سفارش تبلیغ
صبا ویژن







 

  آرگو و بازتولید نزاع گذشته در حال  

چرا پس از 32 سال، امریکایی ها واقعه ی اشغال سفارتشان در تهران را به سینما می کشانند؟ این سوال مهمتر از این است که بپرسیم آیا بن افلک درباره ی این رخداد داستان سرایی کرده یا به فکت های تاریخی پایبند بوده است.

  1. ایرانی ها نام سفارتخانه ی امریکا را «لانه ی جاسوسی» گذاشتند و سالها از اشغال آن به عنوان واقعه ای غیرقابل اجتناب و غرور آفرین یاد کردند. تردیدی نیست نوع نگاه ما به این رخداد زمینه ای عاطفی و معرفتی را دست و پا می کند که همیشه در نسبت با مساله ی امریکا تعیین کننده بوده است. این زمینه هرساله بابرگزاری مراسم بزرگداشت آن خاطره، تجدید می شود. اما آنسوی سکّه ی غرور ملی و قصه ی قهرمانانه  اشغال سفارت برای ایرانیان، احساسی کابوس وار و تحقیرآمیز برای امریکایی ها باقی مانده است. بازگشتن هالیوود به عنوان قوه ی خیال امریکا به این رخداد قدیمی، از حضور فعال این کابوس در تخیل آنها خبر می دهد.  این روشن است که بن افلک فقط یک قصه گو نیست؛ بلکه ماموریت دارد تا گذشته را در امروز معنادار کند و دقیقاً درکوران تنش های سیاسی از قبیل تحریم های یکجانبه یا بین المللی و بگومگوهای هسته ای، چشم ها را به نقطه ی آغاز منازعه برگرداند.
  2. نقطه ی آغاز منازعه 13 آبان 58 است. این نقطه، خاطره ای رنج آور برای امریکایی هاست. امریکایی عادت ندارد آسیب وارد شده را بی پاسخ بگذارد. شاید این یک خصلت کابویی باشد اما به هر حال برای کشوری که غالباً بابهانه یا بی بهانه هرکاری را که خواسته، انجام داده است، بی پاسخ ماندن یک آسیب روانی که پس از 444 روز با یک احساس ترحم تمام شد، کار دشواری است. امریکا یکبار خواست با حمله ی طبس این آسیب روانی را جبران کند اما زخمها عمیقتر شد.  بنابراین به هرترتیبی قوه ی خیال امریکا –هالیوود- باید برای این معضله ی احساسی و عاطفی، فکری بکند. آرگو پاسخی به همین نیاز است.
  3. امریکایی ها به آرگو اسکار دادند. همسر رئیس جمهور با هیجان نام این فیلم را به عنوان برنده ی نهایی بر زبان آورد. در رفتار و فراکلام هالیوود، اعضای آکادمی اسکار و ساختار سیاسی امریکا، یک چیز آشکار است؛ آنهم اینکه امریکایی ها یکبار دیگر بنا دارند به شکاف عمیقی که بین دو کشور و مردمانش وجود دارد، فکر کنند. آرگو نقطه ی آغاز منازعه را یادآوری می کند اما از دالان آن عبور نمی کند بلکه در آن باقی می ماند؛ این فیلم مساله را با خوانشی جدید دوباره مطرح می کند اما قدمی برای حل و فصل آن برنمی دارد؛ گویا ماموریت آرگو فقط بازتولید آن تنش احساسی و روانی در دوران حال است. به نظر می رسد اهدای معتبرترین جایزه ی فرهنگی، هنری و حتی سیاسی امریکا به آرگو پیام روشنی دارد: «ما امریکایی ها نمی خواهیم نزاع مان با ایران را فراموش کنیم.» برای عمومی و فراگیر کردن این احساس، ساختن یک فیلم و اسکار دادن به آن بهترین راهبرد است.


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    مردم وفادار و فهیم و متدّین جمهوری اسلامی ایران در روز 24 خرداد ماه به دنیا ثابت کردند که به‌هیچ وجه تحت‌تأثیر تبلیغات سوء داخلی و خارجی قرار نگرفتند و براساس درک و فهم بالا، به تکلیف خود عمل کردند.  اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذره‌ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه‌ای نمی‌توانند به آن وارد کنند." این اولین اظهارات اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات است.

    رجانیوز نوشت: در حالی که تنها 4 سال از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری می گذرد و همچنان افکار عمومی میزان "شبهه آفرینی" های هاشمی رفسنجانی در سلامت انتخابات 88 و نقش فرزندانش در آشوبهای خیابانی را فراموش نکرده است، وی بدون هیچ توضیحی درباره اینکه به چه علت در آن برهه در برابر رای مردم و رییس جمهور منتخب تمکین نکرد، انتخابات اخیر را دموکرات ترین انتخابات دنیا توصیف کرده است.

