سفارش تبلیغ
صبا ویژن







 یادداشت من در شماره سوم هفته نامه "? دی"

یادداشت زیر را مدتی پس از انتخابات نوشتم ولی در آن اوضاع و احوال احساسی، مجالی برای خواندن دقیقش پیدا نشد. طبعا برنده های انتخابات می گفتند آفرین و افسردگان آن، حرفهای تندی می زدند. ولی این مطلب نه با انگیزه ی تحقیر نوشته شده و نه با نیت سیاسی. این هم یک برش و فهم اجتماعی است از یک اتفاق سیاسی...

آیا جریان سبز یک جنبش جنسی بود؟

گروه های اعتراضی مانند «رپ» و «هوی متال» سیر تطور قابل مطالعه ای در کشورهایی چون امریکا داشته اند. شاید باورش دشوار باشد ولی جنبش رپ نخستین بار در قالب یک جنبش سیاسی ضد نظم و ضد حاکمیتی و به عنوان نتیجه ی شکاف نسلی(Generation Gap) در امریکا شناسایی شد. معروف ترین ترانه ی گروه های موسیقی رپ در دهه های پایانی قرن بیستم ترانه ی دکتر آلبان(Alban Nwapa) بود که در حمایت از فلسطین و ابراز انزجار از جنایت های رژیم صهیونیستی سروده شد. نهادهای مطالعاتی وابسته به دولت امریکا اعلام کردند اعتراض و پرخاش جوانانه از سطح پرخاش های انفعالی گذشته است و تشکیل گروه های اینچنینی نشانگر ورود اعتراضات جوانان به سطحی عمیقتر و خطرناکتر است. بنابراین دولت امریکا خیلی زود و با تکیه بر شناختی مبنایی که از جنبش های جوانان بدست آورده بود، رپ و سایر جریان های مشابه را سیاست زدایی کرد و تم اصلی مخالفت را به سمت دیگری کشاند که نتیجتاً کسانی چون ام.سی.هامر (Hammer,M,C) به عنوان پیشروان نسل دوم رپرهای امریکایی ترانه هایی سخیف با موضوعاتی چون تقبیح خانواده و سنت های متعارف اجتماعی را برجسته کردند.

نکته ی ظریفی در سیاست های اجتماعی دولت امریکا وجود دارد. تحلیلگران معتقدند جریان شکاف نسلی اتفاقی همه گیر و غیرقابل اجتناب است و بهتر است دولت ها بجای رد یا انکار آن به بحث درباره ی شیوه ی مدیریت آن بپردازند چراکه در غیر اینصورت این جنبش ها با رفتاری غیرعقلانی و صرفاً‌ احساسی و هیجانی به نوعی تضاد با نظم و نظام سیاسی و اجتماعی حاکم بدل می شوند. اما شکاف نسلی چگونه و با چه تعریفی به این نقطه می رسد؟

جامعه شناسان شکاف نسلی را نوعی گپ و انقطاع اجباری بین بلوغ زیستی-جنسی و بلوغ اقتصادی-اجتماعی می دانند. توضیح اینکه جوانان در سنین 13 تا 18 سال بطور کامل به بلوغ زیستی-جنسی می رسند ولی در جوامع امروزی رسیدن به بلوغ اقتصادی-اجتماعی که به معنای شناسایی فرد به عنوان یک هویت مستقل اجتماعی است یقیناً‌ میسر نخواهد بود. هنگامی می توان از این هویت مستقل سخن گفت که جوان بتواند در اداره ی مالی و اقتصادی خود مستقلاً عمل کند و به عنوان یک فرد اثرگذار در پازل اجتماعی واجد نقش باشد. بنابراین بلوغ اقتصادی-اجتماعی با مقوله ی اشتغال ارتباط مستقیم پیدا میکند. به هیچ وجه متصور نیست که جوان امروز مانند جوان جامعه ی سنّتی در 15 سالگی با پیوستن به فعالیت های اقتصادی خانوادگی براحتی ازدواج کند وبه عنوان یک عضو رسمی جامعه پذیرفته شود.

بنابراین سیاستگذاران غربی با این واقعیت مواجه بودند که چگونه این پرخاش زیستی-جنسی را پاسخ گویند. نگرش های واقع بینانه کشورهای غربی را به این سمت سوق داده اند که بجای تلاش برای پایین آوردن سن بلوغ اقتصادی-اجتماعی، راهی برای حل معضل بلوغ زیستی-جنسی بیابند چرا که در خوشبینانه ترین حالت هم نمی توان برای همه ی جوانان زیر بیست سال زمینه ی استقلال اقتصادی فراهم کرد در حالیکه آنان بطور فزاینده ای با هیجانات شهوانی دست به گریبان اند. غرب این ماجرای پیچیده را با انقلاب جنسی مدیریت کرده است. تحلیلگران غربی معتقدند با آزادی و اباحیگری جنسی می توان طوفان و تنش جوانان را مدیریت کرد و از انتقال پرخاش به مرحله ی سیاسی و ضد نظم ممانعت کرد. تأسیس کلوب های شبانه و ساماندهی اماکن ویژه برای اختلاط آزادانه ی پسران و دختران و در عین حال حمایت از فرزندان احتمالی روابط غیر رسمی از این دسته راهکارهاست.

بخاطر می آورم که یکی از رایزن های فرهنگی ایران در آلمان از قول یکی از سیاستمداران بنام آلمانی مورد سوال واقع شده بود که شما پس از انقلاب با بستن مشروب فروشی ها، کلوب های شبانه، خوابگاه های مختلط و مبارزه با مواد مخدر چگونه موفق به مدیریت جامعه جوان خود می شوید؛ و این را اعتراف کرده بود که اگر یک شب در آلمان کلوب های شبانه تعطیل باشد، فردا روز اعتراضات خیابانی است.

نیازی به توضیح ندارد که برای جمهوری اسلامی ایران نه فهم مسأله و نه روش های حل آن شباهتی با مدل غربی آن نخواهد داشت. طبعاً می پذیریم که مفهوم بلوغ زیستی-جنسی با فهم غربی آن یکسان است ولی برای تفکر دینی، دوران جوانی فقط یک مسأله یا بحران نیست بلکه فرصتی دانسته می شود که می تواند زمینه ی تحقق اهداف بلند دینی-انقلابی را فراهم کند. ممشای امام در تعامل جدی با جوانان به عنوان حاملان اصلی نهضت، اتفاقی شگفت است که جای مطالعه ی بسیار دارد. از طرفی نیاز زیستی-جنسی جوانان ایرانی واقعیتی است که قابل انکار نیست و روش اباحیگرایانه ی غرب هم از اساس با اهداف فرهنگی و مبانی انقلاب اسلامی در تعارض است.

در حال حاضر جوانان ایرانی در بسیاری از نقاط حتی در سنینی پایینتر از 14 سالگی به بلوغ زیستی-جنسی می رسند و مسائلی چون بهبود تغذیه و عوامل محرکی مانند بی مبالاتی های رسانه ای و شیوه های پوشش دختران و از طرفی اوقات فراغت فراوان این مرحله را وارد مرحله ی جدیدتری می کند. این نوشتار در صدد ارائه ی راهکار برای حل این معضل نیست. آنچنان که از عنوان یادداشت برمی آید صرفاً ارائه ی توضیح جدیدی از ماجراهای پس از انتخابات مدّ نظر است.

رهبران سیاسی اعتراضات پس از انتخابات حمّالی جریان اعتراضی را بر گرده ی جوانان و دانشجویان گذاشتند. هرچند عدم اقناع کافی و پاسخ مستدلّ منشأ برخی تعارض های فکری و سیاسی و ریشه ی مخالفت عده ای به حساب می آید اما معتقدم زمینه ی گسترده تر شدن مقطعی اعتراضات در میان جوانان،‌ همانطور که گفته شد، تنش و طوفان احساسی مبتنی بر ناکامی در ارضای نیازهای طبیعی است. جوانان و دانشجویان امروز ایران در چه فضایی حضور اجتماعی دارند. اختلاط محدود دختران و پسران در محیط های دانشگاهی و در عین حال عدم امکان اطفای هیجانات طبیعی نوعی ناکامی محرّک را باعث می شود. استنلی هال روانشناس مشهور مسائل جوانان از این مسأله با عنوان «طوفان و تنش(Storm & Stress)یاد می کند. همچنین در جامعه شناسی کجروی این مسأله در دسته ی تئوری های پرطرفدار «ناکامی-پرخاشگری» مورد بررسی قرار می گیرد(Frustration-Aggression) .

بی تردید شما هم مکرّراً‌ در کلاس های درس و جلسات سخنرانی با استدلال و استنادهای فراوان به شبهات ذهنی و فکری راجع به جریانات پس از انتخابات مواجه بوده اید ولی نهایتاً عده ای دختر و پسر جوان را می بینید که علیرغم شکست تئوریک در پاسخ به استدلال ها بر مخالفت و پرخاشگری خود ادامه می دهند. این پرخاش نه از جنس عدم اقناع که ریشه ای زیستی-جنسی دارد و ناخواسته به عنوان واکنشی به ناکامی های طبیعی ابراز می شود. از آن جهت بر این نکته تأکید دارم که باید واقع بینانه جریان های دانشجویی و رفتارهای خاص آنها را مورد واکاوی قرار داد و عجولانه بخاطر یک واکنش هیجانی آنها را داخل در جرگه ی مخالفین نظام یا منافقان ندانست.

غالب معترضین جوان حتی ابتدایی ترین مفاهیم و جریان های سیاسی را نمی شناسند. آنها حتی از دلیل واقعی اعتراض خود بی اطلاع اند؛ این بی اطلاعی زمینه ی بسیار مناسبی برای کسانی است که بدنبال سوءاستفاده از هیجانات پرخاشگرایانه ی جوانان هستند.

غالب اعتراضات رادیکال در دانشکده های فنی آغاز می شود و نه دانشکده های سیاسی یا فلسفه و از طرفی دانشجوهای شهرستانی بخاطر بهرمندی بیشتر از پاسخهای سنتی اجتماعی و پاکی فضای فرهنگ عمومی و عدم وجود محرک های محیطی بسیار کمتر از تهرانی ها برای پیوستن به اعتراضات بی مبنا مجاب می شوند.

معتقدم تفاوت زیادی بین اعتراضات جوانان و دانشجویان در ماجراهای پس از انتخابات با شادی های خیابانی پس از راهیابی ایران به جام جهانی 1998 فرانسه و همچنین شادی های ساختارشکنانه شان در چهارشنبه سوری نیست. مسوولان کشور باید برای این اعتراضات در دو سطح کاملا متفاوت بیاندیشند. سطح اول اقناع فکری و تبیین مکفی است که زمینه های رفع شبهه و ابهام را برطرف می کند و دیگری راه حلّی مبنایی برای مدیریت نیازها وهیجانات زیستی-جنسی جوانان که ارتباط نزدیکی با نشاط اجتماعی، ازدواج(حتی ازدواج موقت) و‌ فعالیت های گروه های ثانویه دارد.

 



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    طبقه متوسط جدید»
    89/10/26 9:53 ع

    به بعضی رفقا قول داده بودم که متن یک مقاله را راجع به تحلیلی جامعه شناختی از انتخابات 88 روی وبلاگ منتشر کنم. با توجه به پست قبلی، الان فرصت مناسبی بود. این مقاله را در همان هفته های پس از انتخابات در یکی از مراکز پژوهشی منتشر کردم.
    بررسی کنش فرهنگی و سیاسی طبقه متوسط جدید
    در انتخابات دهم ریاست جمهوری

    مقدمه :
    تحلیل رفتار سیاسی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی به حسب نوع کنش انتخاباتی آنها، اتفاقی مرسوم در فضای آکادمیک است. در این میان ایران به عنوان کشوری که از مبدأ آشنایی با مدرنیته واجد تغییراتی در صف‌بندی در نیروهای اجتماعی بوده است، پرونده‌ای حساس‌تر در این زمینه مطالعاتی است. در جامعه شناسی تغییرات اجتماعی، فهم تغییر مناسبات و کنش‌های نهادها و نیروهای اجتماعی در نسبت با رخدادهای سیاسی مانند انتخابات ما را در فهم دقیقتر چرایی آن رخداد یاری خواهد رساند.
    تاکنون هرازگاهی مقالات و کتاب‌هایی در تحلیل چرایی میزان گرایش های خاص اجتماعی به یک جریان سیاسی منتشر شده است. انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران از این حیث واجد یک اهمیت مضاعف است. اولاً میزان بالا و فوق انتظار مشارکت(در حدود 85 درصد) در انتخابات و ثانیاً تفاوت گاه معنادار نتایج رأی گیری در مناطق مختلف کشور ما را بر آن می‌دارد تا به بررسی این رخداد از نظر تحلیل رفتار سیاسی طبقات و اقشار اجتماعی بپردازیم.
    متفکران حوزه علوم اجتماعی سال‌هاست به رفتار و کنش سیاسی طبقه متوسط جدید حساس‌اند و به بررسی نظام ارزشی، ویژگی‌های جامعه شناختی و جهت‌گیری سیاسی آنها می‌پردازند. آنچه مسلم است اینکه تجربه نشان داده است رشد این طبقه، به تحولات سیاسی و اجتماعی منجر خواهد شد. برخی پارا از این فراتر گذاشته‌اند و مدعی‌اند مرکز ثقل همه تحولات، قیام‌ها و نهضت‌های صد ساله اخیر در ایران، طبقه متوسط (اعم از سنتی و جدید) بوده است. می‌توان مبتنی بر این تحلیل‌ها نهضت‌های مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت،‌پانزده خرداد و بسیاری دیگر از رخدادهای پس از آن بویژه انقلاب اسلامی در بهمن 57 را با تکیه بر نقش سیاسی طبقه متوسط بررسی کرد. هر چند تحلیلگران در تعریف این طبقه به یک راه نرفته‌اند و آنگونه که خواهد آمد اختلاف در تعریف و کارکرد این طبقه،‌اختلاف در اهمیت بخشی به نقش آن را موجب شده است. روش سیاسی که ایرانیان در انتخابات های مختلف بویژه از انتخابات دوم خرداد 76 به این سو برگزیده اند همواره از موضوعات قابل تأمل در عرصه مطالعات سیاسی و جامعه شناسی سیاسی بوده است. نتیجه غیرقابل پیش بینی انتخابات نهم ریاست جمهوری و پیروزی شگفت آور محمود احمدی نژاد با آرای بیست و پنج میلیونی در انتخابات دهم این تأملات را وارد فضای جدیدتری کرده است.  در این مطلب ابتدا با تعریف احیای طبقه متوسط جدید و بررسی نگاه‌های مختلف به نظام ارزشی و ویژگی‌های این طبقه در میان متفکران و صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی و سیاسی، به تحلیلی از نقش آن در نتایج انتخابات دهم و حوادث پس از آن خواهیم پرداخت. بی تردید میزان حدود 14 میلیون رأی در سبد جریان رقیب احمدی نژاد –که صراحتاً نماینده ی تفکر انقلابی و گفتمان امام خمینی(ره) بود- مسأله ای قابل بررسی است.

    ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    «جنگ نرم جنسی»»
    89/10/25 12:7 ع

     نظرات شما را درباره ی این مطلب در شماره آتی هفته نامه "? دی" منتشر می کنیم

    ابراهیم فیاض در گفت‌وگو با ماهنامه «پگاه حوزه» از فتنه 88 با عنوان "جنگ نرم جنسی" یاد کرد و گفت: در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، برخی نامزد‌های "معارض"به دنبال "خودنمایی جنسی" رفته بودند.

    فیاض گفته: در تظاهرات سال گذشته مخالفان دولت، زنانی «به شدت اروتیک» حضور داشتند که منظور نهایی آنها "آزادی روابط جنسی" بود

    پس از حوادث انتخابات سال گذشته «کشف حجاب در جامعه بیشتر شده؛ مثلا در عروسی‌ها زنان با لباس‌های کوتاه و یا بی‌حجاب بیشتر شده‌اند که این نشان از رخ دادن یک انقلاب در بعد اخلاقی و جنسی دارد.

    فیاض در بخش دیگری از این گفت‌وگو از حجاب به عنوان یک «فرهنگ جنسی» نام برده و گفته است: «حجاب سبب گرم واقع شدن غریزه جنسی در سطح یک جامعه و هدایت ارضای آن در قالب خانواده می‌شود.»

    به گفته این استاد دانشگاه «حجاب سبب رشد انگیزه جنسی در جامعه و نیز رشد نشاط جامعه اسلامی می‌شود، بدون آنکه به سستی و لهو و لعب دچار شود.»

    وی همچنین از نبود یک چهارچوب «اجتماعی مشروع» برای ارضاء غرایز جنسی در ایران انتقاد کرده و گفته است: «باید بدانیم که غریزه جنسی را در خیابان نمی‌توان ارضاء کرد.»

    فیاض افزوده که پیش‌تر به دولت پیشنهاد کرده بود «به صورت انقلابی، خانه‌های ده متری، بیست و سی متری» بسازد تا مانع «انقلاب جنسی» در ایران شود. وی پیش‌بینی کرده که اگر جامعه با این شرایط پیش برود در چند سال آینده در ایران «انقلاب جنسی» رخ خواهد داد. 

    محمد شعبانی یک مقام دانشگاه امام حسین پیش‌تر تاکید کرده بود «زنان بدحجاب» در جریان حوادث سال گذشته هفته‌ای سه هزار دلار برای بی‌حجابی پول می‌گرفتند.

     

    این عکس را با همین زیرنویس از گوگل پیدا کردم. لطفا هیجانی و احساسی نظر ندهید. کمی فکر کنید و مبتنی بر فهم و دریافتتان نظر دهید.

    کامنت ها را با اسم کامل و تحصیلات بگذارید لطفا



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

    شماره دوم هفته نامه «9 دی» را حتما بخوانید

    در این شماره مصاحبه ای مفصل انجام دادیم با یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی کشور. در این مصاحبه برای نخستین بار اسناد تکان دهنده ای از خیانت های کاندیدای رسوای انتخابات 88ارائه شده.

    همچنین در این شماره مطالبی از دکتر الهام - دکتر فواد ایزدی - وحید جلیلی - حسن عباسی - احسان محمد حسنی - حسین قدیانی - میثم نیلی - احسان جهان دیده - حمید رسایی و برخی دیگر از چهره های برجسته جریان حزب الله ارائه شده است.

    پرونده وبژه هم راجع به آقاست. از دست ندید.

    سایت نشریه ی "9 دی" اینجاست

    بزودی به روز می شود...

     

    این هم از یادداشت من در صفحه ی هنر و رسانه:

    سیمای جمهوری اسلامی تهران ! 

    می‌خواهم بی‌مقدمه بروم سر اصل مطلب؛ تلویزیون چه تصویری از روستاییان، حاشیه‌نشینان، مرزنشینان و یا حتی شهرهای کوچک ارایه می‌دهد؟

     از معدود موارد نزدیک به واقع که عبور کنیم، غالباً در تلویزیون، روستا جایی است که مردمانش با لهجه‌ای جز لهجه تهرانی (یا دقیقا بگوییم شمرونی) صحبت می‌کنند، ساکنانش ساده‌لوح‌اند، از آنها رفتارهای خنده‌دار سر می‌زند و در عین حال توأمان خرافاتی و دین‌دارند! صداقتی دارند که دوران‌اش سر آمده و سلامتی دارند که به بلاهت شبیه است.

    این البته همان گاه‌گاهی است که روستا هم در رسانه ملی سهمی می‌یابد. در همین سهم اندک شیفتگی ظاهرپسندانه روستاییان به تهرانی شدن به نمایش درمی‌آید و مخاطب روستا ندیده به همراه روستایی تحقیر شده به حال عقب‌ماندگی و درهم‌ریختگی این انسان تاریخی! غصه می‌خورند یا می‌خندند، البته انصاف این است که به مواردی دیگر هم اشاره کنیم؛ از جمله مواقعی که روستا به عنوان ییلاق «بچه‌های تهرون» به تصویر کشیده می‌شود و اهالی آن با چشم‌های خیره تردد اتومبیل‌های گران‌قیمت را به حسرت‌های «تهرانی شدن»‌شان اضافه می‌کنند.

    جامعه‌شناسان و فلاسفه تاریخ، روستا و شهرهای سنتی را کانون تولید هنجارهای عمیق و آداب ریشه‌دار‌ و اصیل می‌دانند. هنجارها و آدابی که اساس فرهنگ را تشکیل می‌دهد. روابط انسانی در روستاها و شهرهای سنتی، عمیق، دامنه‌دار و معنادار است و مسئولیت اجتماعی و انسانی بخش جدا نشدنی روابط میان فردی در این مناطق است.

    این گرا‌ن‌سنگ‌ترین و حیاتی‌ترین سرمایه فرهنگی ماست. در زمانی که شهرهای صنعتی و نیمه صنعتی مبتلا به مدرنیته، روابطی شکننده، سرد و افسون‌زدایی شده را تجربه می‌کنند، تجربه این معانی ضروری به نظر می‌رسد. اشپنگلر در مرثیه‌ای که برای جهان شهرهای قرن 21 می‌سراید این مسئله تکان‌دهنده را گوشزد می‌کند که روابط اصیل انسانی و احساسات و عواطف عمیق معنوی در این شهرها تبدیل به داستان‌هایی خنده‌دار و کاریکاتورهایی سرگرم‌کننده می‌شوند، به طور مثال این تصویر را در سریال‌ها و تله‌فیلم‌ها زیاد دیده‌اید که پیرزنی چادر به سر برای دیدن فرزندانش از روستا به تهران می‌آید و سرک‌کشیدن‌ها و حساسیت‌های او -که وصف فضولی را به خود می‌گیرد- موجبات خنده و گاهی دردسر اطرافیان را فراهم می‌کند!

    با تأسیس شبکه‌های استانی بسیاری امیدوار بودند که توجه به اصالت‌های در حال انقراض بیشتر شود و روند تهرانیزه کردن ایران متوقف شود. طبعاً چنانچه شبکه‌های محلی یا به اصطلاح لوکال وظیفه اصلی‌شان را در تقویت عناصر اصیل فرهنگ و قوام بخشیدن به رگه‌های ضعیف شده روابط معنوی یان فردی تعریف می‌کردند، سخن از میزان توفیق این راهبرد به میان می‌آمد اما وضع طور دیگری رقم خورد و این هزینه، خرج کار دیگری شد. شبکه‌های استانی در «تهرانی شدن» ایران با شبکه‌های ملّی به رقابت برخاستند. فیلم‌ها و سریال‌هایی که از این شبکه پخش می‌شود از دو حال خارج نیست: یا همان مجموعه‌ها و فیلم‌های منقضی شده و پخش شده شبکه پنج (یا همان شبکه تهران) است یا تولیدی تهرانی از مناطق غیرتهرانی است! و این ماجرا به شکل مسخره‌ای نقض غرض و قابل تأمل است. چرا از تعبیر مسخره استفاده کردم؟

    در سال‌های نخستی که شبکه تهران راه‌اندازی شد، برخی مفاهیم و موضوعات خاصی که خارج از خط قرمزهای مألوف صدا و سیما بود و برای پخش از شبکه‌های ملّی مناسب تشخیص داده نمی‌شد، از این شبکه برای مخاطبان تهرانی به نمایش درمی‌آمد. سریال‌هایی چون «دوران سرکشی» که برای نخستین بار به مقوله فرار دختران و فساد خیابانی و موضوعاتی از این دست می‌پرداخت با همین استدلال از شبکه‌های ملی به شبکه تهران رفت.

    بر همین سیاق مقرر بود که هر شبکه استانی به مسایل و معضلات بومی و فرهنگی خود بپردازد. اما پس از مدتی به دلایلی از جمله ضعف تولید و تأمین برنامه در مراکز استان‌ها، شبکه‌های استانی به مصرف‌کننده برنامه‌ها، مجموعه‌ها و تله‌فیلم‌های شبکه تهران تبدیل شدند!

    از طرف دیگر معدود تولیدات مراکز استان ها غالبا تقلیدی از مدل فیلم‌سازی و سریال‌سازی در تهران بدل شد. تهیه‌کننده‌ها و کارگردا‌ن‌های مراکز استان‌ها برای به اصطلاح خوش‌ساخت شدن اثرشان از قصه‌ها، بازیگران، لهجه و حتی گاهی لوکیشن تهرانی استفاده می‌کنند. هرازگاهی هم که لهجه و لوکیشن و هنرپیشه شهرستانی استفاده می‌شد، قصه، زندگی و دغدغه‌های طبقه متوسط جدید شهری و در نتیجه نوعی «تهرانی شدن» در جایی غیر از تهران را روایت می‌کند.

     کسی تردید ندارد که توسعه شبکه های استانی راهبردی صحیح و تصمیمی دوراندیشانه بوده است و تا به امروز هم در برخی حوزه ها از جمله بکارگیری زبان و آداب قومی در استان هایی چون خوزستان، بوشهر و استان های آذری زبان، موجبات رضایت مخاطبان را فراهم آورده است، اما اختلال در نگرش صحیح به مآثر قومی و برجستگی های فرهنگی مناطق حاشیه ای در بسیاری از برنامه ها بخصوص فیلم و سریال که مهم ترین مأموریت صدا و سیماست، مشهود است.

    به نظر می رسد که لااقل جشنواره های سالانه ی شبکه های استانی باید به سمت تقدیر و برجسته سازی آثاری حرکت کند که به شکل موثر و مشهودی در مسیر قوام بخشی به مآثر قومی و برجستگی های فرهنگ ایرانی- اسلامی قدم برداشته اند. این ماجرا مآلاً اندکی از مظلومیت و غربت حاشیه نشینان خواهد کاست و وحدت واقعی ملّی را موجب خواهد شد که این خود از محوری ترین اهداف انقلاب اسلامی است.

     



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]

     ادای دین "کیستی ما" به یوم الله 9 دی

    ما ولی خدا را ذبح نمی کنیم!

    1. شاید تکراری ترین جمله ای را که درباره شکوه حج شنیده باشی نسبتی باشد که میان انبوه جمعیت یک شکل و شتابان جمع با روز محشر برقرار می کنند. درست می گویند؛ به ویژه برای افرادی که برای نخستین بار پریشانی و دلهره بیابان های رازآلود «مزدلفه» و «عرفات» مسحورشان می کند، این شکوه بیشتر به چشم می آمد. ظهر روز دهم ذی حجه وقتی که در منا آرام می گیری و دلهره هایت زایل می شود، حقیقتی دیگر برایت آشکار می شود. این بار از ظاهر شکوهمند ضجه ها عبور می کنی و به باطن حیران حج راه می یابی. کم کم در هجوم سوال های بی پاسخ محاصره می شوی. چرا این انبوه سفیدپوش، دلِ سیاه هیچ شیطانی را نمی ترساند؟ چرا هلهله های کرکننده؟ وسوسه های جاهلیت مدرن را فراری نمی دهد؟ چرا همچنان شیطان از در و دیوار حرم امن الهی بالا می رود و به اندرونی حرم سرک می کشد؟ چرا گردن استکبار زیر قدم های فشرده طواف کنندگان خرد نمی شود؟ استغفار می کنی و بلندبلند می گویی: الاسلام یعلوا و لایعلی علیه. ولی این جمله امیدبخش در لابلای این انبوه ناامیدکننده و فریادهای بی خاصیت و کسل کننده آرامت نمی کند.

    2- ظهر روز دهم، پس از آنکه در وادی شعور، شام حیرت را سپری می کنی و به سرزمین آرزوها می رسی، هنگامه قربانی کردن ات فرا می رسد. در ماجرای ذبح اسماعیل به دست ابراهیم، همگان خیره خیره به دستان مطمئن ابراهیم می نگرند و استواری ایمان او را می ستایند و شیطان چه هنرمندانه اراده اسماعیل را می پوشاند. برای اهل ولایت «قربانی شدن» امتحانی بس عظیم تر است از «قربانی کردن». ابراهیم به مقام امامت و ولایت رسیده است و این صدای اهل ولایت است که: «یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین» ظهر روز دهم حاجیان پریشان تر از پیش سنگریزه هایشان را بر دیوار جهالت خود می کوبند و برای هیچ کدامشان فهم روشنی از «قربانی شدن» اسماعیل، گشایش دهنده راه اعتلای اسلام نمی شود.

    3- ظهر روز دهم – این بار در محرم الحرام – هنگامه ایست که انبوه جماعت مسلمان هلهله کنان  سنگهایشان را به امام می کوبند، آنانکه «قربانی شدن» در برابر امر ولی خدا را نیاموخته باشند، در بزنگاه عاشورا، ولی خدا را قربانی می کنند. پریشان می شوی اگر تصور کنی که میانه سپاه عمر سعد هستند کسانی که با سرهای تراشیده برای رجم امام آمده اند. از ظهر روز دهم ذیحجه تا ظهر روز دهم محرم، سی روز فاصله بیشتر نیست و چه بسا کسانی که سراسیمه آمده اند تا با قربانی کردن ولی خدا، از احرام خارج شوند. تاریخ میان «قربانی شدن» برای ولی خدا تا «قربانی کردن» ولی خدا در دوران است.

    4. چاره ای نیست جز اینکه مسیر ظهور ودیعه الهی، از صحرای ابتلای مدعیان عبور خواهد کرد. زمانی امام حق ظهور خواهد کرد که حداقلی از مدعیان ولایت، «قربانی شدن» را آموخته باشند؛ چه اینکه این بار حضرت حق، امام را فدای جهالت بشر نخواهد کرد. صحرای ابتلای آخرالزمانی مدعیان، آنچنان که به ما آموخته اند معرکه ای عظیم است. معرکه ای که آغاز آن عاشورای سال 61 هجری است و پایان آن غربال سخت مدعیان. گریزی از هنگامه سخت ابتلا و فتنه نیست. امروز ولایت امر نازداری است که فقط «اهل البصر و الصبر» تاب تحمل آنرا دارند و عاشورای هر سال نهیبی است بر مدعیان تا تازیانه های بلا جماعت کسل و کم خاصیت مسلمین را بنوازد و از میانه آنها سر اسماعیل را برای رفتن بر فراز نیزه ها انتخاب کند.

    کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا؛ عاشورای 88 فتنه ای بود تا سیرت سیاه جماعت جهول روی دایره افتد و هلهله مستانه شان در تهلیل ابابیل های سیاه پوش حسینی خرد شود. چه جای گلایه که پیامبر خاتم فرموده بودند: «از فتنه های آخرالزمان گلایه نکنید که نابودکننده منافقین است.» در ایران، هر عاشورا امر عظیمی رخ می دهد و این امر مرحله به مرحله آنچنان عظیم تر خواهد شد تا فرجام ملکوتی زمین رقم بخورد و اسماعیل های ایرانی، پرچم های سیاه نصرت را به دست امام حق برسانند که هیچ قومی چون ایرانیان «قربانی شدن» در رکاب امام حق را بدرستی نیاموخته اند: فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه... 

     

    ----------------------

    بعد از تحریر:

    استقبال از نشریه «? دی» فوق تصور ما بود. با اینکه چاپ دوم نشریه با تیراژی دوبرابر چاپ اول منتشر شد ولی هنوز هم خیلی جاها متقاضی هستند. مطالب در سایت هم در دسترس شماست. بطور مشخص مدیریت صفحات هنر و رسانه به بنده محول شده. لذا در این خصوص و البته در هر زمینه ی دیگری منتظر دریافت مطالب شما هستیم. شماره دوم «?دی» ان شاءالله ?? دی منتشر می شود...

    برای مان دعا کنید اساسی

     

    ---------------------

    دو توضیح:

    اول: بابا اشتباه شده... عذر میخوام... اشتباها ?? دی را نوشتم ?? تیر!

    مطالب شماره بعد آماده است. ان شاءالله شنبه آینده یعنی ?? دی منتشر میشه.

    دوم: من که از دیدن برنامه دیروز امروز فردا چهارشنبه و پنجشنبه لذت بردم. مثل همیشه پناهیان عالی بود. راستش کمی حسودیم شد که من روبروش نبودم. ولی فعلا منتظر برگشتن من به تلویزیون نباشید. لطفا با حرفاتون هم تودل محمد حسین رو خالی نکنید. رنجبران با اصرار من پذیرفت که برنامه رو اجرا کنه. چیکار دارید مجری کیه؟ از محتوا لذت ببرید.

    این عکس ها رو هم ببینید صفا کنید... یادش بخیر

    با دکتر قنبری در نخلستان نخاوله- مسجد شیعیان

    تواضع آقای قنبری درس بزرگی بود برای من!

    با شیخ علی ثمری- مسجد الحرام

    آقای ثمری هر شب می آمد جلوی رکن یمانی تا سحر خیره می شد به خانه ی خدا. می گفت رکن یمان و کربلای حضرت اباعبدالله در یک محورند...

    این هم صبح روز عید قربان- منا-

     نصف جماعت کاروان ما منتظر بودند من سرم را بتراشم...

    این محمدرضا امیر احمدی مجری خوش زبان شبکه یک و شبکه جام جم است.



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :وحید یامین پور::نظرات دیگران [ نظر]
    <   <<   31   32   33   34   35   >>   >
    کلیه ی حقوق این وبلاگ متعلق به نویسندگان آن می باشد
    گروه فناوری اطلاعات آن لاین تکنولوژی