلوم نیست که آیا وی پوشش چنین خانوده نمونه‌ای! را می‌پسند یا خیر؟
البته در ورای این اظهارات علت اصلی تعریف و تمجید رهنورد از مخملباف را باید در حمایت بی‌دریغ مخملباف از سران فتنه در ماجرای فتنه 88 دنبال نمود. مخملباف از ابتدای کلید خوردن سناریوی کودتای مخملین خود را سخنگوی موسوی در خارج از کشور معرفی کرد (ادعایی که هیچگاه توسط موسوی تکذیب نشد!) و تمام وقت خود و خانواده خود را در خدمت خیانت به کشور و حمایت از فتنه قرار داد! وی در کنار ضدانقلاب فراری چون محسن سازگارا به تبلیغ علیه نظام اسلامی پرداخته و با صدور بیانیه‌های متعدد مشترک تلاش کردند تا فضای کشور را ملتهب نگهداشته و به زعم خود نام خاندان موسوی و فتنه سبز را زنده نگه دارند!؟ وی با سفر به نقاط مخالف اروپا و آمریکا تلاش کرد تا ضدانقلاب خارج نشین را در دفاع از موسوی بسیج نماید.
به همین خاطر است که رهنورد امروز خود و خانواده موسوی را وامدار خانواده مخملباف می‌داند و در تلاش است به نحوی جبران نماید و چنین تعابیر بی‌پایه‌‌ای را در مورد خانواده مخملباف بسراید و خانواده مخملباف را به عنوان دوست خطاب کرده و هنرمندی این خانواده را مورد ستایش قرار دهد!
پیش از این شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی در وصف مخملباف گفته بود: «مخملباف فقط شعار می‌دهد و از همان آغاز هم همین بوده است ... وقتی بادکنک می‌ترکد صدای آن تا مدتها در گوش زنگ می زند.» و این تعبیری است که امروز بیش از مخملباف می‌تواند برازنده شریک زندگی آقای موسوی باشد.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]

    بعد از چندماه از صدور بیانیه شماره 18 موسوی در 25 خرداد امسال که حتی مورد توجه همراه نزدیک وی نیز قرار نگرفت و به تکرار ملال‌آور دروغها و ادعاهای پیشین اختصاص یافت، بار دیگر موسوی به ابزار بیانیه نویسی روی آورده تا بدین منوال بعد از مدتها کمی از انزوا خارج شده و اظهار وجودی در عرصه فضای مجازی داشته باشد.
    این بیانیه نیز که همچون نوشته‌های پیشین وی به سیاهه‌ای برای تضعیف نظام اسلامی شباهت دارد، به بهانه ماه آذر و فرا رسیدن روز دانشجو صادر شده اما بخش عمده آن به تخریب دولت و تلاش برای ناکام جلوه دادن طرح تحول اقتصادی اختصاص دارد.
    اما آنچه در این نوشتار قابل توجه است ادعای موسوی در مورد وضعیت جنبش دانشجویی در کشور می‌باشد. وی خطاب به مسئولین نظام اسلامی می‌نویسد: «نمی‌اندیشید که حتی اگر تمام مساجد و تکایا و نهادهای سنتی را آمرانه و بخشنامه‌ای در خدمت محکومیت جنبش سبز به کار بگیرید، سه میلیون دانشجوی آگاه و فرهیخته می‌توانند با پراکندن پرسشها و نقدها پل‌های ارتباطی نیرومندی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ریشه‌های عقب ماندگی و فقر و سقوط تولید ملی را توضیح دهند؟»
    اعلام حمایت سه میلیون دانشجو از مواضع فتنه گران سبزرنگ را باید آخرین ادعای مرد متوهم فتنه دانست که نشان از بی‌اطلاعی و تداوم خیال‌پردازی‌های وی دارد. همانطور که در حوادث سال گذشته نیز شاهد بودیم یکی از ناکامی‌های بزرگ فتنه‌گران را می‌توان عدم توانایی همراه‌سازی دانشگاه با خود دانست، نقطه ضعف فاحشی که حتی خود مجبور به اعتراف بدان شدند! جنبش دانشجویی که به خاطر وجود روحیات جوانی که با نقد و اعتراض و پرسشگری همراه است، همواره مورد طمع جریانهای سیاسی بوده است. فتنه گران که از تداوم اقدامات غیرقانونی و اردوکشی خیابانی ناتوان شده بودند، بدنبال بستری برای تداوم کار خود بوده و بدین منظور نیم نگاهی به دانشگاه داشتند که با توجه به خصوصیات مذکور می‌توانست بهترین گزینه باشد، ولیکن همانطور که شاهد بودیم چنین نشد و دانشگاه حاضر به همراهی با فتنه نگردید و بر مسیر دیگری رفت.