    البته موضع اخیر آقای هاشمی نه تنها محل خدشه نیست بلکه اعتراف به حقیقتی دیرینه است که در سال 88 توسط وی و همفکرانش زیر سوال قرار گرفت. به عبارت دیگر هاشمی، همسرش، فرزندانش و دیگر حامیان وی باید به این سوال اساسی پاسخ دهند که آیا روند برگزاری یا دولت برگزار کننده انتخابات سال 88 تفاوتی با سال 92 کرده است یا آنها دموکراسی را "به شرط چاقو" قبول دارند و زمانی که کاندیدای مورد نظرشان توسط ملت انتخاب شود،‌ با ذوق زدگی هر چه تمام آن را "دموکرات ترین انتخابات دنیا" می دانند و اگر فردی غیر از آن کسی که مورد نظر آنها باشد توسط مردم انتخاب شود، در آن انتخابات تقلب شده و باید با حضور در کف خیابان ها به آشوب و کودتا علیه اراده ملت دست زد؟

    از طرف دیگر باید توجه داشت که همان شورای نگهبان و وزرات کشوری که 4 سال قبل در معرض اتهام تقلب 11 میلیونی قرار داشت، امروز حتی حاضر نیست یک درصد آرای حسن روحانی (تقریبا 370 هزار رای) را جا به جا کند تا بواسطه آن، انتخابات را به دور دوم بکشاند و در نهایت با استفاده از این ظرفیت، فرصتی برای ناکامی او در انتخابات فراهم سازد؛ نکته ای که تامل در آن، اوج میزان سلامت برگزاری انتخابات در ساز و کار جمهوری اسلامی را به خوبی به رخ جهانیان و تمامی کشورهای مدعی دموکراسی و انتخابات آزاد می کشاند.

    گفتنی است با آشکار شدن بیش از پیش ماهیت واقعی مدعیان دروغ تقلب در انتخابات، به نظر می رسد باید نسبت به محاکمه سران فتنه 88 بصورت جدی مبادرت شود. چرا که این روزها خیانت بزرگ آنها به مردم و نظام در سال 88 حتی بر دشمنان و رسانه های بیگانه نیز آشکار شده و دقیقا از همان ساز و کار انتخاباتی که 4 سال قبل آنها مدعی تقلب 11 میلیونی در انتخابات شدند، حامیان آنها امروز توانسته اند بار دیگر در یک ساز و کار دموکراتیک و قانونمدارانه، قدرت را به دست گیرند.


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    ساعت های منتهی به انتخابات تحلیل های عجیبی منتشر می شود. عده ای میگویند باید آراء برای قالیباف ریخته شود تا در برابر روحانی شکست نخورد. حتی برخی از کسانیکه برای رأی دادن به جلیلی حجت شرعی دارند هم ممکن است با این استدلال متقاعد شوند. ولی این حرف ها بی مبناست و اشتباهی استراتژیک است.
     
    اولاً: هرچند فاصله ی بسیار نزدیک کاندیداها اعتبار نظرسنجی ها را زیر سوال می برد ولی روشن است که انتخابات دو مرحله ایست و هیچ کاندیدایی به هیچ وجه نخواهد توانست بیش از نیمی از آراء را کسب کند. بنابراین رای بیشتر قالیباف برای کسانیکه به اصلح بودن اوقائل نیستند وجه شرعی ندارد و برای اوفایده ای هم ندارد.علاوه براین مفهوم صالح مقبول اینبار کاربرد دقیقی ندارد. هیچ برآورد دقیق و تحلیل واقع بینانه ای نشان نمی دهد که قالیباف صالح مقبول است. تکثر آراء و گرایش آراء به نسخه های اصیل گفتمانی این کاربرد را بی وجه کرده است.
     
    ثانیاً: چرا عده ای رفتن روحانی را به دوردوم مفروض گرفته اند؟ این روشن است که رأی روحانی رشد کرده ولی حتی در نظرسنجی هایی که نشان می دهد روحانی دوم است، فاصله ی او با جلیلی آنقدر نیست که موفقیت او را مفروض بگیریم(در آمار و نظرسنجی اساساً تا 5 درصد احتمال خطا وجود دارد و فاصله این کاندیداها کمتر از 5 درصد است). برخی تصور میکنند با انصراف دکتر عارف، همه ی آراء او که در عموم نظرسنجی ها حدود 4 تا 6 درصد بوده، به سبد دکتر روحانی ریخته می شود؛ این تحلیل اشتباهی است.
     
    روحانی هنوز برای بسیاری از اصلاح طلبان چهره ای متعلق به راست سنتی با سابقه ای ضد اصلاحات است. هنوز تعابیر و رفتارهای تند دبیرشورای عالی امنیت ملی در برخورد با فتنه ی کوی دانشگاه و آشوبگر خواندن معترضان و دستگیری و بازجویی از آنها از خاطر اصلاح طلبان نرفته است. بنابراین احتمالا بخش زیادی از طرفداران عارف با انصراف او کلا از شرکت در انتخابات منصرف خواهند شد. طبعاً شادی اصلاح طلبان رادیکال از پیروزی یکی از اعضای جامعه روحانیت برای دانشجویان علوم سیاسی مضحک خواهد بود.اما بخش دیگری از رأی غیرسیاسی عارف هم ترجیحاً به سبد ولایتی ریخته خواهد شد. طبقه ی متوسط با گرایش دانشگاهی، طبعاً از سوابق میلیتاریستی کسانی چون روحانی، رضایی و قالیباف واهمه دارد. حتی تکرار جمله ی «من سرهنگ نیستم» روحانی این اطمینان را ایجاد نخواهد کرد. او در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی اتفاقاً نشان داده که ذاتاً گرایش های میلیتاریستی دارد. 
     
    ثالثاً: باید تلاش کنیم دوقطبی جلیلی-قالیباف گزینه های دور دوم انتخابات باشند نه دوقطبی پرهزینه ی روحانی-قالیباف؛ بنابراین اتفاقاً رأی دادن به جلیلی با این شرایط ضرورت بیشتری دارد. سبد رأی قالیباف با روحانی اشتراکاتی دارد و همانطور که با ثبت نام هاشمی بخش زیادی از آراء قالیباف جابجا شد و حتی برخی اعضای ستاد او هم نقل مکان کردند، در دور دوم هم به احتمال زیاد آراء معیشتی و غیر گفتمانی قالیباف تمایل بیشتری به گزینه ی اوریجینال معیشت گرایان یعنی روحانی پیدا خواهند کرد. پس *دوقطبی قالیباف-روحانی ممکن است به سرانجام دوگانه ی ناطق نوری-خاتمی منتهی شود*. صرف نظر از اینکه زمزمه هایی به گوش میرسد تا عده ای بالاخره در روزهای سرنوشت ساز دور دوم CD های رنگارنگی منتشر کنند تا قالیباف را رسماً از صلاحیت بیاندازند. نتیجه اینکه تلاش حامیان قالیباف برای جلب رأی حامیان جلیلی نهایتاً بازی خطرناکی را هم برای خود آنها و هم برای همه ی اصولگرایان رقم خواهد زد؛ به عبارت دیگر رأی دادن به قالیباف بجای جلیلی به معنای قطعی شدن رفتن روحانی به دور دوم است و این اتفاق بسیار پرهزینه ایست.


  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    گفتگوی خواندنی دکتر وحید یامین پور
    پیشرفت، فرزند مقاومت است؛ نه فرزند سازش/ برخی تصور می کنند آمده اند رئیس جمهور کشوری مثل سنگاپور یا مالزی باشند/جلیلی حاضر نیست ایده های اصلی انقلاب در حوزه پیشرفت و عدالت را فدای عوامفریبی و سیاه نمایی کند

     رجانیوز - گروه سیاسی: وحید یامین‌پور بیشتر به عنوان یک جهره فرهنگی اجتماعی در میان مردم و رسانه‌ها شناخته شده است اما او علاوه بر اینکه دارای پیشینه مطالعاتی و اجرایی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی است، یک چهره گفتمانی هم در حوزه انقلاب اسلامی به شمار می‌آید.

    دکتر یامین‌پور که جلسات سخنرانی او در مراکز و مساجد مختلف با استقبال گسترده و پرشور جوانان روبرو می‌شود، گفتمان اصلی انقلاب اسلامی را بر مبنای عدالت می‌داند و از اینکه برخی افراد می‌خواند مدل اسلام ترکیه یا مالزی را در ایران پیاده کنند، گلایه می‌کند.

    با وحید یامین‌پور درباره نفاوت‌های گفتمانی دکتر جلیلی و سایر کاندیداهای این دوره از انتخابات ریاست جمهوری صحبت کردیم؛ تفاوت‌هایی که آنقدر اساسی و گسترده هستند که یامین‌پور را مجاب کرده‌اند تا دیپلمات انقلابی را به عنوان نامزد برگزیده خود در انتخابات و کسی که نامش را بر روی برگه رای می‌نویسد، انتخاب کند.

     برخی کارشناسان معتقدند که با توجه به زیرساخت های موجود کشور و پتانسیل های موجود، ایران در آستانه یک "جهش" در عرصه های علمی، اقتصادی و صنعتی است و قابلیت تبدیل به "ایران اول خاورمیانه" مطابق با سند چشم انداز را دراد. ارزیابی شما از این مقوله چیست؟

    نگاه بعضی افراد در تحلیلی و بررسی مسائل روز "خرد و جزئی" است و کلان نیست،یعنی از فهم کلان مختصات تاریخی و سیاسی ایران بی بهره اند. اینها چون مسائل را مقطعی می بینند ممکن است جهت اصلی نظام و انقلاب و جامعه را نبینند. پس طبیعی است که رو به سیاه نمایی بیاورند و یا به خاطر اهداف عوامفریبانه شان نقاط ضعف را برجسته کنند.

    آنچه روشن است این است که ما در افق 1404 اهدافی  داشتیم که  برخی از آنها همین امروز محقق شده است و این اتفاق کمی نیست، مثل رشد علمی. 

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

     

       درباره ی برنامه ی به اصطلاح مناظره…

    فهم من از برنامه به اصطلاح مناظره ی کاندیداها:
    ساختار مضحک و سوال برانگیز مناظره تلویزیونی که همه ی توان کارشناسی تلویزیون را زیر سوال برد، صدای برخی کاندیداها را درآورد و البته بقیه ی کاندیداها را به واکنش های فراکلامی وادار کرد:
    اول: رضایی، عارف و روحانی روش پرخاش را در پیش گرفتند و تلاش کردند تمایز خود با دیگر کاندیداها را در واکنش های اعتراضی نشان دهند. آنها طبعاً بیش ازآنکه بدنبال اعلام اعتراض خود نسبت به ساختار مناظره ها باشند، بدنبال اعلام تمایز و فاصله ی خود با رسانه ی ملی به عنوان شاخص نهادهای حاکمیتی بودند. البته در این واکنش رضایی موفقتر از بقیه عمل کرد. رضایی در ادبیات و منش تلویزیونی اش نه تنها بدنبال اعلام تمایز و استقلالش از جریان های سیاسی است که حتی هر از گاهی از روش جمهوری اسلامی در تمام این سال ها هم فاصله میگیرد. تاکید بر اینکه او اقتصاد صد ساله ایران را مطالعه کرده و حذف مقطع انقلاب اسلامی به عنوان یک نقطه تاریخی متمایز در تحلیل هایش، از نکات قابل تامل در رفتار تلویزیونی رضایی است.
    دوم: ولایتی و قالیباف به سرعت دریافتند که نمی توانند مانند سه نفر پیشین از رسانه ی ملی انتقاد کنند. آنها نمایندگان جریان محافظه کار بودند و طبعاً می بایست رفتاری نشان دهند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. قالیباف و ولایتی به روشنی سعی کردند تمایزشان را در جدی گرفتن مباحث به رخ بکشند. قالیباف در تمام طول برنامه ی 4 ساعته لبخندش را روی صورتش حفظ کرد و با لحنی محکم و جدی به سوالات پاسخ داد. ولایتی هم سعی کرد به اعتراض ها بی تفاوت باشد و در پاسخگویی به سوالات از قالیباف عقب نماند. این دو حتی زمانی که واقعاً سوال ها، بی مبنا و کم اهمیت بود، بی نهایت جدی بودند و پاسخهای مفصل می دادند. این رفتار رسمی و اداری، استعاره ی شاگرد اول های کلاس را به ذهن متبادر می کرد.
    سوم: حداد عادل با قدی خمیده و رفتاری نرم، مناظره را به بزمی دوستانه بدل کرده بود. او نه تنها اعتراضی نکرد که سعی کرد با مطایبه بقیه را هم به بزم خود دعوت کند. استناد او به برخی اشعار و خنده ها و مکث های بامزه اش کنتراست جالبی را با جدیت و خشکی اداری قالیباف و ولایتی درست کرده بود. او هر ازگاهی سری می چرخاند و با بغل دستی اش شوخی هم میکرد. حدادعادل ترفند عادی سازی را در آن شرایط انتخاب کرده بود. ترفندی که به شعارش هم می خورد.
    چهارم: سعید جلیلی شاگرد بی حوصله ی کلاس بود. گاهی انگشتش را زیر چانه اش میزد و گاهی دست به سینه می نشست و با این رفتارهای فراکلامی آشکارا به همه می فهماند که نه حوصله ی این برنامه و این سوالات را دارد و نه حوصله ی رفتارهای اعتراضی را؛ رفتار فراکلامی سعید جلیلی و پاسخهای کوتاه و ازسر بی حوصلگی اش همان منش ضدرسانه ای او را بیاد می آورد. مخاطب احساس میکرد او کارهای مهمتری دارد که باید به آنها برسد و حالا تلویزیون با این شو بچه گانه مزاحمش شده است.
    پنجم: درباره ی غرضی حرفی ندارم…



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی