اشاره: آیت الله علیرضا تقوایی متولد سال 1340 در شهر اراک است. وی از سال 1355 دروس حوزه را آغاز نمود.
وی دروس خارج را نزد حضرات آیات غلامرضا رضوانی، جعفری اراکی و مهدوی کنی گذراند و از ایشان دارای اجازه اجتهاد است.
این استاد حوزه هم اینت در حوزه امام رضای تهران به تدریس خارج فقه مشغول است. وی هم چنین در دیگر مدارس تهران به خصوص حوزه علمیه مروی در سطوح عالی حوزه عرفان، فلسفه، اخلاق، فقه و اصول نیز تدریس می تند. آیت الله تقوایی با نظرات و آرای عرفانی امام خمینی به خوبی آشناست و عظمت و بزرگی حضرت امام را به خاطر عرفان ایشان می داند.
وی در طول سالهای 1358 تا 1365 متناوبا در جبهه های غرب و جنوب نیز حاضر بوده است. در گفتگو با ایشان به واکاوی اجتهاد پویا در اندیشه امام خمینی پرداخته شده است.
¤حضرت امام در فرمایشات خود هم به فقه جواهری و سنتی تأکید می کنند و در عین حال به بازبودن باب جهاد و کافی نبودن اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه اشاره دارند، در ابتدا توضیح دهید منظور از فقه سنتی یا جواهری چیست؟
فقه ما براساس ادله اربعه یعنی کتاب (قرآن)، سنت ختمی مرتبت و اهل بیت (علیهم السلام) یا به عبارتی قول و فعل (تقریر معصوم) اجماع و عقل است. این خط مشی کلی ما در فقه سنتی و منابع اصلی ما است. اما در طول زمان -از جمله هم اکنون- یک عده آمدند از یک سری ادله و طرقی استفاده کردند که مورد تأیید اهل بیت و اسلام و دین نبود، بلکه بافته افکار و ظنون باطل خودشان بود. همان حرکتی که براساس ظن و قیاس شکل گرفت و البته ائمه با آن مبارزه می کردند «اول من قاس ابلیس»، همان مذهب در زمان امام صادق(ع) نضج گرفت و رشد کرد و قسمت مهمی از جامعه را به انحراف کشاند. همین خط مشی در جامعه کنونی ما صورتهای جدید و نوظهور پیدا کردند. کسانی آمدند در فقه نظر دادند که اصلاً اهل فقه نبودند. از ظنون و قیاس و استحسانات و افکار باطل خودشان استفاده کردند و برای دین خدا حکم دادند، درست بر خلاف فقه جواهری و سنتی.
معنای اولیه و مراد استعمالی فقه جواهری همان کتاب جواهر الکلام مرحوم نجفی است که نمود بارز این فقه است اما معنای ثانویه و مراد جدی متکلم از فقه جواهری همین است که بیان کردم.
¤با توجه به این توضیحات اینکه حضرت امام(ره) می فرماید باید فقه سنتی تقویت شود، اما در عین حال آن را برای اداره جامعه کافی نمی دانند یعنی چه؟
اصولاً در حوزه، گروهی داریم که بیشتر تابع فقه سنتی هستند و کمتر در این فقه به نوآوری و تشخیص موضوعات جدید و تطبیق فقه سنتی با مسایل فرهنگی و سیاسی و ... جامعه کنونی می پردازند. در مقابل این عده دسته دیگری هستند که به زعم خودشان دنباله روی فقه پویا هستند و سعی میکنند مسایل را با بینش جدید و منطبق با نیازها و خواسته های بشر کنونی استنباط و اجتهاد کنند و مسایل سیاسی و اجتماعی و ... را در نظر بگیرند، اما مسئله ای که اینجا هست این است که این دو گروه مشی افراط و تفریطی دارند. آنهایی که ژیرو فقه ژ.یا هستند
گاهی اوقات در بعضی افراد و در بعضی موارد خیلی زیاد از فقه سنتی عدول میکنند و یک سری خط مشهای کلی فقه سنتی رو زیر پا می گذارند در مقابل کسانی هم که تابع فقه ستی هستند از اجتماع عقب می افتند و نی توانند فقه را به نیازهای جامعه منطبق کنند و در نتیجه مردم را در صحنه فقه فعال کنند. اما خدا رحمتش کند حضرت امام(ره) هر دو را داشت. ایشان در عین اینکه قائل به فقه سنتی هستند به حوزه ها تأکید میکنند که «فقه به همان صورتی که بوده است باید باشد و فقه جواهری باید تقویت شود».(صحیفه امام18: 72) اما در عین حال می فرماید «همین اصول کلی و قوانین با نیازهای بشر باید تطبیق داده شود و با حکومت اسلامی هماهنگ باشد»، لذا می فرماید زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند برای همین فراتر از آن 12 شرطی که علما برای مرجع تقلید بیان میکنند مانند مرد بودن و عادل بودن و ...؛ امام میفرمود: «مجتهد باید به مسائل زمان خود هم احاطه داشته باشد.» و مدیریت و مدبریت در جامعه بودن را هم لحاظ می کردند.
¤امام (ره) در عمل و سیره خودشان چگونه پیوند این دو جهت را نمایش دادند؟
در قبل از انقلاب شاید انحراف افکار یک سری روشنفکرها سبب شد عدهای از علما که به فقه سنتی پایبند بودند چنان دچار افراط بشوند تا سعی کنند جلوی نفوذ افکار روشنفکران به این را بگیرند. البته نه تنها این کار را نکردند بلکه سبب شدند دین مقداری از جامعه هم عقب بماند، لذا شاهد بودیم دین از جامعه فاصله گرفته بود و علمای ما به گوشهنشینی و زاویه حجره ها و حوزه ها ی علمیه کشانده شده بودند و محبوس شده بودند و قدرت بروز خودشان را نداشتند. ولی امام با انقلاب خودشان فقه را از کنج حوزه ها و حجره ها بیرون کشید و در سرتاسر عالم مطرح کرد و اکنون با گذشت سی سال با ابزار علمی جدید -چه نرم افزاری چه سخت افزاری- دین و مذهب را به تمام دنیا فرستادهایم. این بروز و غلبه و سلطنت برجهان و افکار بشر به خاطر این بود که امام علاوه بر اینکه دین را به صورت تئوری میان جامعه امروز وارد کرد و به صورت عملی هم به عمل کرد.
امر به معروف و نهی از منکری که خیلی از رساله های بحث از آن نمی کردند جهاد و دفاعی که خیلی از علما از آن صحبت نمی کردند چون اصلا نیازی به آن نمی دیدند اینها را به میدان آورد و هم عملا به آنها عمل کرد و هم نظرا به طور تئوری به صورت خیلی عالی به آنها پرداخت. ولایت فقیه و حکومت فقه که منزوی و مطرود شده بود و خیلی کم به آن پرداخته می شد را به صورت کاملا روشن در جامعه مطرح کردند و خون شهدا سلام الله علیهم سبب آبیاری این درختی شد که امامکاشت و وسعتش داد به تمام دنیا.
¤ امام (ره) تأکید میکند که مباحث درسی و تحقیقی حوزه باید براساس فقه سنتی باشد، آیا خروجی این شیوه میتواند به فقه پویا منجر شود؟
یکی از مفاهیمی که امام زنده و تأسیس کرد وحدت بین دانشگاه و حوزه بود. امام با مطرح کردن این مسئله توانستند جمودی که بر حوزه حاکم بود و تقریباً از شئون غیر دینی خالی شده بود تا حد خیلی زیادی از بین برد و سیاست و فرهنگ و مدل اجتماعی را به داخل دین کشاند و دین را به میادین سیاسی و فرهنگی و ... وارد کرد. بعد علما را تشویق کرد که فقط محورشان علوم اسلامی نباشد بلکه در علوم دیگر هم تحقیق کنند. به عبارت دیگر حوزهها وارد تمام میادین مورد نیاز جامعه به صورت خیلی گسترده شدند و ما ثمرات این حرکت امام را که با انقلاب نرم افزاری و سخت افزاری خودش انجام داد، روز به روز بیشتر مشاهده میکنیم. مثلاً مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای (حفظه الله) یک فقیه جامع الشرایطی است که نظیرش شاید در زمان گذشته هم شاید خیلی کم بوده است. به خاطر اینکه یکی از روشنترین و بارزترین جلوههای وجودی ایشان این است که چون شاگرد امام بوده است در نتیجه تمام افکار امام در وجودش تجلی کرده است و امروز مشاهده میکنیم یک فقیهی است که در هر رشتهای و با هر گروهی صحبت میکند، کاملاً به مسائل آن رشته وارد است و به صورت خیلی کارشناسی نظر میدهد و آسیب شناسی میکند و راهکارهای مناسب برای حل آسیبهای آنها ارائه میکند. این ثمره همان دیدگاه امام است که خودشان را محصور در فقه سنتی نکردند و از آن طرف هم با فقه پویا نیامدند با دیدگاههای روشنفکر مآبانه چارچوب اصلی فقه سنتی را بشکنند و ما را از اسلام اصیل ناب محمدی محروم کنند. خوب توانستند بیتن این دو مورد جمع کنند.
¤امام میفرماید یک مجتهد باید بتواند جامعه اسلامی و حتی جامعه غیراسلامی را اداره کند. در گذشته دیدهایم امام موسی صدر در میان مسیحیان لبنان تقریباً چنین کاری انجام داد. اکنون با گذشت 30 سال از انقلاب حوزه دارای چنین ظرفیتی است؟
اگر نگویم بالفعل هست بالقوه چنین مجتهدی دینی به طور گسترده وجود دارند.
که در آینده بروز چشمگیری خواهند داشت. بهترین نشانه اثر این امر و پیشرفت حوزه ها سیطره روز افزون جمهوری اسلامی در جهان است. اگر امروز در لبنان کاملاً جایگاه داریم به خاطر یک چارچوب ایدئولوژیک کامل است. البته حوزه های ما مشکلات بیار بسیار زیادی دارند یکی از بهترین منتقدین حوزه ها مرحوم شهید مطهری است ایشان می فرمود حوزه های ما سازماندهی کامل خوبی ندارند و من فکر می کنم هنوز این مشکل گریبانگیر حوزه های ما هست اما در عین این که این نقایص وجود داره ولی به خطر همان انقلابی که امام کردند خوزه های پیشرفتهای بسیار چشمگیری کرده است.
¤در صحبت های امام تأکید به سیاست و ورود روحانیون به سیاست بسیار دیده می شود مثلاً می فرماید برای مردم و جوانان و حتی عوام قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسایل سیاسی اظهارنظر نمی کنم. دلیل این همه تأکید چیست؟
آن کلمه معجزه آسای شهید مدرس که فرمود: سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست، در بطن شریعت ماست.
حضرت زهرا(س) تمام زندگیاش مبارزه با مخالفین و معاندین حق و دفاع از توحید و ولایت است. تمام هستیاش هم در این راه داد. همان خانمی که شب تا صبح عبادت میکرد، هنگامی که اجحافی به دین و ولی میشود با قدرت ایستادگی میکند. همان خانمی که از کور رو میپوشاند، مهار ناقه علی را میگیرد در مدینه میچرخد و یکی یکی با انصار و مهاجر صحبت میکند که چرا حق علی را نمیگیرید؟ لذا اصلاً دین بیسیاست مفهوم ندارد. یکی از ویژگیهایی که امام داشت و کمتر عالمی آن را دارا بود این بود که پدرش مجتهد و مبارز بود و هم در راه مبارزه شهید شد. این اجتهاد و شهادت بر امام اثر زیادی گذاشت. امام در جوانی در مجالس شورای ملی طاغوت که اصلا قبولشان نداشت شرکت می کرد و مسائل را زیر نظر میگرفت. در زمانی که زعامت حوزه به دست آْیت الله العظمی بروجردی سلام الله علیه بود امام در کنار اینکه در برابر ایشان اسائه ادب نمیکرد و سخن نمیگفت و رهبری را همیشه به ایشان واگذار میکرد ولی به تمام مسائل سیاسی اشراف داشت هم به مسائل فقهی و فلسفی و عرفانی و معرفتی و اخلاقی و روایتی و تفسیری اشراف داشت هم اشراف کامل به مسائل سیاسی داشت لذا امام ثمرهاش این شد. علمای دیگر این مسائل را نداشتند یک جهتی در آنها کم رنگ است.
¤حضرت امام (ره) می فرماید همه ترس استکبار از این مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی پیدا کند اگر چنین مسئلهای تحقق یابد چه اتفاقی میافتد که مستکبرین از آن ترس دارند؟
فقه به معنای اعم یعنی فقه اکبر که شامل عرفان، فلسفه، تفسیر، اصول، اخلاق و همه علوم اسلامی میشود این فقه در فطرت همه هست. اگر یک فقیه کامل وارد جامعه شود این فطرت بروز پیدا میکند در نتیجه جایی برای حکومت ظالمان نخواهند ماند و ریشه تمام منفعت طلبی آنها را میکند. کما اینکه انقلاب امام در ایران این کار را کرد. البته ما نواقص هم داریم چون نتوانستیم حق نعمتی که امام به ما داد ادا کنیم اما اگر بشود اگر فقه اجرا بشود دیگر جایی برای سیطره و حتی برای نفوذ بر هیچ یک از افکار روشنفکرمآبانه و ظالمانه و استبدادی دشمنان از هر جهت، چه فرهنگی و چه سیاسی و... باقی نمیگذارد. برای همین می ترسند چون تمام وجودشان را نابود می کند.
¤ آیا عرفان امام در سیاست و فقه ایشان هم اثرگذاشته بود؟
امام تمام وجودش را از عرفان داشت. صد در صد نظرات امام مستقیماً از عرفانش سرچشمه میگیرد. مثلاً عارف میگوید حکومت فقیه یعنی حکومت خدا. فقیه یعنی خلیفه خدا که تمام کمالات حضرت حق در او ظهور پیدا کرده باشد و او باید این کمالات را به تمام عالم منتقل کند لذا تمام کمالات و نوآوریهای امام در فقه و اصول و فلسفه و سیاست به خاطر همین بود. به خاطر اتصالش به حضرت حق و قدرت گرفتن از نور خدا و افاضه آن به عالم. باید این جامعیت در حوزه باشد، در حالی که در عرفان اصلاً کار نکردیم و بلکه بعضا با عرفان مخالفت شده و حتی با آن مبارزه می کنند! ما آیا جامعیت امام را در حوزهها پیاده کردیم؟ نکردیم. مثلا امام یکی از مهمترین مشخصههایش عرفانش است ولی الان در خیلی از حوزه ها عرفان را می کوبند! با جرات هم می کوبند. من این را عرض کنم که الان کسانی که در حوزه ها مسئولیت دارند و عرفان را می کوبند بیشتر از کسانی است که عرفان را قبول دارند. این جفاست به شان علمی و عملی امام. عرفان را منزوی کردیم. تفسیر عرفانی امام را ما روحانی ها جلویش را گرفتیم! این ظلم بزرگی بود.
¤سوال آخر اینکه فرق فقه پویا با قرائتهای مختلف از دین چیست؟ الان مشاهده می شود تعداد اندکی از شاگردان امام مثلاً آقای صانعی، نظراتی در فقه ارائه می کنند که بسیار از فقه امام دور است؟
فقه پویا اگر یک طرفه باشد و از چارچوب های فقه سنتی فراتر رفت پای ظن و استحسان وارد دین میشود و هزار جور قرائت برای دین تبیین می شود که همه سم است و بلکه از سم بدتر است چون روح را نابود می کند. همینها چون یک بعد از ابعاد امام را ناقص گرفتهاند، این گونه نظر میدهند فقه پویا و سیاست را گرفتهاند و عرفان و فقه سنتی را رها کردهاند.
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]