    صدور چند بیانیه متفرقه توسط برخی تشکلهای به ظاهر دانشجویی (همچون سازمان ادوار تحکیم و تشکلهای وابسته) که توسط احزاب برشکسته سیاسی حامی فتنه اداره می‌شوند و البته از اختلافات درون گروهی به شدت رنج می‌برند، هیچگاه نتوانست بدنه دانشگاه را با خود همراه سازد. اوج تلاشهای ناکام سران فتنه در روز دانشجو سال گذشته شکل گرفت که موسوی با صدور بیانیه شماره 16 خود فرمان اغتشاش سه روزه در دانشگاه را صادر نمود، اما این اقدام نیز با حضور دانشجویان پیرو خط امام و رهبری ناکام ماند و غائله به سرعت خوابید.
    در بیانیه جدید نیز موسوی در تلاش مجدد برای تحریک دانشگاه است. وی در عبارت فوق با صراحت اعتراف دارد که مساجد، تکایا و نهادهای سنتی (و البته حتما بسیج) به محکومیت فتنه سبز رای داده است، اما متوهمانه مدعی است که سه میلیون دانشجوی دانشگاهها از علاقمندان به فتنه سبز به شمار می‌آیند!؟ گویا فراموش کرده است که به برکت انقلاب اسلامی در درون هر دانشگاه نیز نهادهای سنتی!؟ از قبیل مساجد، تکایا و بسیج وجود داشته و محوریت فعالیتهای سیاسی و انقلابی را تشکیل می‌دهند و آگاهترین دانشجویان نیز در این مکانها فعالیت دارند. به عبارت دیگر در جامعه اسلامی هرکس پایگاههای حیاتی  چون مسجد و تکایا و هیئات مذهبی را از دست داده و از آنها جدا و بریده باشد، عرصه اجتماع را از دست داده و شکل‌‌گیری محفلهای جدید و راه‌اندازی شبکه‌های اجتماعی کذایی در فضای مجازی و کاذب اینترنت نمی‌تواند جایگزین این نهادهای سنتی! گردد.
    البته دانشجویان مسلمان دانشگاهها همچون گذشته با حفظ رحیه پرسشگری و «با پراکندن پرسشها و نقدها می‌توانند پل‌های ارتباطی نیرومندی بین نظام اسلامی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ریشه‌های عقب ماندگی و فقر و سقوط تولید ملی را توضیح دهند» و افشا سازند که چگونه تفکرات انحرافی وابسته به مکاتب شرق و غرب (سوسیال و لیبرال) در سالهای اخیر در خدمت به بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی عمل کرده‌اند که آخرین نمونه آن راه اندازی و هدایت بلوا و فتنه سال 88 می باشد.
    همچنین فعالان جنبش دانشجویی به خوبی آگاهند که نظام اسلامی و در راس آن رهبر معظم انقلاب اسلامی همواره خواهان حضور فعال دانشگاه در عرصه مهم تحولات سیاسی – اجتماعی بوده و تقویت خصوصیات مثبت جنبش دانشجویی از قبیل آرمانخواهی، روحیه پرسشگری و انتقاد منصفانه را مورد تاکید قرار داده اند. دانشگاه به خوبی به خاطر دارد در دهه 70 در اوج دوران سازندگی و در زمانی که مسئولین اجرایی کشور علاقه چندانی به فعالیتهای سیاسی جنبش دانشجویی نداشتند، و در زمانی که موسوی به خواب 20 ساله فرو رفته و چشم بر معضلات و مشکلات کشور بسته و در خیالات و رویاهای شاعرانه و هنری!؟ خود غرق بود، حکیم فرزانه انقلاب اسلامی در سخنرانی تاریخی خود از سیاسی شدن دانشگاه سخن گفت و اعلام نمود:
    «بنده دلم می‏خواهد این جوانان ما، شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتّی دانش‏آموزان مدارس، روی این ریزترین پدیده‏های سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کرده‏اند و می‏کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمی‏فهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمی‏فهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین کشوری می‏تواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟!» (12/8/72)
    بله, براستی اگر آگاهی و بصیرت مهمترین معبر برای گذر از فتنه است، در این مسیر جنبش دانشجویی جزو صف شکنان خط مقدم جبهه مبارزه با فتنه‌گری قرار دارند. لذا خطاب به سران متوهم فتنه باید گفت که آب بر هاون نکوبید چرا که دانشگاه همگام انقلاب است نه همراه فتنه!



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]

    انصراف یونسکو از همکاری با جمهوری اسلامی در برگزاری "همایش روز جهانی فلسفه سال ????" به میزبانی تهران در کمتر از دو هفته مانده به زمان برگزاری آن در 30 آبان ماه، حکایت از سناریوی دیگر کشورهای غربی برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی دارد.
    در این همایش که قرار است در آن قریب به 100 میهمان از دیگر کشورهای جهان و در کنار اساتید بزرگ داخلی حاضر باشند، تا به حال بیش از 200 مقاله علمی ارسال گردیده که نشان از استقبال کم نظیر علاقمندان به فلسفه و رونق این همایش دارد. این اقدام یونسکو هرچند می‌تواند حاشیه‌ای برای این همایش بین‌المللی باشد اما با توجه به استقبال خوب صورت گرفته نمی‌تواند مانع برگزاری باشکوه آن گردد. در این باره توجه به چند نکته ضروری است:
    1- این اقدام یونسکو بعد از حاشیه سازی‌هایی صورت گرفت که اپوزیسیون جمهوری اسلامی آغازگر آن بود. صحنه‌گردانان این عرصه، فیلسوف‌نمایان لیبرال و حامیان خارج نشین جریان فتنه بودند که بعد از شکست سناریوی کودتای مخملین به شدت عصبانی و زخم خورده شده و تلاش داشتند تا از خشم خود با انتقام گیری از  نظام اسلامی و دولت دهم به نحوی بکاهند. در همین راستا بود که از حدود یکسال پیش "رامین جهانبگلو" لیبرال فراری مورد علاقه جریان دوم خرداد، دست بکار شده و جمعی از هم پالگی‌های خود را همچون محمدرضا نیکفر، فرزین وحدت، داریوش آشوری، باقر پرهام، به خط کردند تا با جوسازی علیه نظام اسلامی مانع برگزاری این همایش فرهنگی گردند. این افراد که در حوزه فلسفه نام و نشان برجسته‌ای  نداشته و بیشتر به عنوان فعال سیاسی در جبهه اپوزیسیون نظام اسلامی شهرتی کسب کرده‌اند، در این ایام با نامه‌نگاریها و جمع کردن طومارهای مختلف برای افزایش فشار به یونسکو، تلاش کردند تا از رونق این همایش بکاهند. آنها در بیانیه خود متفکرین و فیلسوفان بزرگی چون آیت الله جوادی آملی و مصباح را "وهم زدگان دشمن آزاد اندیشی" خواندند و از صاحبنظران خواستند که از ارائه مقاله به این همایش خودداری ورزند!
    این اقدام اوج خودفروختگی و خیانت پیشگی این افراد به ملت ایران و فرهنگ و اندیشه و فلسفه ایرانی و اسلامی را نشان می‌دهد و این ننگ برای همیشه بر پیشانی این خائنین به وطن ثبت خواهد شد.
    2- نکته مهمی که نباید فراموش نمود آن است که غرب سالهاست دشمنی خود با انقلاب اسلامی را آشکار ساخته و به اسلام و تفکر و ایدئولوژی اسلامی به عنوان رقیب می‌نگرد. رقیبی که بنیانهای فلسفی غرب در سه حوزه حوزه معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی را نشانه رفته است. تفکری که در نفی تابوهای فلسفه غرب همچون اصالت ماده، اصالت انسان، اصالت عقل ابزاری، شکاکیت و نسبیت معرفت، و اباحی‌گری و نسبیت اخلاق شکل گرفته است. لذاست که چنین رفتاری بدور از عرف بین‌المللی از مجموعه‌ای که تحت نفوذ جریانهای صهیونیستی است، دور از انتظار نیست و در حقیقت باید در اصل توافق اولیه برگزاری همایش روز جهانی فلسفه که می‌تواند زمینه آشنایی بیشتر جهانیان با فلسفه ایرانی و اسلامی باشد، شک نمود نه در عدم توافق با آن!
    3- مساله دیگر برخورد ایدئولوژیک و سیاسی فیلسوفانی است که مدعی‌اند نباید با فلسفه برخورد سیاسی و ایدئولوژیک کرد! و ساحت فلسفه را به مباحث سیاسی آلوده نمود. در این میان می‌توان به "یورگن هابرماس" و "اوتفرید هوفه" فیلسوفان نظریه پرداز نظام سرمایه‌داری اشاره کرد که متاثر از جوسازی ژورنالیستهایی چون جهانبگلو به مخالفت با برگزاری این همایش پرداخته‌اند. "هوفه" در مقاله‌ای اعلام می‌دارد کنگره‌ فلسفه را این خطر تهدید می‌کند که به یک اجتماع تبلیغاتی حکومت تبدیل شده است. وی برای اثبات واقعی بودن این خطر به این موضوع اشاره می‌کند که ریاست کنگره با "حداد عادل" است و کس دیگری که کنار دست اوست، "جواد لاریجانی" است! و اینان دو چهره‌ی شناخته‌شده حاکمیت هستند!؟ اما این فیلسوف پر مدعا گویا فراموش کرده که این اظهارات و ادعاهای کاملا ایدئولوژیک و سیاسی، فاقد پشتوانه علمی بوده و با هدف ضربه زدن به جمهوری اسلامی مطرح شده است. در واقع این مدعیان فلسفه، بازیچه جریانهای سیاسی شده‌اند که در نقاب فلسفه خود را دوستدار علم و دانش معرفی می‌کنند.
    4- مساله آخر توجه به جایگاه ایران اسلامی در حوزه فرهنگ و فلسفه جهانی است. براستی چه کسی می‌تواند پیشینه چند هزار ساله تمدن ایران را در حوزه علم و فلسفه نادیده بگیرد. بزرگانی چون ابن‌سینا، سهروردی، ملاصدرا و در زمانه معاصر علامه شعرانی، علامه طباطبایی و علامه جعفری از بنیانگذاران فلسفه اسلامی و حتی احیاگران فلسفه یونان باستان به حساب می‌آیند. لذا سازمانهای غیرمستقلی چون یونسکو که وابستگی آنها به رژیمهای قدرت طلب غربی آشکار است، نمی‌توانند نام ایران را نادیده گرفته و از کنار آن بگذرند.
    کاملترین تعبیر و سخن آخر در این باب می‌تواند اظهارات حضرت آیت‌الله جوادی آملی در دیدار با کشیشان آلمانی باشد که اعلام نمودند: «یونسکو خود را محروم کرده است و نمی‌گذارد این معارف والای انسان‌ساز به جهان منتقل شود. ما از اینجا این نصیحت را به عنوان یک گوشزد فرهنگی فلسفی به مسئولان یونسکو اعلام می‌کنیم که خود را از این فیض و فوض محروم نکنند.»



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]


    تلاش برای ارائه تعریفی از علوم اسلامی، یکی از موضوعات است که چند سده از طرح آن در حوزه علم ‌گذشته و متفکران زیادی را به خود مشغول داشته است. این موضوع در دهه‌های اخیر با ایجاد تقابل میان اسلام و غرب و ورود اندیشه های غربی به جهان اسلام به طور خاص مورد توجه متفکرین بزرگ مسلمان همچون استاد شهید مرتضی مطهری قرار گرفته است. همچنین در سالهای اخیر و پس از شکل گیری اولین حکومت اسلامی در جهان طرح این مساله به یک ضرورت و مطالبه عمومی تبدیل شد به نحوی که در ماجرای انقلاب فرهنگی یکی از محورهای اصلی و کلیدی مساله اسلامی کردن علوم انسانی بود.
    در سالهای اخیر نیز حکیم فرزانه انقلاب با طرح مساله "جنبش نرم افزاری" به عنوان یکی از ضرورتهای دهه چهارم انقلاب اسلامی، بار دیگر مساله اسلامی شدن علوم انسانی را مورد توجه محققین و متفکرین قرار داد. حضرت آیت الله خامنه‌ای در سفر اخیر خود به قم در جمع نخبگان حوزوی فرمودند: «این که بنده درباره‌ی علوم انسانی در دانشگاه‌ها و خطر این دانش های ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانی‌ای که امروز رائج است، محتواهائی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهان‌بینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت می‌شوند؛ همین مدیران می‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسی داخلی، خارجی، امنیت، غیره و غیره قرار می‌گیرند.»
    این اظهارات مدتی است که نگرانیهایی را برای جریانی خاص در کشور ایجاد کرده است و درج مقالاتی با عناوینی چون: "علوم انسانی را ذبح اسلامی می‌کنند"(سخنرانی شیرین عبادی در کنفرانس ضدانقلاب در دانشگاه مریلند)، "راز و ناز علوم انسانی"(نوشته عبدالکریم سروش)، "چرا با علوم انسانی مخالف‌اند"(مندرج در سایت کلمه)، "خودکامگان همیشه در برابر علوم انسانی ایستاده اند"(اظهارات محمود صدری در سایت جرس) شاهد این مدعاست. حتی کروبی و موسوی نیز از عرصه عقب نمانده و از این مساله با عنوان "جنگ بی‌ثمر با علوم انسانی" یاد کردند!
    اما آنچه قابل بررسی است آن که این مساله چه کسانی را نگران کرده است؟! و چرا جریان سیاسی – فکری خاصی به شدت از طرح آن نگرانند؟ و به جای ارائه دلیل و بررسی علمی به تخریب و هجمه های تبلیغاتی و رسانه ای روی آورده اند؟ در این باره به چند نکته می‌توان توجه نمود:
    1- ابتدا اینکه طرح سوالاتی از قبیل: اسلامی کردن علوم انسانی به چه معناست؟ اسلامی بودن ناظر بر اهداف و غایات علوم  است یا به تفاوت در موضوع اشاره دارد و یا از تحول در روش سخن می‌گوید؟ آیا این فرآیند امکان پذیر و شدنی است؟ آیا به صواب است یا خیر؟ که ابعاد مختلف بحث را آشکار می‌سازد، مسائلی علمی و دقیق است که باید در محیطی آرام و فارغ از حب و بغضهای سیاسی و ایدئولوژیک مورد بحث و گفتگو قرار گیرد و جنجالهای ژورنالیستی و رسانه‌ای تنها اقدامی است که تلاش دارد با سیاسی کردن موضوع، آن را تقلیل داده و از اعتبار آن بکاهد.
    2- واقعیت آن است که تغییر ایدئولوژیک برخی جریانهای سیاسی در کشور را باید نتیجه تاثیرپذیری آن از ایدئولوژیهایی دانست که تحت عنوان علوم انسانی جدید وارد کشور شده است. این اندیشه‌ها که متاسفانه امروز بطور عمومی در دانشگاههای کشور تدریس و ترویج می‌گردد، تئوریسین‌های این جریان سیاسی را در دهه 70 متاثر نمود به نحوی که به تدریج با زاویه گرفتن از اصول و مبانی نظام اسلامی به تئوری‌پردازان براندازی حکومت دینی مبدل گردیده‌اند! این جریان پشتوانه تئوریک خود را بر مبنای علوم انسانی سکولار بنا نهاده، لذا تقویت فرآیندهایی چون اسلامی کردن علوم انسانی، بنیانهای فکری آنها را تهدید می‌کند.
    اعترافات برخی از تئوریسین های جریان دوم خرداد از جمله سعید حجاریان، محمدرضا تاجیک و محمد عطریانفر، به خوبی نشان می‌دهد که اندیشه انحرافی که به ایدئولوژی براندازانه در ماجرای فتنه سال 88 مبدل گردید، خاستگاهش را باید در نظریاتی یافت که در دل دانشکده های علوم انسانی در دوران سازندگی و اصلاحات تدریس و ترویج شده است.
    3- نکته اساسی در ورای بازیهای زبانی ایدئولوژیک! برخورداریهای مادی و تامین منافعی است که ترویج اندیشه‌های سکولار برای برخی جریانهای سیاسی در کشور به همراه دارد. جریانهای سیاسی معطوف به قدرت نیازمند تئوریهایی هستند که کسب قدرت، نابرابریهای اجتماعی - اقتصادی، سود محوری، اصالت لذت و اباحی‌گری را به رسمیت شمرده و فضا را برای بهره‌برداریهای دنیوی‌شان فراهم آورد، لذا تقویت نابرابریهای اقتصادی و سیاسی و به رسمیت شمردن روحیه اپورتونیستی و رانت خواری مطلوب و گمشده این جریان است که با اجرای مدلهای توسعه غربی حاصل می‌آید.
    بلعکس، اسلامی شدن علوم انسانی موجب تقویت نظریاتی است که به شدت با خواسته‌های این جریان انحرافی مخالف بوده و گسترش عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی و اصالت حکمت و تقوا را مورد توجه قرار می‌دهد و نتیجه آن حاکمیت شایستگان و به حاشیه راندن منفعت طلبان است. لذا در صورت تحقق کامل مدل توسعه اسلامی جایی برای تامین منافع این جریان باقی نخواهد ماند. مدلی که بر اسلامی شدن علوم بالاخص علوم انسانی وابسته می‌باشد.
    به هر حال اسلامی شدن علوم بالاخص علوم انسانی امروزه به ضرورتی تاریخی برای ملت ایران مبدل گردیده که می‌تواند افقهای پیشروی توسعه و تعالی را در دسترس قرار دهد و بی‌شک جریانهای انحرافی و منفعت طلب تاب ایستادگی در برابر آن را ندارند.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]

     یکی از ویژگیهای فتنه سبز، نفوذ فرصت‌طلبان و اپورتونیستها در صفوف فتنه گران بود. چهره‌هایی که بخشی از آنها حتی با صراحت انتخابات دهم ریاست جمهوری را تحریم کرده بودند اما پس از انتخابات خود را سردمدار اعتراض به نتایج انتخابات دانسته و از رهبری فتنه سبز سخن گفتند.
    یکی از این افراد که ادعاهای بسیاری هم دارد اکبر گنجی است که با تندروی‌های همیشگی خود توانسته است به ظاهر شهرتی به پا کند و این روزها با هجمه علیه نظام اسلامی در آمریکا روزگار بگذراند. گنجی از جمله کسانی بود که با تحریم انتخابات تلاش کرد تا از مشروعیت نظام اسلامی بکاهد، اما آنگاه که با حماسه 40 میلیونی ملت مواجه شد، به صف فتنه‌گران پیوست تا کام ملت را پس از حماسه 22 خرداد تلخ کند.
    سخنرانی در پارلمان اروپا و پارلمان انگلیس، نامه به کمیساریای عالی حقوق بشر و دبیرکل سازمان ملل، تحصن در برابر مقر سازمان ملل، سخنرانی در محافل مختلف ضدانقلاب و نوشتن مقالات متعدد برای وب‌سایتهای بی‌مشتری اپوزیسیون علیه نظام اسلامی، از جمله خیانتهایی است که در پرونده اکبر گنجی در دوران فتنه به ثبت رسیده است.
    مسافر دیروز کنفرانس برلین، امروز به عنوان میهمان کلیسای کارتویزر کلن آلمان حاضر شده و تلاش نمود تا در آخرین یاوه بافی‌های خود، اندک هواداران مایوس و ناکام فتنه سبز را به آینده امیدوار سازد و نشان دهد که "فتنه سبز دود نشده و به هوا" نرفته است؟! وی در این سناریوی جدید برای توجیه وضعیت وخامت بار فتنه سبز ناچار به برخی اعترافات شده است که می‌توان بدان توجه نمود.
    1- وی اعلام می‌دارد که جنبش دموکراسی‌خواهی مردم ایران از مشروطه تا امروز ادامه داشته و نمی‌توان آن را به جنبش سبز تقلیل داد! در واقع درست است که فتنه سبز ناکام مانده است ولی جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران که حرکتی فراتر از فتنه سبز است همچنان ادامه دارد. همین اظهارات به خوبی نشان می‌دهد که افراطیون این جریان نیز امروز به شکست فتنه معترفند و تنها با لفاظی و بازی با عبارات و کلمات در تلاشند تا به نحوی آبروداری کنند.
    2- گنجی مدعی است هرچند استراتژی "فتح خیابانها" که یکی از ارکان جنبش های دموکراسی خواهی است با شکست مواجه شده است، اما مهمترین مسأله، درس گرفتن از شکست ها و عدم تکرار خطاهاست!؟ البته ما نیز با این تعبیر موافقیم و بر این باوریم که به واقع شکست فتنه‌گران می‌تواند درسی برای دیگران باشد که نظام جمهوری اسلامی با چنین شیوه‌هایی با ناکامی مواجه نخواهد شد.
    3- وی ادعا دارد که زمینه‌ها و محرک‌های فراوانی برای تداوم فتنه وجود دارد که باید برای سوء استفاده از آن برنامه ریزی کرد که در راس آن مشکلات اقتصادی کشور قرار دارد. وی با صراحت از اجرای "طرح هدفمند سازی یارانه ها" به عنوان فرصتی برای ایجاد ناآرامی و اغتشاش یاد می‌کند که به خوبی ماهیت پلید این جریان را آشکار می‌سازد و نشان می‌دهد که مدعیان اصلاح امور چگونه به اپورتونیستهایی برای ضربه زدن به نظام و ملت تبدیل گشته اند.
    4- فراز پایانی سخنرانی گنجی که به شدت تلاش دارد تا آن را در قالب چارچوبی علمی ارائه دهد و آن را محصول نگاه عمیق جامعه شناسانه خود معرفی کند، کوشش برای ایجاد امید در دل حضار است. وی بر این باور است که امید را باید ساخت و در ادامه با توصیفات دروغین و ساختگی خود از وضعیت کشور بر افزایش شکاف بین مسئولین، و گریزانی نسل جوان از انقلاب اسلامی سخن می‌گوید، این در حالی است که هرچند باید تفاوت بین نسلها را به رسمیت شمرد اما باور نسل سوم به آرمانهای انقلاب را می‌توان همچنان در حضور باشکوه آنها در عرصه‌هایی چون انتخابات 22 خرداد، راهپیمایی 9 دی و 22 بهمن، مراسم اعتکاف، اردوی راهیان نور و تلاش همه جانبه در عرصه جنبش نرم افزاری مشاهده نمود.
    سخن آخر اینکه بنظر می‌رسد تاریخ مصرف فتنه گرانی چون اکبر گنجی که از ملت جدا گشته و به آغوش بیگانگان پناه برده‌اند، به سرآمده و دیگر حامیان بیگانه آنها نیز حاضر نیستند در برابر اظهارات تکراری آنها دلاری هزینه کنند. این مساله که به تهدیدی برای تداوم حیات این افراد در خارج از کشور مبدل گردیده آنان را واداشته است که با ارائه تحلیلهایی افراطی، آخرین تلاشها برای جلب رضایت اربابان خود را نیز داشته باشند.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   21   22   23   24   25   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی